۱ـ مصر
لیلا سیوف
نوشتههای مرتبط
در ۱۹۷۲، لیلا سیوف ۱۶ ساله در اولین تظاهرات سیاسی خود شرکت کرد. در خواست دانشجویان، مطابق معمول برخورداری از آزادی بیان بیشترو دنیایی عادلانه تر بود. ولی این بار خواستی مشخص نیز مطرح کرده بودند: جنگ انور سادات با اسرائیل برای پس گیری زمین های سینا که در جنگ شش روزه ی ۱۹۶۷ توسط اسرائیل غصب شده بود. لیلا در خانواده ی مرفه و آزادی به دنیا آمده بود. والدینش استاد دانشگاه بودند و خواهر بزرگترش، اهدف یوسف از نویسندگان برجسته ی معاصر مصر بود. در جوانی به چپ متمایل شد و در زمان تحصیل ریاضیات در دانشگاه قاهره، با همسرش، احمد سیف، که رهبر گر وهی انقلابی و زیر زمینی بود آشنا شد.
در آن زمان، مصر پایتخت سیاسی خاورمیانه و گهواره ی جنبش ها و تفکرات انقلابی محسوب می شد و آن را مدیون جمال عبدالناصر بود.
تا دهه ی ۱۹۴۰، مصر و سایر مناطق خاورمیانه که از دهه ها پیش در بند قدرت های اروپایی بودند، زیاد توجه جهان را بخود جلب نکرده بودند . اما با پایان جنگ دوم جهانی و کشف نفت، تضعیف استعمار انگلیس و فرانسه اوضاع دگرگون شد ودر ۱۹۵۲،زمانی که ناصر و جنبش خیزش افسران آزاد، ملک فاروق، شاه متمایل به غرب مصر را سرنگون کردند، آهنگ این تغییرات سریع تر شد. ناصر به زودی نه تنها قهرمان « سوسیالیسم عربی» و پان عربیسم شناخته شده و سخنگوی خواست مردم منطقه که مدت ها تحت یوغ تحصیل کردگان غرب بودند شد، بلکه با مخالفت با استعمار، امپریالیسم و دولت دست نشانده ی اسرائیل (که نمودی مشخص از دخالت غرب در خاورمیانه بود) پیروان زیادی در دنیای عرب یافت.
موفقیت های ناصر، به زودی الهام بخش سایر رهبران در کشور های نوساخته ی اروپا در خاور میانه شد. در ۱۹۶۸، افسران نظامی با پذیرش فلسفه ی بعثی ( نو زایی ـ-رنسانس ) که نوعی سوسیالیسم پان عربی بود، در عراق و سوریه به قدرت رسیدند. سال بعد، قذافی در لیبی ، با نظریه ی مغشوش سوم جهانی ( نظریه عالمیه ثالثه) ، که دمکراسی سنتی را به نفع حکومت « کمیته های مردمی» مردود می دانست، قدرت را به دست گرفت. در این سه کشور، همچون در مصر، طرفداران غرب مطرود و خنثی شدند. اما در این منطقه، ناصر از امتیازی برخوردار بود که سایر کشور ها فاقدش بودند: سرزمین مصر تاریخی چند هزار ساله داشت وبه نظر نمی رسید در خطر پاره پاره شدن قرار گیرد. به علاوه مصر، همچنان عراق و یا سوریه، در چنگ چندگانگی قبیله ای و تکثر هویت فرقه ای نبود و نیز چشم انداز سیاسی اش به دلیل برخورداری از سنتی نسبتا لیبرال متنوع تر ( شامل سکولارها تا مذهبییون متعصب و کمونیست ها) بود. هنر ناصر در پل زدن بین این تمایلات سیاسی مختلف یعنی احترام به غرور ملی مصریان و احساسات ضد غربی ( ناشی از سلطه ی ۷۰ ساله ی بریتانیا) بود. بدین لحاظ، حتی مذهبیون محافظه کار، مبارزه ی ناصر را با فرانسه ، انگلیس و اسرائیل در مورد سوئز دربحران ۱۹۵۶ قربانی حرکت وی به سمت سکولاریسم نکردند.
