انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

سفرنامه جنوب هند (۱۴)

مینیاتوری از ابراهیم عادل شاه موزه بیجاپور

دیگر مینیاتور از چاند بی بی Chand Bibi   زنی شجاع و جنگجو که در برابر لشکر جلال الدین اکبر شاه گورگانی با قدرت تمام جنگید , بود  این زن همسر علی عادل شاه دوم و محبوب ترین همسر او محسوب می شد این مینیاتور او را در حال اسب سواری و شکار نشان می داد با یک دست مهار اسب را گرفته و در دست دیگرش بازی شکاری دیده می شد شلوار قهوه ای رنگ نقش داری پوشیده و کفش هایی بدون پشت دور بسته مانند دم پایی  به رنگ قهوه ای که در زبان های هندی و اردو به آن ها موجرا Mujra می گویند و بر طبق نظر محققان هندی از ایران به هند وارد شده بر پا داشت دامنی بلند که از دو بخش تشکیل می شد بر تن داشت بخش زیرین به رنگ آجری و روی آن را حریر سفید گلداری پوشیده بود  این پوشاک با کمربندی پارچه ای از زیر بسته شده بود در بخش بالا تنه پیراهن حریر بسیار نازکی با آستین های کوتاه حاشیه دار پوشیده و گردنبندی دو لایه از مروارید و یاقوت به دور گردن پیچیده بود گوشواره هایی در لاله گوش مانند گردنبند بر گوش داشت  در بخش بالایی گوش نیز گوشواره ای از مروارید را مانند میخی  در آن بخش فرو کرده بود موهای بلندش آزاد و رها بر پشت سرش ریخته و کلاهی به رنگ قهوه ای کم رنگ که با جواهرات نفیس تزیین شده بر سر داشت  بر بالای این کلاه زیوری سه شاخه طلایی که بر روی آن  مروارید و یاقوت کار گذاشته شده بود دیده می شد و در پایین مینیاتور دو سگ در حال بازی بودند این زن یک تنه در برابر لشکریان اکبر شاه ایستادگی کرد و مانع ورود ایشان به شهرهای بیجاپور و احمد نگر Ahmadnagar  شد اما حمید خان یکی از درباریان اشتباها خبری مبنی بر توافقی پنهانی بین چاند بی بی و اکبر شاه را در میان لشکریان چاند بی بی پخش کرد که باعث خشم بسیار ایشان شد افسران ارتش  او را متهم به وطن فروشی کرده و چاند بی بی به دست لشکریان خود کشته شد احمد نگر نیز پس از چهار ماه بدست اکبر شاه افتاد این داستان زنی  است که شجاعانه زیست و شجاعانه در راه حفظ میهن خویش جان باخت.

 

مینیاتوری از  چاند بی بی در موزه بیجاپور

 به سمت دیگر موزه رفتم  که در این بخش پوشاک و ابزار مخصوص جنگ را به تماشا گذارده بودند ,از تماشای این آثار که به پیشینه کهن ایران تعلق داشت سیر نمی شدم  ولی ساعت چهار بود و باید برای دیدن مکان بعدی راهی می شدم از در بیرون رفتم  تا ریکشای دیگری پیدا کنم آن طرف خیابان راننده ریکشایی که پسر جوانی بود برایم دست تکان داد من هم سرم را کج کرده یعنی که بیا این طرف با یک حرکت چرخشی جانانه ریکشا را به این سمت آورد سوار شدم  انگلیسی را به خوبی صحبت می کرد نگاهی به من کرد و گفت کجایی هستید ؟ به هندی جواب دادم چرا؟  خندید و گفت چون به هندی ها شباهت نداری گفتم ایران شانه هایش را بالا انداخت و گفت اگر می خوای آثار تاریخی دیگر را هم ببینی من می توانم نشانت دهم  و چهار صد روپیه هم می گیرم فکر کردم برای یک روز کامل  قیمت مناسبی است زیرا بیشتر از ده مکان دیگر هست که می خواهم ببینم گفتم اوکی ولی فردا صبح ساعت نه این هم آدرس هتلم خوشحال گفت البته مادام و مرا به هتل رساند ساعت پنج  بود و من گرسنه به رستوران هتل رفتم و خوراک پنیر ماسالا با نان چپاتی سفارش دادم  پس از اتمام ناهار به اتاقم برگشتم تا کمی استراحت کنم .

