روزهای بی تقویم، فیلم مستند تهیه کننده، محقق و کارگردان : مهرداد اسکویی، ۵۲ دقیقه، محصول ایران، ۱۳۸۵ .
آرزوى رهایى
نوشتههای مرتبط
نگاهى به مستند روزهاى بى تقویم کار مهرداد اسکویى
مهرداد اسکویى از مستند سازانى به شمار مى آید که سال هاست با جدیت این عرصه را دنبال مى کند. او با ساختن مستند هایى همچون خانه مادرى ام مرداب،بیوه مرد و… نشان داد دنبال فضاهایى تازه در عرصه فیلم مستند است. اسکویى کم و بیش در جنس پرداخت بصرى آثارش به دنبال سینماگران مستند کلاسیک ایران است و کارهایش فضایى گزارشى را دنبال مى کنند. اما جست و جو در فضاهایى که انسان ها را آسیب پذیر مى نماید بهانه اى مى شود تا او بتواند به درون شخصیت ها نفوذ کند. تنهایى زن در خانه مادرى ام مرداب و فضاهاى خالى و تأکید بر آن در پس برقع نشانه هایى هستند که در مستند هاى اسکویى افزون بر شکل گیرى فضایى شاعرانه، تماشاگر را وامى دارند روى این شخصیت ها با طمأنینه بیشترى مکث کند. شاید همین که او حواس تماشاگر را از سوژه پرت نمى کند از مختصات کلى کارهاى وى به شمار مى آید. اما با همه این خصلت هایى که در تبارشناسى فیلم هاى مستند اسکویى به میان آمد روزهاى بى تقویم فضاى دیگرى دارد. فیلم اندکى شلوغ تر از دیگر فیلم هاى او به نظر مى آید. روزهاى بى تقویم گزارشى اجتماعى است از کانون اصلاح و تربیت. اسکویى در این فیلم سعى مى کند تا خود را آرام آرام به نوجوانان این مرکز نزدیک کرده و بعد به درون آنها نفوذ کند.
روز هاى بى تقویم با ارائه یک فضاى عمومى از محل زندگى این نوجوانان آغاز مى شود. اسکویى دوربین خود را به شکلى گزارشى در اختیار فضایى قرار داده تا بتواند واکنش هاى طبیعى این نوجوانان را ضبط کند. تلویزیون داخل آسایشگاه مشغول نمایش مسابقه فوتبال است. دوربین به چهره تک تک نوجوانانى که قرار است در ادامه فیلم نقش پررنگ ترى داشته باشد نزدیک مى شود و عکس العمل آنان را ضبط مى کند. نوجوانان درحالى به فوتبال واکنش نشان مى دهند که در جریان نیستند دوربین مشغول ضبط چهره و واکنش هاى آنهاست. به نظر مى رسد اسکویى از این تمهید سود جسته تا بعد بتواند در مصاحبه هایى که با این افراد انجام مى دهد ناخود آگاه و خود آگاه آنان را در مواجهه با هم قرار دهد و قضاوت را نیز بر عهده بیننده بگذارد. جدا از فضایى که براى قضاوت در اختیار مخاطب قرار مى گیرد این تأکید بر ناخود آگاه به ما کمک مى کند خصلت هاى روانشناختى این شخصیت ها را نیز مورد بررسى قرار دهیم. به طور مثال زمانى که تصاویر این فصل را در کنار مصاحبه با نوجوانى که مخدر مصرف مى کرده و خودخواسته با کمک خانواده اش به کانون آمده متوجه روحیه بى پرواى او مى شویم و این که تا چه اندازه این نوجوان بدون توجه به منطق و از روى احساس با قضایا برخورد مى کند و یا زمانى که اسکویى خود با او مصاحبه مى کند چندان متوسل به تظاهر نمى شود و همان طور که به مسابقه فوتبال واکنش نشان مى داده با اسکویى نیز برخورد کرده و خاطرات خود را باز مى گوید. اسکویى توانسته پارادایمى منطقى بین این کنش ها و واکنش هاى شخصیت هاى مطرح شده در فیلمش برقرار کند. البته او در مورد همه آنها رفتارى یکسان ندارد. در هنگام این مصاحبه است که برش هایى را به صحنه هاى تلخ ترک اعتیاد یکى دیگر از نوجوانان مى زند و سرنوشت این افراد را زنجیر وار به هم متصل مى کند. بنابراین ریتم اولیه فیلم که شکلى بیرونى دارد آرام آرام انسجام یافته و از بر آشفتگى دور مى ماند. اگر اسکویى تنها توجه خود را درگیر فضاى آسایشگاه و ارائه گزارشى کلى از آن مى کرد دچار کلى گویى شده و کنترل انسجام فیلم هم آشفته مى نمود.
