زایش اشاره و گفتار
وسیرتحول آن، فن و شیوه زبان
آندره لوروا-گوران
ترجمه اصغر کریمی
نوشتههای مرتبط
فصل ششم:
نمادهای زبان
در فصل پیشین، رشد سازمان فنی–اقتصادی و نیز تشکیل دستگاه اجتماعی را که بطور تنگاتنگی به تکامل فنون وابسته بود مورد نظر قراردادم. در این فصل می خواهم تکامل پدیده ای را در نظر داشته باشم که طی پیشرفت تکامل انسان نمایان، با انسان اندیشه ورز ظاهر شد. این پدیده شامل توانائی انسان در ضبط عناصر اندیشه به کمک نمادهای مادی است. هنر تصویری و خط موضوع مطالعات بیشمار بوده اما روابط موجود بین این دو زمینه هنوز بخوبی روشن نشده است و به نظر می رسد که بررسی این دو زمینه در یک چشم انداز عمومی بی فایده نباشد. در بخش سوم ضرباهنگ ها و ارزش ها از نقطه نظر زیبائی شناسی مورد برسی قرار خواهند گرفت. ولی در اینجا در انتهای توسعه ای طولانی که در آن مادیت انسان دغدغه اصلی بوده است، توجه داشتن به این امر که از چه راههای مادی تدریجا نظامی ساخته شد که مصرف دائمی تولیدات اندیشه فردی و جمعی را برای جامعه تضمین کرد.
زایش ترسیم
اولین شواهد ترسیمی، اثر و پدیده بسیار مهمی را در معرض دید می گذارند. در فصل های دوم و سوم دیدیم که کیفیت فنی بدن مهره دارانِِ بیشمار و دو قطبی بودن پیکرشان، سرانجام در انسان نمایان منجر به تشکیل دو زوج کارکردی شد (دست–ابزار و چهره–گفتار). به این ترتیب نیروی محرک دست و چهره در شکل دادن به اندیشه انسان، به شکل وسایل عمل مادی و نمادهای صوتی، دخالت کرد. پیدایش نمادهای ترسیمی در اواخر سلطه پاله آنتروپ ها نشانگر برقراری روابط جدید بین دو قطب عمل کننده است. این روابط، که شاخص های انحصاری انسانیت هستند، به معنای دقیق کلمه حاکی از نمادی شدن اندیشه است چرا که خود ما نیز به صورت نمادی می اندیشیم. در این روابط نوین، قوه بینائی در کارکرد دو زوج چهره–خواندن و دست–ترسیم، جای برتر را اشغال می کند. این روابط منحصراًً انسانی است زیرا در صورت لزوم اگر بتوانیم بگوئیم که چند نمونه از جانوران ابزار را می شناسند و گفتار انسانی فقط حالتی برتر و تکامل یافته تر از نظام علائم صوتی دنیای جانوران است، با این همه تا آغاز پیدایش انسان اندیشه ورز، چیزی که بتواند با نوشتن خط و خواندن نمادها، قابل مقایسه باشد به وجود نیامده بود. بنابراین می توان گفت که در فن و گفتار تمام انسان نمایان، اگر نیروی محرکه شرط بیان است، در گفتار تصویری متأخرترین انسان نمایان اندیشه و تأمل تعیین کننده ترسیم است.
دیرین ترین خطوط ترسیمی مربوط به اواخر عمر موسترین است و سپس در حدود ۳۵۰۰۰ سال پیش از میلاد، یعنی طی عصر شاتل پرون، رواج پیدا کرد. همزمان با این ترسیمها، کاربرد رنگ ها (اخرا و منگنز) و نیز ساختن لوازم آرایش معمول بوده است. این خطوط ترسیمی که به صورت رگبرگها یا به صورت مجموعه خطوط کنده کاری شده در قطعات استخوانی یا سنگی یا شامل بریدگی های کوتاه و موازی خطی است، مجموعه شواهدی را تشکیل می دهند که نماینده سرآغاز هنر تصویر ی اند. گرچه این آثار هنوز از نقاشی تصویری عملاً بسیار دوراند اما مجموعه مدارک و دلائلی از تظاهرات موزون و با ضرباهنگ هنری به شمار می رود که طی دیرترین زمانها تجلی کرده است. از این شواهد بسیار اندک، هیچ گونه معنای دقیق و مشخصی استنباط نمی شود (شکل ۸۲). در این ترسیم ها «نشانه های شکار» یا نوعی حسابداری دیده اند. اما نه در گذشته و نه اکنون، دلائل موثقی که مؤید این فرضیه باشد ارائه نشده است. تنها چورینگاهای استرالیائی است که می تواند وجوه تشابهی با این آثار داشته باشد. چورینگا ورقه های سنگی یا چوبی است که روی آنها اشکال انتزاعی (خطوط مارپیچی، خطوط راست یا مجموعه نقاط) حک شده که تصویر پیکر نیای اسطوره ای و یا محل برگذاری مراسم اسطوره ای را نشان می دهد(شکل ۸۳). ظاهرا دو حالت از چورینگا می تواند راهنمای تعبیر «علائم شکار» دیرینه سنگی باشد: اولاً ویژگی انتزاعی ارائه که بعداً خواهیم دید در دیرین ترین هنر شناخته شده نیز دیده می شود، سپس، چون برپا کننده مراسم، با سر انگشت، تصاویر چورینکا را با ضرباهنگ ورد خوانی دنبال می کند لذا چورینگا از برخوانی اوراد را ملموس و عینی میکند و پشتوانه آن است. به همین دلیل چورینگا هر دو منبع بیان را به حرکت در می آورد، یعنی منبع عامل حرکتی کلامی را، که ضرباهنگی شده است و منبع هنر ترسیمی را که از همان فرایند پویا تبعیت کرده است.البته به هیچ وجه در فکر من نیست که بگویم مجموعه خطوط قلمزنی شده پارینه سنگی فوقانی مشابه با چورینگا است، بلکه به اعتقاد من، از بین تعبیرهای ممکن، تعبیری مورد نظر است که از دستگاهی صحبت می کند که دارای ضرباهنگ با ویژگی ورد خوانی یا خواندن با آب و تاب است.
برای خواندن فصل ششم به همراه تصاویر و پانویس ها به فایل پیوست مراجعه کنید: