انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

در ماهیت چند سکانس حذف شده ازنسخه اول فیلم فردوسی

بنام خداوند جان و خرد
در مورد بیست دقیقه سکانس هایی نو یافته از فیلم فردوسی(۱۳۱۳) نکته هایی را می توان مطرح ساخت:

نخست، پیش از هر مقدمه ای تشکر می کنم از مدیریت فیلمخانه‌ملی ایران که چند روز قبل از این جلسه، فیلم را در همین سالن به من نشان دادند و این امکان را برای من فراهم ساختند که روی فیلم تأمل کنم و البته شایسته نیست که با تکه فیلم هایی، اثر نهایی را به سنجیم.

دوم – اهمیت فیلم از جنبۀ آرشیوی:
مهمترین اهمیت این رخداد، از جنبۀ آرشیو فیلم، عبارت از پیدا شدن و دیداری شدن بخش گم شده ای از تاریخ سینماست. چیزی که گم بوده و حالا پیدا شده. پیدا شدن هر فیلمی به این معناست که تاریخ سینما را از تاریخ شفاهی و افواهی و حدس وگمان به تاریخ سینمای تصویری و واقعی مبتنی بر سند، تبدیل می کند. تا چند سال پیش تاریخ سینمای ایران، تاریخ شفاهیات بود. نام و نشان خیلی از فیلم ها از جمله آثار دوره قاجار را شنیده بودیم ولی آن فیلم ها وجود نداشتند. حالا تاریخ سینمای ما به تدریج با امر ملموس وقابل مشاهده، تعریف می شود. اگر پیش از این با نقد های امر شفاهی( فیلم های ناموجود) روبرو بودیم. حالا همین سکانس های یافته شده، امکان بهتری برای شناخت قابلیت های سینمای هند و ایران فراهم ساخته است. جدا ازین که بوضوح می گوید کارگردان های فیلم چه کسانی هستند و سپنتا چه نقشی بر عهده داشت، پرسش هایی را هم طبیعتاً به همراه می آورد که ممکن است فرعی تلقی شود ولی دانستنشان می تواند برای شناخت بهتر همین بیست دقیقه مفید باشد. اگر فیلم نیتراته بوده، تا کنون کجا نگهداری می شده؟ روی قوطی فیلم چه نوشته بوده؟ کپی، البته پوزیتیو بوده. آیا روی قوطی مهر کمپانی خورده یا مهر شهربانی کشور را دارد؟ درون قوطی یا بستۀ فیلم، نامه ای یا نوشته ای همراه نبوده؟ و این که فیلم آتشگیر نیتراته مذکور برای جلوگیری از آتشگیری الان چگونه و در چه محفظه ای نگهداری می‌شود؟ نکته دیگر این که پیدا شدن همین سکانس ها، این امید را در ما زنده می‌سازد که شاید روزی سایر فیلم های سپنتا و فیلم های ابراهیم مرادی هم جایی یافت شود.

سوم- در روزهای گذشته این خبر به مطبوعات داده شده است که نسخۀ مرمت شدۀ فیلم فردوسی رونمایی می‌شود. ماهیت این نسخه از فیلم چیست؟ آیا واقعاً با نسخه ای مرمت شده از فیلم فردوسی روبرو بودیم؟

به احتمال قوی، شما، نخستین تماشاگرانی هستید که در هشتاد و پنج سال گذشته این صحنه ها را دیده اید. گرچه فیلم فردوسی در هزاره فردوسی در طوس بنمایش در‌آمد ولی نسخه ای که شما امروز مشاهده کردید را فقط شما و چند نفری از جمله پهلوی اول دیده‌اید و بس. فرض من این است که این بیست دقیقه سکانس های خارج شده از نسخه اول فیلم است که حتی در جشن هزاره فردوسی در طوس بنمایش در‌نیامد. این مدعا، چگونه اثبات می شود؟

