انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

دو دولت کمونیست، دو دنیای متفاوت

آندری لانکوف ترجمه: نوژن اعتضادالسلطنه

بسیاری از مردمان از اینکه آگاه می شوند در دوران شوروی، شهروندان اتحاد جماهیر شوروی و کشورشان در نظر مردم کره شمالی بسیار زیباتر از غربی ها بنظر می آمدند (و تا به امروز هم اینگونه است) شگفت زده می شوند. در اواخر دهه های ۷۰ و ۸۰ میلادی، از دید اتحاد جماهیر شوروی، کره شمالی دیکتاتوری ای عجیب و غریب، فقیر و جنایتکار قلمداد می شد که بر اهداف مسخره ای مبتنی بود. زمانی که کره شمالی را با روسیه دوره شوروی مقایسه می کنیم، متوجه می شویم که روسها خود را به دلایل متعدد مردمانی آزاد و خوشبخت می دیدند.

برخی اوقات شگفت زده می شوم که چگونه شهروندان عادی غربی برای مثال لئونید برژنف رهبر وقت شوروی را با کیم ایل سونگ در کره شمالی برابر می دانند و هر دو دولت را دولتهای کمونیست می خوانند. این ها صرفا اتهاماتی است که متوجه شوروی می شود اما واقعیت آنست که نه تنها کیفیت زندگی بین این دو دولت کمونیست بسیار متفاوت از یکدیگر بوده است بلکه سطح نظارت اجتماعی و سیاسی نیز در جوامع مختلف کمونیستی بسیار متفاوت از هم بوده است. حداقل در دوره پس از استالین که من متولد شدم این تفاوتها قابل درک بود.

من در سال ۱۹۶۳ در دوره زمامداری برژنف در اتحاد جماهیر شوروی بدنیا آمدم، زمانی که خاطره حکومت ژوزف استالین در حال کمرنگ شدن بود (والدین من در دوره بدتر یعنی سالهای ترور استالینیستی رشد کردند) اتحاد جماهیر شوروی ای که من می شناختم به هیچ عنوان دولتی دموکراتیک نبود، اما در مقایسه با کره شمالی تحت زمامداری کیم ایل سونگ از نظر سیاسی و اقتصادی به حد غیر قابل قیاسی پیشرفته تر بود.

هیچ یک از هم صحبتی های غربی من، از جمله بسیاری از صاحب نظران در زمینه تاریخ و علوم سیاسی، نمی توانند به یک سوال ساده سیاسی پاسخی دقیق دهند و آن اینکه:”تعداد زندانیان سیاسی در دوره برژنف در اتحاد جماهیر شوروی چند نفر بوده اند؟” بسیاری از غربی هایی که من از آنان این سوال را پرسیدم گفتند که گمان می کنند این تعداد در حدود ده ها و یا صدها و یا صدها هزار نفر بوده باشند! (بایستی به خاطر داشته باشیم که کل جمعیت اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی در آن زمان در حدود ۲۵۰ میلیون نفر بوده است.)

