انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

زنانه شدن فقر و انفعال جهانی در مقابله با آن

مشکلات طبقاتی، مسائل فمینسم نیز هستند. ما همه رویکردهای فرهنگی که ما را تشویق می کنند فقرا را به خاطر فقیر بودن سرزنش کنیم می شناسیم. فقرا همه روزه در جوامع ما که به نوعی در بند و درخدمت پول است، فشارهای ذهنی بسیاری را تحمل می کنند. ضمنا می دانیم که نظام های اجتماعی-اقتصادی طوری طراحی شده اند که راه رشد و پیشرفت را برای فقیران بسیار سخت کرده اند. فقرا از تبعیض های تحصیلی، شغلی و غیره رنج می برند و راهی برای بهبود وضعیت فعلی خود پیدا نمی کنند.

شناخت مکانیسم هایی که فقرا را در فقر نگه می دارند یکی از مسائلی است که فمینیسم به آن توجه کرده است؛ زیرا اگر تبعیض های سنی، جنسی و نژادی را بررسی کنیم، متوجه می شویم که زنان همواره فقیرترین گروه اجتماع بوده اند. نحوه ی برخورد فرهنگ های ما با طبقه، جنسیت، خشونت و خانواده طوری است که زنان را از ورود به بازار کار باز می دارد و اجازه نمی دهد که همانند مردان و همتای مردان در محیط های کاری فعالیت داشته باشند.

اصطلاح «زنانه شدن فقر» الگوهای اجتماعی و اقتصادی ای را توضیح می دهد که به موجب آنان، زنان به شکل غیرمتوازنی در سراسر جهان فقیر شده اند. اگرچه این اصطلاح برای تمام زنان به کار می رود و این واقعیت نیز در واقع یک واقعیت عمومی است، اما لازم است توجه کنیم که زنانی که در نقطه تقاطع عوامل تبعیض قرار گرفته اند – مانند زنان رنگین پوست، زنان اقلیت جنسی، زنانی که تحصیلات بالا ندارد و … – وضعیت بدتری نه تنها نسبت به مردان، بلکه نسبت به زنانی دارند که تنها به دلیل جنسیت شان مورد تبعیض قرار می گیرند.

زنان در سراسر جهان با ناامنی اقتصادی دست و پنجه نرم می کنند و در تلاش برای دستیابی به ثروت و حفظ آن، مانند مردان اجتماع خود هستند. فقر زنان، همانند مردان، بر خانواده ها، کودکان و تمام اقتصاد تاثیر منفی دارد. با وجود این، علی رغم گذشت دهه ها از شناسایی شدن مشکلی به نام زنانه شدن فقر و اثرات مخرب آن در جامعه، اکنون در سراسر جهان زنانه شدن فقر هم چنان ادامه دارد.

در برخی کشورهای جهان (مانند آمریکا) برنامه هایی در نظر گرفته شده است که زنان را در عرصه اقتصادی به روز نگه دارد و دست کم میزانی از امنیت اقتصادی را برایشان تامین کند. با این وجود، تمام این تلاش ها، نتوانسته است به تبعیض های موجود در بازار کار پایان بخشد. در عوض، زنان نه تنها با نبود کار برای مهارت های خود مواجهند، بلکه درآمد کمتری در قبال شغل هایی مشابه مردان دریافت می کنند. ضمن این که بسیاری از مشاغل از دسترس آن ها خارج شده و به بهانه ی جنسیت شان به آن ها اختصاص داده نشده است.

دلیل این فقر نظام مند هر چه که باشد (خشونت، ویژگی های بازار کار، پدرسالاری و …) تغییر دادن آن نیازمند یک اراده است که متاسفانه تاکنون مشاهده نشده است. برخی از آمارهای زیر می تواند وضعیت زنان را به عنوان فقیرترین عضو اجتماع به خوبی به تصویر بکشد. آمارهای موجود در کشورهای پیشرفته و توسعه یافته نشان می دهد که معضل زنان یک معضل بسیار جدی است. اگرچه وضعیت زنان در کشورهای در حال توسعه و فقیرتر بسیار بدتر است اما متاسفانه آمارهایی از این دست را به راحتی نمی توان در کشورهای در حال توسعه یافت. عدم دقت آمارها و گاه حتی دستکاری در آن ها باعث می شود که واقعیت امر مشخص نشود. بنابراین آمارهای مطرح شده متعلق به کشورهای توسعه یافته است:

۱- ۱۸ میلیون زن در ایالات متحده زیر خط فقر زندگی می کنند: یک زن از هر هفت زن آمریکایی در فقر زندگی می کند. ضمن این که ۴۰ درصد این زنان سرپرست خانوار هستند. زنان از مردان، در تمام ایالت های آمریکا فقیرترند.