نصرت الله محتشم در برابر دوربین فیلم‌ سینمای ایران مشروطیت تا سپنتا ( ۱۳۴۹ ) می گوید که نقش سلطان محمود را با گریم و سهراب را بدون گریم بازی کرد. در حالی که دیدیم نقش سلطان محمود غزنوی ( در فیلم بیست دقیقه ای) را بازیگری به اسم افلاطون بر عهده داشت. پس قضیه چیست؟ مشخص است که با دونسخه روبرو هستیم و آنچه را امروز دیدیم، سکانس های حذف شدۀ نسخۀ اول فیلم فردوسی است که از مجموعه، جدا شد و فیلم دوباره با هنرپیشه ای دیگر مقابل دوربین رفت. مرحوم سپنتا به آقای جمال امید گفته است که:

شاه به صحنه های سلطان محمود غزنوی ایراد گرفت و دستور به حذف برخی صحنه ها و تکرار بعضی از قسمت های دیگر داد. و ما ناچار به دوباره سازی قسمت هایی از فیلمی شدیم که آماده نمایش بود (ص۷۲)

به همین دلایل، ما امروز شاهد قطعه های مرمت شده ای از نسخۀ اول فیلم فردوسی بودیم که به گفتۀ سپنتا، «دستور به حذف» آنها از نسخه اول داده‌شده ‌بود. بنابراین باید خبر فیلمخانه‌ملی به مطبوعات را تصحیح کرد. زیرا ما با نسخه مرمت شدۀ فیلم فردوسی مواجه نبودیم و نسخۀ نهایی فیلم فردوسی ( نمایش داده شده در طوس ۱۳۱۳) همچنان نامکشوف است و باید منتظر پیدا شدن فیلم دوباره سازی شده بمانیم. که با شرکت نصرت الله محتشم در دو نقش، ساخته شد. پوستر آبی رنگ فیلم فردوسی، کشتی گرفتن را نشان می دهد.

چهارم- سرمایه گذار و تهیه کنندگان فیلم چه کسانی بودند؟

طبق سندی که شماره سازمان اسناد ملی ایران را دارد سپنتا نماینده رسمی امپریال فیلم در ایران معرفی شده است. او طی نامه ای به وزارت معارف و اوقاف، خواستار حمایت آن وزارت خانه و دریافت سفارش برای تبدیل فیلم های صحی و تربیتی شد: (۱)

«… به طوری که دفتر مرکزی امپریال فیلم بمبئی اطلاع می‌دهد، چون فیلم های صحی وتربیتی، عموماً جنبه خصوصی دارد وممکن است مورد توجه عموم واقع نگردد وضمناً مستلزم مخارج زیادی می باشد، کمپانی می‌تواند بنا بر دستور مخصوص وزارت معارف فیلم های مزبور را به زبان فارسی تهیه و در قیمت صدی بیست تخفیف قائل گردد»

اسناد دیگر هم نشان می‌دهد که کمپانی امپریال فیلم با دولت ایران در ارتباط بود. قدیمی ترین سند در این باره، در روزنامه برق منتشر شده و نوشته ای از آغا محشر شیرازی لطفی زاده مدیر آن روزنامه است:

«کمپانی امپریال در صدد بر آمده است که برای جشن هزار سالگی فردوسی در طوس فیلمی از شرح حا ل فردوسی تهیه نموده ودر موقع مزبور در طوس به معرض نمایش گذاشته شود. موفقیت کمپانی امپریال را در خدمت به وطن مقدس وبقای علاقه خان بهادر اردشیر ایرانی را به این صنعت از خداوند خواستگاریم و امیدواریم کمپانی امپریال از مساعدت هایی که از طرف اولیای امور و عموم ایرانیان نسبت به آن کمپانی شده، حسن استقبال نموده به توسعه و ترقی فیلمبرداری فارسی بیفزاید.»

آغامحشر شیرازی، کمپانی امپریال را متعلق یا در خدمت به وطن مقدس دانسته است. خود سپنتا نیز به جلب نظر مقامات وزارت معارف اشاره کرده است (۲)

در سایت مجموعه تاریخی، فرهنگی و مذهبی تخت فولاد اصفهان نیز خواندم که :

از طرف وزارت معارف ایران پیشنهاد دومین فیلم نیز به او (سپنتا) داده شد. این فیلم با نام «فردوسی» در مهر ۱۳۱۳ش در جشن هزارمین سال تولد فردوسی با ایجاد آرامگاهی تازه در طوس به نمایش درآمد.(۳)