لیبرال های شهرنشین نیز همچون خانواده ی سیوف که از شیوه ی حکومت ناصر دل خوشی نداشتند ( زیرا که به هر حال استبدادی نظامی بود)، رهبریش را در جنبش عدم تعهد علیه ایالات متحده ( که سعی در درگیر کردن مصر در جنگ سرد داشت) می ستودند. با توسل به سیاست به جان هم انداختن راست و چپ و متحد کردنشان در مقابل دشمنی خارجی، ناصر و انور سادات توانستند قدرت خود را حفظ کنند. چنین مانور های خشم برانگیز لیلا و همراهانش را به شرکت در تظاهرات می کشاند.
لیلا و احمد، پس ازمبازرات مشترک در دانشگاه قاهره، در ۱۹۷۸ ازدواج کردند. در همان سال، صحنه ی سیاسی مصر دچار دگرگونی شد. در سپتامبر، سادات کمپ دیوید را که به توافق نامه ی ( آمریکایی) صلح با اسرائیل ختم شد، امضا کرد. در نتیجه، مصر به اردوی ایالات متحده وارد و از سایر کشور های عرب جدا شد. آنچه در غرب حرکتی شجاعانه از جانب سادات برآورده می شد، از جانب مصریان خیانتی شرمگین محسوب گشت. احمد و لیلا نیز چنین موضعی داشتند. در ۱۹۷۹، گروه احمد شروع به مسلح کردن خود علیه حکومت کرد ولی برنامه شان هرگز عملی نشد و این اسلام گرایان مبارز بودند که سادات را در رژه ای نظامی در قاهره در اکتبر ۱۹۸۱ به قتل رساندند.
یک ماه پس از آن لیلا پسری به دنیا آورد و او را علا نام نهادند. درگیری آن ها در سیاست، روز به روز کاهش یافت و در ۱۹۸۳، لیلا ی ۲۸ ساله، در کار تدریس ریاضیات در دانشگاه، پرورش فرزند و زندگی روزمره غرق شده بود. لیکن پس از به قدرت رسیدن حسنی مبارک و تسویه ی سیاسی ، آرامش از زندگشیان رخ بربست. احمد و همگروهانش پاک سازی شدند، بسیاری شکنجه شدند و اعتراف نامه امضا کردند.
احمد آزاد شد و منتظر حکم دادگاه ماند و اندکی بعد به پنج سال حبس به علت در اختیار داشتن اسلحه ی غیرقانونی، محکوم شد. در آن زمان لیلا که با قبول بورسی در پی ادامه ی تحصیلات در فرانسه بود، باشنیدن حکم زندانی شوهرش، همراه علا، به قاهره بازگشت. طبق قانون مصر، احکام امنیتی باید به امضای رئیس جمهور می رسید و این روند که چند ماهی طول می کشید، لیلا و احمد را بر سر دو راهی خروج از کشور و یا زندگی مخفیانه در مصر قرار داد.
آن ها مخفی شدند و با پسر سه ساله شان چندین ماه چنین گذراندند. ولی احمد که نه موافق ترک کشور بود ونه می توانست برای همیشه محفی بماند، خود را تسلیم کرد. این راه حل برای احمد آسان بود ولی نه لیلای حامله که چند ماه بعد، دخترشان مونا را به دنیا آورد.
در زندان بود که احمد به نتیجه ای غیر منتظره رسید. مبارک که با ادامه ی سیاست تنش زدایی سادات با ایالات متحده و اسرائیل، خود را در نظر مصریان ملوث کرده بود، محتاج سیاستی جدید برای به جان هم انداختن سکولار ها و اسلام گرایان بود. احمد در زندان، شاهد چنین سیاستی بود: کمونیست ها و اسلام گرایان، به طور پنهانی، با شکنجه ی طرف مقابل مخالفتی نداشتند. احمد که تصمیم به اصلاح قوانین جزایی گرفته بود به مطالعه ی حقوق در زندان پرداخت و در سال ۱۹۸۹، چند ماه پس از آزادی با قبولی در امتحان به وکالت پرداخت و با این امر، زندانی سابق و همسرش باز خود را بر سر دوراهی جدیدی یافتند. لیلا در مقام استادی و احمد به عنوان وکیل، حالا قادر به ورود به جرگه ی نخبگان قاهره بودند ولی در عوض دوباره ( و با پرداخت هزینه ای بالاتر) در بحرانی که مصر و تداوم حکومتش را در گرفته بود غوطه ور شدند.
