روابط،تعاملات و اشتراکات فرهنگی ایران و هند، به بیش از سه هزار سال قبل و مهاجرت آریاییها باز میگردد. گواه این امر، در عصر باستان نیز؛ مشترکات اسطورهای فی ما بین است. روابط ایران و شبه قاره هند، قبل از اسلام، بر اساس نژاد مشترک، زبان مشترک و آداب و رسوم مشترک بوده است. ایران و شبه قاره هند، از طریق زبان پارسی دری همان رابطهای را ایجاد کردند که قبل از اسلام با زبان پهلوی، اوستایی و سانسکریت ایجاد کرده بودند.
این گزارش به کلاس مباحث ویژه ناصر فکوهی در بنیاد ایران شناسی در مقطع کارشناسی ارشد ایران شناسی د رنیم ترم اول سال تحصیلی ۱۳۸۶-۸۷ ارائه شده است.
نوشتههای مرتبط
فهرست مطالب
۱- مقدمه ۲- گفتار اول: دلایل مهاجرت ایرانیان به هند در دوره صفویه ۳- گفتار دوم: روابط و تعاملات فرهنگی ایران و هند در عهد صفویه الف: بابر (۹۳۷- ۹۳۲ ه. ق ) ب: همایون (۹۶۳- ۹۳۷ ه. ق ) ج: اکبر شاه (۱۰۱۴- ۹۶۳ ه. ق) د: جهانگیر (۱۰۳۷- ۱۰۱۴ ه . ق) ه: شاه جهان (۱۰۶۸- ۱۰۳۷ ه . ق ) ی: دارالشکوه ز: اورنگ زیب (۱۱۱۲- ۱۰۶۸ ه . ق) ع- گفتار سوم: شاعران مهاجر به هند در عهد صفویه الف- ثنایی مشهدی ب: غزالی مشهدی ج: عرفی شیرازی د: کلیم کاشانی ه: صائب تبریزی ۵_ گفتار چهارم: شاعران هندوی پارسی سرا ۶_ گفتار پنجم : نقاشان ایرانی در دربار گورکانیان هند ۷_ گفتار ششم : معماران ایرانی در دربار گورکانیان هند ۸_ گفتار هفتم : خوشنویسان ایرانی در دربار گورکانیان هند ۹_ گفتار هشتم : موسیقی ایرانی در دربار گورکانیان هند ۱۰_ فهرست منابع
مقدمه:
هیچ دو ملتی مانند ایران و هند رابطه نزدیک و دیرین نداشتهاند. جواهر لعل نهرو- نخست وزیر فقید هند – در کتابی که تحت عنوان کشف هند نوشته، مینویسد: «در میان نژادها و ملتهای بسیار که با هندوستان رابطه داشتهاند و در تمدن و فرهنگ هند نفوذ داشتهاند، قدیمیتر و مداومتر از همه ایرانیها بودهاند .» روابط،تعاملات و اشتراکات فرهنگی ایران و هند، به بیش از سه هزار سال قبل و مهاجرت آریاییها باز میگردد. گواه این امر، در عصر باستان نیز؛ مشترکات اسطورهای فی ما بین است. روابط ایران و شبه قاره هند، قبل از اسلام، بر اساس نژاد مشترک، زبان مشترک و آداب و رسوم مشترک بوده است. ایران و شبه قاره هند، از طریق زبان پارسی دری همان رابطهای را ایجاد کردند که قبل از اسلام با زبان پهلوی، اوستایی و سانسکریت ایجاد کرده بودند. در دوره روی کار آمدن سلسله گورکانیان در هند تا هنگام تسلط انگلیسیها در قرن ۱۹ میلادی بر هند، زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی نقش برتر را در شبه قاره ایفا میکرده است. هرچند که این ارتباط، با ورود به هند با اصول فکری و ارزشهای اسلامی و مقتضیات فرهنگی و اقلیمی در این سرزمین انطباق یافت و ترکیب گردید و آن را به خلاقیت و رشد تازهای رهنمون ساخت. از آن جا که فرهنگ دارای عناصر گوناگون و فراوانی چون؛ ادبیات، معماری، موسیقی، نقاشی و … را دربرمیگیرد. در این پژوهش سعی در پرداختن به عناصر مزبور در دوره موردنظر شده است. گفتار اول: دلایل مهاجرت ایرانیان به هند در دوره صفویه قبل از تسلط گورکانیان بر هند در سال ۹۳۲ ه. ق، ایرانیان بیش از ۲ هزار سال با این منطقه ارتباطات سیاسی، تجاری و فرهنگی گسترده داشتند (شهابی، ۱۳۱۶؛ ۶) از جمله دلایل اصلی این گستردگی روابط شرایط امن سیاسی، اقلیم مناسب و شرایط مطلوب تجاری در این دیار بوده است. در این میان از عوامل مهم مهاجرت مردم ایران میتوان به خرابی اوضاع سیاسی، اجتماعی واقتصادی ایران در ادوار مختلف خصوصاٌ در نتیجه حمله مغول و سختگیری بعضی از سلاطین و حکام محلی و تعصب سرسخت مذهبی بعضی از سلاطین عنوان کرد. اما مهاجرت عظیم ایرانیان در قرون ده تا دوازده هجری قمری به هند، که در واقع باید آن را مهاجرت فرهنگی نامید، تحت تأثیر عوامل زیر بوده است . ۱) سختگیری و تعصب مذهبی شاهان صفویه، به ویژه شاه اسماعیل و شاه تهماسب باعث گردید گروه کثیری از مردم نواحی مرکزی و جنوبی ایران که دارای مذهب تسنن بودند، روی به دیار هند نهند. این سخت گیریها به شدت تا دوره روی کار آمدن شاه عباس اول ادامه داشت. اگرچه در این ادوار نیز تا حدودی این سختگیریها ادامه داشت. – همچون قتل و عام نقطویان – اما به مانند دوره اوایل صفویه نبود. ۲) بزرگان، عرفا و دانشمندان که اغلب دارای ذوق و قریحه شعری بودند در این دوره به واسطه افزایش نقش عالمان دینی نقششان کمرنگ گردید و مجالی برای نشر افکار و آثار