انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

دگردیسی‌های ارزشی یک جامعه در قاب «تشییع جنازه‌ها»

برای شناسایی ارزش‌های اجتماعی حاکم بر هر دوره‌ی زمانی در هر جامعه، راه‌های شناخته‌ شده‌ی متعددی وجود دارد. از جمله‌ی معمول‌ترین این روش‌ها، سنجش ارزش‌ها و نگرش‌های اعضای جامعه با استفاده از روش‌های پرسش‌نامه‌ای و آماری است. ظرف دهه‌های گذشته، به ویژه در امریکا، تلاش‌های قابل توجهی در راستای طراحی روش‌های کمی مناسب برای پایش ارزش‌های حاکم بر ذهنیات عموم مردم انجام شده است. یکی …

از معروف‌ترین این تلاش‌ها «پیمایش ارزش‌های جهانی»[۱] است که در بازه‌های زمانی منظم به سنجش ارزش‌ها و نگرش‌های مردمی در نقاط مختلف جهان می‌پردازد.

یکی از کاربردهای چنین پژوهش‌هایی فهم تغییرات و تحولات ارزشی جوامع در بستر زمان است. به عنوان مثال در پروژه‌ی پژوهشی یاد شده، پرسش‌های مشابهی در بازه‌های زمانی یکسان (هر چهار سال یک بار) با روش نمونه‌گیری مشابه مورد سنجش قرار می‌گیرند و به این ترتیب امکان مقایسه‌ی داده‌ها مثلاً در دو مقطع زمانی ۱۹۸۱ و ۲۰۱۴ در مناطقی که پیمایش در آن‌ها به انجام رسیده است، وجود دارد.

با این وجود، در ایران چنین پژوهش‌هایی هرگز به صورت مداوم در یک دوره‌ی زمانی طولانی به انجام نرسیده‌اند[۲]. تلاش‌های اندک صورت گرفته در این زمینه نیز یا در دوره‌های زمانی بسیار کوتاه انجام شده‌اند و بنابراین امکان فهم تحولات ارزشی ایرانیان از طریق آن‌ها وجود ندارد، یا آن‌چنان در معرض تنگ‌نظری‌ها و اعمال سلیقه‌های غیر کارشناسی گروه‌های سیاسی قرار گرفته‌اند، که عملاً تنایج حاصل از آن‌ها فاقد اعتبار علمی است[۳].

اگرچه فقدان اطلاعات و داده‌های اینچنینی در ایران کار مطالعه و سنجش تحولات ارزشی را با مشکل مواجه ساخته است، اما این مطالعه همچنان امری ناممکن نیست. واقعیت آن است که روش‌ پیمایش و تکنیک‌های پرسش‌نامه‌ای و آماری تنها روش‌های ممکن برای سنجش تغییرات و تحولات ارزشی جوامع نیستند. آثاری که نسل‌ها در دوره‌ی حیات اجتماعی خود بر جا می‌گذارند، ارزش‌های حاکم بر ذهن و روح آن‌ها را بازتاب می‌دهد. مکتوبات، فیلم‌ها و موسیقی‌ها، رمان‌ها، نشریات و حرکت‌های جمعی یک نسل، همگی بخش‌هایی از آثار برجامانده از یک نسل‌اند و می‌توان این آثار را برای مطالعه‌ی تحولات ارزشی از نسلی به نسل دیگر با هم مقایسه کرد.

این یادداشت تلاشی است برای افکندن نگاهی کلی به این تحولات ارزشی در میان ایرانیان، با روشی نامعمول. نامعمول بودن این راه، از آن‌جاست که به منظور فهم تحولات ارزشی ایرانیان در آن نه از داده‌های آماری و نه از محصولات فرهنگی‌ای چون رمان‌ها و فیلم‌های سینمایی استفاده می‌شود. در این نوشته نگاهی خواهیم انداخت به مهم‌ترین گسترده‌ترین «تشییع جنازه‌»های دهه‌های اخیر ایران تا از خلال بررسی آن‌ها برخی از زوایای ارزش‌های حاکم بر نسل‌های درگیر در این تشییع جنازه‌ها را دریابیم.

