فلسفه میانرشتگی
در ادامه سلسهبحثهای این نوشتار، به فلسفه میانرشتگی میرسیم که چه ضرورتهایی موجبات برجسته شدن میانرشتگیها را فراهم کردند.
نوشتههای مرتبط
طرفداران این دیدگاه نقش مردمسالارشدن جوامع را در رشد فضای میانرشتهای مهم میدانند و معتقد هستند که این دو رابطهای متقابلی دارند، از سویی رویکردهای میانرشتهای در چنین جوامعی رشد مییابند و از سوی دیگر آنها به دوام و قوام ساختارهای مردمسالاری کمک میکنند. «بسیاری از طرفداران این ایده، راهاندازی و گسترش پارهای از دورههای آموزشی و مطالعات میانرشتهای از قبیل مطالعات اقوام، مطالعات فرهنگی، مطالععات زنان و مطالعات منطقهای مانند سیاهان را نمونههای مناسبی برای سیاسیبودن به بسط سیاستها و رویکردهای میانرشتهای میدانند.» (ص ۴۰)
خرسندی به دو دسته از ضرورتهای میانرشتهای اشاره میکند:
الف: ضرورتهای آموزشی که عبارتند از: «ارتقای قابلیتهای اجتماعی و مهارتهای ارتباطی دانشجویان، ایجاد مهارتهای حرفهای و شغلی متناسب با علائق دانشجویان و نیازهای اجتماعی آنان، افزایش ظرفیتهای شنیداری و گفتاری تحملپذیری، تقویت تحلیلهای عقلانی و قدرت استدلال دانشجویان در مواجهه با مسائل و پدیدههای پیچیده و پیشبینیناپذیر، ایجاد حساسیت نسبت به مسائل شهروندی، نژادی و سیاسی جامعه، تقویت خصلت «خودراهبردی» و افزایش قدرت تحلیل تعصبهای ایدئولوژیک، و از همه مهمتر تقویت صفات آفرینندگی و نوآوری در دانشجویان.» (ص ۴۴) و ب: ضرورتهای پژوهشی که عبارتند از: «گستردگی و چندوجهی بودن مسائل، موضوعات و پدیدههای گوناگون انسانی، اجتماعی، فرهنگی، طبیعی، فیزیکی و فنی و پیچیدگی روابط و مناسبات میان عناصر مختلف تولید دانش را میتوان یکی از انگیزههای اصلی گرایش به میانرشتگی و ایجاد و بسط تحقیقات و پژوهشهای میانرشتهای دانست.» (ص ۴۴)
به گفتۀ فوردمن، میچم و ساکس (۱۳۸۷)، «در طول نیمۀ دوم قرن بیستم، تفکر میانرشتهای به وسیلۀ تلاشهایی در جهت اشاره به چالشها و مسائل «جهان واقعی» همچون فقر، جنگ، گرسنگی، ازدیاد جمعیت، ازدیاد مصرف و تنزل شرایط محیط زیست توسعه یافت.» (ص ۴۵)
در ادامه خرسندی سئوالاتی را مطرح میکند که آنها را مستلزم کیفیت، اعتبار و صحت هر نوع ارزیابی از عملکرد برنامهها و دورههای میانرشتهای و تبدیل آنها به ابزارهایی برای سنجش عملکرد میداند:
- «آیا دورهها و برنامههای میانرشتهای سطح و عمق یادگیری فراگیران را گسترش و تعمیق میبخشند؟
- آیا این دورهها و برنامهها فرصتهای جدیدی برای یادگیری فراهم میآورند؟
- آیا فعالیت میانرشتهای سطح عزت نفس فراگیران را بالا میبرند؟
- آیا فعالیتهای میانرشتهای منجر به کشف تواناییها و علائق ناشناخته و پنهان فراگیران میشوند؟
- آیا فعالیتهای میانرشتهای نگاه جدیدی در فراگیران نسبت به جهان ایجاد میکنند؟
- فعالیتهای میانرشتهای چه تعهدات و مسئولیتهای درونی را در فراگیران سبب میشوند؟
- فعالیتهای میانرشتهای تا چه اندازه منجر به غنای دانش و تجربه در فراگیران میشوند؟
- تا چه اندازه، فعالیتهای میانرشتهای قدرت استدلال و تعمیق فهم مفاهیم و شرایط پیچیده را در فراگیران ایجاد میکند؟
