پدر، ۲۰۲۰ محصول انگلستان و فرانسه، فلورین زلر، آنتونی هاپکینز
وجود درد و رنج در کنار خوشیهای زندگی امری بدیهی و مورد پذیرش عقل سالم است. ولی شاید با نگاهی منصفانه و واقع گرایانه در ترازوی زندگی، کفه درد و رنج و اندوه سنگینتر باشد. از طرفی در ستایش رنج نقلهای زیادی است. بسیاری قائل به ارزش رنج هستند. در آثار ادبی و علمی زیادی از شعر و داستان و رمان گرفته تا کتابها و مقالههای تخصصی، معنای رنج را درون مایه خود قرار دادهاند. ویکتور فرانکل (Victor E.Frankl) در تشریح نظریه معنادرمانی (Logotheraphy) خود به نوعی از ارزش رنج و معنای رنج به تفصیل سخن میگوید:
نوشتههای مرتبط
« حتی زمانی که در یک وضعیت نا امید کننده قرارداریم و در شرایطی که با سرنوشتی غیرقابل تغییر مواجه هستیم، هرگز نباید فراموش کرد که ممکن است معنایی در زندگی نیز بیابیم. چرا که آنچه که مهم است این است که شاهد توانایی بالقوه و منحصر به فرد انسان در بهترین حالت خود باشیم، در حالتی که یک تراژدی به یک پیروزی تبدیل میشود وشرایط نامساعد فرد به یک دستاورد انسانی تبدیل شود. درست مثل زمانی به دلیل یک بیماری لاعلاج مانند سرطان غیرقابل درمان، دیگر نمیتوانیم یک وضعیت را تغییر دهیم و برای تغییر به چالش کشیده میشویم».(Frankl,1984: 135)
با این وجود در بسیاری از موارد، معنای این رنج برای خود فرد نامفهوم است. مواقع دشوار و رنجآوری در زندگی وجود دارند که حتی با نظریههای معنادرمانی هم قابل تبیین نیستند.رنجهای عمیق و بیانتها.
فیلم سینمای پدر محصول سال ۲۰۲۰ یکی از همین عمیقترین دشواریهای جریان زیستن انسان را به تصویر کشیده. داستان درباره پیرمردی به نام “آنتونی” است که در لندن زندگی میکند و در آستانه فراموشی و اضمحلال مغز قرار دارد. از بستگانش فقط یک دختر میانسال هست که او هم قصد دارد زندگی جدید را به همراه نامزد تازهاش در پاریس تجربه کند. فراموشی و زوال مغز بیماری غمانگیز و بسیار دشواری برای اطرافیان بیمار است و برای خود بیمار در آغاز بیماری هراس آور است.آنتونی یک مهندس بازنشسته است که احتمالاً(طبق اطلاعات فیلم) در گذشته مهندسی موفق و دارای ذهنی قویبوده. هنوز آنقدر باهوش است که بفهمد اتفاقی در حال وقوع است. برای یک انسان اندیشمند و اهل فکر، زوال مغز بدترین اتفاق ممکن است. آنتونی در آغاز داستان کمک دختر و پرستار را نمیپذیرد ولی در خلوت و تنهایی از آنچه که در جریان است میترسد و غمگین است ولی در عین حال انکار میکند.
بازی حیرت انگیز آنتونی هاپکینز در نقش پدر، کارگردانی و فیلمنامه دقیق، به غنا و ارزش فیلم افزوده ولی به دلیل همین نقاط قوت، تماشای این فیلم کار دشواری است، واقعیت تلخ و هراس آوری از زندگی به تصویر کشیده و چنانچه فیلم به صورت جدی و با تعمق، دیده شود ،بیننده را به چالش میکشاند.
آنتونی در طول داستان مدام دنبال ساعت مچیاش میگردد وساعت را میپرسد، ساعت یکی از اشارات مهم فیلم است. از گفتههای دخترش میفهمیم که آنتونی در گذشته مهندس بوده و از ظاهر خانه و زندگی و رفتارش مشخص است که باهوش، زیرک و دقیق است و زندگی موفقی را پشت سر گذاشته.