پاسخ صحیح به این پرسش همواره باعث شگفتی می شود اما حقیقت آن است که در حدود هزار نفر (بله، هزار نفر) زندانی سیاسی در آن دوره در حبس بسر می بردند. برای روشن شدن مسائل و صحت داده ها، در مورد آمارهای دولتی سخن نمی گویم زیرا بطور فاحشی ساختگی بوده اند. بلکه آماری که ارائه نمودم برپایه داده های طبقه بندی شده کا گ ب (دستگاه امنیتی شوروی) و همینطور داده های جمعیت های دفاع از حقوق بشر که آن زمان در مخالفت با حکومت شوروی فعالیت می کردند، بوده است.
در طول دوره پنج ساله ۷۵-۱۹۷۱، حکومت شوروی ۸۹۳ نفر را به اتهام ارتکاب جرائم سیاسی زندانی کرده بود. در سالهای بعد (۸۰-۱۹۷۶)، تعداد کل زندانیان به ۳۴۷ نفر کاهش یافتند. این بدان معناست که در اواخر دهه ۷۰ میلادی، بطور میانگین در هر سال تعداد بازداشت شدگان ۲۶ نفر در هر ۱۰۰ میلیون نفر بوده است (بله، ۳۶ نفر بازای هر یکصد میلیون نفر، اشتباه چاپی نیست)
نبایستی تصور شد که اتحاد جماهیر شوروی یک لیبرال دموکراسی بود. حکومتی بود سرکوبگر که تحمل هیچ گونه مخالفتی را نداشت، اما از زمان مرگ استالین حبس یک مخالف سیاسی توسط حکومت بعنوان آخرین حربه مورد استفاده قرار می گرفت. شیوه مکارانه ای بود اما اغلب راه موثری در کسب اطمینان حکومت از مطیع بودن اکثریت شهروندانش بود.
اتحاد جماهیر شوروی روند اشتغال و توسعه را بطور کامل تحت کنترل داشت و اعتراضات کارگران به دستمزدهای پایین و تبعیض های اعمال شده علیه آنان و خانواده هایشان را شدیدا محدود و کنترل می کرد. با این حال در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی، اتحاد شوروی کمتر خطر دستگیری و زندانی نمودن شخصی به دلیل سخن گویی علیه حزب کمونیست و رهبران آن را به جان می خرید.
کره شمالی در این موارد بسیار متفاوت است و شباهت بسیاری به اتحاد شوروی دوره استالین دارد زمانی که بسیاری از زندانیان سیاسی متجاوز از یک میلیون نفر بودند و بدنر از آن اینکه بخش قابل توجهی از زندانیان سیاسی دوره استالین به هیچ وجه دشمن حکومت نبودند: آنان اغلب توسط دستگاه امنیتی دستگیر می شدند تا سهمیه تعیین شده برای پر کردن زندانهای سیاسی تکیل شوند! در دوره زمامداری کیم ایل سونگ، کره شمالی زندانیان سیاسی افرادی را شامل می شدند که به رهبر آن کشور ابراز علاقه نکرده بودند. پس نبایستی شگفت زده شویم که کره شمالی شمار بالا و غیر عادی ای از زندانیان سیاسی را در خود جای داده است، این تعداد در دوره کیم ایل سونگ به ۱۵۰۰۰۰ نفر رسیده بود. تا دهه ۹۰ میلادی، در کره شمالی کل خانواده یک فرد زندانی به اردوگاهی فرستاده می شدند و در آنجا تحت کنترل بودند. کیم در این زمینه خشن تر و سخت گیر از ژوزف استالین بود. زیرا در شوروی دهه ۳۰ میلادی اصل “مسئولیت پذیری خانواده” تنها متعلق به خانواده قربانیانی بود که مرتکب جرائم شدید سیاسی آن هم از نوع حساس آن شده بودند.