- آیا مهارتهای تفکر علمی، روشمند و انتقادی را در فراگیران ایجاد میکند؟
- آیا فعالیتهای میانرشتهای ظرفیتهای لازم را در فراگیران بهمنظور شناختهای علمی، قضاوتهای روشمند و استفاده از چشماندازهای چندگانه ایجاد میکند؟
- دورههای میانرشتهای تا چه اندازه برای یادگیریهای خودراهبر و مادامالعمر محرک و انگیزاننده هستند؟
- آیا دورهها و برنامههای میانرشتهای مهارتهای ارتباطی و اجتماعی فراگیران را تقویت میکند؟
- آیا فعالیتهای میانرشتهای در فراگیران مهارتهای حرفهای را شکل میدهد؟ (ص ۵۱- ۵۲)
خرسندی مزیتهای میانرشتگی را نیز برمیشمارد: یکی از این مزیتها «پرورش مهارتهای تفکر» است. ««دورههای میانرشتهای»، با توسعه مهارتهای شناختی سطوح بالاتر چون «حل مسئله»، «تفکر خلاق»، و «توانایی بهکارگیری چشماندازهای مختلف»، دانشجویان را به شکل شایستهتری برای «کار و امور شهروندی» آماده میسازد.» (هرش، هاس و مور، ۱۹۸۳؛ نیوول، ۱۹۹۰؛ نییول و گرین، ۱۹۸۲). (ص ۵۳) علاوه بر این آموزش میانرشتهای «قدرت و تفکر انتقادی» دانشجویان را نیز پرورش میدهند، ««احساس همدلی و احترام متقابل نژادی و اجتماعی» دانشجویان را تقویت میکنند، «سختکوشی، ظرفیت مدارا و تحمل» را در برابر پیچیدگیها و ابهامات افزایش میدهند، «ظرفیت و مهارتهای شنیدن و تحمل دیدگاهها و نگاههای مختلف و متفاوت» را پرورش میدهند، «ظرفیت ترکیب، تلفیق و تحلیل دیدگاه و چشماندازهای مختلف و متفاوت» را افزایش میدهند، «بصیرت و افق دید» دانشجویان را فرونی میبخشند، «تواناییهای ارتباطی، کلامی و اجتماعی» دانشجویان را افزایش میدهند، «حساسیت به تعصبات و قضاوتهای ناعادلانه» را بالا میبرند.» (ص ۵۳- ۵۴)
همچنین از رونالد از گالیسون و استامپ (۱۹۹۶) نقل میکند که دارای مزیتهای دیگری هستند مانند ««آمادگی حرفهای فارغالتحصیل برای اشتغال حرفهای»، «افزایش استقلال فردی و مهارتهای زیست گروهی و اجتماعی»، «افزایش عزت نفس و اعتماد به نفس دانشجویان»، «تمرین دموکراسی و تقویت روحیه مشارکت در دانشجویان»، «آمادگی ذهنی فارغالتحصیلان برای پذیرش تغییرات و پدیدههای نو»، «ایجاد تعامل پویا و سازنده میان دانشجویان و استادان»، «ایجاد تعامل پویا و سازنده میان استادان»، «ایجاد تعامل پویا و سازنده میان دانشجویان»، «افزایش حساسیت در دانشجویان در برابر مسائل اجتماعی، سیاسی، شهروندی و اخلاقی جامعه.» با وجود این، مزیتهای رویکردها و گونههای مختلف میانرشتهای در فعالیتهایی که با حضور چندرشته انجام میگیرند تا حد زیادی به تفسیر ما از نیاز اجتماعی بستگی دارد (رونالد، ۱۳۸۷). (ص ۵۴)
خرسندی همچنین پرسشهایی را پیش میکشد و بر این باور است بخش مهمی از مزیتهای آموزشی میانرشتهای را در لابهلای پرسشهای زیر و ارزیابی عملکرد دورهها و برنامههای میانرشتهای براساس این پرسشها میتوان جستجو کرد:
دورهها و برنامههای میانرشتهای چه «نتایج» رفتاری، شناختی، ارتباطی و اجتماعی دارند؟
ارزیابیهای موجود از عملکرد دورهها و برنامههای میانرشتهای چه «نتایج» و مهارتهای شناختی و رفتاری را برای فراگیران نشان میدهد؟