خود نیافتند. ولی برعکس در کشور هند راه را از هر جهت هموار و موانع را اندک مییافتند. به همین جهت بیدرنگ رخت عزیمت به آن ناحیه کشیدند. (شهابی، ۱۳۱۶؛ ۳۷) ۳) با ظهور سلسله گورکانی هند دربار آنان مآمن اندیشمندان، ادیبان و هنرمندان نقاط مختلف گشت. آواز این خوان پربرکت زودتر از همه جا به همسایه این سرزمین، ایران رسید و گروه گروه ارباب علم و معرفت به هند مهاجرت کردند. حضور این افراد به خودی خود موجب جلب گروههای دیگری از ایران میشد و صاحبان استعداد و هنر را به بهرهگیری از این مواهب تشویق مینمود. ۴) امر تجارت نیز موجب افزایش ارتباطات مردم ایران و هند در این دوره بود. برخی از بازرگانانی که شاعر نیز بودند مثل؛ آقا شاپور تهرانی که در دربار اکبر و شاه جهان راه یافت و با کمک آصف خان وزیر اعظم گورکانیان هند به کار تجارت پرداخت. ۵) انگیزه کسب مقامات درباری و نظامی نیز از مهمترین انگیزههای مهاجرت ایرانیان با هند بود. این افراد پس از رسیدن به قدرت به شوق هنر و با علاقه به وطن از هموطنان عالم، شاعر و هنرمند خود حمایت میکردند ۶) محققین تاریخ ادبیات معتقدند پادشاهان صفویه به ادبیات فارسی و شعر در این عصر چندان اعتنایی نمیکردند. رفتار شاه تهماسب با محتشم کاشانی خود دلیل بر این مدعاست. هرچند که از اواسط عصر صفویه خصوصاً شاه عباس و جانشینانش توجه به این زمینه بهبود یافت اما شاعران ایرانی هیچ گاه ارج و منزلت ادوار گذشته را باز نیافتند. ۷) فشار سیاسی و اقتصادی در زمان صفویان نیز از عوامل تأثیرگذار در مهاجرت به هند در این دوره بود. در این میان مهاجران دو گزینه در پیش روی داشتند که عبارت بودند از؛ عثمانی و هند. مورد اول به واسطه کشاکش بین شیعه و سنی شرایط نامناسبی داشت اما مورد دوم هم از لحاظ تساهل مذهبی، سیاسی و اقتصادی شرایط به مراتب بهتری از مناطق دیگر داشت (ارشاد، ۱۳۶۵؛ ۲۰۸) ۸) یکی دیگر ازعوامل مهم که در منابع کمتر به آن پرداخته شد نقش عامل تصوف و گستردگی آن در سرزمین هند بوده که شاعران را شیفته خلوت درویشان هندی مینمود . دوران سلطنت صفویان و گورکانیان اوج دوره رونق تصوف است. خاصه آنکه با ظهور صفویه در ایران تصوف به واسطه عدم حمایت و گاه مخالفت حکومت با مشکلات عدیدهای روبرو بود. بنابراین هند برای صوفیان بهترین مآمن و پناهگاه بود. (ارشاد؛ ۱۳۶۵، ۲۲۱) با آنکه سفر و مهاجرت به شبه قاره هند محدود به بخش خاصی از ایران نبود ولی از قدیم الایام سهم عمده متعلق به ایرانیان شرقی و ساکنان ماوراء النهر بوده است که به دلیل نزدیکی با مردم ساکن در میان رودخانههای سند و گنگ الفتی بین آنها وجود داشته است. با این همه مهاجران دیگر مناطق ایران چون؛ فارس، اصفهان، آذربایجان و حتی نواحی ساحلی خزر را هم نمیتوان نادیده گرفت (شهابی، ۱۳۱۶؛ ۲۲) گفتار دوم: روابط و تعاملات فرهنگی ایران و هند در عهد صفویه (۹۳۷- ۹۳۲ ه. ق) الف: بابر: در سال ۹۳۲ ه. ق، دهلی به دست بابر گورکانی فتح گردید و بدین صورت پایههای تشکیل امپراتوری گورکانی هند نهاده شد (نوایی، ۱۳۷۷؛ ۴۰) خود بابر مؤسس این سلسله شاعر بوده است و کتابی نیز در مورد حوادث زندگانی خود به نام «بابرنامه» دارد که ارزش تاریخی و ادبی دارد (یوسف جمالی، ۱۳۸۵؛ ۴۸۶) بابر خود شاعری بلندپایه بود و به ترکی و فارسی شعر میگفته است. مؤلف تذکره روضه السلاطین مینویسد: در علم موسیقی بینظیر بود و اشعار ترکی و فارسی و عروض و قافیه را با مهارت میسرود. (سلیمی، ۱۳۷۲؛ ۴۵) ب : همایون(۹۶۳- ۹۳۷ ه. ق) : نقطه عطف ورود گسترده عناصر فرهنگی ایران به هند با تخت نشستن همایون فرزند بابر و متعاقب آن پناهنده شدن او به دربار شاه تهماسب بود. همایون در حدود یک سال در ایران بود و چون شخصاً مردی ادیب و شاعر و ادبپرور بود در هنگام بازگشت به هند چند تن از هنرمندان ایرانی را با خود همراه کرد. این مهاجرین آغازگر موج نویی از مهاجرت ایرانیان به هند شدند که سبب گردیدند دایره نفوذ و گستردگی زبان و ادب فارسی در شبه قاره وسیعتر گردد. بنابراین شگفت آور نیست که طی دوره صفویه بخش عمده شعر، شعرای ایرانی در هند سرود شده است. همایون به دلیل علاقه خود به زبان فارسی نسبت به استفاده از زبان ترکی غفلت کرد و استفاده از زبان فارسی را در دربار تشویق نمود (استرآبادی، بیتا؛ ۱۸۷) وی خود نیز شعر میسرود از اشعار او میتوان به مورد مزبور اشاره کرد: ناله زار مرا نی چو شنیدن گیرد آه از رزنه سینه کشیدن گیرد سردار معروف او به نام «بیرام