از مشخصات بیماریهای مربوط به زوال مغز از جمله آلزایمر این است که فرد مبتلا همه حافظه و تاریخچه خود را فراموش نمیکند .به ویژه در دوران آغازین بیماری، لحظات دشوار و هراسناکی برای بیمار رقم میخورد «پژوهشها نشان میدهند که حداقل در مراحل ابتدای آلزایمر حافظهی دور سالم میماند. حافظهی دور معمولاً حتی در مراحل میانی بیماری آلزایمر نیز سالم میماند وفقط در مراحل آخر بیماری دچار اضمحلال میشود».(امساکی ودیگران،۱۳۹۶ :۴۷). بیمار میداند که اتفاقی افتاده، روابط میان خودش با افراد، روابط میان اشیاء وافراد، مراحل زمانی و جریان زندگی آنگونه که میداند نیست. مثل کسی که در حال طی یک مسیر است ولی هر دفعه ممکن است توقف کند به اطراف بنگرد، کمی به عقب بازگردد دوبار به پیش برود و یا به چپ و راست نگاه متحیرانهای بیاندازد.بیشک لحظات سختی است.
ابتدای سکانس دوم فیلم (دقایق ۱۱ تا ۲۵): نمای نزدیک از شیرآب که یک کتری زیر آن پر میشود، نماهایی از آپارتمان مرتب و بزرگ آنتونی. آنتونی، تنها درآشپزخانه است، کیسههای آبیرنگ که پر از ملزومات خریداری شده(از سوپرمارکت یا فروشگاه) روی میز قرار دارند، مشخص است که تازه از خرید برگشته . همه چیز عادی به نظر میرسد. آنتونی با سرخوشی دستگاه پخش موسیقیاش را روشن میکند و همراه با صدای زیبای خواننده اپرا ، مشغول به کار و منتظر جوش آمدن آب برای صرف یک فنجان چای ویا قهوه است، با حوصله و با دقت وسایل خریداری شده را از کیسههای آبی خالی میکند و در جای خود در کابینتها قرار میدهد. ولی ناگهان با صحنهای ساده ولی در عین حال هراسناک مواجه میشویم، آنتونی وسایل خریداری شده را از کیسه پلاستیکی آبیرنگ خارج کرده، کیسه را در دستش نگهمیدارد و خیره به آن مینگرد بعد نگاهش را به اطراف خانه و آشپزخانه میاندازد. نگاهی پر از پرسش: چه اتفاقی افتاده؟ جریان چیست؟ حادثهای در راه است…
کاری که آنتونی هاپکینز و کارگردان فیلم در این پلان انجام میدهند، به نوعی خیره کننده است. یک صحنه زیبا و پرمعنا و در عین حال تأثیر گذار ،تنها با یک کیسه پلاستیک خالی و هنر یک بازیگر کم نظیر.
فیلم مجموعهای از پلانها، سکانسها ،تصاویر و جلوههای بصری است که به نوعی در خدمت موضوع اصلی داستان و ارجاعهایی به آثار و نشانه های بیماری آنتونی است و چنین به نظر میرسد که نویسنده و کارگردان لحظه به لحظه داستان را حساب شده، دقیق و معنیدار خلق کردهاند. راهروها، یک کتابخانه پر از کتاب که احتمالاً آنتونی همه را در طول سالیان خوانده، جای خالی تابلوی بزرگی روی دیوار، دختری که در تصادف از دست داده. زمان، مکان و آدمهایی که واضح نیستند و دم به دم نقشها و موقعیتهایشان تغییر میکنند و به نوعی شاهد یک بیمکانی و بیزمانی هستیم. شخصیتهای اصلی داستان در زندگی محدود شده آنتونی شامل سه زن و دو مرد است که چند بار موقعیت و نقششان تغییر میکنند، دختربزرگ آنتونی، پرستار میانسال و دختر جوان پرستاری که آنتونی را به یاد دختر از دست رفتهاش میاندازد و دو مرد که یکی پرستار است و دیگری نامزد دخترش. مجسمهی یک صورتک مقابل درب ورودی آسایشگاه که فقط چشم، بینی، لب و دهان و گونه دارد. نشانی از پایان ، اضمحلال و انتها…
فراموشی و بیماریهای مرتبط با اضمحلال مغز آثار و تبعات زیادی برای اطرافیان بیمار و جامعه به همراه دارد. یک بیماری پنهان و آرام و تدریجی که گسترش آن در زندگی مدرن رو به فزونی است.
