انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

روش سیستماتیک نگاه به آینده اطلاعات(۳)

باب دگراف برگردان ملیحه درگاهی

روندهای کاری آینده
حتی اگر هیچیک از وضعیتهای ذکر شده جامه عمل به خود نگیرد، از تأثیری که انقلابهای تکنولوژیکی بر “توان عملیاتی” سیستم های اطلاعاتی خواهند گذاشت، شگفت زده می شویم. به عنوان مثال ابزار جدید چه کاری برای ترجمه، جمع آوری داده، ارزیابی و تجسم فکری که دلالت بر روندهای کاری اطلاعات دارند، انجام می دهند؟ آیا ارزش تلاش و هزینه را دارند، یا حتی کومه های علف خشک بیشتری تولید می کنند که در آنها پیدا کردن سوزنی که صدمه ایجاد کرده سخت تر است؟ آیا با تحلیل از مد افتاده تکنیکهای جاسوسی مدرن به همان اندازه خوب است، مواجه ایم؟ مارک لاونتال در اینجا به اظهار حس نوستالژی برای دوره جنگ سرد که در آن میزان داده ها هنوز قابل کنترل بود، می پردازد.

در ضمن آرتور هانیک با پرسش در مورد اینکه آیا مطالعه بهتر روش شناسی های تحلیلی جایگزین ضروری است یا خیر، خاطر نشان می سازد که سابقا چنین تجاربی که از ضوابط شدیدتر استفاده می کردند بسیار زمانبر بودند و نتایج بهتری را حاصل نمی کردند. بنابراین آیا بینش و تخیل به همان خوبی هستند (مدینا ۲۰۰۲: ۲۸؛ کلبی ۲۰۰۷؛ راسل ۲۰۰۷: ۱۴۸-۱۱۹؛ بار ژوسف و مک درمُت ۲۰۰۸؛ مارین ۲۰۰۹: ۲۰۶-۲۰۵؛ هدلی ۲۰۰۹: ۲۲۴-۲۲۰؛ آگرل ۲۰۰۹: ۱۱۴-۱۱۳)؟ هالنیک و اُمند عنوان می کنند که مدل چرخه ای اطلاعات به طور مناسبی روندهای کاریِ دنیای اطلاعات غیر نظامی را تشریح نمی کند. هالنیک متعاقبا جایگزینی این مدل با یک مدل ماتریکسی واقعی‌تر را پیشنهاد می کند که در آن گردآوری، پژوهش و تحلیل، فعالیتهای ضد جاسوسی و محرمانه به طور همزمان عمل می کنند. این پیشنهاد بیشتر متناسب حال است تا آینده، اگرچه وی مطمئنا به این نکته پرداخته (مشترک با اُمند) که تصمیم گیرندگان در عصر الکترونیک به طور فزاینده ای بر روی اطلاعات خام کار خواهند کرد تا اینکه منتظر محصول نهایی باشند، و اینکه ممکن است عمل تبدیل اطلاعات خام به تولید نهایی به طور فزاینده ای به طور خودکار انجام شود (وارنر ۲۰۱۲: ۱۴۶). بار دیگر، همانطور که برای جامعه اطلاعاتی حقیقت داشت، توجه اندکی که تمامی شرکا به تغییرات آینده در تکنیک اختصاص می دهند، قابل توجه است. شاید به این دلیل باشد که آنها نمی خواهند ما بدانیم که آنها چه می دانند، یا به همین سادگی که آنها خودشان هم چیزی در مورد آن نمی دانند. با این وجود پرسشهای واضح خود را نمایان می کنند، پرسشهایی همچون: آیا افزایش اعتبار اطلاعات با دسترسی آزاد اثر منفی بر میزان اهمیت دیگر منابع خواهد گذاشت؟ یا اینکه آیا اطلاعات انسانی به مانند امیدبخش دهنده‌ترین شیوه ها برای کسب اطلاعات در مورد مقاصد شمار فزاینده گروههای بسیار قدرتمند و پیشرفته و افرادی با ظرفیت همواره در حال رشد برای تخریب و مختل کردن، اهمیت بیشتری خواهد یافت؟ آیا عملکرد اطلاعات انسانی در عرصه ای مملو از کنشگران غیر دولتی و در مقایسه با دوره جنگ سرد، خطرناکتر خواهد شد؟ در نهایت اینکه ایا مزیت فن آوری بیش از سایر افراد جامعه طی جنگ سرد، که هم اکنون بوسیله توزیع دموکراتیک‌تر تکنولوژی تضعیف شده اند، از آژانس های اطلاعاتی متعدد بهره برده است؟ (برکویتز و گودمن ۲۰۰۰: ۴۵-۴۳؛ برکویتز ۲۰۰۳: ۷۴-۶۷؛ بارگر ۲۰۰۵: ۱۱۶؛ زگارت ۲۰۰۷: ۱۱؛ راسمیلر ۲۰۰۸: ۱۴۱-۱۳۹).

