زبان و فرهنگ در ترجمه
و.ن. کمیسارف برگردان ملیحه درگاهی
نوشتههای مرتبط
هسته مرکزی نظریه ترجمه نظریه عمومی ترجمه است که دغدغه اصلی آن جنبه های اساسی ذات ترجمه در ماهیت ارتباط بینزبانی می باشد و بنابراین برای تمامی وقایع ترجمه مشترک است، صرف نظر از آنچه زبانها درگیر آن هستند یا اینکه نوع متن چیست و ترجمه تحت چه شرایطی انجام شده است. اساسا جایگزینی متن مبدأ با متن مقصد با ارزش ارتباطی یکسان امکانپذیر است زیرا هر دو متن بواسطه گفتار انسانی که از قوانین مشابه پیروی می کند تولید شده و از روابط یکسان بین زبان، واقعیت و ذهن انسان برخوردارند. همه زبانها ابزاری برای برقراری ارتباط هستند، هر زبانی به منظور ابراز بیرونی و شکل دادن تفکر انسان مورد استفاده قرار می گیرد، تمامی واحدهای زبان نهادهای معناداری هستند که به واقعیتهای غیر زبانی مرتبطند، تمامی واحدهای گفتاری اطلاعات را به ارتباطات منتقل می کنند. در هر زبانی ارتباط از طریق تفسیر اطلاعاتی پیچیدهی واحدهای گفتاری توسط برقرارکنندگان ارتباط حاصل می شود، که شامل ارزیابی معنای واحدهای زبانی در برابر اطلاعات پسزمینه مشتق شده از موقعیت متنی ، دانش کلی، تجارب قبلی، تداعی های مختلف و دیگر عوامل است. بنابراین در گفتار، نظریه عمومی ترجمه با کلیات ترجمه مرتبط می شود و از آنجاکه تشریح می کند ترجمه چیست و چه چیزی آن را ممکن میسازد، پایهای برای دیگر مطالعات در این زمینه محسوب می شود.
بخش مهمی از نظریه عمومی ترجمه، نظریه معادل است که هدف آن مطالعه روابط معنایی بین متن مبدأ و مقصد است. یک پیشفرض در مورد تطابق معنایی بین ترجمه و متن منبع آن وجود دارد. در عین حال واضح و مبرهن است که در حقیقت چنین تطابقی وجود ندارد، حتی برای یک بررسی سرسری از هر ترجمهای ضایعات اجتنابناپذیر و افزایش یا تغییر در اطلاعات منتقل شده دیده می شود. اجازه دهید یک مثال ابتدایی بزنیم. فرض کنید که ما یک جمله انگلیسی داریم، “دانشجو مشغول مطالعه کتاب است” و ترجمه روسی آن “Студент читает книгу”
این ترجمه یک معادل خوب از جمله انگلیسی است اما این همسانی در معنا وجود ندارد. به عنوان مثال ما می توانیم به این موضوع اشاره کنیم که جمله روسی به علاوه معنای جمله، معنای خاص زمان حال استمراری را نیز به ذهن متبادر می کند. در زبان روسی ما اطلاعات صریح و روشنی در مورد خود دانشجو و اینکه چه کتاب خاصی را مطالعه می کند، یا اینکه ایا مطالعه در لحظه گفتن جمله در حال انجام است یا خیر، دریافت نمی کنیم. به عبارت دیگر، جمله روسی یک سری اطلاعات اضافی را منتقل می کند که در همتای انگلیسی آن وجود ندارد. ما از جمله روسی درمیابیم که دانشجو مورد نظر مرد است، در حالیکه در جمله مبدأ این فرد ممکن است زن باشد. همچنین ترجمه اشاره داشت به اینکه این دانشجو مورد نظر در سطح کارشناسی تحصیل می کند، در حالیکه در جمله انگلیسی او ممکن است یک دانشآموز دبیرستان یا حتی یک محقق باشد. ممکن است بخشی از این اطلاعات که طی روند ترجمه حذف و یا اضافه شدهاند برای برقراری ارتباط ضروری نباشند، بخش دیگر نیز توسط شرایط بافت تکمیل یا خنثی می شوند. اگرچه بدیهی است که یکسانی در ترجمه دلالت بر هویت معنایی مطلق دو متن ندارد. نظریه معادل با عواملی سروکار دارد که از چنین هویتی جلوگیری می کنند، این نظریه در تلاش است تا کشف کند چگونه دو متن از زبانهای مختلف می توانند به یکدیگر نزدیک باشند و این دو متن در هر رویداد ترجمهای خاص چقدر با یکدیگر تطابق دارند.
