انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

زشتی یا زیبایی: مساله این است!

افلاطون مهم ترین آرزوهای انسان را سالم بودن، ثروتمند بودن و زیبا بودن دانسته است. به نظر می رسد زشتی و زیبایی در طول تاریخ به اندازه ی دو ویژگی دیگر مهم شناخته شده اند. در تمام دوران تاریخ زندگی بشر، معیارهای زیبایی و زشتی برای زنان و مردان وجود داشته اند. این معیارها در برخی دوره های تاریخی محدودتر و در برخی دوران ها گسترده تر بوده اند ولی اهمیت داشتن چهره و بدنی زیبا مطابق مد روز همواره مطرح بوده است.

مدت ها پیش در یکی از کلاس های دانشگاهی ام یکی از اساتید مرد و همکلاسی دیگری که او هم مرد بود این مساله را (خیلی جدی) به بحث گذاشتند که دانشجویان دختر دوره های تحصیلات تکمیلی زشت تر از دانشجویان دوره های پایین تر هستند. این دوستان معتقد بودند تحصیلات و زیبایی (تنها برای زنان) با هم رابطه ی معکوس دارند طوری که زنان زشت تر به درجات علمی بالاتری دست پیدا می کنند. من ابتدا از این ادعا جا خوردم و وقتی پس از کلاس به هم کلاسی دیگری که مانند من زن بود رجوع کردم، متوجه شدم که او هم در احساس اولیه ی من شریک بوده است. به نظر می رسید ما هر دو در ابتدا مشغول به این پرسش بودیم که «پس آیا من هم زشتم؟!». بعد از غلبه بر این واکنش ناخودآگاه اولیه، بلافاصله به این مساله فکر کردم که نخست، چرا چنین نگرشی وجود دارد؟ و دوم، چرا این ادعا تنها در مورد زنان مطرح شده است؟ و سوم، این زیبایی اصلا چیست؟

زیبایی مساله ای جنسیتی بوده وهست. بدین معنا که همیشه معیارهای زیبایی برای زنان و مردان متفاوت بوده و هم میزان اهمیت زیبایی گاه برحسب جنسیت متفاوت بوده است.

این پرسش که زیبایی چیست و چگونه تعریف می شود مدت ها ذهن فیلسوفان و اندیشمندان را مشغول به خود کرده بود. نائومی ولف نتیجه ی قرن ها استاندارسازی از مفهوم زیبایی را کنار گذاشته و به این مساله اشاره کرد که زیبایی به مثابه ی یک واقعیت عینی و جهانروا اصلا وجود خارجی ندارد و مثل هر واقعیت اجتماعی دیگر به زمینه و سیاست دوران بستگی دارد. زیبایی از این منظر، تنها یک تخیل خوشایند است. تخیلی ریشه گرفته از باورهای اساطیری که عموما مردانه هم بوده اند.

بسیاری از اندیشمندان به این مساله اشاره کرده اند که اصلا بحث در مورد زیبایی نه دردی از ما دوا می کند، نه مشکلی عینی را حل می کند و نه کارکرد خاصی دارد و از این رو باید از عرصه ی مطالعات (به اصطلاح) علمی خارج شود. ولی یک پای این ادعا می لنگد. زیرا خواه-ناخواه زیبایی در قلمرو زندگی واقعی هم چنان به جولان خود ادامه می دهد. تصادفی نیست که تصویر مرلین مونرو، که در دوران خود به عنوان نمونه ی مثالی و تمام و کمال زیبایی شناخته می شد، دهه هاست تکرار می شود، شبیه سازی می شود، بازی می شود، تقلید می شود و زنده نگه داشته می شود.

امروزه زیبایی گاهی از دو آرزوی دیگر انسان یعنی ثروت و سلامتی پیشی می گیرد. داروین در سفرهای خود در پنج قاره ی جهان، در قرن نوزدهم به علاقه ی عمومی انسان ها به تزیین خود اشاره کرده است که گاه با درد جسمانی همراه است که نشان می دهد قاعده ی «بکش و خوشگلم کن» مختص دوران معاصر نیست.

گزارش شده است که در ایالات متحده، هزینه ی بیشتری برای تامین زیبایی صرف می شود تا تحصیلات آکادمیک. در اوایل قرن هجدهم در فرانسه به دلیل استفاده ی اشراف از آرد برای تزیین موهایشان، قحطی ایجاد شد. معیارهای مطلوب زیبایی که ثروت و سلامتی فدای آن ها می شوند بسیار متنوعند. کتی دیویس در مطالعه ی اخیر خود در یک کلینیک زیبایی ۵۰ نفر را که برای جراحی زیبایی آمده بودند از نظر گذراند و غیر از یک مورد، نتوانست حدس بزند که این افراد برای بهبود کدام بخش از بدن خود به کلینیک خود مراجعه کرده بودند. البته شاید کار خانم دیویس، به دلیل رواج جراحی بینی، اگر در ایران صورت می گرفت خیلی راحت تر می شد.

برگردیم به مساله ی بحث شده در کلاس ما؛ این که آیا تحصیلکرده ها زشت ترند یا خیر. من در مصاحبه با تعدادی از اساتید و دانشجویان تحصیلات تکمیلی زن و مرد به این مساله ی شگفت انگیز پی بردم که این دیدگاه که زنان تحصیلکرده زشت تراند، دیدگاه اکثریتی است. هواداران (زن و مرد) آن برای این ادعا تبیین های مختلفی ارائه می دادند؛ مانند این که زنان زیبا شانس بیشتری برای ازدواج زودهنگام دارند و چون اساسا ازدواج باعث می شود شانس ادامه تحصیل به خصوص در مقاطع بالا کاهش یابد، زشت ترها باقی می مانند. یک گروه هم معتقد بودند که این مساله هم در مورد مردان و هم در مورد زنان صدق می کند. یک اقلیت هم اعلام کردند که به این مساله توجهی نداشته اند.

البته دیدگاه مخالفی هم وجود داشت که معتقد بود این یک ادعای غلط است. به نظر این دسته این باور از این جا ناشی می شود که زنان تحصیلکرده، خواه به دلیل دغدغه های شغلی و مشغله ی فکری بالا، خواه به خاطر تغییر نگرش نسبت به مسائلی مانند زیبایی کمتر از دیگران برای زیبایی و ظاهر خود وقت و پول هزینه می کنند و به این دلیل از غائله ی زیبایی به روز عقب می مانند؛ نه این که واقعا زشت تر باشند. افراد دیگری هم به الزامات پوششی زنان در محیط های کاری اشاره کرده اند و معتقد بودند که وجود کد پوششی خاص ممکن است زنان شاغل را که عموما تحصیلات بالاتری دارند زشت تر جلوه دهد.

انتظار نگارنده این بود که در مکالمه با پژوهشگران علوم انسانی با نگرش نسبی اندیشانه به زیبایی مواجه شود. به این معنا که پیش فرض اولیه ی دوستانی که معتقد بودند زنان تحصیلکرده زشت ترند مورد انتقاد قرار گیرد؛ با این استدلال اساسا چیزی به نام زیبایی به لحاظ روش شناختی قابل تعریف نیست بلکه مقوله ی «سلیقه» و مورد پسند واقع شدن جایگزین آن می شود که خود به شدت متغیر است. ضمن این که چون گزاره ی اولیه گزاره ای جنسیتی است می توان تحلیلی از این دست هم از آن ارائه داد؛ و این که مطرح کنندگان این ایده عموما مرد بوده اند و در مورد زنان قضاوت کرده اند، خود معنادار است؛ چرا که زیبایی به شدت با زنانگی پیوند یافته است. با این وجود، گزاره ی اولیه عموما رد نشد بلکه گاه توجیه و گاه توضیح داده شد.

به نظر می رسد معیارها و ارزش نسبت داده شده به زیبایی قدرت عظیمی دارند؛ گویا زندگی افراد به آن وابسته است. تصویرهای دستکاری شده ی زیبارویان در رسانه ها چنان در اذهان ما جای گرفته و بدیهی انگاشته شده است که مقابله کردن با آن عملا غیرممکن به نظر می رسد. بنابر یک گزارش روان شناختی، انسان در زمانی کمتر از یک ثانیه پس از دیدن یک چهره ی جدید در مورد زیبا یا زشت بودن آن به شکلی بی اختیار قضاوت می کند. حتا پس از مشاهده ی جزئیات چهره، عموما این تصمیم گیری اولیه به قوت خود باقی می ماند.
منابع
Nancy Etcoff, 1999, ISBN: 0-385-47854-2
لادن رهبری
rahbari.ladan@gmail.com :ایمیل
مقاله های مرتبط از همین نویسنده:
جنسیت و تعلق فضایی
نظریه های جامعه شناختی خشونت خانگی (۵)
نظریه های جامعه شناختی خشونت خانگی (۴)
نظریه های جامعه شناختی خشونت خانگی (۳)
نظریه های جامعه شناختی خشونت خانگی (۲)
نظریه های جامعه شناختی خشونت خانگی (۱)
خشونت جنسی شریک زندگی، تهدیدی برای سلامتی زنان
جامعه پذیری زنان و استرس ناشی از خشونت جسمی
جنسیت جرم و بزهکاری
ویژه نامه ی نوروز ۱۳۹۳