«برآورد شده تا سال ۲۰۳۰ ،سی میلیون نفر و تا سال ۲۰۵۰، چهل و پنج میلیوننفر در سراسر جهان به آلزایمر مبتلا خواهند شد .معمولا فقدان حافظه ،اولین علامتی است که بروز میکند ،با این حال حافظه دور، عملکرد بهتری نسبت به حافظه نزدیک دارد».(خاتونی و زهری،۱۳۸۹ :۳۶)«وجود مشکلات ارتباطی در مراقبت از سالمند مبتلا به آلزایمرزمینه ساز بروز مشکلات مختلفی نظیر نادیده گرفتن بیمار و سهل انگاری در امر مراقبت از سوی مراقبین خواهد شد».(همان ۴۱)
در ابتدای این نوشته از ارزش و معنای رنج در زندگی گفته شد.طبق نظریه معنا درمانی « یکی از اصول اساسی لوگوتراپی بر این نظر استوار است که نگرانی اصلی انسان این نیست که لذت ببرد و یا از درد اجتناب کند، بلکه دریافتن معنای رنج و دردی است که با آن مواجه است. به همین دلیل است که انسان آماده رنج کشیدن است، البته به شرط آنکه رنج برایش مفهومی داشته باشد».(Frankl,1984:136)
اما این که در ارتباط با این بیماری و رنجهای حاصل از آن و دریافتن معنای رنج برای فرد مبتلا چگونه حاصل میشود خود یک مسأله است. بیشک از زمانی به بعد، کلیه مفاهیم برای بیمار از بین میرود. بیماری فراموشی به مرور هویت فرد را نشانه میگیرد و در نتیجه با یک بیمعنایی و بی هویتی مواجه میشویم و این شاید دردآور ترین بخش ماجرا باشد. از دست رفتن هویت علاوه بر تبعات روحی برای فرد و اطرافیان، آثار و تبعات سنگینی برای جامعه دارد که قطع ارتباط و نابودی حیات اجتماعی فرد از مشخصترین نتایج آن است. «مغز انسان مجموعه و ارگانی است که تمام اطلاعات ضروری را ذخیره،یادآوری و پردازش میکند. بیماری آلزایمر یکی از مهمترین دلایل ایجاد دمانس( Dementia) (شرایطی که در آن توانایی تفکر، درک کردن و به یاد آوردن کاهش یافته است)میباشد. بیماری آلزایمر یک مشکل بزرگ برای سلامت جامعه محسوب میشود که بر روابط بین فردی و اجتماعی نیز اثر دارد… درسال ۲۰۰۹ حدود ۳۰ میلیون نفر مبتلا به آلزایمر در سراسر جهان ثبت شدند».(پارسا، ۱۳۹۰ :۱۰۲)
بیماریهای زوال مغز «هر چه که باشند، تبعات فرهنگی و اجتماعی بسیاری دارند که به نظر میرسد یکی از آنها اختلال هویتی بیمار است. بیمار مبتلا به آلزایمر، که قدرت حافظهاش تخریب شده و یا در حال تخریب است، نوعی اختلال در هویت را تجربه میکند که معمولاً درک آن برای اطرافیانش بسیار دردناک است. زیرا کسی که به درستی درکی از وجود خود ندارد و نمیداند کیست و گویی همه تجربیات و آموختههای زیست شدهاش را ظرف مدت کوتاهی از دست داده، به وضعیتی دچار است که ضمن عدم توانایی در برقراری یک ارتباط سالم و منطقی با دیگران، همه مشخصات و ویژگیهای ارتباط با آنان را هم ناخواسته زیر سئوال میبرد و به همین دلیل درک چیستی این هویت جدید برای هر دو طرف دشوار است و به بخشی از روابطی منجر میشود که معمولاً حالتی تنشزا داشته و به افسردگی یا رفتارهای خشونتآمیز در هر دو طرف به ویژه بیمار دامن میزند».(سیارپور،۱۳۹۵)
نکته مهم دیگر در ارتباط با اطرافیان بیمار است «مراقبت از فرد مبتلا به آلزایمر تمام ابعاد زندگی مراقبین این بیماران را تحت تأثیر قرار داده است. مراقبین پدیده مراقبت از فرد مبتلا به آلزایمر را با ابعاد مثبت و منفی درک کردهاند که البته اثرات منفی تأثیر بیشتری بر آنان می گذارد و گاه فرد مراقب از سلامت جسمی و روانی خود غافل میشود» ( شفیعی ودیگران،۱۳۹۵ :۵۵)
درباره فراموشی آثار زیادی ارائه شده ولی بیشک این اثر یکی از برجستهترینها است. در یکی از سکانسهای کلیدی فیلم و در نقطه عطف پایانی داستان، آنتونی تسلیم شده و پس از این که شخصیتها،زمان ومکان را گم کرده- در حالی که زمان و مکان و شخصیتهای داستان برای بیننده تفکیک و مشخص شده -خیره به پرستارش مینگرد، با کمی مکث ودرماندهگی از او درباره اشخاص دوروبرش، زمان و مکان میپرسد گفت و گوهای این صحنه به پرسشگریهای بنیادین فلسفی میماند –انسانی جستجوگر که به دنبال چیستیها و چراییها میگردد – و آخرین پرسش آنتونی در یک وضعیت نمادین و استعاری این پرسش ازلی و ابدی است: من دقیقاً چه کسی هستم.. ( what about me? .. who Exactly am I?)
