باب دگراف برگردان ملیحه درگاهی
فکر می کنم هر کسی با من موافقت خواهد کرد که به واقع محیط های وظیفه آژانس های اطلاعاتی پیچیده تر شده اند. نه تنها عاملین دولتی بلکه شمار رو به افزایش فعالان غیر دولتی ممکن است بدل به معارض شوند. گروهبندی مخالفین در امتداد دوگانگی خطوط جنگ سرد بوسیله یک جمعیت همواره در حال تکثیر از فعالان دولتی و (بویژه) غیردولتی جایگزین شده که ممکن است به درون تمامی گونه های روابط معاصر که از چشمان شکاگر و گوشهای شنونده پوشیده مانده، راه یابند. به علاوه اطلاعات تبدیل به پدیده ای شده که به نظر می رسد به همه جنبه های زندگی اجتماعی نفوذ یافته باشد. اطلاعات نه تنها در بخش نیروهای نظامی و دوایر اجرایی قانون بیش از پیش اهمیت می باید، بلکه چنانچه در مقاله های مونیکا دن بوئر و جل ون بورن شرح داده شده، امروز تقریبا هر شخصی که از اینترنت استفاده می کند همانند یک افسر یا نماینده اطلاعاتی رفتار می کند: استفاده از کلمات عبور (پسوورد)، رمزگذاری پیامها، استفاده از اسامی پوششی، ایجاد شبکه، و استفاده از تصاویر ماهواره ای برای نگاه به، به عنوان نمونه، ملک شخصی یک فرد (ویتون ۲۰۱۲؛ وارنر ۲۰۱۲: ۱۴۸). پس از جنگ جهانی دوم سران برخی از آژانس های اطلاعاتی از یک انحصار دولتی در زمینه جمع آوری اطلاعات دفاع می کردند که شبیه به انحصار دولتی در خشونت بود، موقعیتی که هم اکنون قابل تصور نیست (د گراف و ویبس ۱۹۹۲؛ کریگر ۲۰۰۹: ۱۰۰). چنانچه ویلهلم آگرل عنوان می کند، با پیچیده تر شدن وظایف آژانس های اطلاعاتی و پیشرفته تر شدن تکنیکهای مورد نیاز به لحاظ تکنولوژیکی، این آژانس های مشابه هر چه بیشتر متکی به ابتکار عمل های خصوصی می شوند.
نوشتههای مرتبط
به نظر می رسد پیش از آنکه گروهی از دوستان یک آژانس اطلاعاتی را نه به دلایل معیشتی بلکه به خاطر شرافت یا حتی فقط برای سرگرمی ایجاد کنند، یک سوال مطرح می شود. ترورتن به ابتکار بالن های گرِی (Grey Balloons) اشاره می کند، در اینجا از مردم خواسته شد تا برای کمک به آژانس های اطلاعاتی در جهت انجام شغلشان چند ساعت در هفته، بدون مزد، به صورت داوطلبانه کار کنند. اما ممکن است کسی تصور کند که در برخی موارد، اگر کار به هر شیوه ای بدون پرداختی باشد، مردم تصمیم خواهند گرفت که به جای کار برای نمایندگی که از نتایج کارهای آنها بهره می برد برای خودشان کار کنند. حتما نباید فردی مارکسیست باشد که دریابد بسیاری افراد از این نوع بیگانگی از آنچه تولید می کنند، بیزارند. ترورتن امکانات برای سازمان های اطلاعاتی غیرحرفه ای که می توانند با نمایندگی های رسمی رقابت کنند را دریافته است – چرا که نه، در “عصر آماتور”؟ (کین ۲۰۰۷؛ رینولد ۲۰۰۶: ۹۲). چنین ابتکاری در عرصه خصوصی از اکتبر ۲۰۱۱ با اپن بریفینگ (Open Briefing) (نگاه کنید به www.openbriefing.org) برانگیخته شد. چه پیامدی برای نمایندگی های اطلاعاتی تأسیس شده بوجود خواهد آمد اگر چنین تلاش هایی در عرصه خصوصی نتیجه ای بهتر از آنچه آنان انجام داده اند را به بار آورد؟ ترورتن جستجوی راه حلی برای تغییر شکل اطلاعات را توصیه می کند. این رویکرد هم خاشعانه و هم شریف است، اما به نظر به سختی با این مفهوم عمومی موافق باشد که آژانس های اطلاعاتی بوسیله فراهم آوردن اطلاعات درست در لحظه مناسب، برای نجات آمده اند.