سند فوق نام نویسنده را ندارد. بنظر می‌رسد نوشتۀ دکتر ساسان سپنتا بوده‌باشد که بهتر از هرکس پدرش را می‌شناخت. با توجه به خبر روزنامه برق اگر معنای پیشنهاد، همان باشد که امروزه می‌فهمیم. یعنی مشارکت در سرمایه گذاری و یا تولید بوده باشد، می‌توان گفت فیلم فردوسی، نخستین فیلم داستانی است که توسط دولت ایران، یا با معاضدت دولتی تهیه شد. هرچند خان بهادر اردشیر ایرانی در سخنرانی پیش صحنه، میگوید که کمپانی امپریال فیلم تصمیم گرفت این فیلم را بسازد و فیلم تحت عنوان «کوچکترین ارمغان امپریال فیلم کمپانی» به فردوسی پژوهان، حاضر در طوس تقدیم می‌شود. و می افزاید«چون در عرض دو هفته تهیه شده است ما را معذور خواهید کرد». که با تجدید فیلمبرداری، احتمالا همین نما نیز تکرار شده است.
در کنگره هزاره فردوسی که بزرگترین اجتماع علمی در تاریخ ایران جدید محسوب می‌شود بیش از چهل ایران شناس بزرگ از هفده کشور جهان و همین تعداد، دانشمند ایرانی در طوس حضور داشتند. تا کنون گزارشی از تماشای فیلم فردوسی در نوشته های ایشان ندیده ام. در صورتی که نمایش فیلم مذکور با افسانه هایی که در باره زندگی فردوسی برگزیده و یا ساخته است، می توانست مورد بحث قرار گرفته باشد.

پنجم : کارگردان و صدا بردار فیلم کیست؟

مرحوم نصرت الله محتشم، در برابر دوربین من( در فیلم سینمای ایران مشروطیت تا سپنتا) گفت که در این فیلم، خان بهادر اردشیر ایرانی کارگردان و سپنتا دستیار خان بهادر بود و به فیلمبردار ایده می‌داد . در عنوان بندی، نامی از دستیار نیست ولی فیلم دو کارگردان دارد و تحت رژیست خان بهادر اردشیر ایرانی و رستم بروچا ساخته شده است. صدا هم توسط ادی ایرانی و جیمی واریا برداشته شده و هنوز صدا گذاری وجود ندارد. بنابراین جز صحنه هایی که صدای شعر خوانی سپنتا روی صحنه قبلی یا بعدی میکس شده، هنوز صدای محیط و جلوه ویژه صدایی موجود نیست.

منابع مورد استفاده سپنتا به عنوان «پییس‌نویس»
نسخۀ بیست دقیقه ای فردوسی نشان می دهد که شاهنامه و چهار مقاله نظامی عروضی، دو منبع اصلی برای پییس نویسی یا فیلمنامه نویسی توسط عبدالحسین سپنتا بوده‌اند. روایت خطی از جوانی ی فردوسی شروع می شود و به پیری می‌رسد. جز این که در هنگام خواندن داستان رستم و سهراب برای سلطان محمود غزنوی(همانطور که در پوستر فیلم نیز مجسم شده) کشتی گرفتن رستم و سهراب هم زنده می‌شد.

نسخۀ فیلمخانه‌ملی ، با نوشته ای شروع می‌شود« هزار سال پیش در طوس». منصور یا فردوسی جوان ( سپنتا) درکوچه باغی با الاغش می‌آید.
میان نویس :« جایی که منصور زندگی می‌کند».

فردوسی افسار الاغ را می بندد و به داخل خانه می‌رود. صحنه بعد اتاقی بسیار ساده از منزل اوست که شاعر از پنجره به بیرون می‌نگرد. پلی را در قاب دایره‌ای می‌بینیم. (۴) فردی از چپ کادر وارد می شود. و می پرسد: منصور درچه فکری؟ فردوسی سر بر می‌گرداند «روزی می‌رسد که من این پل را تعمیر کنم».

دوست فردوسی، او را به متون کهن رهنمون می‌شود و می گوید که: بهتر است متون پهلوی را از بزرگان بدست بیاوری.

البته، فردوسی خود در سرآغاز شاهنامه می‌گوید که مهربان دوستی شاهنامه ابومنصوری را برایش آورد.

