انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

دو فرانسوی با دو زبان بدن، ناپلئون و سارکوزی

با چهره ی ناپلئون بناپارت از طریق پرتره هایی که نقاشانِ دربارش کشیده اند آشنا هستیم، و با وقایعِ جنگها و فتوحات و شکست هایش نیز از طریق کتابهای تاریخ. پرتره های مختلفی که تنها ژاک لوئی داوید از این نخستین امپراتور فرانسه کشیده است با آن قدرت جادویی قلم موی نقاشِ نئوکلاسیک، تماشاگر را محو در اقتدار و نفوذ نگاه امپراتور جوان می کند. و حسِّ تحسین مخاطب را برمی انگیزد. با این همه، واقعگراییِ این آثار تا حدّی است که نمی توان رئیس جمهوری را که اکنون امپراتور شده است در هیچ حالت دیگری تصور کرد: نگاه آرام و در عین حال با نفوذ و پر غرور، لبهای خاموش و گویا، گونه های فرانسوی، با آرایش مویی مردانه و معمولاً اندکی پریشان، و پیشانی صاف با دو چین کوچک اخمی که نشان از جدی بودنِ شخصیتِ او می دهد. همه ی اجزاء صورت هماهنگ است و رازهایی هم اگر هست با خویشتن داری کامل مراقبت می شود. در فاصله ی سالهای ۱۸۰۴ تا ۱۸۱۵، فرانسه با رهبری و هدایت چنین شخصیتی به نبرد با اتریش برخاست و بخش هایی از آن را به تصرف خود درآورد؛ مصر را از دست مملوک ها درآورد؛ هلند، بلژیک و قسمتی از پروس را ضمیمه ی خاک خود کرد و به توپخانه های ارتش بریتانیا حمله ور شد؛ حتی از تسخیر اسپانیا هراسی به دل راه نداده و از لشکرکشی به روسیه واهمه ای نداشت. شاید مردم فرانسه آن روزها احساس نمی کردند که دارند کاری را می کنند که مغولان می کردند؛ صرفاً از آن رو که باور داشتند امپراطور جوانشان، با چنگیز خان فرق می کند؛ و به او ایمان داشتند؛ به اتحاد اروپا می اندیشیدند و زندگی نظامی وار را بر هرج و مرج های پس از پیروزی انقلابشان ترجیح می دادند. مردم فرانسه اشتباه نمی کردند. آنان وقتی از زبان ناپلئون می شنیدند که “مرگ چیزی نیست؛ بلکه شکست خوردن و بی آبرو زیستن به منزله ی هر روز مردن است” کلام او را باور می کردند؛ آنان با حقیقتی مواجه بودند که با چشمان خودشان می دیدند؛ و آن زبان بدن ناپلئون بوده است.

زبان بدن اصطلاحی است از دانشی میان رشته ای؛ که در آن هم زبان شناسی و هم رفتارشناسی را می آموزند. تعلیماتی از درکِ هر آنچه ظاهراً عادی به نظر می رسد اما سراسر رمز و راز است؛ و به بیانی می توان گفت باطنی که کاملاً متفاوت از ظاهر بوده اما انکار می شود. تفاوت میان جملات و کلماتی که مردم بر زبان می آورند و درکِ ما از آنچه ایشان می گویند از ارتباطی غیر کلامی برمی خیزد؛ که به “زبان بدن” شناخته می شود. با آگاهی از علائم و نشانه های زبان بدن، بسیار ساده تر دیگران را می توان درک کرد، و به طور مؤثرتری با آنان ارتباط برقرار نمود؛ عمل و عکس العمل در پاسخ زبان بدن خواهند بود و ارتباطاط صحیح تر و حقیقی می توان داشت. همیشه و در هر حال، حرکات، اشارات، حالات چهره، و حتی تغییرات سراسر بدن و تمامی اشاره های ریز اجزاء چهره بسیار گویاتر اند تا زبان گفتاری افراد؛ و به راحتی سرّ ضمیر دیگران را افشا می کنند. حتی آرایش موی سر و سبک لباس پوشیدن هم در معرفی شخصیت فرد رساتر است تا مدارک تحصیلی و شغلیِ وی. اینها همه به عنوان رمزگان فرهنگی محسوب می شوند که رولان بارت پرده از رازهایش برداشت و نظام زبانی بس پیچیده ی آن را معرفی کرد؛ هرچند به طور ناخودآگاه همه ی انسان ها در هر فرهنگی با این نظام آشنایی کامل دارند و به تمامی رفتارها و حرکات دیگری را تشخیص می دهند.