در کره شمالی، اگر هرگونه لطیفه ای در مورد کیم و خانواده اش ساخته می شد و به گوش جاسوسانش می رسید شخص سازنده و گوینده بازداشت می شد و تحت شکنجه قرار می گرفت و ممکن بود سالهای طولانی به زندان بیفتد. در شوروی دوره استالین ساختن لطیفه در مورد استالین نتایج مشابهی را در برداشت، اما در سالهای بعد برخورد با این موضوع کاهش یافت.
تصور نادرست دیگری که در مورد شوروی عمومیت دارد آنست که شهروندان شوروی در دوره برژنف اجازه سفر آزادانه در کشورشان را نداشتند. احتمالا این باور در اثر محدودیت هایی که بر خارجیان در شوروی تحمیل می شد بوجود آمده است. زیرا خارجی ها می بایستی برای سفر در خاک شوروی از دولت اجازه کسب می کردند و زمانی که مکان سکونت خود را ترک می کردند بایستی به دولت اطلاع می دادند. اما برای متوسط شهروندان شوروی سفر در سرتاسر خاک آن کشور دشوار نبود. مسلما برخی نواحی وجود داشت که بر روی سفر شهروندان عادی بسته شده بودند، این نواحی مناطق نزدیک مرزها بعلاوه شهرهای دارای امکانات نظامی مثل ولادیووستوک بودند. با این حال چنین مناطقی انگشت شمار بودند و اکثر مردم امکان سفر آزادانه را داشتند (مسلما، محدودیت های بسیاری برای افرادی که بطور مداوم نقل مکان می کردند وجود داشت.)
با این حال شرایط در کره شمالی دوره کیم ایل سونگ بسیار متفاوت از شوروی بود. شهروندان کره شمالی در صورتیکه قصد داشته باشند به خارج از کشور و یا حتی شهرهای داخلی آن کشور سفر نمایند ملزم به کسب اجازه رسمی از دولت هستند. مسافران می بایستی دلیلی قانع کننده به دولت برای کسب اجازه ارائه نمایند. البته افرادی که بطور رسمی برای تجارت قصد سفر داشته باشند با مشکلی مواجه نمی شوند. عموما، درخواست سفر توسط دبیر کل حزب بررسی شده و سپس از طریق اداره دولتی محلی (این ادارات توسط افسران پلیس اداره می شوند) مورد تایید یا رد قرار می گیرد. در درخواست نامه بایستی قصد مسافر از سفر، هدف و مدت زمان اقامت وی در کشور مقصد ذکر شده باشد. مسافرین حتی می بایستی تمایل خود به اقامت در هتل و یا نزد دوستان و خانواده شان را نیز اظهار نمایند. برای سفر به برخی مناطق خاص، مثل پیونگ یانگ و یا نواحی نزدیک یک ناحیه غیر نظامی، مسافران نیازمند دریافت نوع خاصی از اجازه نامه سفر می باشند که بایستی به تایید وزیر کشور رسیده باشد، تایید نامه ای که کسب آن بی نهایت دشوار است.
چنین محدودیت ها و موانعی تا به امروز در کره شمالی وجود دارند، اما در عمل بارها دیده شده که از آن چشم پوشی شده است. هنوز هم مهاجرت مردم کره شمالی از ایالتهای گوناگون آن کشور به پایتخت کره پیونگ یانگ دشوار است. بسیاری از مسافران تنها در دو تحصیلی خود در قالب اردوهای آموزشی در سنین نوجوانی به پایتخت “انقلاب” سفر کوتاهی داشته اند.
از دیگر تفاوتهای عمده میان شوروی دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی با کره شمالی میزان دسترسی به اطلاعات از خارج است. کره شمالی احتمالا تنها کشوری در جهان است که داشتن رادیوی شخصی در آن ممنوع می باشد. تمام نشریات خارجی با ماهیت غیر فنی، از جمله کتب و نشریات رسیده از کشورهای برادر کمونیست در بخش ویژه ای از کتابخانه ها قرار داده می شوند و تنها افرادی که اجازه نامه امنیتی داشته باشند اجازه دسترسی به آنها را دارند.
در شوروی پس از مرگ استالین چنین وضعی وجود نداشت. استفاده از رادیوی شخصی قانونی بود و حتی روستاهای دور افتاده هم به رادیو دسترسی داشتند. این درست است که رسانه های خارجی در روسیه که به زبانی غیر از روسی خبرپراکنی می کردند با محدودیت و گاهی با تعطیلی مواجه می شدند. اما گوش دادن به اخبار این رسانه ها منع قانونی نداشت، گرچه از دید رسمی دولت طبق معیارهای خود نظرات چندگانه ای در این باره وجود داشت. در واقع، استفاده از رادیو به فراغت معمول شهروندان شوروی تا اواخر دهه ۶۰ میلادی تبدیل شد، بطوریکه طبق آمارها در حدود یک چهارم از خانواده های ساکن شوروی حداقل یکبار در هفته به رسانه های خارجی گوش می دانند.
