انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

زبان و فرهنگ در ترجمه: رقیب یا همکار (بخش اول)

زبان و فرهنگ در ترجمه

و.ن. کمیسارف / برگردان ملیحه درگاهی
زبان و فرهنگ به گونه‌ای واضح دو عامل غالبی هستند که ترجمه را به یک فعالیت متفکرانه کاملا پیچیده و ضروری بدل می‌سازند. جهان ما بنای شگرفی از زبانها و ارتباطات بین‌زبانی میان مردمی است که به زبانهای مختلف صحبت می کنند، چنین ارتباطی شکل نخواهد گرفت مگر اینکه به شیوه‌ای بر موانع زبانی غلبه شود. بنابراین زبان، یا تا حدی تفاوت در زبانها، علت وجودی ترجمه است. ما از زبانی به زبان دیگر ترجمه می کنیم تا روابط بین زبانی را ممکن سازیم. نام پدیده تا حد زیادی برای ایده انتقال زبانی ضمنی است و تعریف فرایند ترجمه معمولا ارجاعاتی به زبان یا زبانها دارد.
همچنین تأثیر عامل فرهنگی در ترجمه اگر خیلی واضح نباشد، انکارناپذیر است. هیچ ارتباطی ممکن نیست مگر اینکه پیغام انتقال یافته از طریق نطقهای گفتاری (یا متون) به خوبی از سوی مخاطب فهمیده شود. اما این درک فقط زمانی کسب می شود که اطلاعات موجود در واحدهای زبانی ضمیمه دانش پس‌زمینه‌ای حقایقی باشد که در پیام به آنها اشاره شده است. افرادی که به یک جامعه زبانی تعلق دارند اعضای یک نوع خاص از فرهنگ هستند. آنها در بسیاری از سنتها، عادات، شیوه های انجام کار و گفتن چیزها با یکدیگر شریک هستند. این مردم دانش مشترک بیشتری در مورد کشورشان، جغرافیا، تاریخ و آب و هوای آن و نهادهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی سرزمین خود دارند و اخلاقیات، تابوها و بسیاری چیزهای دیگر را پذیرفته اند. تمامی این اطلاعات، پایه‌ای برای پیش‌فرضهای برقرار‌کنندگان ارتباط است و آنها را قادر می سازد که پیامها را در فرم زبانی خود تولید و درک کنند.
روشن است که این دانش مشترک در ارتباطات بین‌زبانی که اعضای دو فرهنگ متفاوت را شامل می شود ممکن است به شدت محدود شود و این خود مانعی برای فهمیدن خواهد شد. به عبارت دیگر، پیام ترجمه شده نه تنها به زبان دیگر بلکه به فرهنگ دیگر نیز منتقل می شود. این واقعیت بر فرایند ترجمه تأثیر می‌گذارد. مترجم به علاوه‌ی غلبه بر مانع زبانی باید بر حائل فرهنگی نیز فائق آید تا اطمینان حاصل کند که دریافت‌کنندگان متن هدف مجهز به پیش‌فرضهای لازم برای دسترسی‌شان به محتوای پیام هستند.
با توجه به اهمیت عوامل فرهنگی و زبان‌شناختی در ترجمه، چه ارتباطی بین آنها وجود دارد؟ آیا می توان ترجمه را هم بر مبنای زبانشناختی و هم بر پایه فرهنگی ایجاد کرد، یا آنها به قدری به یکدیگر وابسته هستند که یکی همواره دلالت بر دیگری دارد؟ آیا ما می توانیم در مورد ترجمه های “زبانشناختی” و “فرهنگی” سخن بگوییم؟ ایا ما باید بین نظریه یا ترجمه زبانشناختی و نوع فرهنگی (یا قوم‌شناختی) آن یکی را انتخاب کنیم؟
برای پاسخگویی به این سوالات باید برخی موضوعات نظری گسترده‌تر را مورد ملاحظه قرار دهیم. آیا تفاوتهای فرهنگی به واقع تغییرات اساسی را در پیام متن مبدأ ایجاب و توجیه می کند تا بدین ترتیب آن را برای گیرندگان متن مقصد قابل فهم کند؟ چگونه باید یک مترجم وفاداری خود به متن مبدأ و دغدغه‌اش در مورد دریافت‌کنندگان متن مقصد را با یکدیگر تطبیق دهد؟ به عبارت دیگر، وزن نظری نسبی ترجمه معادل و ترجمه واقع‌گرا چیست؟ به طور مسلم برخی از جنبه های اساسی نظریه ترجمه در اینجا مطرح می شود.
اجازه دهید با بخش نخست عنوان آغاز کنیم: “از زبانی به زبان دیگر” و با در نظر گرفتن نقش زبانها و علوم زبانشناختی در نظریه و عمل ترجمه. بخش اعظم تحقیقات در زمینه ترجمه طی چند دهه‌ی اخیر انجام شده و نتیجه آنها توسعه نظریه زبانشناختی ترجمه بوده است.
مطالعات زبانشناختی ترجمه بایستی بر بسیاری از تعصبات و شک و تردیدها در مورد اهمیت جنبه های زبانشناختی فرایندهای ترجمه و امکان توصیف این فرایند از منظر زبانشناختی، فائق آید. در سال ۱۹۵۶ ای. گری (E. Gary) ادعا کرد که زبانشناسی هیچ ربطی به ترجمه‌ای ندارد، که به عقیده وی، چیزی نیست به جز یک عملیات زبانی. ای. گری بر این موضوع اصرار داشت که نقش زبان (یا زبانها) در ترجمه مورد غفلت واقع شده بود و می توانستید موقعیت آن را با نقش نت‌نویسی در آهنگسازی مقایسه کنید، ترجمه از یک اثر ادبی، یک فرایند ادبی بود و آن شعر تغزلی یک عملیات تغزلی محسوب میشد (۱). ای. گری در خصوص ترجمه تکنیکی صحبت نمی کند بلکه ادعای او در امتداد این خط استدلالی بود که ترجمه یک مقاله شیمی یک فرایند مرتبط با علم شیمی را طی میکند و ترجمه یک کتاب در مورد پزشکی نوعی عملیات پزشکی محسوب می شود.
اغلب شک و تردیدها مرتبط با مفاهیم محدود شده زبان به عنوان موضوع علم زبانشناسی بود. برای برخی از زبانشناسان زمینه تحقیقات زبانشناسی باید محدود به زبانشناسی خرد یا زبانشناسی داخلی در مفهوم سوسوری آن میشد. زبانشناسی خرد عمدتا یا حتی منحصرا با ساختار زبان مرتبط است که زبان را به عنوان یک ماهیت ماندگار در حال توسعه می‌بیند که بر طبق استعدادهای درونی خود، جدای از پدیده های اجتماعی، روانی یا شناختی، عمل می کند. در نتیجه، نه تنها ارزیابی شیوه های خاص زبان در ارتباط گفتاری مورد استفاده قرار می گیرد، بلکه تمامی تلاشهایی که برای تحلیل معنای واحدهای زبانی صورت می گیرد باید غیر زبانی در نظر گرفته شود. هدف اصلی زبانشناسی خرد ارائه یک توصیف رسمی از نظام زبانی مبتنی بر روابط متقابل و وابستگی های متقابل عناصر آن، بدون هیچ گونه توسلی به عوامل بیرونی است. فرض بر این است که چنین توصیفی عینیت تجزیه و تحلیل قابل قیاس با علوم دقیقه را تضمین خواهد کرد.
بدیهی است وضعیت ترجمه ای که پیامهای معادل، یعنی همان واحدها یا متون گفتاری، در دو زبان مختلف را شامل می شود، بخشی از نظام زبانی این زبانها نیست و نمی توان آن را از نظر زبانشناسی خرد مورد مطالعه قرار داد. به قوت چنین استدلالی عوامل اساسی که بر ترجمه تأثیرگذار هستند باید به عنوان عوامل زبانی زائد در نظر گرفته شوند و نظریه زبانی ترجمه نیز عنوانی غلط است و حق این را ندارد که وجود داشته باشد.
مفهوم محدود‌کننده زبان و زبانشناسی با توسعه علوم زبانی منسوخ شده است. رویکرد زباشناسی خرد فاقد منطق زبانی است که آن را به مهمترین حامل و ناقل تمدنی بدل می کند. بدین ترتیب کارکرد اجتماعی اصلی زبان دست‌کم گرفته می شود: به عنوان وسیله ای برای خدمت به ارتباط و شناخت انسان. این کارکرد قابل اجرا نیست مگر اینکه زبان به عنوان نظامی از واحدهای معنادار در نظر گرفته شود، ابزاری که به منظور ممکن ساختن تبادل اطلاعات از طریق ارتباطات، آنها را تنظیم می کند. بنابراین بدون مطالعه روشهایی که از طریق آنها بیتها و عناصر اطلاعاتی مختلف در واحدهای زبانی ادغام می شوند، و بدون کشف اینکه چطور اطلاعات بواسطه واحدهای زبانی در گفتار واقعی تحت موقعیتهای مختلف تغییر پیدا می کنند، هیچگونه بینش درستی نسبت به طبیعت زبان امکانپذیر نیست. این امر توجه زبانشناسان را متمرکز بر جنبه های معنایی زبان و عوامل گوناگون اجتماعی، روانی، موقعیتی و دیگر عواملی می کند که بر انتخاب الگوهای گفتاری خاص تأثیرگذارند.