ابراهیم کا روضا – روضه ابراهیم ( مقبره ابراهیم عادل شاه دوم) شهر بیجاپور

روز دوم در بیجاپور

فردا صبح درست راس ساعت نه ریکشا دم در هتل منتظر من بود از وقت شناسی این پسر هندی تعجب کردم در هر صورت سوار ریکشا شدم و به سمت مکانی به نام “ابراهیم کا  روضا Ibrahim Ka  Ruza ” که به فارسی روضه ابراهیم می شود و به معنی باغ ابراهیم یا مقبره ابراهیم است راهی شدم  این مکان درواقع شامل  مقابر ابراهیم عادل شاه دوم  , دو پسرش , مادرش و همسرش تاج سلطان و مسجدی در کنار آن می باشد کار ساخت این بنا در سال ۱۶۲۷ میلادی به اتمام رسیده است معمار این مجموعه شخصی ایرانی به نام ملک صندل بوده که مقبره خود او نیز در گوشه ای از این باغ قرار دارد ریکشا دم دروازه اصلی مرا پیاده کرد بازدید از این محل رایگان است دوباره خوشحال شدم هر زمان که قرار نبود پولی خرج کنم مایه سرور من می شد وارد باغ زیبا و سرسبزی شدم که دور تا دور آن را دیوارهای نسبتا بلند سنگی احاطه کرده بودند  شروع به قدم زدن در آن کردم جمعیت زیادی دیده نمی شد  به سمت مقابر که بناهایی به سبک معماری هندو – اسلامی بودند روان شدم هر دو ساختمان اصلی به رنگ قهوه ای تیره بودند معلوم بود  دولت هند از سر بی حوصلگی و با عجله آن ها را تعمیر کرده اما باغ به شکل زیبایی با انواع گل ها و درختان آراسته و تزیین شده بود چندین درخت نخل هم در اطراف دیده می شدند به محوطه مقابر وارد شدم می بایست کفش ها را در آورم و پا برهنه به بازدید آن ها بروم آرامش خاصی بر این فضا حاکم بود در بالکن مشرف به باغ دو دختر هندی مشغول نقاشی از بناها بودند سر صحبت را با آنان باز کردم اهل گوا بودند و در دانشگاه گرافیک می خواندند پروژه پایان ترم آنها تصویر برداری از بناهای کمتر معروف تاریخی در هند بود هر دو خوشرو و خندان مانند بیشتر هندی ها  طبق معمول سنت در هند از من درخواست عکس یادگاری کردند پس عکس گرفتیم و خداحافظی کردم دلم می خواست بیشتر در این باغ زیبا بنشینم و از فضای واقعا روحانی آنجا لذت ببرم فضایی که مرا به گذشته های دور می برد و در من حسی سرشار از معنویت خالص می ریخت به تراس سنگی تکیه دادم و چشمانم را بستم صدای پرنده ها و باد لبخندی بر روی لبانم نشاند در همین احوالات بودم که صدای راننده ریکشا مرا به خود آورد مادام برویم ؟ چشمانم را باز کردم و با اکراه گفتم الان ؟ با تعجب نگاهم کرد و گفت بله  دیدم چانه زدن فایده ای ندارد بلند شده و سوار ریکشا شدم مسیر بعدی مکانی به نام “جود گنبذ  Jod Gumbaz  “بود که درواقع زیارتگاه یا به قول هندی ها ” درگاه ”  دو صوفی ایرانی می باشد.