در جامعه‌ای همچون جامعه‌ی ایران که فرصت گردهم‌آیی‌های غیر رسمی و غیر آیینی در فضاهای عمومی شهرها در هواداری یا اعتراض به پدیده‌های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی بسیار محدود است، مراسم تشییع جنازه می‌تواند نشانه‌ی گرایش‌ها و ارزش‌های زنده اما نهفته و ناپیدا در زیر لایه‌های آشکار شهر باشد و بدیهی است که در این‌جا تشییع جنازه‌های محدود خانوادگی که به عنوان یک سنت معمول، روزانه بارها در گوشه و کنار شهرهای مختلف ایران برگزار می‌شوند، مد نظر نیست. تشییع جنازه آن هنگام که شکل گسترده و عمومی به خود می‌گیرد، سمت و سوی نگرش‌ها و باورهای جمع را بازمی‌تاباند. تشییع‌کنندگان پرشمار چنین تشییع جنازه‌هایی، در واقع پیکر ارزش‌های خود را بر دوش می‌گیرند و آن را با احترام و اندوه در معرض تماشای دید همگان می‌گذارند. تشییع‌کنندگان چنین تشییع جنازه‌هایی نه از سر اجبار و اکراه، یا به رسم سنت همیشگی، بلکه داوطلبانه و با اشتیاق در این مراسم مشارکت می‌کنند. پس این‌که تشییع جنازه‌های عظیم به مناسبت مرگ و فقدان چه شخصیت‌هایی، با چه ویژگی‌هایی شکل می‌گیرند، به نحوی غیر مستقیم گویای ارزش‌های حاکم بر بخش‌های وسیعی از جامعه است.

توجه به رویداد تشییع جنازه را البته حادثه‌ی غیر منتظره‌ و گسترده‌ی تشییع جنازه‌ی «مرتضی پاشایی» در روزهای اخیر برانگیخته است. مشارکت وسیع جوانان تهرانی در این مراسم و نیز همراهی جوانان و نوجوانان سایر شهرهای ایران با این حرکت، در طول سال‌های اخیر کم‌سابقه بوده است. گزارش‌های عجیب از واکنش‌های مردمی به مرگ این موزیسین جوان، در طول یک هفته به طور کامل فضای خبری و رسانه‌ای کشور را به خود مشغول کرد. خبرها از تجمع اطراف بیمارستان بهمن تهران آغاز شد، با گردهم‌آیی‌های طرفداران خواننده‌ی فقید در شهرهای بزرگ ایران ادامه پیدا کرد و با گزارش‌ها و تصاویر حضور گسترده‌ی مردم در تشییع جنازه پایان یافت. این همه را تصاویر زنده‌ی نوجوانان و جوانان اندوهگین و گریان در خیابان‌های شهر تصدیق می‌کرد و شایعه‌ی اقدام به خودکشی یکی از طرفداران او (آن هم در شهر قم) حواشی این حادثه را غیر منتظره‌تر و تکان‌دهنده‌تر می‌ساخت.

این نکته را به ویژه ما که عادت کرده ایم از پشت شیشه‌های کبود ایدئولوژی‌ها و نظریه‌های ساده‌سازانه و ساده‌انگارانه به جامعه‌ی ایران بنگریم، باید برای خود یادآوری کنیم که در پاییز سال ۱۳۹۳ در تهران، ده‌ها هزار نفر برای تشییع جنازه‌ی «یک ستاره‌ی موسیقی پاپ» گرد هم آمدند. این واقعه در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ شمسی که تاریخ نویسی رسمی آن‌ها را نقطه‌ی اوج غرق شدن ایرانیان در «منجلاب مصرف‌گرایی» توصیف می‌کنند، رخ نداده است.

این ده‌ها هزار تشییع کننده، اگر به مناسبت مرگ چهره‌ای سیاسی یا مذهبی گرد هم آمده بودند، چندان شگفت‌زده نمی‌شدیم. تهران و دیگر شهرهای بزرگ ایران نمونه‌ی چنین تشییع جنازه‌هایی را در دهه‌های اخیر بسیار دیده‌اند. از جامعه‌ای مذهبی و انقلابی بعید نیست که پیکر رهبران انقلابی و شخصیت‌های مذهبی‌شان را با شکوه تشییع کنند، اما چنین گردهم‌آیی بزرگی برای تشییع پیکر «یک ستاره‌ی موسیقی پاپ» در جامعه‌ای که از میانه‌ی دهه‌ی پنجاه خورشیدی به این سو، جامعه‌ای انقلابی توصیف می‌شود، مایه‌ی شگفتی است.

