انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

دوازده سال است که سکسکه می کنم

. Experience: I’ve had hiccup for 12 yearsDaniel MC Cracken Fri 11 Sep 2020   ۱۰.۰۰ BST

در شهرک داناونت، آلاباما[۱] بزرگ شدم جایی که همه همدیگر را می‌شناختند.  بچه‌ای نرمال بودم. سپس در سال ۲۰۰۶ وارد دانشگاه آلابامای شمالی شدم، به پارتی‌های شبانه می‌رفتم، مست می‌کردم و قرص‌های اوپیات [۲]و باربیتورات[۳] که برای آرتریت و میگرنم تجویز شده بود، می‌خوردم اما من آنها را بد استعمال می‌کردم و کنترل اوضاع از دستم خارج شد. به بازار سیاه می‌رفتم تا نسخه‌های مختلفی بگیرم، معتاد شدم.

شبی در مارس ۲۰۰۸ قرص‌های زیادی انداختم بالا و پشت آن یک تن ودکا خوردم تا آنها را بشوید. صبح روز بعد، گیج و منگ از خواب بیدار شدم در حالی که چیزی یادم نبود. شروع به سکسکه کردم. تمام صبح یکریز سکسکه می‌کردم.خیلی سکسکه می‌کردم، فکر کردم حمله‌ی ناشی از بیماری است اما تمامی نداشت که نداشت و گردن و قفسه‌ی سینه‌ام آسیب جدی دید. پس از یک هفته، به درمانگاه دانشگاه رفتم. آنها گفتند مشکل خاصی نیست و نباید به آن توجه کنم.

تعداد سکسه‌هایم متغیر بود. اگر استرسم تشدید می‌شد یا خواب کافی نداشتم، سکسکه‌هایم شدیدتر می‌شد. به طور متوسط، در هر دقیقه پنج بار سکسکه می‌کردم یعنی هر ۱۰ ثانیه یکبار.

اولین بار وفتی با خانواده‌ام تلفنی صحبت می‌کردم، فکر کردند که مسخره بازی در می‌آورم و شروع کردن به دست انداختنم. تنها زمانی که با آنها روبرو شدم حرفم را باور کردند. آنها می‌شنیدند که تمام شب در حال سکسکه کردن هستم، حتی وقتی خواب بودم، آنجا بود که فهمیدند راست می‌گویم.

در ابتدا پزشکان تصور می‌کردند که  مشکل مربوط به سرم است. این مشکل، جنجال برانگیز بود. منطقی نبود که بخواهم در خصوص چنین چیزی دروغ بگویم چون خیلی دردناک و آزاردهنده بود. حتی امروز، برخی از پزشکانی که می‌بینم باور ندارند که سکسکه‌ی مزمن وجود دارد.

روزی مرا از کلاس اخراج کردند چون می‌گفتند مخل نظم و مخرب هستم. سکسکه زندگی روزمره‌ام و کارهایی که به طور اجتماعی می‌توانستم انجام دهم را تحت تأثیر قرار داده بود؛ هرگز به سینما نمی‌رفتم زیرا فکر می‌کردم باعث آزار بقیه می‌شوم. این مشکل نه تنها از لحاظ فیزیکی بلکه از نظر روانی هم طاقت فرسا بود.

مدتی برای کنار آمدن با این شرایط به مشروبات الکلی روی آوردم اما فهمیدم دارم اوضاع را بدتر می‌کنم. بنابراین دست از خوردن قرص و الکل برداشتم. زندگی‌ام به روال قبلی برگشت اما سکسکه همچنان ادامه داشت.

اوایل دوران نامزدی‌ام خیلی سخت بود. برخی از مردم می‌گفتند عذاب آور بودن این مشکل آن را جالب می‌کند.

اولین بار وقتی شوهرم را دیدم سکسکه می‌کردم و فیلم مانتی پایتون و جام مقدس[۴] را تماشا می‌کردیم. سکانسی داشت که در آن نگهبانی مدام سکسکه می‌کرد، بنابراین این مشکل تا حدودی شبیه جوک شد. شوخی در کنار آمدن با این مشکل نقش مهمی داشت. سالها  داروهای مختلفی برایم تجویز می‌کردند. دوره‌های مختلف درمان را بدون هیچ پیشرفتی سپری کردم سرانجام به این نتیجه رسیدم که دیگر اوضاعم روبه راه نمی‌شود. هشت سال پس از شروع سکسکه آن را بخش لاینفکی از وجودم دانستم؛ هرگز کاملاً ریشه کن نشد اما داروها تعداد دفعات آن را کمتر کرد.

زمان زیادی سپری شد تا توانستم به روال عادی برگردم و تحصیلاتم را به اتمام برسانم. سرانجام در سال ۲۰۱۲ فارغ التحصیل شدم. وقتی باردار شدم دست از خوردن دارو برداشتم اینجا بود که فهمیدم سکسکه‌هایم قابل کنترل‌تر شده، شاید در هر سه دقیقه یکبار. از آن موقع به بعد دیگر درمان را ادامه ندادم.

تا مدتها مشروب نمی‌خوردم، هرگز فکرش را هم نمی‌کردم که سکسکه‌هایم ربطی به خوردن داروهای دوران دانشگاهم داشته باشد. سالها مشاوره و تحقیق پزشکان را بر آن داشت تا ارتباطی بین این دو پیدا کنند. آنها مطمئن نبودند چرا چنین اتفاقی افتاده اما ظاهراً سکسکه‌ی مزمن می‌تواند ناشی از مشکلات سیستم عصبی و بیهوشی باشد.

حال دوازده سال است که با سکسکه زندگی می‌کنم. حس می‌کنم از نظر روانی برای تحمل این مشکل قوی‌تر و صبورتر شده‌ام دیگر با آن کنار آمدم و به آن مثل عضوی در بدن عادت کردم مثل پلک زدن، گرچه دخترم هنوز با شنیدن صدای سکسکه‌هایم می‌خندد.

[۱] Dunnavant. Alabama

[۲] Opiate

[۳] Barbiturate

[۴] Monty Python and The Holy Grail