جوذ گنبد در شهر بیجاپور

این مکان دارای دو گنبد مجزا است دو مقبره اول آرامگاه شخصی به نام  خان محمد و پسرش خواص خان و گنبد دیگر مقبره صوفی بزرگ و معلم خواص خان یعنی حضرت شاه میران عبدالرزاق قادری معروف به قطب دکن که یکی از صوفیان فرقه قادریه در شبه قاره هند بوده است  معماری هر دو مقبره که  از دو ساختمان کاملا مجزا تشکیل شده بودند زیبا و دو گنبد بزرگ بالای هر کدام از این مقابر به رنگ قهوه ای تیره وجود داشت این ابنیه در سال ۱۶۸۷ میلادی به اتمام رسیده بود  درواقع عبدالرزاق مشاور مذهبی خواجه خان وزیر آخرین پادشاه سلسله  عادلشاهیان یعنی سکندر بوده است  اجازه ورود به من داده نشد  بله این رسم در تمامی درگاه ها و زیارتگاه های مسلمانان در شبه قاره هند بشدت رعایت می شود زنان حق ورود ندارند فکر کردم چون هندی صحبت کرده ام و آنان فکر می کنند که من هندی هستم اجازه ورود به من نمی دهند پس به انگلیسی گفتم من ایرانی هستم و توریست دو زن که مسئول درگاه بودند شانه هایشان را بالا انداخته و با بی اعتنایی نگاهی به من کردند دیدم هیچ ترفندی برای ورود به این مکان کارساز نیست پس بهترین و کارآمدترین راه حل دنیا را به کار بردم ” پول “! به آنان نفری صد روپیه به عنوان خیرات دادم و گفتم نذر من است برای این درگاه  با خوشحالی و چاپلوسی هندی واری پول را گرفتند و گفتند مادام بفرمایید ولی لطفا عجله کنید برای ما مسئولیت دارد من هم با لبخندی تشکر کرده و وارد درگاه شدم حس کنجکاوی فراوانی در من وجود دارد که به هیچ وجه نمی توانم آن را کنترل کنم و باید در سفر از هر چیزی سر در آورم نمی دانم این چیز خوبی است یا نه اما من بدین شکل سفر می کنم برای ورود به مکان اصلی مقابر خم شدم زیرا معماری آن به شکلی طراحی شده که هنگام ورود باید کمر و گردن خود را به شکل تعظیمی کوتاه پایین می آوردید که البته این تعظیم برای ادای احترام به این دو صوفی طراحی شده بوده است روشی عجیب و در عین حال تحسین برانگیز از تراوشات مغز انسان ها برای یافتن راه حل های پیچیده برای مسائل ساده ضمنا عکس برداری از داخل ممنوع بود ریکشا دوباره به سمت قلعه بیجاپور به راه افتاد وقتم کم بود و آثار تاریخی شهر زیاد از این قلعه تاریخی و دیوارهای آن چیز زیادی درواقع باقی نمانده بود و بدتر از همه این که بیشتر آن اکنون بخشی از شهر جدید بیجاپور شده  خانه ها و مغازه های فراوانی آن را احاطه کرده بودند از پله ها بالا رفتم تا از فراز پله ها شهر را تماشا کنم که بر روی دیواری چشمم به یک کتیبه افتاد که به خط فارسی بود و در آن از سال و شخصی که آن را بنا کرده صحبت شده بود.

کتیبه ای به زبان فارسی در بالای قلعه بیجاپور

 توپی بزرگ و فلزی نیز در آنجا قرار داشت که به نام “مالک میدان ” مشهور است و محمد عادل شاه دوم آن را در سال ۱۵۴۹ میلادی بالای شیرز برج قرار داده است  البته مکان های دیگری هم در این قلعه وجود دارد که با سرعت از آن ها دیدن کردم ساعت سه بود به راننده گفتم مرا در بازار مرکزی بیجاپور پیاده کند و برود پول را دادم و به سمت بازار رفتم دست فروشان همه جا بودند و مغازه های جور وا جور نیز جلوی چشمم رژه می رفتند ناگهان در این حین چشمم به یک کورتای زیبا خورد به رنگ آبی آسمانی با طرح های هندسی بر روی آن داخل مغازه شده و قیمتش را پرسیدم سیصد روپیه ناقابل عالی بود  آن را خریدم تا لباس اضافی داشته باشم سر تا سر بازار را گز کردم تا ببینم چیز تازه ای از سنت های دوران عادلشاهیان دستگیرم می شود یا نه  که البته مثل دیگر جاهای هند دنیای کهن رو فراموشی بود ریکشای دیگری گرفتم و به هتل برگشتم.

توپ تاریخی مالک میدان در قلعه بیجاپور

  دیدم جشنی برپا است نمی دانستم داستان چیست از مردی که در ریسپشن بود سوال کردم چه خبر است ؟  جواب داد دختر صاحب هتل سال پیش ازدواج کرده و باردار است این جشن را پدر دختر برای او برگزار کرده مادر باردار ساری شیری رنگ ابریشمی با حاشیه های طلایی بر تن داشت و تمام جواهرات سنگین و گرانقیمتش را بر خود آویخته  بود که البته همه جهیزیه او بودند که در هنگام ازدواج پدرش به او داده بود موهای سیاه و مجعدش را در هم بافته  و بر پشت خویش افکنده بر روی آنها یک دسته گل درهم پیچیده یاس سفید را آویخته و یک گل سرخ نیز در کنار گوش خود گذارده بود  لبخندی بر لب داشت بدون هیچ آرایشی و فقط خالی سرخ رنگ بر وسط پیشانی که علامت ازدواج است نمونه  کامل یک سادگی هندی با تزیینات کاملا طبیعی که از دیرباز تاکنون چنین بوده است درواقع این سبک زندگی زنان هند دو مساله را به ذهن متبادر می کند که نخست آرایش چهره به هیچ وجه اهمیتی ندارد بلکه آن چیزی که با خود حمل می کنی مهمتر است یعنی فرزند پسری که خواهی آورد تا وارث خاندان شوهر شود و دوم  جواهراتی که داری سرمایه آینده توست و باعث عزت و احترام تو در خانواده شوهر خواهد شد یعنی در فرهنگ هند آینده نگری بهتر از رنگ و لعاب است زیرا آن باقی و این یکی فانی است و چه کسی به چیزهای فانی دل می بندد ظاهرا هیچ کس  , تمام خانواده و اقوام شوهر در تالار رستوران جمع شده و مشغول خوردن خوراک های خوشمزه و گیاهی هندی بودند همه مهمانان در نهایت آرامش نشسته و کسی صحبتی نمی کرد درواقع پدر دختر وظیفه دارد برای دخترش در آخرین ماه بارداری چنین جشنی برپا کرده و به اقوام و خویشان خود و دامادش  تبرک بدهد تا  از دعای این مهمانان فرزند دخترش صحیح و سلامت به دنیا بیایید و البته پسر نیز باشد  از من هم دعوت شد تا در این جشن شرکت کنم و از خوراکی های چیده شده بر روی میز بچشم از دختر صاحب هتل و خودش تشکر کرده و به سمت میزها رفتم اولین چیزی که دیدم برنج بود بله با پلو شروع و با پنیر تیکا ماسالا و خورش بادمجان گیاهی ( بدون گوشت) که به آن Eggplant Curry  می گویند ختم کردم نوعی شیرینی خاص این گونه مراسم در هند وجود دارد  این شیرینی از خمیر آرد گندم که در میان آن شکر قهوه ای گلوله شده  به نام جاگریJaggery  گذارده  تهیه شده  و با ماسالا چای سرو می شود.