مجدی المنقوش
میسوراتا که زمانی بندری پر رونق در ۱۲۰ مایلی شرق تریپولی، پایتخت لیبی، بود در پایان جاده ی تجارت صحرا قرار دارد و محل توقف شتر هایی بود که از مناطق جنوبی، طلا و برده به مدیترانه حمل می کردند. ساکنان این شهر که همواره یکی از مراکز بازرگانی بوه است، مردمانی سخت کوش و برخوردار از شم تجارتند. قبیله ی منقوش از مشهور ترین ساکنان این شهرند و محله ای به نام خود دارند. مجدی، کوچکترین کودک خانواده ی فتحیه و عمر المنقوش ( هر دو کارمند شهرداری) در ۴ ژوئیه ی ۱۹۸۶ در این محله به دنیا آمد. از ۱۷ سال پیش از تولد مجدی، قذافی بر لیبی حکومت می کرد. در ۱۹۶۹، قذافی ۲۷ ساله که به علت نسخه برداری از ناصر، طرفدارانی نیز داشت و خود از افسران ارتش بود، با کودتا علیه شاه به مسند قدرت نشست. مانند ناصر، قذافی صنایع غرب، منجمله نفت را ملی کرد و با سرسختی به مخالفت با اسرائیل پرداخت. با تأمین مالی طبقه ی متوسط نیز برای بسیاری همچو خانواده ی منقوش، فرصت زندگی تقریبا مرفهی نیز فراهم کرد.
لیکن طی زمان، فاصله ی قذافی با « استبداد نرم» ناصر بیشتر شد و بیشتر به طرف دوالگوی بعثی صدام در عراق و حافظ الاسد در سوریه نزدیک شد. شباهت های این رژیم ها خیره کنند اند: کیش شخصیت، اتحاد با ملل عرب ضد امپرالیسم و تحکیم روابط با اتحاد ی جماهیر شوروی وقت. با وفاداری به «سوسیالیسم عربی» و نظریه سوم جهانی ( نظریه عالمیه ثالثه) علیرغم گفتمان انقلابیشان، دیکتاتور های لیبی، عراق و سوریه می دانستند که ملت هایشان ساخته ای مصنوعی اند، به این معنا که افراد به قبایل و یا اقلیت های مذهبی و یا قومی احساس وابستگی بیشتری دارند تا دولت مرکزی بنا براین برای مطیع داشتنشان به سیاست چماق و هویج توسل یافتند. هر سه دیکتاتور با قبایل و ایل های مختلف معاهداتی بستند و پاداش همکاری با دولت قرارداد های تجاری چرب و اختیار برفلان وزارت خانه و پاسخ نافرمانی بی اعتنایی به اقلیت ها بود. در عین حال سعی در ایجاد روابط بین گروه های مذهبی و اقلیت های قومی کردند. در عراق، صدام که سنی بود، معدودی از شیعیان و کرد ها را در ساختار حکومتی خود به کار گماشت تا نمایی از وحدت و همبستگی ارائه دهد. در سوریه، حافظ اسد نیز به شیعیان و مسیحیان سهمی داد. در لیبی این اتحاد بعدی جغرافیایی داشت. علاوه بر رقابت تاریخی بین مناطق اصلی، یعنی تریپولی و سیرنایکا ( شمال شرقی لیبی)، تجمع جمعیت همواره در حاشیه ی دریای مدیترانه بوده است و طی هزاران سال، دولت ـ شهر هایی نیمه مستقل تشکیل شده بودند که از مرکز سرباز می زدند. بنا بر این با وجودی که قدافی دغدغه ی فرقه گرایی های مذهبی نداشت ( تقریبا همه در لیبی سنی هستند) نگران مطیع کردن اهالی میسورتن وبنغازی بود. نظام امنیتی لیبی، عراق و سوریه از مخوف ترین ها در جهان بود. نیرو های امنیتی محلی « مخابرات» با خودکامگی و بیرحمی به دشمنان واقعی و یا خیالی خود حمله می کردند و پس از شکنجه و گاهی نیز دادگاه های ساختگی، آن ها را زندانی یا در جا تیرباران می کردند. سرکوب محدود به فرد نمی شد بلکه تمام قبیله و یا اقلیتی مذهبی را هدف می گرفت. در ۱۹۸۸، عملیات «انفال» صدام علیه کرد ها معروف ترین چنین حملاتی است که طی آن بین ۵۰۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ کرد ( قبل از پایان عملیات) کشته شدند. وی در عرض دو سال، صد ها هزار کرد را به عنف از روستا هایشان اخراج و آواره کرد. در میسوراتا، مجدی المنقوش همچنین دریافت که دولت فراموشکار نیست. در ۱۹۷۵ دو تن از افراد خانواده ی مادرش که هر دو افسر میان رتبه ی ارتش بودند، در کودتایی نافرجام علیه قذافی شرکت کرده بودند . با وجودی که هر دو به قتل رسیدند، خانواده لکه ی «خیانت» را حمل می کرد. المجدی که حالا ۳۰ ساله است، می گوید: البته خانواده مورد آزار آشکار نبود اما مأموران هر از چندی یادآوری می کردند: « هان، بله، پس شما اهل قبیله ی منقوشید!» و این به معنای آن بود که تحت نظر دولت اید و هرگز کاملا شایسته ی اعتماد نیستید.