بازده
شاید بزرگترین چالش آینده مرتبط با بازده و بویژه توزیع محصول اطلاعاتی است. اگر گرگوری ترورتن و دیگران در مورد این موضوع محق باشند که سازمانهای اطلاعاتیِ آینده هر چه کمتر با حل پازل و هر چه بیشتر با ارجاعات مرموز یا به اصطلاح “مسائل شرارت آمیز” که راه حل های آسانی برایشان وجود ندارد، درگیر و مرتبط هستند (ترورتن ۱۹۹۴؛ دیویس ۱۹۹۴: ۱۵-۷؛ استینر ۲۰۰۴؛ ترورتن ۲۰۰۹: ۲۱-۱۶؛ مور ۲۰۱۱: x)، این امر پیامدهای دبزرگی برای جایگاه اطلاعات در جامعه دموکراتیک به بار خواهد آورد. این روند در مقایسه با فرمی که در آن اطلاعات نهایی ارائه می شوند، اثر عظیم تری خواهد داشت، “انقلاب” دیگری که ترورتن به آن اشاره می کند. تحلیلهای اطلاعاتی و نمودهای آنها دیگر منحصرا واقعیت ها را در شمار زیادی از موشک های دوربرد، جدیدترین اجزاء مکانیکی زیردریایی ها، یا دگرگونی های خطوط جانشینی درون حکومت سالخورده غیر شفاف در یک قدرت خارجی، نشان نمی دهند.
بعید به نظر می رسد که آژانس های اطلاعاتی آینده در درجه نخست سازمانهای مدیریتی دانش باشند (چنانچه سر دیوید اُمند پیش بینی می کند) (اُمند ۲۰۱۲: ۱۵۶)، اما در عوض آنها حساسیت ساز خواهند شد. ریچارد فادن، رئیس سرویس امنیتی و اطلاعاتی کانادا (CSIS)، در سخنرانی عمومی اخیرش عنوان کرد، ” اتفاقا قابلیت ایجاد معنی اطلاعاتی به عنوان یک مهارت همچون گردآوری اطلاعات ارزشمند است” (ویتون ۲۰۱۲). تحلیلگران اطلاعات بدل به معنی سازهایی خواهند شد که مخالفان دولت را به مانند تروریست ها، شورشی ها، جنبش اجتماعی، متعصبان دینی، ماکیاولیست های حیله گر یا رادیکالهای غیر منطقی شناسایی می کنند. آنها استعاره و نمودارهای گرافیکی ایجاد می کنند که حملات سایبری را قابل شناسایی می کند. آنها به جای نمایش واقعیت، آن را شکل می هند (کودویلا ۱۹۹۲: ۲۳-۱۹؛ برکوویتز و گودمن ۲۰۰۰: ۹۹؛ اُکنل و تامس ۲۰۰۳: ۲۷؛ فیشباین و ترورتن ۲۰۰۴؛ ترورتن ۲۰۰۵؛ جورج ۲۰۰۷؛ آگرل ۲۰۰۹: ۹۳؛ ترورتن ۲۰۰۹: ۱۶، ۲۲، ۲۸-۲۷، ۳۶-۳۳؛ بین ۲۰۱۱: xii؛ مور ۲۰۱۱). تحلیلگران در روند مراوده با تصمیم گیرندگانی که خود استفاده بیشتری از اطلاعات با دسترسی