پرسش دیگر خاطر نشان می سازد که موقعیت متمایز آژانس های اطلاعاتی بواسطه شناسایی انواع جدید تهدید ایجاد شده است. اگر، به عنوان مثال، تغییر آب و هوا و بیماری های فراگیر تهدیدهای امنیتی را بوجود آورند، بنابراین تا چه اندازه تفاوت شگرف بین فعالیت پانل بین دولتی در خصوص تغییرات اقلیمی و سازمان سلامت جهانی از سویی و آژانس های اطلاعاتی از سوی دیگر وجود خواهد داشت؟
تغییرات در وظیفه و محیطهای ارزش
در این کتاب تا حد زیادی در رابطه با تهدیدهای آینده و خیلی کم در مورد فرصت های آینده بحث خواهیم کرد. به نظر این امر شرح دیگر از این واقعیت است که مطالعات مرتبط با اطلاعات تداوم یافته است تا تعصب دفاعی پیدا کرده و در عوض جستجو برای آسمانهای روشن تری همچون فرصتهای اقتصادی آینده، هم ترازی جدید سیاسی یا ابزار ارزانتر جمع آوری اطلاعات، بر بدترین سناریوها تأکید کند.
رویکردی که برخی نویسندگان همچون دیوید اُمند، جنیفر سیمز و گرِگ ترورتن آن را اتخاذ کرده اند گسترش مانع در جهت توسعه یک رویه (پوشش) یا یک خط (افسانه) به عنوان نتیجه بیومتریک، منطقه جغرافیایی و ردپاهایی است که فردی در رسانه اجتماعی بر جای می گذارد. این مانع برای عملکردهای اطلاعاتیِ دفاعی به درستی به عنوان فرصتی برای سازمان ضد جاسوسی پیشرفته، دیده می شود. اگرچه این موضوع همچنان نامعلوم باقی می ماند که تا چه میزان این مانع مساوی با عدم امکان است (لیس ۲۰۱۰؛ لوفور و پرتئوس ۲۰۱۱؛ فیتساناکیس ۲۰۱۲). پرسش مهم دیگری که جامعه اطلاعاتی با آن مواجه شده این است که آیا پنهان کاری تا ابد پابرجاست. سر جان سایرز، رئیس فعلی جدید M16، یقینا به همین موضوع فکر می کند. در سخنرانی برای جامعه ویراستاران در لندن، اکتبر ۲۰۱۰، او بر این موضوع پافشاری می کرد که “سازمانهای سرّی نیاز به این دارند که سرّی باقی بمانند… بدون محرمانگی سرویس های اطلاعاتی وجود نخواهند داشت” (هیوز و استودارت ۲۰۱۲: ۶۲۷-۶۲۶). از سوی دیگر، دان بورک، بنیانگذار CIA در اینتلیپدیای ویتنام، در سال ۲۰۰۸ پیش بینی کرده بود که طی پانزده سال محرمانگی به چیزی مربوط به گذشته تبدیل می شود (اسپالدینگ ۲۰۱۰؛ انجمن وکلای آمریکا ۲۰۱۱). آسیب پذیری محرمانگی و افزایش شفافیت به یک اندازه پیامدهای جدی برای اطلاعات دارند (مرکز مطالعات جاسوسی ۲۰۰۴: ۱۰؛ لانیمن ۲۰۰۷: ۸؛ د گراف ۲۰۱۲a: 16-15؛ گراف ۲۰۱۲b: 12-11).