« چو آورد این نامه نزدیک من        بر افروخت این جان تاریک من»

اما در فیلم، همان «مهربان دوست» که وارد منزل منصور( فردوسی) شده، با نامه ای او را به موبدان معرفی می‌کند و فردوسی به دنبال نامه باستان به غاری اندر می‌شود. نمی دانم، ریشۀ این روایت، کجاست؟ آیا اشاره ای است به مقدمه شاهنامه که:

زهر کشوری موبدی سالخَورد       بیاورد کین نامه را گرد کرد …
چو بشنید از ایشان سپهبد سخُن    یکی نامور نامه افگند بن

در صحنه بعد منصور( فردوسی) وارد غاری می‌شود که کتاب های باستانی با خط پهلوی در آنجا پنهان، حفظ و نگهداری می‌شود.

یکی نامه بود از گه باستان      فراوان بدو اندرون داستان
پراگنده در دست هر موبدی      ازو بهره‌یی نزد هر بخردی

در نمایشنامه دیباچه نوین شاهنامه نوشته بیضایی نیز فردوسی «در جستجوی دفتر های کهن به دیدار کوه نشینان فراری می رود». (۵) در نسخۀ، بیست دقیقه‌ای فردوسی،« نامۀ باستان» با خط‌پهلوی به صورت کتابی قطور، از صندوق در آورده می‌شود و در اختیار فردوسی قرار می‌گیرد. این که موبدان چهار نفر هستند، بنظر می رسد، همان «خداوندان کتب از دهقانان و فرزانگان و جهاندیدگان» هستند که به فرمان ابومنصور محمد بن عبدالرزاق گرد هم آورده شدند.

آیا در فیلم فردوسی شخصیت های ابومنصور محمد بن عبدالرزاق و منصور (فردوسی ) با هم ادغام شده اند؟ در شاهنامه ابومنصوری، از چهار دهقان و فرزانه به نام‌های ماخ پیر خراسانی از هرات، یزدانداد پسر شاپور از سیستان، شاهوی خورشید پسر بهرام از نشابور و شاذان پسر برزین از توس نام برده شده‌است. غرض فردوسی از اسپهبد نیز ابومنصور عبدالرزاق است که از نژادۀ اسپهبدان بود و اوست که نامه پراکنده باستانی را گرد آورد. در فیلم فردوسی هم موبدان چهار نفرند.

مشخصۀ فضایی و فکری صحنه غار مزدا پرستان
صحنه غار هم با نوشته ای در توضیح مکان، آغاز می شود. بازیگری ی چهار موبد با لباس سفید، بیانگرایانه است، احتمالا موبد( جمشید جی) به زبان پهلوی سخن می‌گوید. موبدان دارای زندگی مخفی درون غار و نگهبان نیزه دار هستند. غار عبارت از دو دکور است که یک پوست ببر کف آن فرش شده، دارای منبع نوری نامشخص است و موبدان، چه در گفتگو چه در پنهان‌کاریشان بسیار خوب بازی می‌کنند. صدای فردوسی (سپنتا)روی نسخه قدیمی «نامۀ باستان» شنیده می‌شود:

که این نامه را دست پیش آورم      ز دفتر به گفتار خویش آورم

نماها بیشتر عمومی است و به خاطر ضبط صدا سر صحنه، افراد، بلند صحبت می‌کنند. منصور بعد از دیدن آتش جاودان می‌گوید:

مگویی که آتش‌پرستان بُدند     پرستندۀ پاک یزدان بُدَند .

سپس به لباس خود اشاره می‌کند و می‌گوید با عربها رابطه‌ای ندارم.

• پس از این صحنه ها احتمالا، فیلم اصلی، دارای صحنه هایی از سرایش شاهنامه وخواندن در برابر سلطان محمود در غزنین بود.

پردۀ ۴ در فیلم بیست دقیقه ای
میان نویس: «چند سال بعد یک قضیه ادبی، شاه را به یاد شاعر فراموش شده انداخت».