آزاد دارند، بالاجبار تبدیل به گفتگوکنندگان خواهند شد. خط تقسیم کننده بین اطلاعات و سیاست که برگرفته از نظریات شِرمن کنت بود و در آغاز جنگ سرد پایه گذاری شد، منسوخ خواهد شد زیرا ایجاد معنی به خودی خود یک کنش سیاسی است (بین ۲۰۱۱: ۱۱). هالنیک طی این فصل در مورد رابطه این سنت کِنتی بحث کرده و مشخص می سازد که برخی از نویسندگان آمریکایی پرسش در خصوص اینکه آیا این سنت به همان میزان عملی باقی می ماند را آغاز کرده اند. تصمیم گیرندگان و تحلیلگران اطلاعاتی مجبور خواهند بود که برای ساخت واقعیت با یکدیگر مشورت کنند نه برای بازسازی آن. مونولوگ به نفع دیالوگ کنار گذاشته خواهد شد (ترنر ۲۰۰۶: ۱۷۴-۱۷۳؛ داویس ۲۰۰۹: ۱۷۸، ۱۸۳، ۱۸۷-۱۸۶؛ ترورتن ۲۰۰۹: ۱۱-۹). حوزه دانش محور تحلیلگران اطلاعات و قلمرو مبتنی بر ارزش سیاستمداران و دیگر تصمیم گیرندگان به سمت ترکیب شدن پیش خواهد رفت. آنها روایتهایی خواهند نوشت که به واقعیتهای فردی مکان و بافت می دهد، بدین ترتیب این واقعیات قابل فهم می شوند. از این پس اطلاعات فقط دارای یک کارکرد پشتیبانی در رابطه با سیاست نخواهند بود، بلکه تحلیلگران نیز به همراه دیگران عملا در شکل دهی به سیاستها از طریق فرآیند تعاملیِ ایجاد معنی مشارکت خواهند داشت (اُکنل و تامس ۲۰۰۳: ۲۴). اگرچه به نظر می رسد چنین شرایطی تقریبا به طور طبیعی خارج از محیط وظیفه در حال تحولِ جامعه اطلاعاتی، توسعه یابد. این شرایط تا زمانی باقی خواهد ماند که دریابیم آیا محیط ارزش آمادگی چنین مرحله ای را دارد یا خیر. آیا این روند برای جامعه دموکراتیک که ادراکات و تصمیم های غالب آن بوسیله تحلیلگران اطلاعاتی شکل می گیرد که دیدگاهشان تا حدی بر مبنای مفروضات غیر شفاف است، در دسترس خواهد بود؟ چگونه می توان قانون مداری را برای حکومت مبتنی بر یک تعامل پیوسته و شدید میان سازمان اطلاعات و سیاست، ایجاد کرد (سناریویی که ترورتن پیش بینی می کند)؟ این امر ممکن است به یک امنیت عمومی و پارلمانی نزدیکتر منجر شود، اما باید تصدیق کرد که این روند ضرورتا ضمانتی بر ضد سیاسی کردن اطلاعات نیست. در مقابل کسی می تواند مخالف این سخن را بگوید.