دگرگونی ها در تعریف و کارکردهای اطلاعات
یکی از مشکلات اصلی در نگاه به آینده این است که اطلاعات به خودی خود ثابت نیستند. حتی اگر برخی افراد همچون رئیس قبلی DCI ، ریچارد هلمز، آنها را به عنوان دومین حرفه قدیمی توصیف کرده باشند (هیچکاک ۱۹۹۱: ۳۰۶؛ همچنین نایتلی ۱۹۸۶)، اطلاعات، چنانچه دیوید اُمند و اگرل خاطر نشان می کنند، چندین بار در گذشته تغییر شکل یافته و از نو ساخته شده است، به عنوان مثال حدود سال ۱۹۰۰ و در دهه ۴۰. چه انتظاری از اطلاعات در آینده می رود؟ چگونه بار دیگر خود را بازسازی خواهد کرد؟ طی سالهای گذشته بسیاری از نویسندگان یک خط تقسیم کننده مشخص بین معلومات و اطلاعات ترسیم کرده اند. سوال این است که آیا انقلاب اطلاعاتی بدون گذاشتن هیچ اثری بر فرآیند اطلاعات گذر خواهد کرد. بعید است که بسیاری از محققین اطلاعاتی اینگونه فکر کنند. تا کنون بسیاری از متخصصین اطلاعاتی مجبور به کنار آمدن با به اصطلاح “تأثیر CNN” ژورنالیسم سنتی یا سرعت “ژورنالیسم جدید” بواسطه رسانه های اجتماعی، و ادبیات در باب اهمیت اینکه مباحث اطلاعاتی گسترده و بسیط هستند، بوده اند (آت ۱۹۹۳: ۱۴۱؛ فیتسیموندز ۱۹۹۵: ۲۸۷؛ مدینا ۲۰۰۲: ۲۶؛ بندار ۲۰۰۳: ۱۵-۱۴، ۵۸-۵۵؛ اُ کنل و تامز ۲۰۰۳: ۲۵؛ استینر ۲۰۰۴؛ مرکز مطالعه اطلاعات ۲۰۰۴: ۳، ۵، ۲۰؛ آندرس ۲۰۰۵؛ دیویس ۲۰۰۵: ۲۷، ۲۹، ۳۲؛ جانستون ۲۰۰۵: ۱۰۷؛ تیتیلبام ۲۰۰۵: ۱۰، ۲۰۵، ۲۰۸؛ ترورتن ۲۰۰۵: ۳۱-۳۰؛ فادیس ۲۰۰۸: ۳؛ گودمن ۲۰۰۸: ۳۵۶-۳۵۵؛ استیل ۲۰۰۹: ۱۳۳، ۱۳۷، ۱۴۳-۱۴۲؛ ویلیامز ۲۰۱۱). آیا آژانس های اطلاعاتی فقط برای دریافت اینکه دیگران تقریبا همیشه در گزارش وقایع ناگوار یا نمایان ساختن فرصت ها سریع تر عمل می کنند، هشدار اولیه را به عنوان یکی از کارکردهای مرکزی شان حفظ خواهند کرد؟ یا اینکه ایا آنها توازن فعلی بین سر وقت بودن، دقت و اطمینان را بواسطه تأکید بیشتر بر صحت و سقم خبرها و دانش، چنانچه ویلهلم آگرل و دیگران پیش بینی کرده اند، تغییر خواهند داد (راسمل ۲۰۰۲: ۹۹؛ مدینا ۲۰۰۲: ۲۶؛ بارگر ۲۰۰۵: ۱۹؛ بتز ۲۰۰۷: ۶-۵)؟
یکی از نقاط قوت این فصل تأکید آن بر اشکال جدید همکاری بین المللی بین نمایندگی های اطلاعاتی است. توصیفهایی که توسط جل ون بورن در خصوص همکاری اطلاعاتی در موسسات اتحادیه اروپا ارائه شده نشان می دهد ضرب المثل قدیمی “نفع نشخوار” دیگر تنظیم کننده شیوه ای که شرکتهای اطلاعاتی در گذشته به کار می بردند، نیست. جوامع ذینفع و روابط کاری چند جانبه همراه با اعتماد ایجاد شده، پایگاه خود را کسب می کنند. اگرچه این سوال شکل می گیرد که چه دلالتهایی برای آژانس های اطلاعاتی و امنیتی وجود دارد اگر آنها دیگر جزو قیّم های حاکمیت جهانی نباشند. در حالیکه از یک سو شرایط جدید همکاریهای بین الملی نزدیکتر را می طلبد (هرمن ۲۰۱۰: ۱۱۶؛ لانیمن ۲۰۱۱: ۱۰۰)، تجربه کسب شده با فرآیند اطلاعاتی سیاسی که منجر به حمله عراق شد برخی کشورها را متقاعد کرد که باید ظرفیت اطلاعاتی خودشان که مستقل از شرکای آمریکایی و انگلیسی شان باشد را داشته باشند (گزارش ۲۰۱۰).