در این جهت است که زبانشناسان به نیمه دوم قرن بیستم سوق یافته اند. زبانشناسان با ایجاد یک روند مناسب در مطالعه فرم زبانی، توجه خود را به سمت جنبه های معنایی زبان و ساختار معنایی آن معطوف داشته اند. همراه با بسط مفاهیم جدیدِ زمینه های معنایی، تجزیه و تحلیلهای معنایی و بسیاری موارد دیگر، مسیر برای ارائه شرح مفصل از لایه های مختلف محتوایی در نطقهای گفتاری و متون یکپارچه، هموار شد. شاخه های زبانی جدید و مهمی شکل گرفته اند که زبانشناسی اجتماعی، زبانشناسی روانی، زبانشناسی متنی، زبانشناسی متن، زبانشناسی عملی، و … را در برمی‌گیرند. این شاخه ها در حال حاضر تضمین کننده یک رویکرد منسجم و چندبعدی به زبان، گفتار و ارتباط کلامی به عنوان یک کل هستند. می توان گفت زبانشناسی بدل به زبانشناسی خرد در مفهوم وسیعتر آن شده است. بسیاری از پدیده ها که به عنوان مفاهیم زبانی اضافی در نظر گرفته می شدند، حتی اگر به شیوه ای مستقیم یا غیر مستقیم تعیین کننده شکل و/یا محتوای سخنان شفاهی می‌بودند، جایگاه خود را در عرصه بسط‌یافته جدید تحقیقات زبانی یافته اند.
این بسط و توسعه ها پتانسیل تحقیقات زبانشناختی را تا حد چشمگیری ارتقاء داد و این امکان را برای زبانشناسی بوجود آورد تا پاسخگوی چالش انفجار ترجمه در قرن بیستم باشد. زبانشناسان بیش از پیش توجه خود را به پدیده ترجمه معطوف داشتند. یک آگاهی رو به رشدی وجود داشت مبنی بر اینکه زبانشناسی نمی تواند از چنین گونه مهم کاربرد زبان چشمچوشی کند، چنانچه ام.ای.ک هالیدی (M.A.K. Halliday) عنوان می کند، “نظریه ترجمه جنبه مهمی از زبانشناسی عمومی است، اگرچه تاحدی از آن غفلت شده است.” (۲)
به علاوه طی سالهای بعد مشخص شد که در زمینه توسعه بیشتر زبانشناسی، مطالعات ترجمه از ارزش بالایی برخوردار است، چنانچه می تواند برای زبانی که به هیچ شیوه دیگری قابل کشف نیست، ویژگی‌ها و امکانات بخصوصی را به ارمغان آورد. زبانشناسان دریافته اند که ترجمه گونه ای از مقایسه پویای زبانها است که در عمل بینش جدیدی را در شیوه عملکرد زبانها در گفتار بدست می دهد و هر چه بیشتر ویژگی های جهانی و خاص آنها را آشکار می سازد. نتیجه بدیهی این بود: “هر نوع مقایسه بین دو زبان دلالت بر ارزیابی قابلیت ترجمه متقابل آنها دارد؛ عملکرد گسترده ارتباطات بین زبانی، بویژه فعالیتهای ترجمه، بایستی از سوی علوم زبانی تحت بررسی موشکافانه دقیق و دائمی قرار گیرد.” (۳)
انگیزه مضاعف برای توسعه نظریه زبانشناسی ترجمه زمانی شکل گرفت که تلاشهایی برای دستیابی به ترجمه خودکار به کمک کامپیوتر انجام شد. بعد از شروع امیدبخش خیلی زود مشخص شد که به منظور آموزش کامپیوتر برای انجام این کار، ما باید در وهله نخست دانش بیشتری در مورد سازوکارهای زبانی ترجمه کسب کنیم. بدین ترتیب بر ضرورت مطالعه عمیق فعالیتهای ترجمه به طور کلی تأکید شد. بسیاری از زبانشناسان که از چشم‌اندازهای ترجمه خودکار الهام گرفته بودند، به مسائل مرتبط با ترجمه انسانی علاقه‌مند شدند و آن را رشته تحقیقاتی نویدبخش و جذاب یافتند.
تا کنون اغلب کارهایی که در دانشگاهها ومدارس آموزش ترجمه انجام شده به دنبال مبانی نظری سرفصلها و برنامه های درسی آنها بوده است. نتایج حاصل از تحقیقات زبانشناختی در ترجمه در دوره های نظری و عملی ادغام و ثبت شده و به مترجمان آینده ارائه شدند. در حال حاضر نظریه زبانیِ ترجمه پیکره‌ای از یک تفکر نظری است که مهمترین جنبه های ارتباط بین‌زبانی را دربرمی‌گیرد (۴).

پایان بخش اول…

منبع اینترنتی مقاله:
https://www.erudit.org/fr/revues/ttr/1991-v4-n1-ttr1474/037080ar.pdf