 

شیرینی تهیه شده با جاگری

این شیرینی واقعا خوشمزه است با دست راست شیرینی را تکه تکه کرده و بر دهان می گذاشتم بسیار خوشمزه بود همه مهمانان به همراه خود هدیه هایی آورده بودند که تمامی آنها بر روی میزی کنار در گذارده شده بودند به طرف ریسپشن رفتم  و از مردی که در پشت آن بود خواستم برایم بلیط بنگلور را تهیه کند  گفتم فردا هر ساعتی شد ساعتش چندان مهم نیست به سمت اتاقم به راه افتادم و پس از دوش گرفتن از خستگی به رختخواب رفتم و بیهوش شدم .

 

برج شیرز و نقش شیر و بچه اش در دیوار قلعه بیجاپور قرار گرفته است

روز سوم در بیجاپور

 

ریسپشن هتل برایم بلیط  اتوبوس بنگلور را تهیه کرده بود ساعت هشت شب پس هنوز یک روز کامل وقت داشتم تا دیگر آثار تاریخی شهر را ببینم وسایلم را جمع کرده و صبحانه مختصری خوردم و به سمت دیگر جاده رفتم تا با ریکشا به قلعه بیجاپور بروم جایی که دیروز به علت کمبود وقت نتوانستم تمام آن را درست ببینم بهتر است یک جا را کامل ببینی تا ده جا را ناقص ریکشای همگانی جلوی پایم نگه داشت  سوار شدم همه ریکشا زن و بچه بودند واقعه ای عجیب و کمتر دیده شده در هند معلوم نبود کجا می رفتند جلوی در قلعه پیاده شده و از پله های آن بالا رفته  وارد محوطه باز قلعه شدم هوا نسبتا گرم و مرطوب بود و من می بایست  مکان های دیگری که در داخل قلعه وجود داشت را نیز ببینم آثار دیگری چون:

۱- ارک کیلا   Ark killa   این کلمه به معنی ارگ قلعه  و ارگ سلطنتی می باشد در زبان های هندی و اردو کلمه قلعه به شکل کیلا تلفظ می شود زیرا ق در این دو زبان وجود ندارد

۲-مسجد جامع Jamia Masjid  که بزرگترین مسجد شهر بیجاپور محسوب می شود

۳-قصر آثار محل   Asar Mahal  که به قصر داد محل  Dad Mahal  نیز معروف است  و علت نامگذاری آن استفاده از این قصر برای دادخواهی و رسیدگی  به کارهای مجرمین و مظلومین بوده است

۴- قصر گگن محلGagan Mahal   به معنی  قصر آسمانی یا قصر بهشتی است و در دو طبقه ساخته و این دو طبقه یکی تالار سلطنتی و دیگری محل زندگی پادشاه محسوب می شده است

۵- مقبره ابراهیم عادل شاه اول

۶- چاند بودی  Chand Bawdi   به معنی چاه پله دار  است و شامل یک مخزن بزرگ آب به همراه یک چاه پله دار می باشد  که به نام تاج بودی Taj Bawdi  نیز معروف است و علی عادل شاه دوم به عشق همسر اول خود یعنی تاج سلطان که به چاند بی بی نیز مشهور بوده  آن را بنا نهاد

۷- قصر مهتر محلMehtar Mahal   که به قصر دلکشا محل Dilkhusha Mahal  نیز معروف می باشد  و قصری در  سه طبقه است که به همراه مسجدی به نام مسجد مهتر می باشد