منظور از قضیه ادبی چیست؟

نظامی عروضی از عرضۀ شاهنامه به سلطان محمود نوشته است که «عرضه شد وقبول افتاد» و شاید منظور از « قضیه ادبی» این است که سلطان محمود با آن جماعت( شاعران درباری) تدبیر می‌کند که فردوسی را چه دهیم. گفتند پنجاه هزار دینار طلا و سرانجام به دلیل این که او مردی رافضی است شصت هزار درم نقره برای فردوسی می فرستند و« او به غایت رنجور افتاد».

صحنه حمام نسخۀ بیست دقیقه‌ای
فواره‌‌ای دربرابر دوربین است. فردوسی پیر با موهای سفید وارد سر بینه می‌شود. از در وسط صحنه چهار نفر با هدایایی پای به درون می‌گذارند. به سوی فردوسی می‌آیند و هدایا را به او تقدیم می‌کنند. فردوسی دست به درون جیفه می‌برد و پول ها را در می‌آورد. می‌پرسد: این را سلطان فرستاد؟ نقره به جای طلا.

به گفته نظامی عروضی این واقعه در غزنین اتفاق می افتد. به دستور سلطان محمود، پنجاه هزار درم و در نهایت بیست هزار درم (۶) برای فردوسی فرستاده شد «و او به غایت رنجور افتاد و به گرمابه رفت و بر آمد و فقاعی بخورد و آن سیم میان حمامی و فقاعی قسمت فرمود. فردوسی،«سیاست محمود[ غزنوی] بدانست و شب از غزنین برفت» به هرات و از آنجا به طوس بازگشت و راهی طبرستان شد. خط کلی روایت سپنتا، تا آنجا که در فیلم بیست دقیقه ای مشهود است، همان روایت نظامی عروضی و حبیب السیر(ج۲ص۳۸۹) هست، اما در دیالوگ نویسی و مکث ها و تأکید ها و جایی که می گویدکه« نقره به جای طلا… نمی‌خواهم بقیه اش مال خودتان. بروید به سلطان بگویید من برای مزد کار نکردم!» بنظر می رسد، نقد پذیر است.

چند سال بعد دربار سلطان محمود غزنوی ( نسخه بیست دقیقه ای)

به روایت چهار مقاله، چندی بعد سلطان محمود در هنگام بازگشت از هند به غرنین، پای حصار متمردی، اردو می‌زند و از او می‌خواهد که« فردا باید که پیش آیی و خدمتی بیاری و بارگاه ما را خدمت کنی». روز بعد خواجه بزرگ احمد بن حسن میمندی، پاسخ آن متمرد را با بیتی از فردوسی به اطلاع شاه می‌رساند ( و ما شاهد این قسمت هستیم):

اگر جز بکام من آید جواب      من و گرز و میدان افراسیاب (۷)

سلطان محمود می‌پرسد: «این بیت از آن کیست که مردی ازو همی‌زاید. او الان کجاست؟» و خواجه حسن میمندی وزیر ایرانی دربار غزنوی، تعظیم می‌کند و می‌گوید« بیچاره ابوالقاسم فردوسی را که بیست و پنج سال رنج برد وچنان کتاب تمام کرد و هیچ ثمره ندید». سلطان محمود افسوس می‌خورد که آن آزاد مرد از من محروم ماند. در غزنین دستور می‌دهد. شصت هزار دینار هدیه برای فردوسی بفرستند و از او عذر خواهی‌کنند که سال ها این مهم به تأخیر می‌افتد. (۸)

آخرین صحنه
میان نویس: فردوسی با دل شکسته در کلبه قدیم.( این صحنه کامل نیست)
این مجموعه تصاویری بود که امروز در موزه سینما به نمایش در آمد.

روایت نصرت الله محتشم در مورد فرار فردوسی

در فیلم سینمای ایران مشروطیت تا سپنتا، نصرت‌الله محتشم، به نقش سلطان محمود صحنه را باز می‌آفریند. بر صندلی ای نشسته، شاهنامه را در برابر خود ‌دارد و می‌خواند:

چو فردا بر آید بلند آفتاب      من و گرز و میدان افراسیاب
بر می خیزد، شخصی (وزیر) در برابرش خم شده است

عکسی از همین صحنه با بازی نصرت الله محتشم را می‌بینیم و صدای محتشم شنیده می‌شود که:

– حکیم حالا کجاست؟
و این جمله از قول محتشم و به نقل از او گفته می‌شود که: از هراس سلطان به بغداد گریخت.