دوربین اسکویى در این فصل ها به کلى بى قرار است و دائم از این سو به آن سو مى رود گویا دوربین نماینده التهابات درونى این نوجوانان شده است.فیلمساز سعى کرده در گفت و گوها حالتى بى طرف داشته باشد. او چندان در لحن خود به سمت القاى احساسى خاص به بیننده نمى رود،اما در برخى برش ها و تقطیع پلان ها به یکدیگر احساسات گرایى در فیلم دیده مى شود که با لحن کلى فیلم همخوان نمى نماید. زمانى که ما یکى از این گفت و گو ها را مى بینم، تصاویر قطع به فصلى مى شود که کودکان مشغول کشیدن نقاشى هستند. این نقاشى ها رگه هایى به شدت احساسات گرایانه را در خود پنهان دارند و مخاطب را به این سو سوق مى دهند که گویا فیلمساز در ارائه گزارش خود تحت تاثیر فضا قرار گرفته است. شاید این فصل ها اگر در زمانى دیگر از فیلم واقع مى شدند تاثیر این حس را اندکى کمتر از گذشته مى کردند. نکته بالا از این نظر کمى عجیب به نظر مى رسد که فیلمساز توانسته در فصلى که یکى از این نوجوانان به دیدار مادر و خواهرش مى آید این احساسات گرایى را تا اندازه زیادى مهار کند و همان تلاش خود را در نیل به دریافت ناخودآگاه نوجوان بزهکار کامل کند. در همین راستا زمانى که نوجوان دیگرى را مى بینیم که با مادر خود آن سوى خط صحبت مى کند و از او مى خواهد تا شرایط اخذ رضایت از شاکى اش را مهیا کرده و در حین صحبت هاى خود حتى گریه هم مى کند به نوعى ناخود آگاه و خودآگاه او در مقابل دوربین درهم مى آمیزد. او مى داند احساساتش در فیلم ثبت مى شود، اما آزادى که براى به دست آوردن آن تلاش مى کند آنقدر در ذهنش بزرگ است که همه چیز را نادیده مى گیرد و خود را به این درو آن در مى زند تا بتواند آزادى خود را به دست آورد.
نکته اى که در فیلم روزهاى بى تقویم توجه بیننده را به خود جلب مى کند. روحیه آرام بزهکارانى است که به احتمال زیاد جزو یاغى ترین افراد جامعه بوده اند. همیشه فرصت تفکر در هر قشرى از اجتماع این فرصت را براى آنان فراهم مى آورد تا به آرامش برسند. حالا اگر تلاشى هم براى ورود به اجتماع توسط این بزهکاران دیده مى شود تلاشى است در راستاى دست یابى به تولدى دیگر.
اسکویى در تصویر پردازى خود در بسیارى از لحظات مجبور است که تابع شرایط محیطى و فضاى مستندى باشد که محل در اختیار او قرار مى دهد. اما در صحنه هایى که ما مصاحبه ها را مى بینیم. در برخى صحنه ها بویژه گفت و گوهایى که خود اسکویى آنها را انجام داده جنس بصرى تصاویر با یکدیگر متفاوت است. به طور مثال در فصلى که او با نوجوان معتاد به کراک مصاحبه مى کند تصاویر بیشتر گرایش به سیاه و سفیدى دارد. نورى که از بیرون مى آید آنگونه که به نظر مى رسد تنها منبع نورى صحنه است و فضاى داخل اتاق مصاحبه در تیرگى قرار دارد. این فضا در کنار گفت و گو این امکان را به اسکویى مى دهد که توجه مخاطب را به سمت ابعاد متفاوت شخصیت نوجوان جلب کند و او را از قضاوتى یک سویه دور نماید.
روزهاى بى تقویم بر خلاف آثارى که در شکل مستند به بزهکارى مى پردازد توجه خود را معطوف به چند شخصیت این مجموعه کرده و نمى کوشد در زندگى تک به تک این افراد سرک بکشد. بنابراین تمرکز اسکویى در این زمینه نیز قابل تأمل است.
اسکویى در مرحله تحقیق مى توانست ابعاد گسترده ترى را براى فیلم خود در نظر بگیرد به طور مثال ریشه هاى بیرون از آسایشگاه را هم مدنظر قرار دهد یا با کلیدى که از سوى این نوجوانان بزهکار در اختیارش قرار مى گرفت به جامعه نیز سرک بکشد،اما او آگاهانه این پیش زمینه را به خود مخاطب وا گذاشته است. یعنى فیلمساز با فرض این که مخاطب فیلمش آسیب هاى جامعه را مى شناسد دوربین خود را به زندگى جوانان داخل آسایشگاه معطوف مى دارد. البته فیلم مى توانست مؤجزتر از آنچه باشد که هم اکنون زمان فیلم را تشکیل مى دهد. برخى فصول در ارتباط با هم اندکى تکرارى به نظر مى رسند و فیلمساز مى توانست آنها را به قرینه یکدیگر حذف کند.
اما در پایان مى توان به این نکته اذعان داشت که اسکویى با تکیه بر ابعاد روانشناسى نشان داده که شخصیت هاى فیلمش در کنش ها و واکنش هایى احساسى و نه از روى عمد دست به بزه مى زنند. این رفتارها را مى توان کنترل کرد. اگر در جامعه بسترى همگن براى آنها متناسب با طبقه اجتماعى آنها تدارک دیده شود،عقده هاى درونى آنها دسته دسته فروکش کرده و زمینه هاى بزه در جامعه رو به کاهش مى گذارد
. Ramtin_shahbazi@yahoo.com