خان» که اصلش از ترکمان قراقویونلو بود و جدش از ایران به هند مهاجرت کرده بود مانند مخدوم خویش به شعر و ادب فارسی دلبسته بود. از شاعرانی که همراه همایون به هند مهاجرت کردند میتوان از؛ مولانا قاسم سمرقندی و همچنین خواند میر مؤلف حبیب السیر اشاره کرد . (نقوی، علمی؛ ۴۲) ج) اکبر شاه(۱۰۱۴-۹۶۳ ه ق): مؤلف تاریخ فرشته در مورد اکبر فرزند همایون نوشته است…. و عرش آشیانی اگرچه خط و سواد کامل نداشت اما گاهی شعر گفتی ودر علم تاریخ اشرافی تمام داشت و قصص هند را نیکو میدانست (استرآبادی، بی تا؛ ۵۱۶) اکبرشاه، سال و ماه ایرانی را به جای سال و ماه قمری مرسوم کرد و جشنهای ایرانی همچون؛ نوروز، مهرگان را به عنوان آئینهای رسمی پذیرفت. (سلیمی، ۱۳۷۲؛ ۱۵۵) اکبرشاه در دربار خود منصب ملک الشعرایی را برقرار نمود و در کنار آن فارسی را زبان رسمی اعلام کرد به دستورش بسیاری از کتابهای دینی،داستانی و فلسفی هندوها از جمله «مهابهارت»، «آتارواناودا» و … را از زبان سانسکریت و هندی به نظم و نثر فارسی برگردانده شد. دوره سلطنت اکبر اوج دوره مهاجرت عالمان و فرهیختگان و شعرای ایرانی به هند است به گونهای که در منابع ذکر گردیده است که بیش از پنجاه شاعر فارسی زبان در دربار روی حضور داشته است. صباحی، غزالی مشهدی و رکنی کاشانی از مشهورترین شاعران مهاجر ایرانی دربار اکبر بودند (نصرآبادی، ۱۳۶۲؛ ۲۱۴) اکبر شاه آزاد اندیش و خردمند و روشن بین بود و برخلاف پادشاهان اولیه صفوی و بسیاری از سلاطین عثمانی از تعصبات دینی عاری و پیراسته بود و به جنگهای شیعه و سنی و جهاد با کفار به چشم تنفر مینگریست. (نوایی، ۱۳۶۴؛ ۴۸۸) د) جهانگیر(۱۰۳۷-۱۰۱۴ ه.ق): عصر جهانگیر اوج درهمآمیختگی هنر، ادب و اندیشه ایرانی و هندی است. خود جهانگیر شرح احوال خود را به زبان فارسی به نام «توزک» جهانگیری نوشته است. جهانگیر به مظاهر تمدن و فرهنگ ایران دلبسته بود. از میان جشنها و اعیاد فقط به نوروز علاقه داشت و هر سال آن را با شکوه تمام برگزار میکرد. یکی از کتابهای مهم لغت که به فارسی در دوره این پادشاه نوشته شده است فرهنگ جهانگیری تألیف «حسن انجوی شیرازی» است که به نام جهانگیر ساخته و پرداخته شده است. از شاعران بسیاری در دربار جهانگیر نام برده شده است: طالب آملی که در دربار وی منصب ملک الشعرایی داشت در صف اول شاعران عصر وی بوده است (نصرآبادی، ۱۳۶۳؛ ۲۴۱) از خود جهانگیر نیز اشعاری پارسی ذکر گردیده است که می توان به نمونه زیر اشاره کرد. تومست با ده حسنی بفرما این دو نرگس را که برخیزید از خواب نگه دارند مجلس را ه) شاه جهان(۱۰۶۸- ۱۰۳۷ ه. ق): پسر و جانشین جهانگیر، در ذوق و ادب و دانش وارث پدر و نیاکانش بود. وی در شعر و دانش شاگرد قاسم بیگ تبریزی دوایی گیلانی بود. دربارش به وجود بسیاری از عالمان، پزشکان و شاعران زمان آراسته بود. از مشهورترین شاعران پارسی سرای دربارش میتوان به کلیم کاشانی، صائب تبریزی، میرزا رضی دانش، صیدی تهرانی و حاجی محمد جان قدسی اشاره کرد. نوشتهاند که شاه جهان در بخشش درم و دینار به شاعران بیاختیار بود چنان که در پاداش قصیدهای از حاج محمد جان قدسی به وزن او روپیه بخشید (نقوی، ۱۳۴۳؛ ۸۲) حسن بیگ رفیع مشهدی از انشاء نویسان به نام دوره شاه جهان بود و در این فن به نوعی شهرت داشت که شاه جهان او را با اصرار به دربار خود آورد. صائب تبریزی نیز بیشک از برترین شعرای دوره شاه جهان در دربار وی بود. میرزا رضی دانش نیز که اصیلتش از مشهد بود در خدمت شاه جهان و جانشینش اورنگ زیب بود و گویند به واسطه این بیت: قطره را سیراب کن ای ابر نیسان در بهار *** قطره تامی میتواند شد چرا گوهر شود مبلغ صد هزار تومان از دارالشکوه – فرزند ارشد شاه جهان- انعام گرفت. (نهاوندی، ۱۹۳۱؛ ۳۵۹) ی) دارالشکوه: پسر ارشد شاه جهان نیز یکی از متفکرین اسلامی و از بزرگترین نویسندگان هند اسلامی است. عمده کتابهای وی به زبان فارسی و در باب تصوف بوده است که برخی از آنها عبارتند از : سکینه اولیاء، سفینه اولیاء و از همه مهمتر کتاب سر اکبر میباشد. اگرچه این شاهزاده دانش دوست سرانجام خوشی نداشت و سرانجام در جدال بر سر جانشینی پدر به دست برادر سخت گیر و مزدور خود اورنگ زیب مغلوب و گرفتار شد و سرانجام به امر وی به قتل رسید. (استرآبادی، بیتا، ۴۷۱) ز) اورنگ زیب: (۱۱۱۲- ۱۰۶۸ ه.ق) آخرین پادشاه بزرگ از گورکانیان هند که سلطنتش معاصر دوران سلطنت شاه عباس دوم، شاه سلیمان و شاه سلطان حسن صفوی بود.
