کاوه بذرافکن
در اخرین روزهای تعطیلات نوروز(دوازدهم فروردین ۱۳۹۵)، شبکه های اجتماعی و تلویزیونی به بازنشر مرگی زود هنگام پرداختند، مرگی که طبیعتا برای جامعه ی تخصصی ما قابل ملاحظه بود ولی از بردی برخوردار شد که غیر متخصصان را هم در نوردید و بار دیگر غیرمعماران را به معماری جلب کرد، توجهی هم دلانه. زَها حدید معمار زن بریتانیایی- عراقی بر اثر سکته ی قلبی در ۶۵ سالگی درگذشت.
نوشتههای مرتبط
شاید مردم انگلستان و اروپا به خاطر نداشته باشند که در اوایل دهه ی ۹۰، شورای محلی شهر کاردیف در ولز بریتانیا، طرح برنده ی مسابقه ی اپرای این شهر را؛ اگرچه طرح در مسابقه ی دموکراتیکی از میان دفاتر معماران برجسته انتخاب شده بود؛ مسکوت گذارد. در آن زمان بسیاری بر این باور بودند که زن معمار خاورمیانه ای (زَها حدید؛ متولد ۱۹۵۰ بغداد، فرزند وزیر اسبق اقتصاد عراق، دانش آموخته ی کارشناسی ریاضی در دانشگاه امریکایی بیروت و دانش آموخته ی معماری از انجمنی رادیکال(AA)) در کنار طرح رادیکالی اش اشتیاق منتخبین مردم کاردیف را به کلی سرد کرده است. ولی امروز آنان، دوست دارند به رغم رادیکالی تر شدن تولیدات دفتر همین معمار زن؛ که تنها متولد عراق اش می دانند؛ پس از دریافت چندین نشان معماری، و پس از مرگ اش، او را “ملکه ی طراحی” بریتانیا بدانند.
تک نگاری های (Monograph) منتشر شده از زَها، به ظاهر بیشتر از تعداد پروژه های ساختمان اش است. هر تک نگاری در مادیت اش تلاش می کند یک پیکره (Figure) ارائه دهد، پیکره مقاومتی زنانه، پیکره ای پر از خشونتی که به زور تلطیف شده است و رنگ گرفته است، و لطافتی پیش فرض را به نمایش می گذارد. این پیکره در جستجوی تعمیم سیاقی است که می خواهد فراگیر باشد. پیکره ای که در غیبت دموکراسی دهه ی ۹۰ی اروپایی، به اجبار تاجگذاری ملکه ی خاورمیانه ای در سرزمین موعود، در دومین دهه ی هزاره ی سوم را نشانه می رود و هزاران امید اقلیت؛ و اقلیت سرزمین من (زنان و جوانان)؛ را هم با خود همراه می-کند.
کارنامه ی زَها مملو از پروژه هایی است که با ارائه های بیان گرایانه (Expressionistic) و با بهره گیری از فنون نقاشی انتزاعی و تصویرپردازی توانسته است نمایشی شگرف از پلاستیک های یادمانی و خوش تصویر (Photogenic) فراهم کند.
ولی او حدود ۲۵ سال اول دوران حرفه ای اش نتوانسته است در حوزه ی معماری فرصت تجربه ی عملی قابل توجهی بیابد و این تعویق کش دار به او اجازه نداده است سیاق (Genre) معماری اش را گسترش دهد. در آثار زَها ریخت (Morph) و منشا (Origin) آن اهمیت دارد، ریخت های کانستراکتیویست های روسی اوایل قرن بیستم، ریخت های هندسی معماری مدرن، زمین-ساری و ریخت های شکل زای (Morphogenetic) رایانه ای؛ او نمایشی ترتیب می دهد و ریخت را به ترادیسی هایی (Transformation) غیر روشمند (None Methodic) و تجربه ی شخصی می کشاند، زایش (Generate) ریخت هایی که فرمی نو می آفرینند، زیبایی شناسی ساخته می شود که تنها به حوزه ی دیداری کاهش یافته است. حوزه ای که عقل خاورمیانه ای را هدف می گیرد و تنها دیدن است که او را قانع می کند.
زَها معماری را به همه چیز تعمیم می دهد و تجربه ی زنانه را در حوزه ی طراحی (Design) باز می یابد. تجربه ای در تدقیق اجزا؛ تجربه ی طراحی او در هر مقیاسی، کوچک و بزرگ، بروزی آزادانه تر می یابد. او به طراحی هیچ چیزی نه نمی گوید و همه ی اجزای فضا را طراحی می کند و فرم را به زندگی روزمره می کشاند (مجموعه WMF)، فرمی که خاص است و استفاده کننده را با هاله ی قدسی اثر هنری در تجربه ی شخصی اش همراه می کند.
او پروژه ی شخصی (Self-Project) معماری اش را که ایده ی “ترتیب دادن نمایشِ فرمی در زمین پروژه” است را به هر پروژه ای تسری می دهد و مسایل زمینه ای (Contextual) را نمی یابد. او فرم درخشان اش را به پروژه و برنامه اش تحمیل می کند. تحمیل فرمی در روندی رمانتیک، شهودی و تا حدی ناخودآگاه شکل می گیرد و تنها چند سالی است در شراکت با معمار فیلسوف و دانشمندی (پاتریک شوماخر، دکتری فلسفه و دیپلم مهندسی معماری) آن را به روند رمانتیک فن آورانه ی منطق رایانه ای تغییر داده است. فرم های گوشه دار خطی برنهاد (Antithesis) زیبایی شناسی مدرن را به فرم های نرم کثرت پذیر زیبایی شناسی رایانه ای تغییر دهد. حوزه ی کار زَها در جنبه های بصری فرم باقی می ماند و مرگ خاورمیانه ای اش فرصت بازنمودی (Represent) دیگر را نمی دهد.
خاورمیانه جایی است که در آن مرگ نابهنگام زیاد روی می دهد؛ برادری بدست برادر به قتل می رسد، جنگ به دلیلی بیهوده میان دو همسایه هزاران نفر را به قتل گاه می برد، تصادف جاده ایی جان بسیاری را می گیرد، سرطان معده، روده و پستان در آن بسیار شایع است، سکته ی قلبی در میان سالی بیشترین آمار مرگ و میر را در بر دارد، جنگ های اقلیت های افراطی خود خوانده ی بسیاری را در این گستره به کام مرگ می کشاند و کمربند انتحاری به شکلی کور، در همه جا قربانی می گیرد؛ اینجا سرزمینی است که برای رسیدن به آزادی و قدرت یا قدرت و آزادی، بقای زیستی فرد قربانی می شود؛ زَها ملکه ی طراحی نیز فراموش کرد که در خاورمیانه و برای خاورمیانه “زندگی باید کرد”.
مطلب در چارچوب همکاری رسمی و مشترک با اتووود بازنشر می شود.