در ادامه در خلال یک دیالوگ مهم و تأثیر گذار، پرستار به او پیشنهاد میدهد که باهم به پارک بروند. هوا آفتابی است و باید تا فرصت هست از این هوا استفاده کرد. لندن آسمانش اغلب ابری است، هوای آفتابی یک فرصت گذران است. روزهای آفتابی و دلپذیر زندگی همیشهگی نیست پس تا فرصت هست باید از آن بهره مند شد و این شاید مهمترین پیام داستان باشد.
در انتهای داستان چیزی که ذهن را قلقک میهد، رفتار دختر آنتونی «آن» Anne است که رهایش کرده. پرسش این است که آیا کار Anne را باید قضاوت کرد؟ اگر دختر تا آخرین توان از پدر مراقبت کند وضعیت زیبایی خلق نمیشد؟ یا این که به عنوان یک انسان حق زندگی دلخواه را دارد، انسان مدرن محق است و حق انتخاب دارد واین بی ربط به درک معنای زندگی نیست، شاید معنای زندگی برای «آن Anne» در دنبال کردن خوشبختی و دستیابی به رویاهایش در پاریس باشد . پاریس هم به شهر عشاق معروف است وهم به شهر مد و زیبایی و شاید در اینجا نماد خواستهها و آرزوها باشد. شاید برای دختر یا پسری دیگر در این وضعیت مشابه معنای زندگی به گونهای باشد که ماندن در کنار پدر یا مادر را انتخاب کند. به هر حال انتخاب مسیر و روشهای زندگی یکی از ویژگیهای بارز انسان به ویژه انسان مدرن است.
منابع:
- امساکی،گلیتا(۱۳۹۶).مقایسهی ابعاد گوناگون حافظه در بیماران مبتلا به نقص شناختی خفیف (نوع فراموشکار) و افراد سالم. فصلنامه تازههای علوم شناختی ،سال ۱۹،شماره ۳،پاییز۱۳۹۶. ص۵۰-۴۱
- -پارسا،ناصر(۱۳۹۰). بیمارآلزایمر؛معزل پزشکی در قرن بیست ویکم. مجلع علمی پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی اراک سال ۱۴، شماره۲(شماره پیاپی۵۵) خرداد و تیر ۱۳۹۰، ص ۱۰۰-۱۰۸
- خاتونی،مرضیه، زهری،سیما(۱۳۸۹). مشکلات ارتباطی سالمندان مبتلا به آلزایمر و مراقبت کنندگان اصلی،مجله سالمندی ایارن، سال پنجم ،شماره هفدهم ،پاییز۱۳۸۹. ص ۳۶ الی ۴۱
- سیارپور،فاطمه (۱۳۹۵). هویت و بیماری آلزایمر از منظر انسانشناختی، تارنمای انسان شناسی و فرهنگ . https://anthropology.ir، تاریخ مشاهده ۲۴/۰۳/۱۴۰۰
- شفیعی،نجمه و ]دیگران[ .(۱۳۹۵). تجارب مراقبتی خانوادههای سالمندان آلزایمری (یک مطالعه پدیدارشناسی). مجله بالینی پرستاری و مامامی، دوره ۶، شماره۲، تابستان ۱۳۹۶، ۵۸-۴۸.
- Frankl,Victor E.(1984). (1984). MAN’S SEARCH FOR MEANING , An Introduction to Logotherapy, Published by WASHINGTON SQUARE PRESS, (First published in Austria in 1946, under the title Ein Psycholog erlebt das Konzentrationslager. This translation first published by Beacon Press in 1959. Beacon Press books are published under the auspices of the Unitarian Universalist