انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ساختار اجتماعی ِداستان نمکی

نمکی هفت در و بستی نمکی! یک در و نبستی نمکی! عبارتی است که از ماجرای ناخوشایندی خبر می دهد. از سهل انگاری دختری که به فاجعه ای می انجامد. اگر بخواهیم داستان پریان را به طور مجرد تعریف کنیم، می توان آن را روندی تعریف کرد که با آسیب و صدمه آغاز می شود و با پاداش و نجات و ازدواج پایان می یابد. اما داستان های پریان درست همچون اسطوره ها برخاسته از ساختارهای اجتماعی اند. لوی استروس دلیلی جدی برای جدا ساختن آنها از اسطوره ها نمی شناسد. «اسطوره شناس همواره شاهد است که همان روایت، همان اشخاص، همان بن مایه ها، چه همسان و چه دگردیسی یافته هم در اسطوره ها و هم در داستان های پریان در یک جامعه پدیدار می شوند. علاوه بر آن، وقتی بخواهیم بخشی از دگردیسی ها ی درون مایه های اسطوره ای را بازسازی کنیم، به ندرت می توانیم خود را به اسطوره ها محدود سازیم. برخی از این دگردیسی ها را باید در داستان های پریان جستجو کرد؛ گرچه ممکن است پی بردن به موجودیت آن ها به وسیلۀ اسطوره ها میسر شود» (← مختاریان، بهار: ۱۳۸۴: ۱۲۳).

البته به اعتقاد لوی-استروس تفاوت های بارزی میان اسطوره هار و داستان های پریان وجود دارد و به همین جهت در هر جامعه ای میان آن دو تفاوت گذارده می شود. او بر این باور است که داستان های پریان برخلاف اسطوره ها ویژگی های کیهان شناختی، متافیزیکی و طبیعی ندارند، و بیشتر منطقه ای، اجتماعی و اخلاقی هستند. دیگر این که، داستان های پریان درون مایه ها را به صورتی ضعیف انتقال می دهند، حال آن که تحقق قویتر این درون مایه ها خصیصۀ بارز اسطوره است. درست به همین دلیل این داستان ها کمتر از اسطوره ها رابطۀ سه گانۀ انسجام منطقی، شریعت مذهبی و فشار جمعی را دارا هستند (همو: ۱۲۳).

ژرژ دومزیل نیز که سردمدار اسطوره شناسی تطبیقی نو است، بر این باور است که اسطوره ها در کنار دیگر انواع داستان های پریان یا حماسه و … نشان گر ساختار اجتماعی اند. او در الگوهای به کار گرفته می کوشد ساختار ناپیدای اجتماعی این جوامع را با بررسی روش مند تطبیقی نشان دهد و از همین رو با اسطوره شناسی تطبیقی پیش از خود تفاوت بنیادین دارد.

حال اگر بخواهیم داستان نمکی را به عناصری تقلیل دهیم که آن عناصر ما نشانگر ساختار اجتماعی سازندگان این باشند، می توانیم نخست هستۀ داستان را در عناصر زیر نشان دهیم:

۱- دختر کوچک (= دختر هفتم) سهل انگاری می کند (یکی از درهای خانه را باز می گذارد)