در دوران وی شکوه و عظمت سلسله گورکانیان به حد اعلای خود رسید. وی خود منشی ماهری بود و به دانشهای ادبی وقوفی عالی داشت. لیکن پس از چندی برادران خود را در نزاع قدرت به قتل رسانید و متعاقب آن سیاست دینی سختی در پیش گرفت. به گونهای که شاعران نیز از این سیاست سخت در امان نماندند به گونهای که وی به شاعران حتی توصیه مینمود که به شعر و شاعری فکر نیز نکنند (صفا، ۱۳۶۲؛ ۴۶۲) جای شگفتی است که زینب النساء دختر اورنگ زیب شاعر بود و قصاید و غزلهای خوبی به فارسی میسروده است. با این حال در دربار وی نیز ایرانیانی بودهاند که شعر میگفتهاند که می توان به ؛ عاقل خان رازی که به مقام ناظم دهلی رسید و از وی کتاب مثنوی شمع و پروانه به یادگار مانده است یاد کرد. (نوایی، ۱۳۶۴؛ ۴۹۷) گفتار سوم: شاعران مهاجر به هند در عهد صفویه در صفحات گذشته با دلایل مهاجرت هنرمندان به ویژه شاعران عصر صفوی به هند آشنا شدیم. توجه و بررسی شرح حال و تتبع در دیوان این افراد به طور قطع برای رسیدن به نتایج این مهاجرت سودمند خواهد بود که در ذیل به پارهای از مهمترین این افراد که نقش ویژهای در پراکندن زبان و ادبیات و فرهنگ ایرانی در هند داشتهاند میپردازیم. الف) ثنایی مشهدی: خواجه حسن متخلص به ثنایی از شاعران سده دهم هجری است که به دلیل تغییر سبک شعر موضوع گفت و گوی بسیاری از منتقدان بوده است. عدم آشنایی وی با مقدمات علوم ادبی مانند بسیاری از شاعران عهد خود سرزنش مخالفان را به دنبال داشته است وی در خراسان و در حمایت سلطان ابراهیم میرزا حاکم خراسان عصر صفوی میزیست و تا هنگام کشته شدن این شاهزاده به امر شاه اسماعیل دوم قصاید فراوانی در مدح وی سروده بود. وی در پی به سلطنت رسیدن شاه اسماعیل قصایدی در مدح وی سرود که موردتوجه شاه قرار نگرفت. متعاقب این امر ثنایی در جهت بهبود زندگی مهاجرت به هند را در پیش گرفت. (نهاوندی، ۱۹۳۱؛۳۵۳) پس از آن ثنایی به هند رفت. در آنجا کارش چندان بالا نگرفت ولی «ابوالفتح گیلانی» که خود از مهاجران ایرانی بود او را در کنف حمایت خود گرفت تا اندک اندک در شمار ستایشگران عبدالرحیم خان خانان سپهسالار اکبرشاه درآمد و از ملازمت دیگران بینیاز شد. (نهاوندی، ۱۹۳۱، ۳۵۴) ثنایی مدتی بعد به حضور اکبر رسید و در سلک شاعران دربار وی درآمد تا اینکه در سال ۹۹۵ ه. ق در لاهور درگذشت ولی پس از چندی استخوانهایش را به مشهد بردند و در آنجا دفن کردند. (صفا، ۱۳۶۲، ۷۷۵- ۷۷۱) ب) غزالی مشهدی: وی در سال ۹۲۶ ه. ق در مشهد به دنیا آمد و در جوانی به دربار شاه تهماسب راه یافت اما به زودی به تهمت الحاد گرفتار شد چنان که از بیم بدخواهان در ایران مجال اقامت نیافت. غزالی ابتدا به دکن رفت و بعد از آن عازم جونپور گردید و نزد حاکم آن ناحیه «علی قلی خان شیبانی» به ملازمت پرداخت و در همین ادوار بود که منظومه هزار بیتی خویش به نام «نقش بدیع» را به این حاکم هدیده داد و در برابر هر بیت یک سکه طلا دریافت کرد. ( صفا، ۱۳۶۲؛ ۷۰۴- ۷۰۰) در پی کشته شدن خاندان شیبانی به امر اکبرشاه غزالی به دست سپاهیان اکبر افتاد و مورد توجه اکبر قرار گرفت و متعاقب آن اکبر شاه وی را به منصب ملک الشعرایی خود گمارد. غزالی نیز در مدت شش سال باقی مانده عمرش تذکره شهاب را نگاشت و به اکبر تقدیم کرد. (نهاوندی، ۱۹۳۱؛ ۳۶۲) وی نخستین شاعری بود که در دوره گورکانی به مقام ملکالشعرایی رسید و سرانجام در سال ۹۸۰ ه. ق در گجرات درگذشت. (شهابی، ۱۳۱۶؛ ۳۸) ج) عرفی شیرازی: عرفی از شاعران بلندمرتبه قرن دهم هجری است که در ایران و عثمانی شهرت یافت. وی در سال ۹۶۳ ه. ق در شیراز متولد شد و در همانجا به کسب علم و ادب پرداخت. وی در سن ۲۶سالگی به هند رفت. (صفا، ۱۳۶۴؛ ۸۰۱) عرفی در هند مورد حمایت حکیم ابوالفتح گیلانی پزشک دربار اکبر قرار گرفت. اما ستاره اقبال عرفی با رفتن به درگاه خان خانان درخشید و مرتبهاش به حدی رسید که از همه برتر شد به گونهای که باری خان در برابر یک قصیدهاش هفتاد هزار روپیه به او بخشید و متعاقب آن پای عرفی به دربار اکبرشاه باز گردید. هرچند که این دوران طلایی برای عرفی طولانی نبود چرا که او در سال ۹۹۹ ه. ق در ۳۶ سالگی در لاهور درگذشت. به جز مجمع الابکار و فرهاد و شیرین که ناتمام ماند ساقینامهای هم از او باقی مانده است. (استرآبادی، بیتا؛ ۴۶۸) د) کلیم کاشانی: ملک الشعرا، میرزا ابوطالب کلیم کاشانی مشهور به طالبای کلیم از شاعران معروف قرن ۱۱ ه. ق میباشد و مؤلف تذکره نصرآبادی به او لقب خلاق المعانی ثانی داده است. (نصرآبادی، ۱۳۶۳؛ ۲۲۰) وی در کاشان و شیراز به کسب علم پرداخت و در همان اوان جوانی به هند رفت و به خدمت شاه نوازخان درآمد. وی در سال ۱۰۲۸ ه. ق بعد از مرگ شاه نوازخان به ایران بازگشت اما بعد از ۳ سال بار دیگر به هند بازگشت و به دربار شاه جهان آمد. کلیم از شاه جهان اجازه اقامتن در کشمری یافت. وی از دربار مقرری سالیانه میگرفت و شاعر برگزیده شاه جهان بود. کلیم، پادشاه نامه را برای شاه جهان سرود و سرانجام در سال ۱۰۶۱ ه.