اما جالب اینکه تنها به مدت یک سال ، شاهد اعتماد و احترام مردم ایران به گروههای مترقی و آزادیخواه میشویم. به بیانی تنها در عرض یک سال، به واسطه روشنگری های فعالانه ای که گروههای مترقی داشتند از طریق روزنامه ها و مطبوعات و گفتگو در قلمرو عمومی و اشاعه فرهنگ آزادیخواهانه ، متوجه این موضوع مهم میشویم که در سال ۱۹۰۶ میلادی ، این بار ، این نفوذ کلام میرزا عباس قلی خان قزوینیِ آزادیخواه، (مشهور به عباس قلی خان آدمیت) همانا مدیر «انجمن آدمیت» است، که مانع فرمان آتش به روی مردم تظاهر کننده شده است. اسماعیل رائین در خصوص تظاهرات یک سال بعد تهران ( ۱۹۰۶ میلادی ) با توجه به نوشته مؤید الاسلام کرمانی می نویسد هنگامی که عین الدوله به نظامیان فرمان آتش و تیراندازی به روی مردم داد مدیر انجمن «آدمیت» (میرزا عباسقلی خان قزوینی ) « با فرماندهان قشون ملاقات کرد و با قدرت خطابه از آنها تعهد گرفت که آن دستور را اجراء نکنند . اتفاقا صاحب منصبان نیز شرافت سربازی را حفظ کردند و به قول خود وفادار ماندند (۱۲). به بیانی ، اگر در ابتدای نهضت این احترام و اعتبار روحانیان بود که سربازان را از اجرای فرمان آتش و تیراندازی به روی مردمِ معترضِ حکومت بر حذر میداشت ، یک سال بعد ، برخی از چهره های روشنفکری و آزادیخواه به واسطه فعالیتهای مداومی که داشتند چه به واسطه انجمنها و چه مطبوعات و سخنرانی ها و حضور در محافل اعتراضی، به چهره های شناخته شده و قابل احترام تبدیل شدند. چیزی که میتوانست برایشان اعتبارِ فرهنگی ، اجتماعی به بار آورد؛ و از قضا همین امر در حالیکه از آنها «همراهانی» صاحب اعتبار برای روحانیت میساخت ، در عین حال میتوانست «رقیبانی» قَدَر هم برایشان بسازد. به هر حال این طبقه جدید فرهنگی در طی یکی دو سال به رشدی چشم گیر دست یافت . باری، در اوائل نهضت این رقیب تازه به ظهور رسیده در قلمرو عمومی ، هنوز رویکردی همراهانه با روحانیت داشت. و در طی این مدت ، در شهرهای مختلف تظاهراتِ ضد حکومتی به اشکال مختلف بر پا میکردند. و یا به استقبال و حمایت اعتراضاتی میرفتند که تجار و بازرگانان به راه می انداختند. و همینجا بگوییم که در آن ایام، کلیه اعتراضات، چه به صورت راه پیمایی و یا تحصن ، در واقع تبدیل به بخشی از زندگی روزمره مردم شده بود. «تحصن» چه در شاه عبدالعظیم و یا مساجد و یا حیاط و باغ سفارتخانه انگلیس همگی تبدیل به جزئی از اعتراضات مردمیِ نهضت مشروطه ایران شده بودند. با وجودیکه نیّت دولت انگلیس در پناه دادن به معترضینی که از چنگ سربازان به باغ سفارتخانه فرار میکردند ، میتوانست فرصت طلبانه برای اهداف آینده اش باشد، اما استقلال سیاسی متحصنین از آنجا که منظوری برای پناهندگی نداشتند، محفوظ می ماند. به بیانی آنها به همان صورت که با تحصن در مسجد، و یا در شاه عبدالعظیم، محتوای «زیارتی» و «مذهبی» هر دو موقعیت را که گویی با رضایت خاطر و داوطلبانه به آنها پیشکش شده بود ، به طور موقت به تصرف و یا بهتر است بگوییم به مصادره عمل سیاسی خود در میآوردند، به همین صورت هم با تحصن در باغ سفارت انگلیس، از آنجا که داوطلبانه در اختیارشان قرار داده شده بود ، موقعیت سیاسی باغِ سفارتخانه انگلیس را به طور موقت به مصادره عمل سیاسی خود درمی آورند. در این حالت به دلیل عدم بروز مخالفت از سوی فضای غالب بر مکان (اعم از مذهبی و یا سیاسی : زیارتگاه و مسجد و یا سفارتخانه)، تمامی قدرت موجود در هر دو مکان، به طور موقت به معترضین تحصن کرده در مکان واگذار میشود. از اینروست که حاکمیت نمیتواند وارد مسجد و یا زیارتگاه و یا سفارت انگلیس شود و معترضین را از موقعیت تحصن کردگی شان باز بدارد.