۸- مسجد ملکه جهان بیگم  Malik –I –Jahan Begum   Masjidاین مسجد را ابراهیم دوم برای همسرش ملکه جهان بیگم در سال ۱۶۸۶ میلادی  بنا نهاد

۹- قصرجال محلJal Mahal  که به معنی قصر آب می باشد  و در میان دریاچه مصنوعی قلعه بنا شده است

۱۰-قصر بارا کمان  Bara Kaman  که به معنی دوازده کمان  است و بقایای مقبره ناتمام علی عادل شاه ,همسرانش  و یازده زن دیگر که احتمالا کنیزان ملکه های علی عادل شاه بوده اند , می باشد

۱۱-قصر سات خان کا محل Sat Khan Ka Mahal   قصر هفت خان این قصر به منجلی Manjli  نیز معروف بوده است

۱۲-قصر سات منزلSath Manzil   که به قصر هفت منزل Haft Manzil  و سات کوندی Sath  Khundi   نیز مشهور می باشد و به معنی قصرهفت طبقه است

۱۳-  مکا مسجد Maka Masjid  مسجد مکه

۱۴- قصر گورا محل  Ghoda Mahalکه به معنی قصر اسب است

۱۵- مسجد خواجه جهان  Khwaja –E-Jahan  Masjid       این مسجد متعلق به وزیر خواجه جهان می باشد

۱۶-  قصر چینی محل Chini Mahal  به معنی قصر آیینه کاری شده با تالاری بزرگ و اتاق هایی در اطراف این تالار

۱۷- قصرعدالت محل Adalat Mahal   این قصر مکانی برای قضاوت بوده است و مردم برای دادخواهی به این قصر می آمدند

۱۸-مسجد عالمگیرAlamgir Masjid   متعلق به اورنگ زیب ششمین پادشاه از سلسله گورکانیان هند او به عالمگیر معروف بوده است

۱۹- مقبره پیر محبت  خندا Phir Mohabat Kannad  مقبره یکی از صوفیان ایرانی

۲۰- قصر فاروق محل Faroukh Mahal  این قصر محل حرمسرای شاهی ,دربار و افسران عالی رتبه و بخشی از آن را به عنوان انبار غله و اسلحه خانه مورد استفاده قرار می دادند

  ۲۱-معبد داتاتریا Dattatreya Temple  این معبد را ابراهیم عادلشاه دوم برای یکی از راهبان هندو به نام ناراسیمها سرسوتی Narasimha Saraswati  بنا نهاد

۲۲- مالک میدانMalik –i-Maidan   بزرگترین توپ برنزی جنگی در دنیا که بر روی  برج شیرز  Burj –E-Sherz  قرار گرفته است

۲۳-قصر آنند محل Anand Mahal   آنند در زبان های هندی و اردو به معنی شادی و خوشحالی می باشد و در کل این عبارت  به معنی قصر شادی است و ابراهیم عادل شاه دوم برای مجالس و محافل رقص و موسیقی که برای خود و همسرانش برپا می کرد بنا نهاد

۲۴-قصر نو رس محل Nauras Mahal  این قصر در منطقه نورس پور ساخته و برای جشنواره موسیقی  که خود ابراهیم عادل شاه دوم آن را ابداع کرده و به  آن نام نورس داده بود و هرساله در این قصر برپا می شد اختصاص داده شده بود به موسیقی دانان ,خوانندگان و رقصندگانی که در این جشنواره هر ساله شرکت می کردند لشکر نورس می گفتند

۲۵-حیدری برج Hyderi Burj   این برج به نام های حیدر برجHyder Burj  و اوپالی برج Upali Burj  نیز معروف می باشد اوپالی در زبان سانسکریت به معنی سرازیری تپه می باشد درواقع شکل این برج مانند یک سرازیری پرشیب است حیدر خان یکی از افسران دربار سلسله عادلشاهیان بوده است که در سال ۱۵۸۴ میلادی ساخت این برج را به اتمام رساند

۲۶-علی کا روضا Ali Ka Rauza   روضه علی که درواقع مقبره علی عادل شاه اول می باشد

۲۷-قصر علی محل Ali Mahal   قصر اختصاصی علی عادل شاه دوم

۲۸-قصر عرش محل Arsh Mahal   به معنی قصر آسمانی علی عادل شاه دوم این قصر را برای زمان استراحت و خوشگذرانی های خود بنا نهاد

۲۹-مسجد چینچ دیدی Chinch –  Diddi –Masjid   به معنی مسجد خواهر بزرگتر که در زمان محمد شاه ساخته شده است

