انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

دینداری عامه و فربه شدن مناسک در برابر اخلاق

در سالهای اخیر ازسوی تحلیل گران اجتماعی و متفکرین ادعاهایی مبنی بر رشد گسترده دنیاگرایی و سقوط معنویت و اخلاق سخن مطرح می شود . سقوط اخلاقی و معنوی که نه تنها در جوامع لائیک و غیر دینی بلکه در جوامع دینی هم نشانه های آن قابل مشاهده وپیگیری است؛ این در حالیست که دین به اذعان بیشتر متفکرین و تحلیل گران اجتماعی از جمله وبر این ظرفیت را دارد که بنیان اخلاق جامعه را پایه ریزی کند همانگونه که در غرب اخلاق پروتستان منشاء تحولات فرهنگی مثبت برای جامعه شد. البته همه ی جوامع و در نتیجه همه ی انسان ها به یک اندازه به همه ابعاد و جنبه های دین توجه نشان نمی دهند، بر این اساس با تفاوت انسان ها و جوامع و بسته به نوع نیاز و شدت و ضعف نیاز ها و دغدغه ها شان انواعی از دینداری در جامعه دینداران پدید می آورد این تنوعات در همه ی جوامع دینی از جمله در جامعه دینی خود ما قابل تشخیص است .براین پایه انواع دینداری و دینداران عبارتند از :

۱ -دینداری مناسکی و شعائری

۲-دینداری عقلی و فلسفی

۳-دینداری عرفانی

۴-دینداری اخلاقی

۵-دینداری ولایتی

که هریک از این گونه ها با ویژگی هایی از دیگر انواع قابل تشخیص است[i]

در حوزه علوم اجتماعی صاحبنظرانی به تبیین این جنبه های مختلف دینداری در جامعه ایران پرداخته اند و به تفصیل از شاخص های مداخله گر در آن سخن گفته و تحولات آنرا پیگیری نموده اند، از جمله فراتحلیلی از محمد رضا طالبان که در سال ۱۳۸۸-۱۳۵۳ در مورد تحولات دینداری صورت داده است و نتایج آن حاکی از اینست که در بعد اعتقادات اصلی یعنی اعتقاد به خدا ،پیامبر , معاد تغییر قابل توجهی در دینداری مردم رخ نداده است و در بعد عاطفی و احساس دینی سطح دینداری متوسط رو به بالا بوده است که البته نکته مهم مورد استفاده از این نتایج که با بحث پیش رو مرتبط است این موضوع است که از سال ۱۳۵۳-۱۳۸۸ دو شاخص رفتاری دینداری به شدت افزایش پیدا کرده است.یکی شرکت در مجالس روضه خوانی و دیگری زیارت کردن اماکن مقدسه است که حاکی از پر رنگ تر شدن بعد مناسکی دینداری است[ii] .

واقعیتی که نشانه های آشکار آن در جامعه کاملا مشهود است؛ وجهی از دینداری که روز به روز فربه تر شده و از رشد و بالندگی ابعاد دیگر دینداری در جامعه جلوگیری می کند .

دینداری مناسکی اگر چه همبستگی و وحدت اجتماعی را سبب می شود ،امری شورمند و کمتر برخوردار از عمق آگاهی و معرفت دینی است این دینداری رابطه ای عاطفی و دیالکتیکی بین مؤمن و امر قدسی را ایجاد می کند .اما غالبا” در سطح و احساس متوقف می ماند و به آگاهی و فهم دینی عمیق منجر نمی شود و محدود به فضای مناسکی است و در واقع کمتر در زندگی اخلاقی و اجتماعی افراد تأثیر می گذارد و در انتخاب های اخلاقی مداخله می کند . به عبارتی دیندار مناسک مدار خارج از فضای مناسکی در امور دنیوی و در مواجهه با انتخاب خیر و شر آن کمتر تحت تأثیر دینداری خود می باشد چراکه این دینداری الگوی اخلاقی و رفتاری مشخص و قابل اعتنایی را برای فرد ترسیم نمی کند که با تکیه برآن اخلاقی و غیر اخلاقی بودن امور برایش قابل تشخیص باشد .

بنابراین اگر چه دین ذاتا” میتواند منشاء تحولات مثبت جوامع باشد ولی درعمل مشاهده می شود به برخی از ابعاد دین توجهی بیشتر ی می شود که در نتیجه ابعاد دیگر آن مغفول می مانند و معمولا هم این ابعاد مغفول مانده آگاهی و لایه های عمیق معرفت دینی را شامل می شود.

برخی این نوع دینداری را دینداری نمایشی و جوارحی و پاره وقت می دانند که فاقد دغدغه ها و دردمندی ها ی دینی و پرسش های دینی است که قطعیت بخش است. برای فردی که از چنین دینداری برخوردار است همه چیزروبراه است چرا که در دینداری او طلب وجود ندارد بنابراین دلهره و اضطراب دینی و پریشانی در این دینداری راه ندارد .

در دینداری مناسکی دین مؤلفه های استعلایی و عناصر متعالی اش را از دست می دهد و آلوده به امور سطحی و مبتذل می گردد تا جائیکه با معانی اصیل و بنیادین خود فاصله می گیرد . در این میان ساحت وجودی آدمی و حوزه ی اخلاق از زیر نفوذ دین بیرون می آید و گوهر و روح دین مغفول می ماند [iii].

این روند نه تنها خارج از فضای مناسکی و زندگی روزمره قابل مشاهده است بلکه با رزترین نمودهای آن حتی در حین انجام مناسک مثلا”در ایام مناسکی مانند ماه محرم بویژه تاسوعا و عاشورا و یا شام غریبان که ازدحام و اختلاط بیشتری وجود دارد در قالب کنش ها و رفتارهای غیر اخلاقی قابل مشاهده است . پدیده ای که نه تنها از دید جامعه شناسی بلکه از نگاه عامه ی مردم و عرف نیزپنهان نمانده است و در بسیاری از اظهار نظرهای مختلف به عنوان نقطه منفی این مراسم و نمایش چهره ای مبتذل از آن یاد می شود. در واقع پررنگ شدن وجه صوری دینداری و فربه شدن مناسک در مقابل اخلاق از دین قالبی برای سرگرمی و گذران وقت می سازد و محتوا و اساس دین که قرار است سامان دهنده ی اخلاق و سلوک فردی و اجتماعی باشد مغفول مانده و روز به روز حضوری کمرنگ می یابد.

[i] علی موحدیان عطار

http://www.mehrnews.com/news/2233520

[ii] محمد رضا،طالبان

http ://www.jamaran.ir/Newscontent-id-81639.aspx

[iii] http://culturalstudy.mihanblog.com/post/161