۲- فرد بیگانه ای از این فرصت استفاده می کند و وارد می شود (= دیو ی وارد می شود)
۳- دختر و خانواده اش ناچار به تبعیت از خواسته های او به عنوان مهمان هستند. دیو دختر را با خود به سرزمین اش می برد.
۴- دختر به تمهیدی از همسری با او سرباز می زند، بر او چیره می شود و به خانۀ خود باز می گردد.
همانطور که درسرآغاز گفتار اشاره شد، روند داستان های پریان برخلاف اسطوره ها رو به شفاست و سرانجام خوش دارند. پس بخش چهارم در واقع به نوعی در همۀ این داستان ها تکرار می شود و می تواند در نشان دادن ساختار اجتماعی زیاد مهم نباشد. تفسیر نمادهای این گونه داستان ها نیز به تنهایی ما را به ساختار اجتماعی نمی رسانند. مثلا تحلیل عدد هفت یا شیشۀ عمر دیو عناصر نمادینی هستند که مکرر در داستان ها به کار گرفته می شوند و باید در مباحث تحلیل نمادها یا روانشناسی فرهنگی بررسی شوند. اما ما در اینجا می کوشیم از پیوند مولفه های سهل انگاری + ورود فرد بیگانه (= دیو) + وصلت به این ساختار برسیم که کل این داستان «نفی برون همسری» در فرهنگ ایرانی است.
من در مقالۀ «تهمینه کیست» (نامۀ فرهنگستان، شمارۀ ۳۵، ۱۳۸۶) داستان پیوند کوتاه مدت رستم و تهمینه و نتایج حاصله از آن را که نیز ناشی از سهل انگاری پهلوان صورت گرفته بود تحلیل کردم و نشان دادم که اخلاق مسلط فرهنگ ایرانی-زرتشتی پیوند با بیگانگان را که در جنس زن = پری و جنس مرد = دیو می شناسد، مردود معرفی می کند و این گونه داستان ها در واقع زنگ خطر یا اخطار اخلاقی برای این گونه سهل انگاری ها و در نتیجه پیوندهای نامناسب است.
در داستان نمکی دختر کوچک، یعنی کوچکترها، که معمولا سهل انگارترند، با خطایی در هفتم را باز می گذارد. به عبارتی با جزی ترین سهل انگاری، ماجرا آغاز می شود. فردی بیگانه که همان جنس مرد (=دیو) است وارد می شود و چون از قدرت برخوردار است، افراد خانه را مجبور به تبعیت از درخواست های خود می کند. داستان حتی نشان می دهد که شخصیت این فرد بیگانه خشن نیست، مهاجم نیست و تنها طالب دختر(پیوند و آمیزش) است و او را با خود می برد. دیو دارای امکانات بسیاری است، قصر و … و در پیوند برقرار کردن با نمکی حتی نرم و ملایم است واز او می خواهد اجازه دهد سرش را بر روی پایش بگذارد و بخوابد. اما او بیگانه است و نباید به پیوندش درآمد. پس نمکی به حیله ای به شیشۀ عمرش دست می یابد و به سرزمین پدری خود با کسی از جنس خود به عنوان همسر(=شاهزاده) بازمی گردد.
در همان مقالۀ «تهمینه کیست» نشان دادم که این الگوی روایی عامیانه حتی در کتب دینی زرتشتی یعنی روایت پهلوی در داستان جم و جمیگ، دو شخصیت اسطوره ای، آمده است (همو: ص ۱۶۶). همچنین روایت پهلوی به صراحت می گوید: «… زیرا همۀ بی چیزی نیاز و خشکی (=قحطی) از آن جهت به مردمان رسید که مردان از شهرِ بیگانه، از روستای بیگانه و از کشورِ بیگانه آمدند و زن کردند و هنگامی که زن را ببردند، پدر و مادر بر این گریستنذ که دخترِ ما را به بردگی همی بردند» (روایت پهلوی، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، ۱۳۶۷: ۵).
پس داستان نمکی هم به صورتی دیگر هر گونه سهل انگاری را که باعث پیوند میان دو قوم نامتجانس گردد، هشدار می دهد. تنها تفاوت آن با داستان تهمینه و سه الگوی دیگری که در همان مقاله ی تهمینه کیست از شاهنامه آوردم، جنبه جنسیتی مردانه ی بیگانگی یعنی دیو است. به عبارتی در داستان تهمینه شخصیت منفی پئیریکا (=پری) ها یعنی جنس بیگانه ی زنانه هستند و در اینجا دیو.
با این مختصر می توان یک بار دیگر اهمیت داستان های پریان در پیوند با اسطوره ها را در بررسی های تطبیقی نشان داد. اما باید خاطر نشان کرد تنها با روش های ریخت شناسانه این داستان ها ، همانگونه که پروپ انجام داده و لوی-استروس به خوبی نقص این گونه کارها را نشان داده است، نمی توان به ساختار اجتماعی نهفته در بنیاد این روایت ها رسید. بررسی عناصر نمادین نیز بخش دیگری از پژوهش است و بیشتر در تحلیل های روانشناختی از عناصر به عنوان کهن الگوهای این داستان ها مفید است. اما با به کار گرفتن مجموعۀ این روش هاست که می تواند به تحلیل جامعه شناختی از اسطوره ها و داستان های پریان کمک کند.

منابع: مختاریان، بهار، “الگوی پیشنهادی رده بندی داستان های پریان بر بنیاد اسطوره ها”، نامه انسان شناسی، شماره ۸.
————، “تهمینه کیست؟ پژوهشی در اسطوره شناسی تطبیقی”، نامه فرهنگستان، شماره ۳۵.