۳۰-شیرز برج Sherz-I- Burj  برج شیر که بر روی آن دو شیر کنده کاری کوچک و بزرگ نقش شده و توپ مالک میدان بر روی آن قرار گرفته است

۳۱-خانه تابستانی Summer House  که به نام خانه انگلیسی English House  نیز معروف می باشد مکانی است که حاکم انگلیسی بیجاپور در آن اقامت داشته است

۳۲-مسجد ملک کریم الدین این مسجد یکی از قدیمی ترین مساجد بیجاپور محسوب می شود کریم الدین پسر ملک کافور فرمانده ارتش علاالدین خلجی از پادشاهان ترک دهلی بوده است

۳۳-مسجد زنجیری Zanjiri Masjid  در این مسجد از لبه بام زنجیرهای سنگی آویخته شده هستند و علت نامگذاری نیز همین است

۳۴-دکنی  عید گاه Dakhani Idgah   این مکان به نام های نمازگاه و اورنگ زیب عیدگاه نیز معروف می باشد بزرگترین محل برای نمازهای جماعت و گردهمایی های اعیاد مسلمین است که اورنگ زیب ششمین پادشاه از سلسله گورکانیان هند آن را بنا نهاد دکنی به معنای چیزی یا کسی که متعلق به منطقه دکن در جنوب هند است

۳۵-مسجد بخاریBukhari Masjid  این مسجد را چاند بی بی همسر علی عادل شاه برای مراد خود مولوی بخاری بنا نهاد

۳۶-داک بنگلو Dak Bungalow   به معنی خانه دولتی که در زمان حکومت بریتانیا در آن افسران و کارمندان کمپانی هند شرقی مستقر بودند چیزی مانند  مهمانسرا برای کارمندان دولت 

۳۷-  مصطفی آباد توپ Mustafabad Tope   توپی که ابراهیم عدل شاه دوم برای جنگ های خود ساخته بود

۳۸-انبار خانه   Anbarkhana که درواقع انبار آذوقه قلعه بوده است

۳۹-مسجد آندا Anda Masjid  آندا در زبان هندی و اردو به معنی تخم مرغ می باشد و چون گنبد اصلی و بالای مناره آن به شکل تخم مرغ بوده بدین علت این نامگذاری انجام گرفته است این مسجد را اعتبار خان یکی از درباریان ابراهیم عادل شاه بنا نهاد

۴۰-مقبره و مسجد یاقوت دبولی Yaqut Dabuli  مقبره غلام افریقایی پادشاه محمد اول و طراح اصلی بنای گل گنبذ

۴۱-مسجد چوتا آثار  Chota Asar  مسجدی کوچک در قلعه بیجاپور

۴۲-قصر جهاز محل Jahaz Mahal   جهاز به معنی کشتی و این قصر به شکل یک کشتی زیبا ساخته شده و مکان کارهای اداری و دولتی شهر بیجاپور بوده است

۴۳-آندو مسجد Andu Masjid  شکل گنبد این مسجد درواقع مانند خربزه ای دندانه دار می باشد

۴۴-مسجد  و مقبره ملک صندل معمار اصلی قلعه و بنای گل گنبذ

۴۵-مسجد ابراهیم پور که به دست ابراهیم عادل شاه ساخته شده است

۴۶-قصر حسینی محل Hussaini Mahal

۴۷-قصر سنگیت محل Sangeet Mahal  به معنی قصر موسیقی این قصر به ناری محل Nari Mahal   به معنی قصر زنان نیز معروف می باشد و علی عادل شاه دوم آن را در نورس پور بنا نهاد این قصر برای ایجاد ارتباط  بین دو دین هندو و اسلام از طریق موسیقی کلاسیک هندی  و هم چنین تفاهم فرهنگی بین مسلمانان و هندوها ساخته شد خود علی عادل شاه دوم یکی از موسیقی دانان چیره دست و توانای زمان خویش بود

۴۸-سات قبر Saath Khabar  به معنی شصت قبر می باشد بر طبق تاریخ بیجاپور در این مکان مقبره ۶۰ تن از زنان افضل خان یکی از سرداران علی عادل شاه دوم است که در جنگ با شیواجی یکی از پادشاهان مراتا کشته شد اما پیش از این که به جنگ برود زنان خویش را به دست خود در چاهی بزرگ که در آن نزدیکی وجود داشت انداخت تا پس از کشته شدن او آنها دوباره قادر به ازدواج با دیگران نباشند

۴۹-مقبره  و مسجد عین الملک او یکی از درباریان ابراهیم عادل شاه دوم بوده است

۵۰-مسجد بخاری این مسجد را چاند بی بی همسر علی عادل شاه اول برای خاندان بخاری و مولوی بخاری بنا نهاد

 

 