نظریه عمومی ترجمه اصول پایهای را توصیف و تشریح می کند که برای هر رویداد ترجمه ای مناسب هستند. اگرچه در هر مورد خاص فرایند ترجمه هم متأثر از عوامل پایهای مشترک است و هم تحت نفوذ تعدادی از متغیرهای خاص که برآمده از شرایط واقعی و سبک کاری مترجم هستند، قرار دارد: نوع متن مبدأ که وی مجبور است با آن کنار بیاید، فرمی که در آن که متن مبدأ به مترجم معرفی شده است و قالبی که قرار است ترجمهاش را در آن ارائه دهد، الزامات ویژه ای که ممکن است او در کار ترجمه با آنها مواجه شود و غیره.
فعالیتهای ترجمهای معاصر در انواع، اشکال و سطوح مختلف تعهدی ویژگی میابند. مترجم مجبور است با آثاری از نویسندگان برجسته گذشته و نویسندگان پیشروی امروزی مرتبط شود، با پیچیدگی داستانهای علمی-تخیلی کنار بیاید و کلیشه های داستانهای پلیسی را بپذیرد. او باید قادر باشد با ظرافت بیان بهترین اساتید سبک ادبی و ترفندها و ازمایشهای فرمالیستیک آوانگاردهای مدرن کنار بیاید. مترجم بایستی خود را متناسب با متن اجتماعی و زبانی متفاوت کرده و آن را حفظ کند، حیطه ای از سایه های معنایی و نکات ظریف و دقیق سبکی که بوسیله ابزارهای زبانی گسترده ای در متن مبدأ بیان شده اند: لغات خنثی و عاطفی، کلمات غیر مصطلح و قدیمی و واژگان ابداع شده جدید، استعارهها و تشبیهات، لهجه ها، عبارات و اصطلاحات عامیانه، عبارات پرآب و تاب و فحاشیها، ضربالمثلها و نقل قولها، گفتار عامیانه یا غلط و مواردی از این قبیل.
ممکن است متن مبدأ در برخی زمینه های مبهم تلاش انسانی با اصول فلسفی عمومی یا انگارههایی در مورد اصطلاحات فنی دقیقه، مرتبط شود. مترجم مجبور است با شرحها و گزارشهای تخصصی پیچیده در مورد کشفهای علمی جدید یا فناوری که هنوز اصطلاحات مناسبی برای آن ابداع نشده است، گلاویز شود. وظیفه او این است که ارائه های دیپلماتیک و اظهارات سیاسی، پایاننامه های علمی و طنزهای گزنده، دستورالعمل تعمیر و نگهداری و سخنرانیهای بعد از شام، و … را ترجمه کند.
برای ترجمه یک نمایشنامه مترجم باید الزامات اجرای تئاتری را در ذهن داشته باشد و برای دوبله یک فیلم او بایستی در نظر بگیرد که ترجمهای متناسب با حرکت لبهای گوینده داشته باشد. ممکن است از او بخواهند که در کوتاهترین زمان ممکن، در زمان ناهار رسمی یا در برابر پارازیت صداهای بلند پسزمینه یا ماشینتحریرهای خیلی تند، ترجمه کند.
در ترجمه های همزمان کنفرانسها از مترجم انتظار می رود که با سریعترین گویندگان همگام باشند تا تمامی انواع لهجه های خارجی و تلفظهای ناقص را بفهمند، بدین ترتیب آنها قادر خواهند بود کلمات یا جملاتی که گویندگان در بیان آنها مشکل داشتهاند یا به دلیل مهارت ناکافی در زبان نتوانسته اند آنها را ادا کنند، حدس بزنند.
در ترجمه های پیاپی و متوالی از وی انتظار می رود که به سخنرانیهای طولانی گوش دهد و یادداشتهای کوتاه بنویسد، و سپس ترجمه خود را به شکل کامل یا فشرده، با در نظر گرفتن تمامی جزئیات یا فقط ایده های اصلی، ارائه دهد. در برخی موارد مشتریان او با ایدههای هرچه کلیتر در مورد پیام اصلی راضی می شوند، و در موارد دیگر مترجم مسئول کوچکترین حذف و غفلت یا اشتباه جزئی است.
هر نوعی از ترجمه ترکیبی از عوامل خود را دارد که بر فرایند ترجمه اثر میگذارند. نظریه عمومی ترجمه تکمیل شده است، بنابراین با شماری از نظریه های ترجمهای خاص انواع اصلی کار ترجمه را شناسایی کرده و شاخصههای غالب هر نوع را تشریح می کند.
شاخه مهم دیگر نظریه ترجمه مرتبط با مطالعه واحدهای زبانی مبدأ و مقصد است که در فرایند ترجمه میتوانند جایگزین یکدیگر شوند. ایجاد متون یکسان موجب برقراری تعادل در واحدهای همبسته در دو متن شده است و تا حدی میتوان گفت که به آن وابسته است. در هر دو زبان واحدهای جفت وجود دارند که از ارزش ارتباطی یکسان یا مشابه برخوردارند و می توان در روند ترجمه آنها را با یکدیگر جایگزین کرد. ارزش ارتباطی عناصر زبان علاوه بر جنبه معناشناسی به نحوه کاربرد آن در گفتار نیز بستگی دارد. بنابراین ممکن است تعادل زبانی بین واحدهایی اتفاق بیفتد که مکانهای متفاوتی را در نظام زبانی مربوطه اشغال کرده اند. این بدین معناست که نمی توان واحدهای یکسان را شناسایی کرد مگر اینکه میزان خاصی از متون مقصد با متون مبدأشان انطباق یافته باشند.