ق در کشمیر وفات یا فت. گویند: وقتی سلطان عثمانی مراد چهارم از روی غرور و تکبر نامهای تحقیرآمیز به شاه جهان نوشت و او را سرزنش کرده بود که چرا خود را شاه جهان خوانده، در حالی که قلمرو پادشاهی او فقط هندوستان است، کلیم از جانب ولی نعمت خویش بیت ذیل را در جواب روانه کرد: هند و جهان ز روی عدد هر دو چون یکی است شه را خطاب شاه جهانی مبرهن است (شهابی، ۱۳۱۶؛ ۴۰) مجموع اشعار او را تا ۲۴ هزار بیت نوشتهاند. او در همه انواع شعر طبعآزمایی کرده است و زبانی ساده و گاه دور از انسجام دارد. اما غلطهای کمتری از لحاظ دستوری نسبت به دیگر شعرای سبک هندی در شعر او دیده میشود. ه ) صائب تبریزی: میرزا علی اصفهانی معروف به صائبا از استادان بزرگی شعر فارسی در عهد صفویه است. وی در سال ۱۰۱۶ ه. ق در اصفهان چشم به جهان گشود. وی در روزگار جوانی بعد از تحصیل کمالات به ویژه خط، ادب و شعر به شغل پدرش که همانا تجارت بود روی آورد اما هیچ گاه نتوانست با تجارت نیازهای ذوقی و عاطفی خود را برطرف سازد، از این رو به هوای تجارت عزم سفر به هند کرد وی در ابتدا در هند به خدمت ظفرخان رسید. (زرین کوب، ۱۳۷۹، علمی) وی سپس به کابل رفت و سرانجام در دربار شاه جهان راه یافت. وی بعد از ۶ سال حضور در دربار شاه جهان به همراه پدر به ایران بازگشت و در دربار شاه عباس دوم منصب ملک الشعرایی یافت. وی تا سال ۱۰۸۱ ه. ق زنده بود و محفلش در اصفهان محل انسی برای اهل ادب و دوست داران شعر پارسی بود. صائب برترین شاعر عصر شاه جهان است. شاعری بود که امرای روم و سلاطین دیگر در نامههای خود خواستار دیوان او شدند و شاه به رسم تحفه دیوان او را برای آنان روانه میکرد. (سر خویش، بی تا؛ ۶۳) صائب یکی از پرکارترین شاعران عصر خویش است. اشعار او عموماً قصیده و غزل است و نیز مثنویهایی با عنوان «قندهارنامه» و «محمود و ایاز» نیز دارد. غزلهای او آمیخته به عرفان، حکمت و معانی فراوانی است. صائب برخلاف اکثر شاعران این دوره با شاهان ایران ارتباط دوستانهای داشته است. گفتار چهارم: شاعران هندوی پارسی سرا: شعر فارسی همگام با شاعران مسلمان توسط شاعران هندو نیز به مرتبه بالایی دست یافت. در میان این شاعران میتوان به «میرزا موناهور» معروف به توسنی و «چاندرابهان» معروف به برهمن و «بنوازی لال» معروف به والی اشاره کرد. این شاعران اگرچه هم چون؛ عرفی، کلیم و صائب از ارباب سخن محسوب نمیشدند ولی دارای جایگاه والایی در عصر خود بودند. در این میان برهمن جایگاه ویژهای دارد. مؤلف تذکره رعنا در مورد او چنین مینویسد: اشعار برهمن نشان میدهد که هندوان نه تنها زبان فارسی را بسیار خوب درک میکردند، بلکه نتوانستهاند به آن غنا و اعتلا نیز بخشند.برهمن مقام شامخی در میان شعرای زمان خود یافت.وی فارسی و عربی را از «عبدالحکیم سیالکوبی» دانشمند برجسته عصر شاه جهان فرا گرفت. اطلاعات عمیق برهمن و تسلط او به فارسی موجب توجه شاهزاده دارالشکوه به وی شد.برهمن تحت حمایت این شاهزاده نه تنها به مقامات بالا رسید بلکه توانست کتابی باارزش در ادب و شعر فارسی با نام «چهارچمن» بنویسد. غزلیات برهمن از لحاظ نحوه و شیوه در قالب صوفی گری، بسیار ارزش است. تحرکی که او در میان هندوان به یادگیری زبان فارسی ایجاد کرد باعث شد تا تعداد زیادی از آنان به فراگیری هرچه بهتر این زبان تشویق شوند.(کامرانی:۱۳۳۸ ۲۶-۲۳) گفتار پنجم: نقاشان ایرانی در دربار گورکانیان هند ظهور سبک نقاشی مخصوص هندی که به دستیاری و رهنمون نقاشانی که از ایران به هند رفته بودند به وجود آمد. در تاریخ هنر هند اسلامی این نقش ایرانیان بسیار مهم است. سبک نقاشی عهد گورکانیان نیز آمیزهای از صورتگری ایرانی و هندی است و نزد اهل فن به سبک مغولی مشهور است. این نوع نقاشی یکی از پردامنهترین وغنیترین سبکهای نقاشی اسلامی است و شاید در سراسر جهان اسلام از نظر تعداد آثار برجای مانده بینظیر باشد (غروی، ۱۳۵۲؛ ۳۶) نقاشان دوره شاه اسماعیل و شاه عباس در ترسیم مناظر عاشقانه – که هنرمندان تیموری در آن مهارت نداشتند – چیره دست بودند. ولی برعکس در نقاشی صحنههای جنگ هنرمندان صفوی در کنار صحنههایی از جنگ که توسط هنرمندان تیموری نقاشی شده فقیر و بیپایه مینماید. در هند این دوره مینیاتور سخت مورد توجه بود و با درخشش خاصی جلوه گر است. اولین آثار هندی در این زمینه به طورکلی برگرفته از آثار ایرانی عصر صفویه است. یکی از دلایل این بهرهگیری و نفوذ هنر مینیاتور ایران در هند کشش و جاذبهای بود که امپراتور هند همایون در موقع سفر به ایران نسبت به مینیاتور ایران حس کرد. هنگامی که همایون از ایران مراجعت کرد بسیاری از هنرمندان عراق و خراسان به خدمت او رسیدند. از مهمترین این افراد «میر سیدعلی» بود که همایون در سال ۹۵۷ه. وی را بر آن داشت که مجالس تصویری برای داستانهای کتاب امیرحمزه یا حمزهنامه در دوازده جلد مصور نماید و میرسید علی برای این کار عده زیادی از نقاشان ایرانی و هندی را تحت کار گرفت (ارشاد، ۱۳۶۵؛ ۱۹۵) میر سیدعلی قبل از پایان کتاب حمزهنامه درگذشت و «خواجه عبدالصمد» و شاگردان وی این کار گرانمایه را که دارای ۴۰۰ تصویر مینیاتور است به اتمام رسانیدند. خواجه عبدالصمد شاگرد میرسیدعلی و فرزند وی نیز از مشهورترین نقاشان این عصر هند میباشند. در کتاب خانه بانکی پور در پتنه درحاشیه یک نسخه اکبرنامه آمده است که اکبر گوید: در کابل من و پدرم