انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

رساله‌هایی در مورد شهر، جامعه شهری و برنامه‌ریزی

رساله‌هایی در مورد شهر (City)، جامعه شهری (Urban) و برنامه ریزی

هانری لوفبور برگردان: آذر جوادزاده

۱) دو گروه سؤال و دو دستور کار فوری مشکلات شهر (City) و جامعه شهری (Urban) را پنهان کرده است: مسئله‌ی مسکن و « زیستگاه» (مربوط به سیاست مسکن و فناوری‌های معماری) و مسائل سازمان‌دهی صنعتی و برنامه‌ریزی جهانی. اولی از پایین، دومی از بالا، پنهان از توجه، زمانی که شهرنشینی در جامعه در حال وقوع بود، گسیختگی مورفولوژی سنتی شهرها را به وجود آوردند.

از این رو، تضاد جدیدی بر دیگر تضادهای حل نشده جامعه موجود افزوده، آنها را تشدید کرده و معنای دیگری به آن‌ها بخشیده است.

 

۲) این دو گروه از مشکلات ناشی از رشد اقتصادی و تولید صنعتی بوده و هستند. تجربه عملی نشان می دهد که بدون توسعه اجتماعی (یعنی رشد کمی بدون توسعه کیفی) می‌توان رشد داشت. در این شرایط، تغییرات در جامعه بیشتر نمایش است تا واقعی. فتیشیسم[۱] و ​​ایدئولوژی تغییر (به عبارت دیگر ایدئولوژی مدرنیته) رکود روابط اجتماعی اساسی را پنهان می‌کند. توسعه جامعه تنها در زندگی شهری، با تحقق جامعه شهری قابل تصور است.

 

۳) اگر جامعه شهری را هدف و غایت صنعتی شدن تصور نکنیم و زندگی شهری تابع رشد صنعتی باشد، فرایند دوگانه صنعتی‌شدن و شهرنشینی معنای خود را از دست می دهد. این دومی شرایط و وسایل جامعه شهری را فراهم می‌کند. اعلام عقلانیت صنعتی ضروری و کافی به معنای از بین بردن فرایند (جهت گیری، هدف) است. صنعتی شدن در ابتدا شهرنشینی را به طور منفی تولید می‌کند (تجزیه شهر سنتی، ریخت شناسی آن، واقعیت عملی- مادی آن) و سپس آماده است تا دست به کار شود. جامعه شهری از ویرانه‌های شهر باستانی و محیط کشاورزی آن آغاز می‌شود. در طی این تغییرات، رابطه بین صنعتی‌شدن و شهرنشینی دگرگون می‌شود. شهر دیگر ظرف مخزن منفعل محصولات و تولید نیست.

مرکز تصمیم‌گیری از این پس وارد ابزار تولید و سیستم‌های استثمار کار اجتماعی توسط کسانی که اطلاعات، فرهنگ و قدرت تصمیم‌گیری را کنترل می‌کنند، اعمال می شود. تنها یک نظریه امکان استفاده از این حقایق عملی و تحقق موثر جامعه شهری را فراهم می‌کند.

 

۴) برای تحقق این امر، نه سازماندهی بنگاه های خصوصی و نه برنامه ریزی جهانی، هرچند ضروری، ولی کافی نیست. یک جهش به جلو از عقلانیت انجام شده است. نه دولت و نه شرکت خصوصی نمی‌توانند مدل های ضروری از عقلانیت و واقعیت ارائه دهند.

 

۵) تحقق جامعه شهری مستلزم برنامه ریزی معطوف به نیازهای اجتماعی و نیازهای جامعه شهری است. علم شهر (روابط و همبستگی ها در زندگی شهری) را ایجاب می‌کند. اگرچه لازم است، اما این شرایط کافی نیست.  به همان اندازه یک نیروی اجتماعی و سیاسی که بتواند از این ابزارها در آثار  (oeuvres) استفاده کند، ضروری است.