نشریات خارجی در اتحاد جماهیر شوروی بشدت تحت سانسور قرار می گرفتند. کتابهایی که بطور آشکار از کمونیسم و یا نظام شوروی انتقاد می کردند در بخش ویژه ای از کتابخانه قرار می گرفتند. با این حال، رمان های غربی در کتابخانه های بزرگی قرار داشتند و بطور قانونی در کتابفروشی های مربوط به کتب و زمانهای خارجی به فروش می رسیدند. فروش این کتب آزاد بود تا جائیکه به کمونیسم و ایدئولوژی رسمی حکومت شوروی نقد و یا حمله ای وارد نمی ساختند. برای مثال، هیچ یک از آثار جورج اورول که نقد کمونیسم شوروی در آنها اشکارا به چشم می خورد اجازه فروش در شوروی را نیاقتند.
نشریات غربی دست چپی آزادانه در شهرهای بزرگ شوروی به فروش می رسیدند و من هنوز به یاد دارم که چگونه در اوایل دهه ۸۰ میلادی هر دو هفته یکبار اکثر شماره های جدید نشریه ای چون “مورنینگ استار”، ارگان رسمی حزب کمونیست بریتانیا را می خریدم. البته قیمت آن نشریات گران بود، اما با این وجود خریداری می شدند و برخلاف تصوری که وجود دارد در مورد سیاست های داخلی و خارجی شوروی به تملق گویی نمی پرداختند.
تصور نادرست دیگری که در مورد شوروی وجود دارد آنست که گمان می شود در شوروی همه چیز جیره بندی بوده است. در واقع، بسیاری از اقلام همواره کمیاب بودند و در لنینگراد در دوران جوانی من در دهه ۷۰ میلادی بندرت یافت می شدند برای مثال کاغذ توالت یکی از کالاهای کمیاب بود که دسترسی به آنها نیازمند مهارت و ارتباطات قوی بود و یا موز که تنها دوبار در سال قابل دسترسی و خریداری بود و برای خرید آن صف های طولانی ای تشکیل می شد. با این حال، کالاهای اولیه و ضروری مثل شکر، شیر و سیب زمینی همواره و براحتی و با قیمتی ارزان در دسترس بودند.
جیره بندی در شوروی در سال ۱۹۴۷ قطع شد و تنها در اواخر دهه ۷۰ میلادی بدلیل هراس حکومت مرکزی از خرید از خارجی ها از سر گرفته شد.
در کره شمالی جیره بندی از سال ۱۹۴۶ آغاز شد و از سال ۱۹۵۷ تمام اقلام مصرفی بوسیله کوپن های مخصوص قابل دسترسی بودند. در سال ۱۹۵۷، تجارت خصوصی برنج و سایر غلات ممنوع شد. بنابراین توزیع غلات (که از مهمترین منابع در جیره غذایی اکثیر کره ای ها هستند) در انحصار دولت قرار گرفت. از اواخر دهه ۶۰ میلادی، یک اقتصاد خرد آغاز بکار کرد که البته مخفیانه و دور از چشم دولت بود. فروشگاهها بمدت طولانی نمی توانستند اقلام مصرفی را بفروش رسانند و تنها در قبال مبادله کوپن های جیره بندی امکان خرید وجود داشت. پول ارزش خود را از دست داده بود و تنها پس از مرگ کیم ایل سونگ برخی مسائل تغییر یافت.
مقدار جیره دریافتی وابسته به میزان کار فرد بود، میانگین کارگران جیره ای ۷۰۰ گرمی در روز دریافت می کردند، زنان خانه دار تنها جیره ای ۳۰۰ گرمی بدست می آوردند و افرادی که به کارهای سخت فیزیکی مشغول بودند (مثل کارگران معادن) از نظر دولت شایسته کسب بیشترین میزان جیره روزانه ۹۰۰ گرمی بودند.
تمام شرایط مذکور در مورد کره شمالی از دید شهروندان شوروی بعنوان یک کابوس قلمداد می شد و نشانه ای از یک اقتصاد ناکارآمد با چشم اندازی نا امید کننده بود. این بدان معنا نیست که ادعا کنیم اقتصاد شوروی، اقتصادی پویا بود اما روسها در دهه ۷۰ میلادی، با ایده اقتصادی چون اقتصاد کره شمالی ترسانیده شده بودند که برای خرید مقداری رشته نودل نیز نیازمند به دریافت کوپن هستند.
بنابراین نبایستی از این موضوع که مسافران کره شمالی که در دهه های ۷۰ و ۸۰ میلادی از شوروی بازدید نموده بودند و آن کشور را جامعه ای سرشار از کالاهای مصرفی و آزادی می دیدند، شگفت زده شویم.
در مقابل بسیاری از شهروندان شوروی مسائل را این گونه نمی دیدند از دید آنان کشورهای توسعه یافته غربی در آزمونی طبیعی سعادت و آزادی را بدست آورده بودند و اتحاد جماهیر شوروی را عقب افتاده از آن جوامع قلمداد می نمودند.
وجود چنین برداشتهایی و وجود شکاف و آسیب هایی باعث سرنوشت محتوم نظام شوروی شد. با این حال، در دهه های ۶۰ و ۷۰ میلادی، اتحاد جماهیر شوروی و کره شمالی دو دنیای جدای از هم بودند و هر دو طرف از وجود تفاوت های فاحش میان جوامع خود آگاه بودند.
*پروفسور آندری لانکوف، متخصص امور ارتباطات در دانشگاه کوکمین شهر سئول کره جنوبی است. وی هم چنین بعنوان همکار برای موسسه تحقیقاتی آسیا و پاسفیک در دانشگاه ملی استرالیا نیز فعالیت می کند. او از دانشگاه دولتی لنینگراد در مقطع دکترا در رشته تاریخ و خاور دور و چین با تمرکز بر کشور کره فارغ التحصیل شد. از پروفسور لانکوف کتابها و مقالات متعددی در حوزه کره و شمال اسیا به چاپ رسیده است.
منبع: آسیا تایمز
http://www.atimes.com/atimes/Korea/NC08Dg01.html
nozhan_etezad@yahoo.com