۲- در آمریکا زنانی که قربانی خشونت خانگی شده اند، سالیانه به طور متوسط ۸ میلیون روز کاری را از دست می دهند: زنان اکثریت قربانیان خشونت خانگی را تشکیل می دهند. آنان نه تنها قربانی خشونت شده و مسائل جسمانی، روانی و اجتماعی ناشی از آن را تحمل می کنند، بلکه به دلیل این مساله از فعالیت های کاری باز می مانند. ۹۶ درصد زنانی که قربانی خشونت خانگی هستند، به دلیل از دست دادن روزهای کاری و بروز مشکلات جسمانی و روانی در محل کار خود دچار مشکل می شوند. این مساله لبه های دیگری هم دارد. زنانی که قربانی خشونت خانگی می شوند به دلیل فقری که دچار آن هستند، نمی توانند از همسران خود جدا شوند. در بسیاری از کشورهای دنیا برای زنانی که دچار مشکلاتی از این دست هستند، راهکارهای سازمان یافته وجود ندارد و انان مجبورند هم فقر و هم خشونت های خانگی و شریک زندگی را در کنار هم تحمل کنند. از طرف دیگر، مردان در بسیاری از جوامع کنترل کننده ی وضعیت اقتصادی زنان هستند و حتی بر درآمدهای خود زنان هم کنترل اعمال می کنند. زنان قربانیان اصلی خشونت های اقتصادی هستند. آنان به دلیل نداشتن دسترسی به منابع مالی (درصورت نداشتن سرمایه، شغل یا شغل ثابت) مورد خشونت و محرومیت قرار می گیرند.

۳- دوازده میلیون زن در آمریکا در مشاغل کم درآمد کار می کنند: زنان عموما به سمت مشاغل «یقه صورتی» رانده می شوند. مانند تدریس کردن به کودکان و نوجوانان، پرستاری، مشاغل خدماتی یا منشی گری. این نوع مشاغل که عموما به زن بودن و روابط عمومی بالا نیاز دارند، هم ارزش کار زنان را پایین می آورند و هم به دلیل این بی ارزشی پول چندانی هم به زنان پرداخت نمی کنند. درسال ۲۰۰۷، چهل و سه درصد زنان تنها در ۲۰ عنوان شغلی مشغول به کار بودند. این نشان می دهد که مشاغل زنان از پیش مشخص است و بازار کار بسیار خصلت جنسی دارد. در تمام جهان (به استثنای کشورهای شمال اروپا و برخی مناطق شمال امریکا) درصد زنان در مشاغل رده پایین بسیار بالا و در مشاغل مدیریتی بسیار پایین است. زنان به علاوه در سرتاسر جهان بیش از پیش به اقتصاد غیر رسمی رو آور شده اند. اقتصادی که در آن از بیمه و بازنشستگی خبری نیست و امنیت جانی و مالی به شکل مداوم در خطر است.

برای مطالعه در ارتباط با مشاغل غیررسمی زنان به لینک مقابل مراجعه کنید: http://anthropology.ir/node/20695

۴- زنان آمریکایی به طور متوسط ۲۳ درصد کمتر از مردان آمریکایی درآمد دارند: اگر چه در بسیاری از کشورهای توسعه یافته ی جهان قوانینی برای درآمد یکسان زن و مرد وجود دارد، هنوز در بازار کار دولتی و خصوصی درآمدهای زنان و مردان یکسان نیست. این مساله باعث می شود زنان قدرت کمتری برای جمع کردن پول داشته باشند و نتوانند برای سنین پیری خود پولی کنار بگذارند. فقر در دوران پیری از این رو، زنان را بیش از مردان مورد تهدید قرار می دهد.

۵- ۴۳ درصد از زنان پس از مادر شدن شغل خود را ترک می کنند: عدم وجود برنامه ریزی درست برای دوران بارداری و پس از زایمان، و نبود حمایت شغلی از زنانی که به مرخصی زایمان می روند باعث می شود که زنان در مشاغل خود امنیت شغلی نداشته باشند و پس از بچه دار شدن شغل خود را از دست بدهند. علاوه بر این، بسیاری از زنان خود به دلیل نداشتن همکاری کافی در خانه مجبور می شوند برای نگهداری تمام وقت در خانه شغل خود را ترک کنند و وابسته به همسرانشان زندگی کنند.

۶- زنان خانه دار، علی رغم فعالیت و کار مداوم در منزل به عنوان افراد شاغل تلقی نشده و از مزایای شغلی مانند بیمه، بازنشستگی و … بهره نمی برند.

ممکن است هیچ از یک موارد شش گانه ی ذکر شده در بالا در مورد شما به عنوان یک زن صدق نکند. تجربیات شخصی ما، اگرچه زندگیمان براساس آن شکل می گیرد، تنها منبع واقعیت اجتماعی نیست. میلیون ها زن در سراسر جهان تحت تاثیر یک یا چند مورد از مشکلات بالا هستند و از این رو در فقر و محرومیت زندگی می کنند. فقر معضلی جهان سومی نیست. اگرچه فقرا بیشتر در کشورهای جهان سوم زندگی می کنند اما فقر در کشورهای توسعه یافته نیز در اشکال آشکار و پنهان وجود دارد. به نظر می رسد که یک اراده ی جدی در دولت ها برای حل مشکل فقر زنان که راهکارهای ساختاری و سازمانی مشخصی دارد وجود ندارد.

برگرفته از سایت فمینیسم روزمره