هم چنین این قلعه عظیم دارای چندین بازار نیز بوده است از جمله:

شکر خان بازار

برا کوندن بازار Bara Kondan Bazar   به معنی بازار جواهرات گرانقیمت

محمد شاه بازار

لنگر بازار

مراد خان بازار

کمال خان بازار

دولت خان بازار

پادشاه پور بازار

شابوترا بازارShabutra Bazar

نگتانا بازار Nagthana Bazar

محمود خان بازار  این بازار به افتخار سلطان محمود غزنوی نام گذاری شده بوده است

آنی کوندی بازار Anekondi Bazar   این بازار نیز به علت این که در کنار اصطبل فیل ها قرار گرفته بوده به این نام مشهور شده است زیرا آنی Ane  در زبان هندی به معنای کناره  بوده که فیل ها را در آن می بستند

و بسیاری بازار دیگر که دیگر اثری از آن ها باقی نمانده است.

بیرون محوطه ابراهیم کا روضا ( مقبره ابراهیم عادل شاه دوم ) در شهر بیجاپور

 

 

لازم به ذکر است کلمه محل Mahal  در زبان های هندی و اردو به معنی قصر و کاخ می باشد پس از ورود مسلمانان به شبه قاره هند  کلمات عربی و فارسی بسیاری وارد زبان هندی شد اما معنی آن ها کاملا تغییر یافته و به چیز دیگری تبدیل شد مانند همین کلمه محل .

قلعه دارای هشت دروازه بوده   که نام آنها بدین ترتیب می باشد  :

۱- مکا دروازا  Maka Darwaza    دروازه مکه در غرب قلعه

۲-شاهپور دروازه در شمال غربی قلعه

۳-بهمنی دروازه در شمال قلعه

 ۴-الله پور دروازه در شرق قلعه

۵- فتح دروازه در جنوب شرقی قلعه

۶-زهره پور دروازه  در جنوب قلعه

۷-پادشاه پور دروازه در شمال شرقی قلعه

۸-فتک دروازه Fatek Darwaza  در جنوب غربی قلعه

چندین راه و جاده نیز در این قلعه وجود داشته که برای آمد و شد مردم و کاروان ها ساخته شده و در زبان هندی به آن ها پت Peth  می گویند که به معنی راه یا مسیر است  برخی از آنها مانند:

جامع مسجد پت Jama Masjid Peth

شاه پت Shah Peth

بسیار مشهور بوده اند.

 

شیرز برج در قلعه بیجاپور

 سبک معماری قلعه ایرانی – مغولی می باشد ساخت قلعه متعلق به زمان سلسله بهمن شاهیان است اما در زمان عادلشاهیان بخشی های دیگری به آن اضافه و تکمیل گشت این قلعه به علت عظمت آن به قلعه آگرای جنوب هند مشهور بوده این قلعه دارای ۱۰۰۰ توپ جنگی و دو خندق بزرگ در اطراف آن بوده است  در زمان سلسله عادلشاهیان انواع هنرها ,ادبیات و صنایع مختلف رشد و ترقی شایانی کرد به شکلی که به آن آگرای جنوب هند می گفتند زبان فارسی جایگزین زبان های محلی شد و ایرانیان بسیاری در مشاغل مختلف به کار گرفته شدند هم چنین مردمان کشورها و مناطق دیگر مانند حبشه ( اتیوپی ) و مراتا (  مردم منطقه ماهاراشترا در غرب هند ) که به آنها آفاقیAfaghi  گفته می شد نیز استخدام شدند در کل اصطلاح آفاقی در منطقه بیجاپور و دکن در جنوب هند به معنی خارجی و بیگانه بود یعنی کسانی که از  آفاق دیگر و متعلق به سرزمین های  دوردست می باشند

صوفیان بسیاری از ایران ,افغانستان و آسیای میانه در زمان قطب الدین ایبک یکی از پادشاهان ترک  دهلی که به نام “دهلی سلطنت Delhi Sultanate ” معروف بوده است به بیجاپور وارد شدند در آن زمان بیجاپور را سلسله هندوی پلگار Palegar  اداره می کردند و شیخ حاجی رومی اولین کسی بود که با دیگر یاران و مریدانش چون شیخ صلاح الدین ,شیخ سیف الملک و سید حاجی مالکی  به بیجاپور وارد شد اما بر طبق کتاب تذکره اولیاء دکن نخستین شخص صوفی سرمست در قرن ۱۳ میلادی بوده که اسلام را در منطقه دکن رواج داد یکی از معروف ترین زیارتگاه های مسلمانان شهر بیجاپور درگاه و مقبره حضرت مرتضی قادری می باشد.