نگاهی به بزرگترین تشییع جنازه‌های دهه‌های اخیر ایران نیز، یگانگی رویداد تشییع جنازه‌ی مرتضی پاشایی را تصدیق می‌کند. شاید یکی از به یادماندنی‌ترین و عظیم‌ترین مراسم تشییع جنازه پیش از انقلاب اسلامی، تشییع جنازه‌ی غلامرضا تختی بود. مشارکت هزاران نفر در تشییع جنازه‌ی یک «پهلوان» نشان از استواری ارزش‌های پهلوانی در عمق جان بسیاری از مردمان جامعه است. تحتی قهرمان نسلی بود که اخلاق پهلوانی، مردم‌داری و ضدیت شجاعانه با قدرت منفور حاکم را می‌ستود. در دی‌ماه سال ۱۳۴۶ مردم تهران این ارزش‌ها را با تشییع پیکر غلامرضا تختی گرامی داشتند.

اما نسل بعدی ایرانیان، تهران را به صحنه‌ی نمایش یکی از بزرگترین تشییع جنازه‌های قرن تبدیل کرد. خرداد سال ۱۳۶۸ مردم ایران در یک گردهم‌آیی باشکوه پیکر رهبر انقلاب اسلامی خود را تشییع کردند. این گردهم‌آیی یکی از بارزترین بازنمودهای آن «جامعه‌ی انقلابی» بود که از آن بسیار سخن گفته شده است. حضور پرشمار تشییع‌کنندگان در این رویداد، در واقع گرامی‌داشت ارزش‌های انقلاب اسلامی بود. گرامی‌داشتی که مکرراً در تشییع جنازه‌های رهبران انقلابی در سال‌های آغازین انقلاب اسلامی و در طول دوره‌ی جنگ رخ داد.

بازخوانی تحولات ارزشی ایرانیان از روی تشییع جنازه‌های پرشور تاریخ معاصر ـ با همه‌ی کمی‌ها و کاستی‌هایش ـ در آبان‌ماه ۱۳۹۳، یک نسل پس از آن نسل انقلابی، به تشییع جنازه‌ی «یک ستاره‌ی موسیقی پاپ» می‌رسد. اما توجه خیل عظیم هواداران به مرگ این خواننده‌ی جوان حاوی چه ارزش‌هایی است؟

خواننده‌ی فقید، «یک ستاره‌ی موسیقی پاپ» بود و موسیقی پاپ جزیی جدانشدنی از صنعت فرهنگی جامعه‌ی مصرف‌گرای مدرن است. نگاهی به محتوای آثار به جامانده از مرتضی پاشایی نیز این نکته را تصدیق می‌کند. مضمون تکراری قریب به کل آثار او شکوه و شکایت از سستی و دردناکی روابط کوتاه‌مدت و سیال رمانتیک زمانه‌ی ماست. درخشیدن ستاره‌ی اقبال خواننده‌ی مرحوم و هنرمندان همسان او در سال‌های اخیر، نشانه‌ی درگیری نسل‌های جوان و نوجوان ایرانی در چالش‌های این جامعه‌ی مصرفی و تحول ارزش‌های حاکم بر ذهن و روح آنان به ارزش‌های نوین است.

سرگذشت جامعه‌ای با آن ارزش‌های پهلوانی و انقلابی، اکنون به ایستگاه تجربیات نسلی با ارزش‌های مصرفی جدید رسیده است. اکنون نمی‌توان گفت که ارزش‌های پهلوانی و انقلابی از میان رفته‌اند، صحبت از سربرآوردن نظام‌های ارزشی جدیدی در میان بخش‌های وسیعی از جامعه‌ی ایران است که با نظام‌های ارزشی پیشین یکسره متفاوتند.

[۱] World Values Survey

[۲] در داده‌های پیمایش ارزش‌های جهانی، داده‌های مربوط به ایران، تنها در سال‌های ۲۰۰۰ و ۲۰۰۵ میلادی به چشم می‌خورد.

[۳] دو پیمایش «ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان» و «شاخص‌های فرهنگ عمومی» از جمله پژوهش‌هایی هستند که در مقاطع زمانی کوتاهی در ایران به انجام رسیده‌اند.