قصۀ هراس فردوسی از مواجهه با سلطان محمود در تاریخ سیستان هست. گریختن فردوسی به بغداد نتیجه چنین هراسی است. این روایت در چهار مقاله نیست و دکتر خالقی مطلق آن را که « در مقدمه تعدادی از دست نویس های شاهنامه دیده می شود را فقط یک افسانه» خوانده است(ص۱۸۵). نمی‌دانم که آیا یاد‌آوری مرحوم محتشم صحیح بوده یا این دیالوگ حاصل فراموشکاری است. اگر درست باشد، سپنتا، در فیلمبرداری دوباره، فیلمنامه اش را تغییر داد و به قصۀ هراس فردوسی و فرار به بغداد روی آورد. باید منتظر بمانیم تا فیلم اصلی فردوسی هم روزی یافت شود.

تغییرات صدایی و لهجه ایرانیان
پیدا شدن همین نسخه بیست دقیقه ای از فیلم فردوسی ساختۀ خان بهادر اردشیر ایرانی، رستم بروچا و سپنتا، ضمن این که حاکی از تجربیات زیبایی شناختی سینمای دهه ۱۹۳۰ هند است، در عین حال نشان می دهد در این هشتاد و پنج سال، چه تغییراتی در نحوه سخن گفتن ایرانیان در برابر دوربین، رخ داده است.

تا پیدا شدن فیلم کامل فردوسی، رهیافت سازندگان فیلم به زندگانی حکیم فردوسی، تاحدودی نامکشوف باقی می ماند و شایسته نیست با قطعه فیلم هایی که دوباره سازی شده، فیلم نهایی را بسنجیم.

پاورقی‌ها:
۱- ظهور سینما در ایران و نمایش نخستین فیلم ناطق ایرانی (دختر لر) نوشتۀ زهرا میرزایی پری . گنجینه اسناد. ( سازمان اسناد وکتابخانه ملی ایران شماره سند۲۹۷۰۱۵۷۶۰) بهار ۱۳۸۶
۲- نگا. جمال امید کتاب تاریخ سینمای ایران ص۷۱
۳- جشن های هزاره فردوسی در۱۲ تا ۱۶ مهرماه سال ۱۳۱۳ در تهران ، طوس، برلین و مسکو برگزار شد. فیلم هزاره فردوسی در شوروی در مقاله فیلم های روسیه تزاری و شوروی از ایران، معرفی شده است.
۴- آیا خانه فردوسی مشرف بر کشف رود بوده؟ یا اشاره به همان پلی است که دختر فردوسی با صله محمود غزنوی بر کشف رود ساخت؟
۵- ریچارد فرای نیز در عصر زرین فرهنگ ایران( ترجمه مسعود رجب نیا-) اشاره می کند که موبدان برای هدف دینی در پی نگهداری متون کهن بر آمدند( ص ۳۵) . سروش ۱۳۶۳
۶- پاداش فردوسی پنجاه هزار درهم و نهایتاً بیست هزار دهم تعیین شد. (فردوسی، دکتر جلال خالقی مطلق ترجمۀ دکتر سجاد آیدِنلو . نامه انجمن ص ۱۸۵)
۷- در آغاز داستان دوازه رخ( دوازده پهلوان) جنگ ایران وتوران آمده است [ نجویم بر این کینه آرام و خواب من و گرز و میدان افراسیاب . چو فر دا برآید بلند آفتاب من وگرز ومیدان افراسیاب]
۸- دکتر احمد نحوی : شاید کلمه سال ها، کمی مبالغه آمیز بنماید و دور نیست که انشای نظامی عروضی باشد. اما مراد از آن همین دو سال و چهار پنج ماه بوده است. (نقد روایتی از چهار مقاله در بارۀ زندگانی فردوسی. جستار های ادبی مجله علمی – پژوهشی پائیز ۱۳۹۰، ص۲۰۵)

 

این یادداشت متن سخنرانی استاد محمد تهامی نژاد در تاریخ ۱۳ آذر ۱۳۹۸ در موزه سینماست که توسط ایشان در اختیار انسان‌شناسی و فرهنگ برای نشر قرار گرفته است.