هر دو تحت تعلیم خواجه عبدالصمد بودیم. (غروی، ۱۳۵۲، ۴۱) خواجه عبدالصمد در دوره اکبر به ریاست ضراب خانه شاهی رسید. سکههای ضرب شده در این دوره دارای خلوص و عیار درست و از لحاظ نقش نیز دارای امتیاز خاص است و اثرات هنری این سرپرست با ذوق در نقش و نوشته و شکل سکهها مشهود است. از دیگر افراد مهم در زمینه نقاشی که در این دوره از ایران به هند رفتند و تأثیر فراوانی در هنر نگارگری دربار هند داشت میتوان به «خواجه عبدالعزیز» اشاره کرد. وی ازکارمندان کتابخانه شاه تهماسب و شاگرد بهزاد بود و به قول مؤلف تذکره الخواص شخصی ذوالفنون بود. از دیگر نقاشان ایرانی درباره گورکانی هند «خسروقلی» و «جمشید خان» را میتوان نام برد. اینان در عهد اکبرشاه به هند آمدند. از ویژگیهای هنر نقاشی ایرانی در هند میتوان به احداث کارخانههای نقاشی در این دوره اشاره کرد که در ابتدا اساتید آن ایرانی بودند و هندوان را مورد تعلیم قرار میدادند به گونهای که در دوره جهانگیر عمده افرادی که در این کارگاه مشغول بودند هندوانی بودند که از اساتید ایرانی بهرهمند شده بودند. (سلیمی، ۱۳۷۲؛ ۹۷) از مشخصات کار گروه نقاشان ایرانی و هندی عدم رعایت مسائل طبقاتی بود. بدان معنی که برای نخستین بار به هندوان اجازه داده شد از هر طبقهای که باشند بتوانند در کارهای هنری شرکت نمایند. نقاش معروف اکبرشاه که دارای استعداد شگرفی بود از طبقات پست هندو بود. این نقاش هندی تحت تعلیم خواجه عبدالصمد به مدارج عالی رسید. آقا رضا از شاگردان میرسیدعلی نیز در دربار اکبر در میان نقاشان جایگاه ویژهای داشت . فرزند وی ابوالحسن نیز هنرمندی ارزنده بود و لقب نادرالزمان داشت. ابوالحسن در صورتگری به جایی رسید که بهترین نقاش عصر شاه جهان گردید. (بهنام، ۱۳۴۳؛ ۳) اغلب تصاویر کتاب حمزه نامه، بهارستان و دارابنامه به دست ایرانیان در هند کشیده شده است. حتی آثاری که به دست نقاشان هندی در این دوره خلق شده است به فارسی در زیر اثر امضاء میشده است. در موضوع نقاشیهای عصر اکبر تصاویر انسان، حیوان، گل و گیاه همانند هنر نقاشی ایرانی به وفور به چشم میخورد. شیوههای نقاشی ایرانی به شکل خالص نیز در آثار گورکانیان هند در آثار افرادی چون «فرخ بیگی» به چشم میخورد. در دوره اورنگ زیب که مسلمانی متعصب بود و علاقهای به هنر نداشت نقاشی همانند هنرهای دیگر دوره انحطاط را پیموده و از آنجا که صورتسازی در اسلام منع شده بود در این دوران نقاشی محدود و شامل، شکار، کل حیوانات و پرندگان بود. (ارشاد، ۱۳۶۵؛ ۱۹۸) گفتار ششم: معماران ایرانی در دربار گورکانیان هند نفوذ معماران ایرانی در هند از زمان ساسانیان در هند قابل مشاهده است. هرچند تردیدهایی درباره نفوذ هنر هندی بر هنر ایرانی وجود دارد اما درباره عکس این جریان تردیدی نیست. (نوایی،۱۳۶۴؛ ۵۳۱) برخی از ویژگیهای معماری ایرانی مانند کاشی کاری میتوانست سختی بادهای موسمی مناطق حاره هند را تحمل کند. این عنصر و دیگر ظرافتهای معماری متداول در ایران تا حدودی توسط معماران هندی که معماری را ذاتاً ساختمان وزینی از سنگهای بریده شده به حساب میآوردند میبایست به کنار گذاشته میشد. (کونل، ۱۳۶۸؛ ۲۲۱) اما استفاده از طاق و گنبد ایرانی همراه با شیوه هندی از همان ابتدای ورود معماری اسلامی در هند پذیرفته شد و مورد تقلید قرار گرفت و پس از آن گنبد سیمای خاص معماری هند را تشکیل داد. از دیگر عناصر معماری اسلامی – ایرانی که در هند رواج یافت عبارت بود از آجر و قسمتهای چوبی خانه مانند در و پنجره که در شهرهای حومه سند و جنوب پنجاب به کار می رفت. وضع نیمه صحرایی آن جا و نیز همجواری با ایران باعث گردید که این عناصر در نواحی مختلف هند خصوصاً نواحی غربی متداول گردد. اوج تأثیر معماری ایرانی در هند در دوره گورکانیان بود. معماری هند از زمان همایون بیش از پیش رنگ و بوی ایرانی یافت. همایون که شیفته فرهنگ و هنر ایرانی بود در همه شئوون از جمله معماری تحت تأثیر هنرمندان ایرانی قرار گرفت. آن چه در این معماری بود دارای عناصر فراوان معماری ایرانی بود با این تفاوت که در کنار به کار رفتن کاشیکاری به رسم هندیان تخته سنگهایی نیز در بنا به کار میرفت. تأثیر معماری ایرانی به بهترین وجهی در بنای آرامگاه همایون که توسط معماری ایرانی به نام «میرک غیاث» ساخته شد. این بنا که یکی از ایرانیترین بناهای هند است دارای کاشیکاری مختلط و ترکیب پیچیده شاهنشینهای قوسی شکل و گنبدهای باریک است. این مقبره عظیم با سنگ سرخ تزئین و باغ آن کاملاًٌ شبیه چهارباغ اصفهان است. (ریاض الاسلام، ۱۳۷۲؛ ۲۵۶) از دیگر بناهای دوره همایون که نفوذ معماری ایرانی در آن به چشم میخورد می توان به «باغ بوحلیمه» که سر در آن مزین به کاشیکاری معرق است و چند مقبره کوچکتر متعلق به اعضای خاندان همایون و مدرسه خیرالمنزل که کاشیهای آجری شکل لعابی و لوحههای گچکاری دارد و مقبره بیرام خان نام برد. (کونل، ۱۳۶۸، ۲۲۵) این تأثیر را در بعضی از کارهای اوایل دوره اکبر شاه چون مسجد اجمیر و مسجد ناگور که با کاشیکاری معرق تزئین شده میتوان دید. اما اکبر در عین حال نسبت به فرهنگ و اندیشه اصیل هندی شیفتگی تمام داشت و به همین جهت در زمان او توجه به هنر و