انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

روایت و شعرشناسی قومی

نوشته باربارا جانستون و ویلیام مارسلینو برگردان زهرا خلجی

قوم شناسی ارتباط دل هایمز برای بررسی دقیق چگونگی قرارگیری و ایفای نقش زبان در گفتمان، هم اساسی نظری و هم فرآیندی کاوشی روش شناختی ارائه می‌کند. برای انجام چنین کاری لازم است که به تعامل زبان در همبافت توجه شود. قوم شناسان ارتباط به بررسی دقیق صحنه عینی، شرکت کنندگان، اهدافشان؛ وسیله ارتباطی و حالت های ارتباط؛ هنجارهای هدایت کننده‌ی تعبیر می پردازند. در حقیقت،‌ برخی اوقات خود واژه ها نسبتا بی اهمیت هستند. به جای پرداختن به صورت دستوری، قائل شدن اهمیت برای ارتباط کلی، تاثیر زیادی به روی مطالعات هایمز در زبان های بومی سرخپوستان آمریکا داشته است.

مانند بسیاری از زبان شناسان انسان شناختی در آمریکا، هایمز همواره دانشجوی زبان های بومی سرخپوستان آمریکا بوده است و هنگامی که او شروع به انجام تز دکترای میدانی خود در دهه‌ی ۵۰ میلادی کرد، بسیاری از این زبان ها در حال از بین رفتن بودند. در شمال غربی اقیانوس آرام،‌محل تحقیقاتی هایمز گفتار بومیان آمریکا دیگر در همبافت های اصلی خودشان قابل مشاهده نبودند. بسیاری از سرخپوستان مجاور رودخانه کلمبیا در فرهنگ اروپایی-آمریکایی جذب شده،‌جا به جا شده بودند و یا دیگر زنده نبودند؛ اگر دیگر فردی از گویشوران بعضی از گونه های چینوک (chinook) و زبان ساهاپتین (sahaptin) باقی مانده بود، آن ها بسیار سالخورده بودند و تنها زندگی می کردند و دیگر بخشی از اجتماع گویشوران نبودند. در بعضی از زبان ها، از آنجایی که دیگر گویشوری از این زبان ها باقی نمانده بود، امکان ضبط گفتار بومیان آمریکا دیگر وجود نداشت. هر آنچه که در دسترس قرار داشت،‌در بیشتر موارد نسخه هایی از داستان ها و افسانه هایی اغلب به آن شیوه‌ای که با توقعات انسان شناسان درباره ظاهر داستان های محلی و افسانه روی کاغذ همخوانی داشته باشد که توسط انسان شناسان پیشین نوشته شده بود. آن ها خنثی، خارج از بافت، از لحاظ مفهومی جذاب اما گسسته از رویداد های گفتار که آن ها را به کار انداخته بود و به آن ها شکل می داد، که دیگر از لحاظ قوم شناسانه قابل مشاهده نبودند.

رویکرد شعرشناسی قومی هایمز به این مطالب در قالب یک چهارچوب نظری و یک دسته از روش هایی بود که این داستان ها و افسانه ها را به همبافت اصلی خود بر می‌گرداند. مانند نظریه پردازان ادبی نسل خود، هایمز به ارزش خوانش نزدیک متون معتقد بود که به معنی توجه کردن به جزئیات نحوی و معنایی متن است که تفسیر معنای متن را توسط خواننده محدود می‌کنند. به دنبال نظریه‌ی زبان شناسی مانند ادوارد سپیر و نظریه پردازی ادبی مانند کنت برک که هایمز مرتبا به او نامه می‌نوشت (جوردن،‌۲۰۰۵)، او زبان را مانند یک «صافی واژگانی» در نظر می‌گرفت

که ما جهان را از دریچه‌ی آن نظاره می‌کنیم. هایمز هم چنان روایت را به دید یک گونه‌ی جهانی نگاه می‌کرد که به ویژه در رویداد هایی گفتاری حضور دارد که فرهنگ در آن ها بازسازی می شود و انتقال می‌یابد. با خوانش نزدیک هایمز قصد داشت تا ساختار ضمنی روایت های سنتی سرخ پوستان را آشکار کند. این ساختار ضمنی از این که چگونه این روایت ها در بافت فرهنگی جای گرفته بودند و آن را بازتاب می‌‌دادند، به ما اطلاعات زیادی می دهد. به خصوص با نگاه کردن به این که چه اتفاقی می افتد وقتی راویان پیشرفت غیر منتظره ای در کنش به صورت کامل داشتند، تحلیلگر می‌توانست متوجه شود که چه باعث می‌شد تا چیزها در فرهنگ، نظام زیباشناسی آن و به بیانی دیگر شعرشناسی (قومی) بومی آن منسجم باشند. یک اثر شعر شناسی قومی می‌توانست هم به دیگر مردم جهان نشان دهد، هنر زبانی سرخ پوستان آمریکایی چه گونه است و هم می‌توانست کمک کند تا دانش از دست رفته درباره زبان و فر هنگ هایی که از بین رفته بودند را برگرداند. (بلوم مارت، ۲۰۰۶)