و حال در دنیای امروز، بجای ژاک لوئی داوید و ژان آگوست دومینیک انگر، دیگر هزاران عکاس و فیلمبردار هستند که پرده از راز پشت چهره و رفتار سیاستمداران بر می دارند. و شبکه ی مجازی وب هم این رازها را در اختیار هزاران و میلیون ها بیننده ای قرار می دهد که اگر کتاب های زبان بدن را هم نخوانده اند، ناخودآگاه درکِ صحیحی از این نظامِ زبانی دارند. و در چنین شرایط پیچیده ای تنها یک شخص می تواند به کمک سیاستمدار و دولتمردِ اعظم بیاید و آن هم خودِ اوست: آگاهیِ لحظه به لحظه از وضعیت ظاهری، توأم با مَنشی که برخاسته از درونِ خالص و یکدست مردِ سیاست است می تواند به او کمک کند تا بیانِ زبان بدنش با آنچه که به نمایش گذاشته است متفاوت نباشد. دنیای سیاست دیگر دنیای راستی با خود است؛ زیرا پیچیدگی های فکری و روحی همه در کسری از ثانیه ثبت شده و به نظر و آگاهیِ میلیونها انسان دیگر می رسد. این است که مرد سیاست باید بر خود مسلط باشد تا بتواند بر دیگران نفوذی پایدار داشته باشد.

نیکولا سارکوزی در چنین دنیایی به ریاست جمهوری رسید ؛ و اگر فارغ از تمامی سیاست هایش، که بررسی آن در تخصصِ متخصصانِ دنیای سیاست است، بخواهیم تنها به عکس ها و فیلم هایش نگاه کنیم به نکات ظریفی پی می بریم که به طور کلی خبر از بی خبری مردی که در ۵۲ سالگی به ریاست جمهوری رسید می دهد. سارکوزی تنها ۵ سانتیمتر از ناپلئون کوتاه تر است؛ امّا بجای آنکه قدّ خود را بپذیرد و احساس کند که اقتدار یک رئیس جمهور در چند سانتیمتر بلندتر و کوتاه تر بودن نیست، به جبران این نقص که نه، بلکه احساسِ نقصِ خود، می پردازد به شیوه ای کاملاً ناراحت کننده برای مردمی که خود را سرآمدِ فرهنگِ پوشش در دنیا می دانند و فرانسه را مهد مُد جهان معرفی می کنند. پوشیدن کفش های پاشنه بلند برای یک رئیس جمهور شاید چندان عیب و ایراد نباشد که متأسفانه بلند کردنِ پاشنه های پا به هنگام عکس گرفتن در کنار خانم مرکل، اوبامای بلند قد، یا حتی کارلا برونی، همسری که خود مدل بوده است با آن چهره ی کلاسیک و فرانسوی. شاید دهان بازی که انگار هر لحظه می خواهد حرفی بزند یا سری متمایل و چهره ای ناآرام که گویی هر آن، باید برگردد و آن سوتر را نگاه کند، یا اداهایی که بی حواس و گیج بر چهره می نشیند، و دست هایی که به دوربین نزدیک می شوند بی توجه به فاصله ی کانونیِ لنز دوربین؛ و بی دقتی های دیگری از این دست از جانب سیاستمداری والا مقام برای مردمِ کشوری دیگر مثلاً حتی ایالات متحده، شاید عادی به نظر برسد، اما به نظر می رسد قبول این بی دقتی ها برای مردم انتلکتوئلِ فرانسه شاید سخت بوده است که امروز با همه ی فعالیت های این رئیس جمهور، ظاهراً چندان رقبتی به ماندگاریِ وی ندارند. این دقت های ریز برای رئیس جمهور بعدی که اگر فرانسواهولاند باشد ضرورت و اولویت دارد و اگر هم باز سارکوزی باشد باید امیدوار بود که لااقل مشاورانش اندکی از ژست های ولادیمیر پوتین، باراک اوباما، فرانسوا میتران، هیلاری کلینتون، و میخائیل گورباچف را به او یادآور شوند؛ و بیش از آن به آرامشِ درونش بیاندیشند.
منابع:
http://www.mindtools.com/pages/article/Body_Language.htm