باری، در این تحصنها و تظاهرات ، روحانیت به همراهی روشنفکران متحد عمل کرده و توده ها را رهبری میکردند. به طوری که به کوچکترین واقعه ای در شهرهای مختلف مردم به خیابانها می ریختند. دیگر هیچ زور و اجحافی چون گذشته تحمل نمیشد. با دوره ای مواجه ایم که مردم سرکشی و سرپیچی از فرامین حکومت را تجربه میکردند. در واقع آنها با «خیابانها» ، «اماکن مذهبی» (مساجد و زیارتگاهها) و نیز «اماکن سیاسی» (سفارتخانه انگلیس )، به رابطه جدیدی دست یافته بودند که پیشتر تجربه نکرده بودند . اعتراض آنها به هر جایی که کشیده میشد ، آنجا را «سیاسی» میکرد. پهنه اعتراضات چنان همه جانبه و همه گیر بود که حتی در برخی از نقاط «زنان» نیز در اعتراضات شرکت می کردند. آبراهامیان با توجه به یادداشتهای سفیر انگلیس به لندن مینویسد: «سازمان دهی این جمعیت را که بیشتر بازاری بودند کمیته ای متشکل از بزرگان اصناف بر عهده داشت. این کمیته ، محل اصناف مختلف را تعیین میکرد. یکی از شاهدان می گوید که “بیش از پانصد چادر دیده است تمام اصناف حتی پینه دوز و گردو فروش و کاسه بند زن که اضعف اصنافند در آنجا خیمه زده اند” . کمیته همچنین ، به منظور حفظ اموال و اثاثیه ، مقررات و ضوابطی تعیین کرده بود. در یکی از گزارشهای بعدی سفارت آمده است که “اگرچه گلهای باغچه لگدمال شده بود و پوست درختان پر از نوشته های مذهبی بود، تقریباً هیچ خسارتی وارد نشده بود. این کمیته همچنین، تظاهرات زنان را در بیرون از قصر سلطنتی و سفارت سازمان میداد و … » (۱۳ ).
در آغاز نهضت، روحانیان بلند پایه نسبت به پایگاه اجتماعی شان حساس بودند ( ۱۴) ، و با الهام گرفتن از الگوی «مهاجرتِ سیاسی» حضرت محمد ، همراه با خانواده و هواداران خود، از تهران به «قم » مهاجرت کردند (۱۵ ) . در آن ایام دو مهاجرت در دو زمان از سوی روحانیان انجام گرفت که دومی را «هجرت کبری» نام گذاردند (۱۶) . علاوه بر آن ، روحانیان که وجهه بالایی در میان مردم داشتند ، برای تحت تأثیر قرار دادن مظفرالدین شاه ، تهدید به ترک ایران کردند (۱۷) . و اما نکته مهم اینکه اقشار روشنفکری ضمن استقبال از اینگونه ابتکاراتِ «سیاسی ـ مذهبی» و تأثیرگذارِ روحانیان ، در عین حال مراقب بودند تا «رهبری و هدایت نهضت» به دست روحانیان نیفتد (۱۸). زیرا ظاهراً سقف مطالبات آنها می توانست تا حد «عدالتخانه» باشد ، حال آنکه هدف آزادیخواهانِ مشروطه طلب ، از آنجا که نیازهای مشروطه را میشناختند ، «مجلس شورای ملی» بود. از اینرو با کلی گویی و مشخص نکردن مطالبه خود، مترصد شرایطی بودند تا خواست را از «عدالتخانه» به «مجلس شورای ملی» تغییر دهد. ( ۱۹) .
نخستین اعتراض ، راهپیمایی آرامی بود که از سوی تجار و کسبه و پیشه وران انجام گرفته بود. این راهپیمایی در یکی از روزهای عزاداری ماه محرم انجام گرفت . در این اعتراض ، آنچه مطالبه میشد ، مشخصا عزل مسئول گمرکات (مسیو نوز بلژیکی) و بازپرداخت بدهی هایی بود که دولت از تجار و بازرگانان گرفته بود. اما چون به خواستشان پاسخی داده نشد، معترضین به بستن مغازه ها و جلب توجه عمومی اقدام کردند. و «به رهبری یکی از شالفروشان معتبر به سوی حرم حضرت عبدالعظیم راه افتادند» (۲۰) ؛ ظاهراً تحصن دو هفته طول می کشد و مظفرالدین شاه که خود را برای سفر به اروپا آماده میکرد ، برای خاتمه دادن به اعتراض به آنها قول میدهد تا پس از بازگشت هم طلب آنها از دولت را بازگرداند و هم نوز را از ایران اخراج کند. معترضین به تحصن خود خاتمه می دهند. اما شاه پس از بازگشت به قول خود عمل نمیکند. دومین اعتراض ضد حکومتی ، باز هم به