از روی باطل من سعی کردم به تو بگویم: مقالاتی در شعرشناسی قومی سرخ پوستان آمریکا (۱۹۸۱، نسخه دوم، ۲۰۰۴) مجموعه ای از آثار هایمز در این زمینه است. هایمز تصمیم می‌گیرد «چگونگی درک و تفسیر کنش هایی همانطور که رویداد های منحصر به فرد با تحلیل قوانین بنیادی و قواعدی که اجرای آن ها را ممکن و هوشمند می‌سازند، یکپارچه می‌شود» را نشان دهد. (هایمز، ۱۹۸۱:۷۹) هایمز کنش را در محدوده‌‌ی توانایی هایی قرار می‌دهد که خصوصیت توانش فرهنگی را در مقابل رفتار می گذارد: توانایی تفسیر رفتار، توانایی شرح آن و توانایی تکرار رفتار. برای افراد درونی یک فرهنگ، ابن سه نوع از دانش در رابطه ضمنی هستند: مردم در مقایسه با شرح دادن، رفتارهای بیشتری را می‌توانند تفسیر کنند و در مقایسه با تکرار کردن، رفتار های کمتری را می‌توانند شرح دهند. به بیانی دیگر ما بعضی اوقات بدون اینکه قادر باشیم علت آن را بگوییم، متوجه می‌شویم که چه اتفاقی در یک شرایط رخ می‌دهد، یا می‌توانیم درباره‌‌ی بعضی رفتار های فرهنگی پرمعنی صحبت کنیم بدون اینکه قادر باشیم آن ها را انجام دهیم. رفتار هایی می‌توانند تکرار شوند (دعا، حرکات رقص، مراسم آئینی) صرفا می توانند به عنوان راهی برای شرح دادن وجودش یا نظر دادن راجع به آن، تکرار شوند یا در طرف دیگر محور می‌توان آن ها را اجرا کرد، یعنی به صورتی که نشان دهیم که نیت انجام آن را داریم و در نظر داریم به واسطه آن چیزی به دست بیاوریم. فردی که در حال اجرا یا کنش است «نسبت به مخاطبان خود را مسئول می‌‌داند.» (هایمز، ۱۹۸۱:۸۴)

پیدا کردن گفتاری که کاملا کنش یافته باشد برای تحلیلگری که می‌خواهد مدارکی را درباره فرهنگ درون گفتمان پیدا کند، بسیار حیاتی است؛ چون که «کنش یک وجه بودن و تحقق است که تا حدی شالوده‌ی سنت به حساب می‌آید. سنت خودش تا حدی به خاطر کنش وجود دارد، کنش به خودی خود یک مقصود است» (۱۹۸۱:۸۶). کنکاش هایمز در رابطه بین کنش و سنت از صورت بندی نقش پاره گفتار های رومن یاکوبسن بهره می‌گیرد. از نظر یاکوبسن پاره گفتار ها همواره نقش های چندگانه ای دارند، اگرچه یکی از آن ها می‌تواند در شرایط خاصی بیشتر مورد توجه باشد. پاره گفتار ها می‌توانند کم و بیش «ارجاعی» (با هدف اظهار نظری درباره جهان)، کم و بیش «کوشش نما» (با هدف واداشتن مخاطب به رفتار کردن به گونه ای مشخص)، کم و بیش «نشانگر» (توجه را به گوینده جلب کند)، کم و بیش «فرازبانی» (درباره‌ی زبان و دیگر نظام هاییکه با آن رمزگذاری شده‌اند)، کم و بیش «سخن‌وار» (با هدف ایجاد ارتباط میان گویندگان) هستند. مهم تر از همه چیزی که مربوط به بحث ما است، پاره گفتار ها می‌توانند کم و بیش «شاعرانه» باشند که به این معنی است که توجه را به الگو های شباهت یا تفاوت در درون ساختار خود جلب می‌کنند. پاره گفتار های شاعرانه به این مفهوم (که نسبتا با استفاده روزمره از این اصطلاح تفاوت دارد) طبقه بندی و روابط نهفته و نامرئی معمول را مرئی می کنند. با در کنار هم گذاشتن اعضای یک طبقه در ساختار های تکراری یا الگو های معنایی، پاره گفتار های شاعرانه خلق می‌کنند.