در هر سه کشور، یک گروه مشخص، یعنی اسلام گرایان افراطی، همواره مورد سوءظن بودند. در سوریه و عراق، حتی معرفی خود به عنوان سنی یا شیعه باعث سوءظن می شد . در هر سه کشور «مخابرات» شورشیان مسلمان و روحانیون محافظه کار را تحت نظر داشت. درفوریه ی ۱۹۸۲ ، گروهی از سنی های اصول گرا در سوریه تحت لوای اخوان المسلمین، کنترل بخشی از حمس را در دست گرفتند. حافظ الاسد شهر را محاصره کرد و بین ۱۰۰۰۰ تا ۴۰۰۰۰نفر کشته شدند.
قذافی، اسد و صدام در یک مورد به خصوص تشابه داشتند: مستبدینی بودند در حلقه ی چاپلوسان و طبیعتا به تدریج از واقعیت دور می شدند. تشابه دیگر در ویژگی دولت های پلیسی شان است. هر چه سرکوب حکومت شدید تر، یافتن پناهگاه دشمن مشکل تر! این امر شرایط پارانویا را حاکم می کند که نهایتا فرونشاندن شورش را فقط از طریق سرکوب بیشتر ممکن می سازد. بالاخره در دهه ی ۱۹۹۰، چهره ی مضحک این تضاد در عراق، سوریه و لیبی آشکار شد. هر چه رهبران بیشتر به تبلیغ کیش شخصیت و قهرمان پروری می پرداختند، منزوی تر می شدند. مجدی در عرض ۲۵ سالی که در لیبی (با چنان جمعیت کم) می زیست حتی یک بار هم شخصا قدافی را ندیده بود. وی ابراز داشت: « نام قذافی را حتی در ملأ عام نمی بردیم، تنها در جمع دوستان و خانواده ، با استناد به نامش از وی صحبت می شد. در صورت لزوم صحبت از وی بین دیگران، او را <دوستمان> می خواندیدم.
پوستر های این دیکتاتور ها در عراق، لیبی و سوریه، را در قاب هایی با نقش مرز های کشور می آویختند
ادامه دارد…
این مطلب بخشی از کتابی است که به زودی از طرف انتشارات انسان شناسی و فرهنگ منتشر خواهد شد. نقل قول و هر گونه انتشار این مطلب بدون اجازه کتبی و رسمی موسسه انسان شسی و فرهنگ ممنوع و قابل پیگرد قانونی است. متن منتشر شده برای جلوگیری از تقلب های احتمالی فاقد منابع درونی بوده و بخش هایی از متن اصلی در آن حذف شده است یا بدون آنکه به اثر خدشه ای وارد شود تغییر کرده اند. متن نهایی و کامل در شکل کتاب منتشر خواهد شد.
http://www.nytimes.com/interactive/2016/08/11/magazine/isis-middle-east-arab-spring-fractured-lands.html?rref=collection%2Fsectioncollection%2Fmagazine&action=click&contentCollection=magazine®ion=rank&module=package&version=highlights&contentPlacement=1&pgtype=sectionfront&_r=0