معماری بومی هند به چشم میخورد. برای نمونه در همان بناهایی که با اقتباس شیوههای ایرانی ساخته شده است در کنار عنصر ایرانی معماری راجیپوت دیده میشود. قصر سرخ از آثار دوره اکبر که در آن تأثیر افکار معماری ایرانی بیشتر از همه جا به چشم میخورد در گوشههای این قصر درست به سبک کاروانسراهای ایرانی برجهایی بنا شده است. توجه اکبر به فرهنگ، هنر و اندیشه هندی درباریان و مردم مسلمان در هند را ناخشنود ساخت. از این رو جانشین وی جهانگیر شاه با وجود آنکه مانند پدر به دنبال احیای اندیشه و هنر هندی بود برای جلب حمایت مسلمانان بار دیگر به ایرانیان توجه نمود و به خدمت فرهنگ، ادب و هنر ایران همت گماشت. لباسهای صفوی و سبکهای معماری ایرانی بار دیگر ترویج شد. ملکه او یعنی نور جهان هم ایرانی بود. ذوق شخصی این ملکه باعث شد که بناهای عظیم هند از سنگ مرمر سفید مزین به سنگهای قیمتی و ستونهای ایرانی استفاده شود. (نوایی، ۱۳۶۴؛ ۵۳۲) از دیگر بناهای معماری مهم عصر جهانگیر که با سبک ایرانی و متأثر از آن ساخته شد، میتوان به مسجد وزیر خان، مسجد دایی نگ، مقبره فهم خان معروف به نیله گنبد در دهلی، مقبره زینب النساء در نوانکوت، مقبره علی مردان خان، در ورودی باغهای شالیمار، باغهای زبیده بیگم در لاهور و صدها اثر دیگر نام برد. (حیدری، ۱۳۵۱؛ ۱۲) اما در پی روی کار آمدن شاه جهان، ما اوج معماری و هنر ایرانی در هند را میبینیم و عکس دوره اکبر که برگشت به معماری هند و اندیشه هندو را شاهدیم در دوره شاه جهان این رویه به صورت یک جانبه به طرف اندیشه و معماری ایرانی است. طرحهای گل و گیاه، خطاطی، درخت سرو ایرانی و کوزههای شراب همه بیانگر بیشترین نزدیکی در زمینههای مختلف هندی به آرا و اندیشههای ایرانی است. (نوایی، ۱۳۶۴؛ ۵۳۱) اما معروفترین سبک ساختمان ایرانی در هند بنای معروف تاج محل در شهر آگره است. در ساختن بنای محل معماران و طراحانی چون «محمد خان شیرازی، امانت خان شیرازی» و استاد «عیسی شیرازی» شرکت داشتند. این بنا متعلق به ممتاز محل همسر شاه جهان است. ساختمان آن حدود ۱۷ سال طول کشید. معماران اصلی این بنا دو ایرانی مقیم پنجاب به نام استاد احمد لاهوری و برادرش حمید لاهوری بودند. (جغتایی، ۱۳۵۲؛ ۴۹-۴۸)
تاج محل تقلید کاملی است از سبک معماری صفوی با انحرافات و اختلافات بسیار کوچک، یکی از موارد اختلاف سبک استفاده از مرمرهای عالی مکران است که با نوشتههای اهل فن روحیه شاداب و پرتجمل و زرق و برق ایرانی را به صورت بنا نمایان ساخت. عجیب آنکه از این بنا به عنوان نمونهای عالی از تمدن گورکانی هند یاد میشود در حالی که از همه آثار دیگر زمان گورکانیان کمتر دارای بن مایه هنر تیموری است. (نوایی، ۱۳۶۴؛ ۵۳۳) گفتار هفتم: خوشنویسان ایرانی در دربار گورکانیان هند یکی دیگر از مظاهر نمایان نفوذ فرهنگ ایرانی در هند وجود کتیبههای فارسی و عربی در سراسر این کشور است که یادآور گسترش و مقبولیت زبان و ادب فارسی در هند در گذشته است. نفوذ خوشنویسی در هند در پی ورود گورکانیان به هند همراه با ورود عالمان و هنرمندان ایرانی به هند صورت گرفت. همان گونه که خوشنویسی در عهد صفوی به اوج قدرت و زیبایی رسید و خوشنویسان بزرگی در این عصر پدیدار شدند. این هنر در دوره صفوی عکس دو هنر نقاشی و شاعری که کمتر مورد حمایت شاهان صفوی بود بیشتر مرود توجه شاهان این سلسله بود به گونهای که اکثر شاهان صفوی خود در این فن دستی داشتند و آن را حمایت میکردند به گونهای که شاه عباس اول در کتابخانه خهود نمونههایی نفیس از دو این شعرای بزرگی به خط استادان خوشنویس گرد آورده بود (نصرآبادی، ۱۳۶۳؛ ۲۶)
بی شک سرآمد خوشنویسان عصر صفوی میرعماد است. مؤلف روضه الصفا نوشته است که وی از سادات حسنی قزوین و در خط نستعلیق استاد و مشهور بود و در سال ۱۰۲۴ ه. ق در شهر اصفهان به تحریک معاندین به قتل رسید. (هدایت، ۱۳۳۹؛ ۵۸۱) از زمان تأسیس سلسله گورکانی در هند فن خوشنویسی همانند دیگر هنرها مورد حمایت پادشاهان گورکانی قرار گرفت. با این حمایتها بود که افرادی همچون «محمد حسین کشمیری، در هند پدیدار شدند و آن چنان مورد قدرشناسی و حمایت امپراتور و امیرانی چون خان خانان قرار گرفتند که از ایران نیز هنرمندانی چون؛ «دوری هروی» ملقب به کاتب الملک، عبدالرحیم هروی، معروف به عنبرین قلم، عبدالحق شیرازی، معروف به امانت خان،عبدالرشید دیلمی، ملقب به شیدا و … به دربار گورکانی آمدند و فی خطاطی و خوشنویسی را در شبه قاره رواج دادند. اکبر شاه و شاه جهان به این هنر اهمیت می دادند و مقرری وصله کافی برای خوشنویسان در نظر میگرفتند. کسانی چون عبدالرشید دیلمی، سید علی تبریزی و خواجه عبدالباقی در این عهد از ایران به دربار گورکانیان رفتند. (نصرآبادی، ۱۳۶۳؛ ۲۰۸) یکی از زیباترین نمونههای خطاطی عهد گورکانی بر کتیبههای تاج محل حک شده است. آن کسی که این خطوط گوناگون را نوشته یک ایرانی به نام استاد «امانت خان شیرازی» بوده است. ا ین هنرمند چنان در نوشتن کتیبهها هنرمندی نشان داد که شاه جهان در اواخر کار او را امانت خان لقب داد و امروز امضای این هنرمند شیرازی در پای کارش در تاج محل به چشم میخورد (نوایی، ۱۳۶۴؛ ۵۰۱ ) گفتار هشتم: موسیقی ایرانی