تهدید های جدید، اشکال جدید همکاری های بین المللی، موشکافی عمومی دقیق تر، شفافیت بیشتر و تقاضای فزاینده از سوی عموم مردم برای قانونی بودن ممکن است مجددا این سوال را ایجاد کند که منفعت حاصل از آژانس های اطلاعاتی به واقع برای چه کسانی عمل میکند. اینجا یک تمایز بوجود می آید، اینکه ایا آنها برای دولت کار می کنند یا حکومت وقت. در ایالات متحده این سازمانها نمایانگر منافع “ما، مردم” هستند، در حالیکه در آلمان آنها از قانون اساسی محفاظت می کنند. آیا این پایان های نهایی یک معنای خاص را به فرآیندهای کاری روزمره شان می افزایند؟ یا اینکه چنین نقاط مبدأ به عنوان نتیجه پیشرفتهای آینده از اهمیت بیشتری برخودار خواهد شد؟ آیا هدف غایی نمایندگی های اطلاعاتی و امنیتی در “جامعه خطر” آینده به جای حفاظت از منافع دولتی بیشتر معطوم به محافظت از جامعه و شهروندان خواهد شد؟ (همانطور که اُمند در این کتاب و جاهای دیگر به آن اشاره کرده است) (اُمند ۲۰۱۲: ۱۵۴). به نظر می رسد که صلاحیت آخر با دغدغه های مربوط به قدرت نفوذ رو به رشد نمایندگی های اطلاعاتی در حیطه های خصوصی، فراگیر بودن سیستم های هشدار، یا جنگ اعلام نشده توسط آژانس های اطلاعاتی با استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین برای کشتار هدفمند در نقاط دورافتاده جهان، در تضاد باشد. بنابراین سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی نه محافظین عالی، بلکه چنانچه امند و دیگران مشخص کرده اند، بنیانگذاران نوعی دولت نظارتی هستند (شار ۲۰۰۷؛ د کنینگ ۲۰۰۸؛ لاندا ۲۰۱۰؛ چسترمن ۲۰۱۱). بدین ترتیب ایا جامعه اطلاعاتی به یکی از بازیگران بزرگ در بازی ریسک اجتماعی و سیاسی تبدیل خواهد شد که از یک شهروند به دیگری منتقل می شود؟ چنانچه جل ون بورن در این فصل خاطر نشان می کند، چنین روندی نیاز برای فرمهای مسئولیتی که از مرزهای ملی تخطی می کنند را افزایش می دهد.
منبع:
de Graaff, Bob, “A systemic way of looking at the future of intelligence”, in, Duyvesteyn, Isabelle; de Jong, Ben; Van Reijn, Joop (2014), The Future of Intelligence: Challenges in the 21st Century, Routledge, pp. 1-9
ادامه دارد …