آیا «نتایج» و عملکرد آموزشی و یادگیری دورهها و برنامههای میانرشتهای با دورهها و برنامههای رشتهای یکسان است؟
دورهها و برنامههای میانرشتهای چه «پیامد»های آموزشی و اجتماعی دارند؟
آیا میان «پیامد»های برنامهها و دورههای میانرشتهای و برنامهها و دورههای رشتهای و موضوعمحور تفاوت وجود دارد؟ (ص ۵۵)
او عمدهترین مزیتهای فعالیتهای آموزشی میانرشتهای را میتوان در چهار حوزه «شناختی»، «عاطفی»، «مهارتی»، و «عمومی» تبیین میکند:
- مزیتهای شناختی: «در سطح شناختی، مولفههایی نظیر پرورش قوه خلاقیت، تفکر انتقادی، حل مسئله، قدرت استدلال، تجزیه و تحلیلهای منطقی، قدرت فهم تعصبات، توانایی قیاس، تشابه و نتایج منطقی، قدرتهای ارزشی و اخلاقی مطرح هستند. فعالیتهای میانرشتهای با ایجاد و تقویت مهارتهای شناختی در دانشجویان به آنها کمک میکنند تا از تعصب و یکسویهنگری به دنیای پیرامون خود پرهیز کنند و درصدد تجربه و تقویت دیدگاههای ترکیبی و چندوجهی خود باشند.» (ص ۵۷)
- مزیتهای عاطفی: «مهمترین مزیتها و نتایج عاطفی فعالیتهای میانرشتهای شامل تقویت عوامل و متغیرهای مهمی نظیر افزایش عرتبهنفس، مثبتاندیشی، اعتماد به نفس، افزایش توان و قدرت تصمیمگیری، غلبه بر احساسات غیرعقلانی، قدرت کار گروهی، روحیه همکاری و مشارکت، حس تعلق، دلسوزی و نوعدوستی و بسیاری از عوامل عاطفی و احساسی دیگر هستند. مزیتهای عاطفی فعالیتهای میانرشتهای جنبه روانی و فرهنگی دارند و عمدتاً در کیفیت مهارتهای دیگر برای برخورداری از زندگی فردی و اجتماعی رضایتبخش تاثیر میگذارند.» (ص ۵۸)
- مزیتهای مهارتی: «شامل سه سطح اصلی مهارتهای ارتباطی، اجتماعی و حرفهای است. مزیتهای مهارتی فعالیتهای میانرشتهای به ظرفیتسازی و افزایش توانایی افراد در فرایندهای اجتماعی نظیر حرفه و اشتغال، کیفیت افکار معیشتی و تقویت نیروی خلاقیتهای حرفهای را شامل میشود. مزیتهای مهارتی فعالیتهای میانرشتهای، رشد و بسط ظرفیتهای «عملی» و «ذهنی» فرد را بهطور همگن و موثر بهدنبال دارد.» (ص ۵۸-۵۹)
- مزیتهای عمومی: «علاوه بر مزیتهای تربیتی و آموزشی اصلی فوق، فعالیتهای میانرشتهای دارای مزیتهای عمده و عمومی دیگری نیز هستند که در موارد زیر خلاصه میشوند.
- فعالیتهای آموزشی میانرشتهای موقعیت و شرایط بازسازی و اصلاح الگوهای رفتاری موجود در محیطهای آموزشی و کلاسهای درس را فراهم میآورند.
- فعالیتهای آموزشی میانرشتهای شرایط و زمینههای بازنگری و بازساماندهی فرهنگ سازمانی و ساختارهای برروکراتیک محیطهای آموزشی و دانشگاهها را فراهم میآورند.
- فعالیتهای آموزشی میانرشتهای قادرند فرهنگ مدرکگرایی، تسلط تخصصگرایی و رویکردهای تکساحتی آموزش را تعدیل کنند.
- فعالیتهای آموزشی میانرشتهای تحول در مدیریت دانش در ساختارهای بوروکراتیک آموزش عالی را فراهم میسازند.
- بسط و گسترش فعالیتها، فرایندها و روشهای آموزشی میانرشتهای به تقویت و ارتقای سطح آموزشهای آزاد و باز در محیطهای دانشگاهی منجر میشود.
- تلفیق، آمیزش و همکنشی دانش، روشها و مهارتهای پراکنده در محیطهای آموزشی منجر به ایجاد فضای باز پرسشگری و تقویت روحیه و مهارت در طرح پرسشهای جدید در دانشجویان میشود.