در دربار گورکانیان هند موسیقی نیز از عناصر مهم هنری و فرهنگی و پیوند دهنده دو کشور در عصر مزبور بوده است. وجود قطعات سجع و منظم در ریگ ودا، اوستا و موسیقی و رقص رایج در میان هندیان که در تشریفات مذهبی اجرا میشده به نحوی وجود و اهمیت این هنر را در میان قبایل آریایی نمودار میسازد. (سامی، ۱۳۴۹؛ ۳) با رسوخ اسلام در هند و رواج فرهنگ ایرانی در نواحی شمال هند در دوره غزنوی و تماس لغات و هنرهای ایرانی با هندی، موسیقی هندی نیز از این ارتباط برکنار نماند. به گونهای که موسیقی کلاسیک هندی با نام «سنگیت» با فرهنگ ایرانی – اسلامی تماس یافت و تأثیر عمیقی از آن گرفت. انقلابی که در این موسیقی رخ داد زایده نفوذ موسیقی ایرانی در شبه قاره میباشد که امیرخسرو و دهلوی پیشوای این نهضت است. (سلیمی، ۱۳۷۲؛ ۹۱) امیرخسرو دهلوی، شاعر، موسیقی دان و آهنگساز ایرانی بود که در قرن ۹ ه . ق به هند آمد و زینت بخش دربار علاء الدین یکی از حکام هند شد. وی نه تنها در سبک موسیقی نشانههایی ماندنی از خود بر جای نهاد بلکه در شکوفایی موسیقی در شبه قاره نیز نقش ویژهای گذارد. ترکیب موسیقی هند با موسیقی ایرانی اسلامی مرهون امیرخسرو دهلوی است. او پایهگذار مکتبی شد که نتیجه آن مکتب از آن زمان تاکنون اکثر موسیقی دانان هند مسلمان هستند. سازهای بسیاری در این دوره از ایران به هند رفتند چون: قانون، رباب، سه تار، طنبور، دلربا و زنبورک. توجه به هنر موسیقی در دوره صفویه با افول همراه بود عامل اساسی آن نیز مساعد نبودن اوضاع اجتماعی و موانع مذهبی بود که به تدریج هنرمندان واقعی را دلسرد و افسرده میساخت و کمتر کسی به فراگیری این فن رغبت یافت در نتیجه موسیقی در این عهد به دست افراد بیسواد و نادان افتاد که از آن استفادههای مطربگونه کردند. (خالقی، ۱۳۲۱؛ ۱۴) حسن روملو تاریخ نگار نامی عصر صفوی ذیل حوادث سال ۹۳۹ ه. ق گوید: و اندر این سال شاه دین پناه از جمیع مناهی توبه کرد… مغنی بی معنی گوی را، اگر بی قانون شرع آواز کند تنبیه نمایند و چون مغنی فریاد از نهاد برآرد و یا چنگ بیننگ را در کنار هر کس ببینند موی از گیسوی ببرند. (روملو، ۱۳۵۷؛ ۳۲۳) در دوره صفویه تألیف شایستهای در این فن به واسطه عدم حمایت از این هنر پدید نیامد و تنها برخی اهل عمل بوده اند که نوازندگی میکردند آن هم در پنهانی تا مورد تکفیر قرار نگیرند که این امر خود لطمهای بزرگی بر موسیقی در آن دوران زد. اما از نوازندگان نامی دوره صفویه میتوان به جلال باخزری، حافظ مظفر قمی، استاد محمد مؤمن، استاد شهسواری چهار تاری، استاد معصوم کمانچهای، استاد سلطان محمد طنبورهای، قاضی عبدالله رازی و …. اشاره کرد. (سامی، ۱۳۴۹؛ ۶) کارشناسان عقیده دارند که تأثیر موسیقی ایرانی در هند بر مکتب سنگیت فراوان و عمیق بوده است اما در این برهه زمانی آن چه که از آن میدانیم این است که در کنار تمام تأثیرات ذکر شده یک سبک آواز ایرانی به نام «خیال» در شمال هند در این عصر رواج یافته و این سبک با عنوان خیالیه در عهد گورکانی و بعد از آن اجرا میشده است. (نجاتی، ۱۳۶۸؛ ۷) فهرست منابع ۱- ارشاد، فرهنگ (۱۳۶۵) مهاجرت تاریخی ایرانیان به هند، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول. ۲- شهابی، علی اکبر (۱۳۱۶) تأثیر روابط ادبی ایران و هند در ادبیات دوره صفویه، تهران: مرکزی . ۳- نوایی، عبدالحسین (۱۳۶۴) ایران و جهان، تهران: هما چاپ دوم . ۴- سلیمی، مینو (۱۳۷۲) روابط فرهنگی ایران و هند، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه،چاپ اول . ۵- استرآبادی، محمد قاسم (بی تا) تاریخ فرشته، ]بی جا] بی نا . ۶- نقوی، علیرضا (۱۳۴۳) تذکره نویسی در هند و پاکستان، تهران: علمی . ۷- نصرآبادی ، محمد طاهر دستگردی ، وحید (۱۳۶۳) تذکره نصر آبادی،تهران: فروغی . ۸- نهاوندی، عبدالباقی، هدایت، حسن (۱۹۳۱) مآثر رحیمی، کلکته [بی نا] . ۹- صفا، ذبیح الله (۱۳۶۲) تاریخ ادبیات ایران ، ج ۱ تهران : فردوسی . ۱۰- صفا، ذبیح الله (۱۳۶۴) تاریخ ادبیات ایران، ج ۵، تهران: فردوسی . ۱۱- صفا، ذبیح الله (۱۳۶۶) تاریخ ادبیات ایران، ج ۳،تهران: فردوسی . ۱۲- زرین کوب، عبدالحسین (۱۳۷۹) با کاروان حله، تهران: علمی چاپ دوازدهم . ۱۳- روملو ، حسن، نوایی، عبدالحسین (۱۳۵۷) احسن التواریخ، تهران: بابک. ۱۴- کونل، ارنست، طاهری،هوشنگ (۱۳۶۸) هنر اسلامی، تهران، طوس چاپ دوم. ۱۵- الاسلام، ریاض،آرام،محمد باقر(۱۳۷۳)، تاریخ روابط ایران و هند، تهران: امیرکبیر، چاپ اول . ۱۶- غروی، محمد (۱۳۵۲) خواجه عبدالصمد شیرین قلم، تهران: مجله هنر ومردم، شماره ۱۲۸. ۱۷- جغتای، محمد عبدالله، رجب نیا، مسعود (۱۳۵۲) تاج محل، تهران: مجله هنر و مردم، شماره ۱۲۷. ۱۸- سامی، علی (۱۳۴۹)، موسیقی ایرانی از دوران کهن و عهد هخامنشی، تهران: مجله هنر و مردم، شماره ۹۵ . ۱۹- بهنام، عیسی (۱۳۴۳) آشنایی با چند نقاشی ایرانی و هندی، تهران: مجله هنر و مردم، شماره ۱۹. ۲۰- خالقی، روح الله (۱۳۲۱) سرگذشت موسیقی ایران، ج۱، تهران : نشر فردوسی. ۲۱- کامرانی، جلال (۱۳۳۸) پارسی گویان هندی، تهران: مجله دانش، شماره ۱۲. ۲۲- حیدری، مسعود (۱۳۵۱) تأثیر معماری ایران بر معماری گورکانیان هند، تهران: مجله فکور، شماره ۶.