 

۶) طبقه کارگر از پیامدهای گسست مورفولوژی‌های باستانی رنج می‌برد. قربانی یک جداسازی است، یک استراتژی طبقاتی که توسط این گسست مجوز گرفته است. شکل کنونی وضعیت منفی پرولتاریا چنین است. در کشورهای صنعتی عمده، تضعیف قدیمی پرولتاریایی رو به زوال است و تمایل به ناپدید شدن دارد. اما بدبختی جدیدی گسترش می‌یابد که عمدتا پرولتاریا را تحت تأثیر قرار می‌دهد بدون اینکه از سایر اقشار و طبقات اجتماعی دریغ کند: فقر زیستگاهی که ساکنان به زندگی روزمره سازمان‌یافته ( توسط یک جامعه بوروکراتیزه مصرف سازمان‌یافته) تسلیم می‌شوند. برای کسانی که هنوز به وجود آن به عنوان طبقه شک دارند، آنچه طبقه کارگر را در میدان شناسایی می‌کند جداسازی و مصیبت «سکونت» آن است.

۷) در این شرایط دشوار، در بطن جامعه‌ای که نمی‌تواند کاملا با آنها مخالفت کند و در عین حال مانع از آن می‌شود، حقوقی که تمدن را تعریف می‌کند ( اغلب علیه جامعه، اما اغلب بر خلاف فرهنگ) راه خود را پیدا می‌کند. این حقوق که به خوبی به رسمیت شناخته نشده اند، پیش از آنکه در کدهای رسمی ثبت شوند، به تدریج مرسوم می‌شوند. اگر وارد عمل اجتماعی شوند، واقعیت را تغییر خواهند داد: حق کار، آموزش و تحصیل، بهداشت، مسکن، اوقات فراغت، زندگی.

از جمله این حقوق در شکل‌گیری، حق شهر (نه به شهر باستانی، بلکه بر زندگی شهری، مرکزیت مجدد، مکان های ملاقات و تبادل نظر، استفاده از ریتم‌های زندگی و استفاده از زمان است که امکان استفاده کامل از این موارد را فراهم می‌کند. لحظه‌ها و مکان‌ها و غیره) است. اعلام و تحقق زندگی شهری به عنوان قاعده استفاده (مبادله و مواجهه جدا از ارزش مبادله ای) بر تسلط بر امر اقتصادی (ارزش مبادله، بازار و کالا) پافشاری می‌کند و در نتیجه بر چشم‌اندازهای انقلاب تحت هژمونی طبقه کارگر درج  می‌شود.

 

۸) برای طبقه کارگر طرد شده از مراکز به سوی پیرامون، خلع ید از شهر، سلب مالکیت از بهترین نتایج فعالیت خود، این حق دارای اهمیت خاصی است. برای آن در یک زمان یک وسیله و یک هدف، یک راه و یک افق را نشان می‌دهد: اما این کنش مجازی طبقه کارگر همچنین نمایانگر منافع عمومی تمدن و منافع خاص همه گروه های اجتماعی «ساکنان» است. برای آنها یکپارچگی و مشارکت بدون اینکه نکته سنجی آن‌ها موثر واقع شود، مد نظر قرار می‌گیرد.

 

۹) دگرگونی انقلابی جامعه، زمینه و اهرم تولید صنعتی است. به همین دلیل است که باید نشان داده می‌شد که مرکز تصمیم‌گیری شهری دیگر نمی‌تواند خود را در جامعه کنونی (نئوکاپیتالیسم یا سرمایه داری انحصاری وابسته به دولت) خارج از ابزار تولید، دارایی و مدیریت تنها به عهده گرفتن طبقه کارگر برنامه ریزی و برنامه سیاسی آن می‌تواند زندگی اجتماعی را عمیقاً تغییر دهد و عصر دیگری را بگشاید: دوران سوسیالیسم در کشورهای نئوسرمایه داری. تا آن زمان دگرگونی‌ها سطحی می‌مانند، در سطح نشانه‌ها و مصرف نشانه‌ها، زبان و فرازبان، گفتمانی ثانویه، گفتمانی درباره گفتمان‌های قبلی. بنابراین، بدون قید و شرط  نمی‌توان از انقلاب شهری صحبت کرد. با این حال، جهت‌گیری تولید صنعتی بر نیازهای اجتماعی یک واقعیت ثانویه نیست. پایانی که بدین ترتیب در برنامه ها ایجاد می‌شود آنها را دگرگون می‌کند. به این ترتیب اصلاحات شهری بار انقلابی دارد. همانطور که در قرن بیستم اصلاحات ارضی به تدریج از افق محو می شود، اصلاحات شهری تبدیل به یک اصلاحات انقلابی می شود. راهبردی را به وجود می آورد که خود را با استراتژی طبقاتی غالب امروزی مخالف می‌کند.