از دید هایمز تنها گفتار های تماما کنش یافته، کاملا شاعرانه هستند. ویژگی شاعرانه کنش ها، آن هایی که از گفتارهای کنش نیافته متمایزشان می کنند، بدین ترتیب طراحی شده اند تا سنت (زبانی و فرهنگی) را به نمایش بگذارند، تا به جای اینکه صرفا آن را توصیف کنند، آن را ارائه کنند. این ویژگی ها شامل تکرار در سطوح مختلف (واژه های تکرار شونده، الگو های تکرار شونده، اتفاق های تکرار شونده در داستان)، نقل قول (صورتی دیگری از تکرار)، استفاده مکرر از ادات آغازین که در انگلیسی تقریبا نزدیک به کلمه now (اکنون) است و دسته بندی خط ها درون تعدادی از دسته ها با تعداد خطوط قابل پیش بینی می‌شوند. (در روایت های چیونکی که هایمز آن ها را مطالعه می‌کرد، معمولا آن ها دسته های سه تایی و پنج تایی هستند.) روش هایمز برای تحلیل متون سرخ پوستان بومی آمریکا پیچیده است و به راحتی نظام بندی نمی‌شود. «به طور خلاصه» هایمز می‌گوید:

یک راه حل راضی کننده تنها بعد از چندین بار تلاش ظاهر می‌شود باید خود را در میان روایت (in media res) فرو برد و تقسیم بندی های آزمایشی خود را انجام داد و با توجه به اصول ساختار منسجم و تغییر همگام صورت-معنی در آن تجدید نظر کرد. اگر که عمیقا وارد یک متن شوند، فهم عمیق تری نسبت به منطق درونی و صورت آن، همبستگی ویژه محتوا و بیان به دست آورده می‌شود، فهم نیز از تناقض و قراردادی بودن تحلیل ها استحکام پیدا می‌کند. (۱۹۸۱:۱۵۱)

 

به خاطر این که تحلیل شعرشناسی قومی به شیوه‌ای که هایمز آن را اعمال می‌کند به سختی آموزش یا فرا گرفته می‌شود، شیوه هایمز

به شکل گسترده‌ای به کار گرفته نمی‌شود. اگرچه این تفکر که زبان و فرهنگ در کنش نمایان می‌شود (و آن کنش یک محل کلیدی برای تحلیل های جامعه شناختی زبان است) در بین انسان شناسان زبان شناختی آمریکای شمالی به حیات خود ادامه داده است. ریچارد بامن، شاگرد هایمز (۱۹۷۷) اولین بار به توصیف «کلید های کنش» زبان و فرا زبان را در رویداد های رسمی و نسبتا متعارف گفتار مانند افسانه گویی پرداخته است. اخیرا در ادامه نظریه پردازانی که درباره راه هایی صحبت می‌کنند که در آن تمام زبان خود-ارجاعی است، بامن و چارلز بریگز (۱۹۹۰) تصور کنش را وسعت بخشیده اند تا شامل صحبت هایی نیز بشود که کمتر به عقیده هایمز به «کنش کامل» رسیده اند، اما همچنان می تواند نقش فرهنگ را ایفا کنند و آن را دوباره منتقل کنند. شاگرد دیگر او، جول شرزر این نظریه را ارائه کرده است که زبانی که در رویداد های مشخص سرخپوستان بومی آمریکا استفاده شده است، به بهترین نحو به صورت خط ها، نظم و بند تعریف می‌شود. (شرزر ۱۹۷۵، ۱۹۸۱)

تاثیر شعرشناسی قومی هایمز هم چنین در کار های مایکل سیلورستاین (۱۹۸۵) و شاگردانش (مانند مانهایم ۱۹۸۶) قابل لمس است. در ادامه رشته جامعه شناسی زبان به عنوان یک کل، تمرکز از گفتمان تک گویانه به تعامل انتقال پیدا کرده است و همین طور از «فرهنگ» به عنوان یک انتزاع به فرآیند هایی که مردم در آن فهم خود از جهان در زمان واقعی را هماهنگ می‌کنند. سیلوراستاین، آصف آقا (۲۰۰۶) و دیگران (مانند لمپرت ۲۹۹۸) درباره «متن تعاملی» صحبت می‌کنند و اینکه چگونه الگوهای تکرار و گوناگونی (که به جای «ساختار شاعرانه» امروزه «بدیع متن» می نامند) واژه ها، اشارات و سبک شاعرانه کنشگران را به شکل یک سری از معانی، نقاب شخصیتی و روابط نوساخته به هم می بافند.