ناهارم را از مرد دستفروشی که در همان دور و بر سمبوسه می فروخت خریدم  گوشه ای نشستم تا در آرامش آن را بخورم  ساعت تقریبا چهار بود به هتل برگشتم و از مردی که در ریشپشن بود پرسیدم چطور به ایستگاه اتوبوس بروم؟ ناگهان مردی سیه چرده  تقریبا مانند همه مردم جنوب هند با قدی متوسط و شکمی کمی برآمده  که لباس سنتی مردان جنوب هند یعنی دوتی و کورتایی یک دست سفید بر تن داشت رویش را به من کرد و گفت مادام نگران نباشید راننده ام تو را می رساند ساعت هفت حاضر باش با تعجب پرسیدم ببخشید شما ؟ با آرامش خاصی نگاهم کرد و گفت این هتل متعلق به من است   تشکر کردم و به اتاقم برگشتم ساعت شش بود شروع به نوشتن برخی اطلاعات و جزئیات در دفترچه یاداشتم کردم اطلاعاتی که ممکن بود فراموش کنم ساعت هفت شق و رق و  حاضر و آماده بیرون در هتل مانند سربازی که منتظر آمدن کامیونی است تا او را به جبهه جنگ ببرد ایستاده بودم خوشبختانه راننده سر وقت آمد دوباره از صاحب هتل تشکر کرده و راننده وسایلم را در ماشین گذاشت  نشستم و به شب بیجاپور که بسرعت از برابر چشمانم می گذشت چشم دوختم به نظرم شهر کسل کننده ای آمد که هیچ کاری جز دیدن آثار باستانی در آن نمی شد کرد .ماشین جلوی یک آژانس مسافرتی نگه داشت پیاده شدم راننده از مردی که جلوی در بود درباره اتوبوس بنگلور پرسید به طرف من برگشت  گفت سر وقت می آید  خداحافظی کرد و رفت به ساعتم نگاه کردم هفت و نیم بود مسافران دیگر برخی روی زمین نشسته برخی دیگر کنار جاده مانند من ایستاده بودند  تعدادشان زیاد نبود نه نفر یک زن و هشت مرد البته با من دو زن اتوبوس رسید و همگی سوار شدیم این اتوبوس خوشبختانه تختخوابی بود چون از بیجاپور تا بنگلور حدود دوازده ساعت  راه است خسته بودم سرم را به طرف پنجره چرخاندم تا آخرین مناظر این شهر را ببینم اما  چشمانم بسته شد و به خواب رفتم جاده بیجاپور – بنگلور بهتر از راه بمبئی – گوا بود حداقل از این طرف به آن طرف پرت نمی شدم و فقط کمی دست انداز داشت که البته قابل تحمل بود ساعت دوازده شب اتوبوس در میان راه نگه داشت طبق معمول برای شام و دستشویی به  هیچکدام احتیاجی نداشتم  پس دوباره چشمانم را بستم و خوابیدم هیچ چیزی بهتر از خواب نیست وقتی که تنهایی سفر می کنی اصلا تنها سفرکردن این امکان را به ما می دهد تا دقیقا نه تنها خودمان و ظرفیت خودمان را در رویارویی با سختی ها بیازماییم  بلکه بتوانیم با مسائل اطراف و چیزهای  جدیدی که با آن ها برخورد می کنیم نیز با دیدی عمیق و موشکافانه نگریسته  و هم چنین به عنوان تجربه ای نو با آن ها برخورد کنیم تجربه ای که در لحظه ای خاص و درباره موضوعی خاص رخ می دهد و شاید هرگز دیگر قابل تکرار نباشد در هر صورت زندگی سفر لحظه هاست که باید از آن ها آموخت سفری که  همه ما فقط یک بار می توانیم آن را انجام دهیم در همین افکار بودم که اتوبوس بار دیگر به راه افتاد و مرا از افکار فیلسوفانه ام که فقط در تنهایی به سراغم می آید بیرون آورد سعی کردم دوباره بخوابم صدای موسیقی هندی آرامی به گوش  رسید همسفر پایینی در حال گوش دادن به یک آواز قدیمی بود آهنگ های قدیمی هندی را دوست دارم نه تنها از لحاظ ملودی بلکه از نظر کلمات آن درست است که تمام یا حداقل بیشتر آوازهای هندی درباره عشق و عاشقی هستند اما نحوه بیان کلمات درباره هر موضوعی چه یک شعر باشد چه یک آواز بسیار مهم است بیانی  که بتواند در شنونده تاثیر عمیقی بگذارد   یا فقط به عنوان چیزی که از یک  گوش وارد شده  و از گوش دیگر خارج می شود باشد به ساعتم نگاه کردم دو صبح بود  و یقینا وقت خواب  زیرا اصولا  من آدم شب زنده داری نیستم پس خوابیدم .