- فعالیتهای آموزشی میانرشتهای، فرهنگ، مهارتها و ظرفیتهای گفتوگویی میان نقشآفرینان، دانشجویان، جامعه دانشگاهی و جامعه محلی را افزایش و تقویت میکنند.
- فعالیتهای آموزشی میانرشتهای برای عملکرد مدیریت آموزش، اعضای هیئت علمی، و جامعه محلی نتایج و پیامدهای مثبت تلقی میشوند.
- از همه مهمتر، فعالیتهای آموزشی میانرشتهای، بجای توجه یکسوگرایانه به بروندادها و فرآوردهای عینی و کمی، روی پیامدها و دستاوردهای کیفی و فرهنگساز تمرکز و تاکید دارند.» (ص ۵۹- ۶۰)
با این تفاسیر، باید مروری به وضعیت میانرشتهای ها در ایران از جمله مطالعات زنان (به فرض میانرشتهای بودن و یا رویکردی نزدیک به آن داشتن) داشت. مشکل اساسی که در مورد دانشجویان میانرشتهایها وجود دارد این است که آنها اصلاً هیچ چشمانداز و دید کلی نسبت به فلسفه میانرشتهای ندارند و تنها در لفظ است که این واژه مرتبط به کار میرود. به نظر میآید در دانشجویان میانرشتهای که در ایران تحصیل میکنند بیشتر یک نوع سرگشتگی وجود داشته باشد تا مهارتهایی مانند «حل مسئله»، «تفکر خلاق»، و «توانایی بهکارگیری چشماندازهای مختلف». به اعتقاد من حتی میتوان تستهایی را تعبیه کرد که دانشجویان در ابتدای دانشجویی و بعد از فارغالتحصیلی آزمون شوند که آیا «قدرت و تفکر انتقادی»، «احساس همدلی و احترام متقابل نژادی و اجتماعی»، «سختکوشی، ظرفیت مدارا و تحمل»، «ظرفیت و مهارتهای شنیدن و تحمل دیدگاهها و نگاههای مختلف و متفاوت»، «ظرفیت ترکیب، تلفیق و تحلیل دیدگاه و چشماندازهای مختلف و متفاوت»، «بصیرت و افق دید»، «تواناییهای ارتباطی، کلامی و اجتماعی»، «حساسیت به تعصبات و قضاوتهای ناعادلانه»، «استقلال فردی و مهارتهای زیست گروهی و اجتماعی»، « عزت نفس و اعتماد به نفس دانشجویان»، «تمرین دموکراسی و تقویت روحیه مشارکت در دانشجویان»، « تعامل پویا و سازنده میان دانشجویان» و «حساسیت در دانشجویان در برابر مسائل اجتماعی، سیاسی، شهروندی و اخلاقی جامعه» در آنها افزایش مییابد یا خیر. به صورت تجربی دستکم در مطالعات زنان میتوانم ادعا کنم این اتفاق نمیافتد. ما در عمل از فواید میانرشتهای بودن به واقع خیلی دور هستیم. اتفاقا در برخی موارد دانشجویان مطالعات زنان از اعتماد به نفس پایینتری برخوردارند چون از سوی رشتهایها مورد نقد قرار میگیرند که دانش کافی در هیچ رشتهای را ندارند. استاتید میانرشتهایها نیز عمدتا خود تکرشتهای هستند و صرفاً از زاویه رشته خود به زن نگاه میکنند و تدریس میکنند. آیا فارغالتحصیل رشته مطالعات زنان به مزیتهای شناختی، عاطفی، مهارتی و عمومی میرسد؟ اگر اینگونه نیست چه برنامهریزیهایی باید برای تحقق این مزیتها صورت گیرد؟ مسئله اینجاست که ساختار دانشگاهی ایران بدون اینکه ستونهایی برای بنا کردن مطالعات میانرشتهای بنا کند، شروع به ظاهرسازی ساختمان کرده است و به همین دلیل است که فرد تحصیلکرده در این حوزه نه تنها به این مزیتها نمیرسد، بلکه گاهاً دچار سردرگمی هم میشود.
در نوشتارهای آینده باز به مسئلۀ رویکردهای میانرشتهای برخواهم گشت.
ادامه دارد…
منبع
خرسندی طاسکوه، علی (۱۳۸۷). گفتمان میانرشتهای دانش: مبانی نظری، گونهشناسی و خط مشیهایی برای عمل در آموزش عالی، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.