دنبال یکی از جریاناتی به وقوع پیوست که در ارتباط با تجار و بازرگانان بود. «هنگامی که حاکم تهران می کوشید با به فلک بستن دو تن از تجار سرشناسِ شکر قیمت شکر را پایین آورد. یکی از این افراد، تاجر هفتاد و نه ساله بسیار محترمی بود که هزینه تعمیر بازار مرکزی و احداث سه مسجد را در تهران پرداخت کرده بود. وی مدعی بود که دلیل افزایش قیمتها نه احتکار بلکه اغتشاشات روسیه است. بر اساس گفته یکی از شاهدان عینی ، خبر به فلک بستن تجار مثل برق در سراسر بازار پیچید (۲۱) . مغازه ها و کارگاهها بسته شد؛ جمعیت در مسجد بازار گرد آمدند ؛ و دو هزار تن از تجار و طلاب به رهبری طباطبایی و بهبهانی در حرم حضرت عبدالعظیم بست نشستند. این گروه از همانجا چهار خواسته اصلی خود را به دولت اعلام کردند : برکناری حاکم تهران؛ عزل نوز؛ اجرای شریعت؛ و تأسیس عدالتخانه. معترضان ، موضوع تأسیس عدالتخانه را مبهم گذاشتند تا در مذاکرات بعدی دستشان باز باشد. دولت ، نخست با چنین نهادهایی به دلیل اینکه همه شئونات و امتیازات را ـ حتی میان “شاهزادگان و بقالان معمولی” ـ از بین میبرد ، مخالفت ورزید و به معترضان اعلام کرد که اگر ایران را دوست ندارند می توانند به آلمان “دموکراتیک” بروند. اما پس از یک ماه تلاشِ ناموفق برای درهم شکستن اعتصاب عمومی در تهران، سرانجام تسلیم شد. معترضانِ پیروز در بازگشت به شهر با استقبال جمعیت پر شماری که فریاد زنده باد ملت ایران سر داده بودند، روبرو شدند » (۲۲) . ناظم الاسلام کرمانی در خاطرات خود می نویسد : «عبارت ” ملت ایران ” تا آن هنگام هرگز در خیابانهای تهران شنیده نشده بود » (۲۳).
ادامه دارد …
منابع :
۱۲. تاریخ بیداری ایرانیان، چاپ اول ، تهران ، ص ۴۰۸ ؛ نقل از اسماعیل رائین ، انجمن های سرّی در انقلاب مشروطیت ایران ؛ [بی جا]، چاپ دوم ، ناشر سازمان چاپ و انتشارات جاویدان ، ۲۵۳۵ شاهنشاهی، ص ۵۹
۱۳. آبراهامیان، یرواند؛ ایران بین دو انقلاب ، ترجمه احمد گل محمدی ، محمد ابراهیم فتاحی، نشر نی، ۱۳۷۷، ص ۱۰۸؛ تأکید از من است.
۱۴. آدمیت ، فریدون، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران ، انتشارات پیام ، ۲۵۳۵ شاهنشاهی ؛ ص ۱۲۰.
۱۵. آدمیت ، فریدون، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران ، انتشارات پیام ، ۲۵۳۵ شاهنشاهی ؛ ص ۱۶۵
۱۶. رائین، اسماعیل ، انجمن های سرّی در انقلاب مشروطیت ایران ؛ [بی جا]، چاپ دوم ، ناشر سازمان چاپ و انتشارات جاویدان ، ۲۵۳۵ شاهنشاهی، ص ۸۶.
۱۷. ایوانف ، م. س؛ انقلاب مشروطیت ایران ، ترجمه آذر تبریزی ، تهران ، ۱۳۵۷ ؛ ص ۲۵.
۱۸. دولت آبادی یحیی، حیات یحیی ، تهران ، چاپ چهارم ، ۱۳۶۲ ، ج ۲ ، ص ۴۳ ، ۴۴ و نیز فریدون آدمیت ، ص ۱۶۱.
۱۹. آدمیت ، فریدون، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران ، انتشارات پیام ، ۲۵۳۵ شاهنشاهی ، ص ۱۵۰ ـ ۱۴۷ .
۲۰. آبراهامیان، یرواند؛ ایران بین دو انقلاب ، ترجمه احمد گل محمدی ، محمد ابراهیم فتاحی، نشر نی، ۱۳۷۷، ص ۱۰۴.
۲۱. اعظام قدسی، کتاب خاطرات من یا تاریخ صد ساله ؛ تهران ، ۱۳۴۱، جلد اول ، ص ۹۹ ـ ۱۰۰؛ نقل از آبراهامیان، یرواند؛ ایران بین دو انقلاب ، ترجمه احمد گل محمدی ، محمد ابراهیم فتاحی، نشر نی، ۱۳۷۷، ص ۱۰۵.
۲۲. آبراهامیان، یرواند؛ ایران بین دو انقلاب ، ترجمه احمد گل محمدی ، محمد ابراهیم فتاحی، نشر نی، ۱۳۷۷، ص ۱۰۵.
۲۳. ناظم الاسلام کرمانی ، تاریخ بیداری ، جلد اول ، ص ۱۲۴؛ نقل از آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب ، ترجمه احمد گل محمدی ، محمد ابراهیم فتاحی، نشر نی، ۱۳۷۷، ص ۱۰۵.