انتخاب بین انطباق و کهنگی (منسوخیت)
نگرش به اصطلاح اقتضایی در مطالعات سازمانی بیان می کند زمانیکه محیط شناخته شود، واضح است که آژانس نیازمند چه ساختاری است. یک محیط نسبتا ایستا که کنشگران اندکی در آن حضور دارند یا اینکه کنشگران در آن دسته بندی شده اند، در قیاس با یک محیط متلاطمِ (در اصل) بدون محدودیت در تعداد کنشگران یا ارتباطاتی که ممکن است ایجاد کنند، مستلزم سازمان بوروکراتیک‌تری است. پیچیدگی محیطی باید بواسطه پیچیدگی سازمانی منعکس شود (د گراف ۱۹۹۷: ۳۲۶). خدعه اینجاست که بدون افزایش تعداد سطوح بوروکراتیک به این امر دست یابیم که منجر به وخیم‌تر شدن سکون سازمانی می شود. اگر سازمانها به موقع تعدیل نشوند ممکن است به طوفانی منتهی شوند که محیط آنها به جای تحت کنترل باقی ماندن، برایشان ایجاد می کند. پشتیبانی از مطالعات سازمانی سیال‌تر، ساختارهای سازمانی افقی برای سازمانهای اطلاعاتی حال حاضر و آینده، “سلسله مراتب هموار”، چنانچه دیوید اُمند اینگونه می نامد، و حادثه ۱۱ سپتامبر، نوعی خروش برای مراکز ائتلافی ایجاد کرد (کینزویتر ۲۰۰۳: ۳۴-۳۳؛ تیلر و گودمن ۲۰۰۴: ۴۲۱-۴۱۹؛ گرین ۲۰۰۵؛ ترورتن ۲۰۰۵: ۲۹-۲۷؛ پسنر ۲۰۰۶: xviii، ۱۶۹؛ تامپسن ۲۰۰۶؛ ترنر ۲۰۰۶: ۱۲۸؛ جونز ۲۰۰۷؛ کول و چیگو ۲۰۰۹؛ ترورتن ۲۰۰۹: ۱۰۹-۱۰۴، ۱۱۳، ۱۹۲-۱۸۸، ۲۰۶-۲۰۰؛ چپمن ۲۰۱۰: ۳۸۶-۳۸۵؛ اُلکوت ۲۰۱۰). با این وجود، تکنیکهای جدید تا جایی که می توانند از مدیریت خُرد و کنترل سطح بالا طرفداری می کنند، به عنوان مثال تحت نظر بودن در زمان حمله به عباس آباد هنگامیکه تصمیم گیرندگان رده بالای ایالات متحده مشغول تماشای حمله از اتاق وضعیتشان در کاخ سفید بودند.
مارک لاونتال در فصلی از کتاب که توسط او نگاشته شده تا حدودی در مورد توانایی جامعه اطلاعاتی برای عملکرد به مثابه نهاد آموزشی و انطباقی بدبین است. سایر نویسندگان نیز نسبتا در خصوص قابلیت آژانس های بوروکراتیک برای انطباق با یک میدان بازی متفاوت، شکاک هستند. در سازمان CIA یک شوخی بر سر زبانها افتاده بود که تنها راه برای شکست القاعده متقاعد کردن رهبر آن برای انطباق با ساختار بوروکراتیک CIA است (فادیس ۲۰۰۸: ۴۹). بنابراین پرسش این است: در دنیایی که نه اندازه بلکه سرعت برتری قطعی را به همراه می آورد، چه کسی سریعتر انطباق خواهد یافت؟ (برند ۲۰۰۰: ۱۵-۱۴). این سوالی است که بایستی در آینده به آن پاسخ داده شود، اینده ای که ممکن است کمی بهتر پیش‌بینی شده باشد، همانگونه که امیدوارم با بهره گرفتن از یک رویکرد نظام‌مند نشان داده باشم.

منبع:

de Graaff, Bob, “A systemic way of looking at the future of intelligence”, in, Duyvesteyn, Isabelle; de Jong, Ben; Van Reijn, Joop (2014), The Future of Intelligence: Challenges in the 21st Century, Routledge, pp. 1-9

بخش سوم و پایانی