۱۰) فقط پرولتاریا می‌تواند فعالیت اجتماعی و سیاسی خود را در تحقق جامعه شهری سرمایه‌گذاری کند. به همین ترتیب، تنها می‌تواند با از بین بردن ایدئولوژی مصرف، معنای فعالیت تولیدی و خلاقانه را تجدید کند. بنابراین، این ظرفیت را دارد که یک اومانیسم جدید ایجاد کند، متفاوت از اومانیسم لیبرال قدیمی که در حال پایان دادن به مسیر خود است – انسان شهری که توسط او شهر و زندگی روزمره او در آن تبدیل به اثر، تصاحب، ارزش استفاده می شود (و نه). ارزش مبادله ای) با استفاده از تمامی ابزارهای علم، هنر، فناوری و تسلط بر طبیعت مادی.

 

۱۱) با این وجود، تفاوت بین محصول (product) و اثر (oeuvre) همچنان وجود دارد. باید به معنای تولید محصولات (تسلط علمی و فنی بر ماهیت مادی) اضافه کرد تا بعدا معنای اثر، تصاحب (زمان، فضا، بدن و میل) غالب شود. و این توسط جامعه شهری شروع  می‌شود. در حال حاضر، طبقه کارگر به طور خودانگیخته حس اثر را ندارد. کمرنگ شده است و همراه با صنعت دستی و مهارت ها و «کیفیت» تقریباً ناپدید شده است. کجا می توان این سپرده گرانبها، این حس اثر را یافت؟ طبقه کارگر از کجا می‌تواند آن را دریافت کند تا با اتحاد آن با هوش مولد و عقل عملی دیالکتیک، آن را به درجه‌ای برتر برساند؟ فلسفه و کل سنت فلسفی از یک سو، و از سوی دیگر تمام هنر (نه بدون نقد رادیکال از مواهب و هدیه‌هایشان) حاوی حس اثر است.

۱۲) این امر به غیر از انقلاب اقتصادی و سیاسی (برنامه ریزی معطوف به نیازهای اجتماعی و کنترل دموکراتیک دولت و خودمدیریتی) نیازمند یک انقلاب فرهنگی دائمی است.

هیچ ناسازگاری بین این سطوح از انقلاب کامل، بین استراتژی شهری (اصلاحات انقلابی با هدف تحقق جامعه شهری بر اساس صنعتی شدن پیشرفته و برنامه ریزی شده) و استراتژی با هدف دگرگونی زندگی سنتی دهقانی توسط صنعتی شدن وجود ندارد. بعلاوه امروزه در اکثر کشورها تحقق جامعه شهری از طریق شکل کشاورزی و صنعتی شدن می‌گذرد.

شکی نیست که یک جبهه جهانی امکان‌پذیر و به همان اندازه امروز غیرممکن است. این مدینه فاضله همان طور که اغلب در افق انجام می‌دهد، یک «ممکن- غیر ممکن» را طرح می‌کند. خوشبختانه، یا در غیر این صورت، زمان، زمان تاریخ و عملکرد اجتماعی، با زمان فلسفه‌ها متفاوت است. حتی اگر غیرقابل برگشت را تولید نکند، می تواند راه حل مشکل را ایجاد کند. مارکس نوشت که بشریت فقط از خود مشکلاتی نمی‌پرسد که بتواند آنها را حل کند. امروزه برخی بر این باورند که مردم اکنون فقط از خود مشکلات لاینحل می‌پرسند. عقل را انکار می‌کنند با این حال، شاید مشکلاتی وجود داشته باشد که به راحتی قابل حل است، راه حل‌های آن‌ها نزدیک، بسیار نزدیک است، و مردم از خود نمی پرسند.

 

منبع:

Lefebure, Henri, 1996, Writings on CITIES, PART II: 17: Theses on the City, the Urban and Planning, p.p 177-181, Translated and Edited by Elenore Kofman and Elizabeth Lebas, Blackwell Publishing.

 

 

[۱] شیءپرستی، شیءباوری یا فتیشیسم: (Fetishism)  به مفهوم اعتقاد و باور به وجود نیروی فوق طبیعی در برخی اشیاء طبیعی (موجود در طبیعت) و مصنوع (دست ساخت انسان) است.