روشن است که تشریح ترجمه معادل باید دوزبانی باشد، بدین معنا که بایستی همیشه در ارتباط با جفت قطعی زبانها قرار گیرد. به علاوه یک نظریه دوزبانی ترجمه بایستی دو مجموعه معادل مجزا را توصیف کند، همچنین باید هر زبان به نوبه خود به عنوان زبان مبدأ و از سوی دیگر به عنوان زبان مقصد در نظر گرفته شوند. با این اوصاف تمامی نظریه های دوزبانه ترجمه برآمده از مفروضات پایهای یکسان هستند که به طبقه بندی معادلات و نقش آنها در فرایند ترجمه مربوط میشوند.
شاخه نظریه ترجمه مرتبط با خود فرایند ترجمه است، بدین ترتیب عملیات مورد نیاز برای گذر از متن مبدأ به متن مقصد را داراست. دریافتن اینکه چگونه یک مترجم کار خود را انجام میدهد و فرایندهای ذهنی او که تولید در زبان مقصدِ یک متن با ارزش ارتباطی یکسان و متن مبدأ معین را ضمانت میکنند، چه هستند یک چالش بزرگ برای نظریه ترجمه است. در حقیقت این فرایندها به طور مستقیم قابل مشاهده نیستند اما می توان آنها را مورد مطالعه قرار داد، حتی با یک درجه تقریب خاص و به شیوه های مختلف غیرمستقیم. از آنجاکه این وجه از نظریه ترجمه ارائه یک توصیف از روشهای خاص ترجمه که قابل استفاده توسط مترجم است را ممکن میسازد، از ارزش عملی قابل ملاحظه ای برخوردار است. مطالعه فرایند ترجمه علاوه بر استراتژی عمومی مترجم، تکنیکهای ویژهای که برای حل مشکلات ترجمه ای معمول مورد استفاده قرار می گیرد را نیز آشکار میسازد.
این شمای کلی در مورد جهات اصلی تحقیق زبانشناسی در زمینه ترجمه ناقص و ناتمام است. اگرچه نشان می دهد که پذیرش ترجمه به عنوان بخشی از مطالعات زبانشناختی موجه و مولد است. ترجمه ها از زبانی به زبان دیگر ساخته شدهاند، فرایند ترجمه نوعی از کاربرد زبان در شرایط ویژه ارتباط بین زبانی است و همانند دیگر برنامههای کاربردی زبان در محدوده زبانشناسی یا میتوان گفت در قلمرو زبانشناسی خرد قرار می گیرد.
حال اجازه دهید به بخش دیگر موضوعمان بازگردیم: ترجمه از فرهنگی به فرهنگ دیگر به چه معناست؟
حقایق متعدد در مورد تفاوتهای فرهنگی که بین دو جامعه زبانی وجود دارد و بر روند ترجمه تأثیر می گذارد شناخته شده هستند و در بسیاری از نشریات در مورد آنها بحث شده است. به طور معمول تفاوتهای فرهنگی را به عنوان عواملی در نظر میگیرند که برای تمامی انواع تطابق عملی در ترجمه ضروری و مورد نیاز است.
معمولترین مورد از چنین تطابقی ضرورت ایجاد اطلاعات اضافی در متن مقصد است تا بدین ترتیب فقدان دانشی که در میان گیرندگان متن مبدأ مشترک است جبران شود. این مورد را می توان بواسطه عمل متداول تهیه اسامی مناسب و جغرافیایی از طریق نامهای معمول موضوعاتی که بر آنها دلالت دارند، با مثال تفهیم کرد. اسامی همچون نیوزویک، اُرِگان، کلمبیا پیکچرز و روی راجرز اشاره به واقعیاتی شناخته شده در فرهنگ آمریکا دارند و نیاز به تبیین من به زبان اصلی انگلیسی ندارند، اما در ترجمه روسی این اسامی بدل میشوند به مجله نیوزویک، ایالت ارگان، کمپانی فیلم کلمبیا پیکچرز و رستوران یا ساندویچ فروشی روی راجرز. به طور مشابه، مفاهیم و پدیده های خاص همچون “اقدام مثبت” ، “پولشویی”، “تئاتر شام” ، یا “تجاوز در دِیت” که در فرهنگ زبانیِ مقصد ناشناخته هستند، نیاز به اطلاعات یا تبیینهای بیشتری دارند.
منبع اینترنتی مقاله:
https://www.erudit.org/fr/revues/ttr/1991-v4-n1-ttr1474/037080ar.pdf