انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

سطح یا صورت مسئله این است!

درصدد آن بودم که نه فقط بحث سطح وصورت که یکی از مسائل مطرحه در هنر مدرن در مقابل هنر کلاسیک است را بررسی کنم بلکه سیر کلی را توضیح دهم که سه انفلاب در هنر های تجسمی یعنی کلاسیک،مدرن و فرامدرن را روشن کنم.پس در آغاز به بحث سطح و شکل تولد مفهوم صورت صحبت می کنیم.حال به تعریف شکل خواهیم پرداخت.

بخش متمایز کننده ی از فضای پیرامون به واسطه ی خطوط مرزی یا تفاوت رنگ و رنگمایه و بافت بیشتر بر سطح دلالت می کند تا بر حجم. (پاکباز, دایره المعارف هنر(نقاشی،پیکرسازی،گرافیک), ۱۳۸۷)

اما حالا با کمی دقت به بررسی تعریف سطح که می پردازیم.
سطح یا رویه ،عنصری دیگری از عناصر دیگری از عناصر اصلی هنرهای تجسمی است که دارای دو بعد درازا و پهنا است و ژرفا ندارد. (کاندلیسکی, ۱۳۸۷, ص. ۶۴)
سپس به تعریف صورت رجوع می کنیم تا این گسست را بیشتر درک کنیم.

در هنر بصری به معنای شکل دوبعدی یا سه بعدی توپر یا میان تهی است.به طور عام در هنر ها به دو معنای متفاوت به کاربرد دارد:
۱)قالب پذیرفته شده برزای بیان(مثلاً غزل در شعر فارسی ،سونات در موسیقی اروپایی)

۲)کیفیت های ساختاری موجود در یک اثر هنری (مثلاً تناسب و همانگی بخش های مختلف و ترتیب اجزای آن ها به منظور ایجاد کشش و اوج) . ( پاکباز, ص, ۱۳۸۷, ص. ۳۴۳)

به هر حال مطرح شدن سطح به عنوان یک عنصر بصری و تاثیر گذاری آن را می توان حاصل گسست هنر مدرن و کلاسیک دانست.ولی در این مورد که در هنر کلاسیک(Shape) معادل شکل مورد استفاده قرار می گرفت ولی در هنر مدرن (Surface (به عنوان معادل آن مطرح می شود به نوعی شکل با سطح با هم هم پوشانی مفهومی پیدا می کند و مفهومی بنیادین صورت(Form )هنری استقلا ماهوی بیشتری پیدا می کند.اگر با کمی ریز بینی به تحلیل مکاتب هنری مدرن آغازین همچون کوبیسم،فوتوریسم نگاه کنیم متوجه حجم که همان تبلور تجمع سطوح است که نقش محوری در آثار این سبک ها هست می شویم یا اگر به بررسی اکسپرسیونیسم هم بپردازیم عناصر خط و سطح به عنوان عناصر محوری جلب نظر می کند.
حال آن که در باب هنر مدرن کمی سخن راندم نوبت هنر فرا مدرن( پست مدرن )است که در موردش با واکاوی ارتباط میان فرم و محتوا باید پیشرفت برویم.در هنرهای مدرن برعکس هنرهای مدرن فرم از اهمیت اساطیری اش به زیر کشیده می شود و کسانی هم چون کاندلیسکی و پولاک نمی بایید که آثار آنها یکسره صورت باشد بلکه آثار هنری این دوره در سطوح حامل مختلف با ابزار های متفاوتی اجرا می شود و در ضمن از خودنمایی یک تنه ی فرم اجتناب می کنند بلکه می توان تا حدی از خودنمایی درون مایه ی متنوع تر نسبت به دو دوره ی سابق هم سخن به میان آورد و حضور انواع کارهای حجمی از چیدمان های انتزاعی تا نقاشی های خیابانی بر روی دیوارهای بزرگ شهرها را می توان شاهدی بر این تنوعات در سه حوزه ای که ذکر کردیم آورد.

در انتها به ارتباطی با اهمیت فرم و محتوا اشاره می کنم و این که از دوران روشنگری که مکاتب همچون روکو ، باروک و غیره و در آثار هنرمندانی مثل:رافائل ،میکلانژ و غیره که دو شاخص در اوج خود هنرنمایی می کنند تا در دوران مدرن که اوج نمایش فرم را در مکاتب کوبیسم، فوتوریسم، اکسپرسیونیسم انتزاعی و غیره ودر آثار هنرمندانی همچون:پیکاسو، کاندلیسکی، پولاک و غیره می توان دید.اما دوران “فرا مدرن” کفه ی ترازوی تحلیل هایمان به سمت محتوا سنگین تر می شود اما با توجه بیشتر به سه حوزه و تنوع درآن ها یعنی: درون مایه، سطوح حامل، ابزار می توان اشاره کرد (حسینی راد, ۱۳۹۰, ص. ۲۰۷-۲۰۶).

منابع:
۱.پاکباز, ر. (۱۳۸۷). ص. در دایره المعارف هنر(نقاشی،پیکرسازی،گرافیک) (نسخه اول, ص. ۳۴۳). تهران, ایران: فرهنگ معاصر.
۲.پاکباز, ر. (۱۳۸۷). دایره المعارف هنر(نقاشی،پیکرسازی،گرافیک) (نسخه اول). تهران, ایران: فرهنگ معاصر.
۳.حسینی راد, ع. (۱۳۹۰, مهر و آبان). ساختار انقلاب های هنری(زمینه ی اجتماعی تحولات سبک های هنری نقاشی و هنر). سوره ی اندیشه, ۵۲ و ۵۳, ۲۰۶ – ۲۰۷.
۴.کاندلیسکی, و. (۱۳۸۷). سطح. در مبانی پایه هندسی عناصر گرافیک(نقطه،خط،سطح) (نسخه اول, ص. ۶۴). تهران, ایران: فخراکیا.