می شود با این جمله معروف آبراهامیان آغازگر مباحث وابسته به فعالیت های نشر و ناشران شد که «ایران با گاو و خیش قدم به قرن بیستم گذاشت» و با دگرگونی های بی شماری از آن خارج شد. نقطه آغازین اغلب این دگرگونی ها را می توان دولت مرکزی دانست که در پیدایش نشر ملی بی تاثیر نبوده و با آن همبستگی داشته است. در مجموع، می توان مجموعه تغییرات موجود ایران را در چند بخش؛ زیست غیرشهری به شهری، رشد زبان فارسی و سواد آموزی همگانی، رشد جمعیت و عوامل وابسته به آن، ورود تکنولوژی و صنعت، خلاصه کرد.
تا قبل از این دوره یعنی اوایل تاسیس سلسله قاجار شکل عمده زیست غیر شهری همواره شکل روستانشینی بود (فکوهی،۱۳۸۵: ۳۳۸). و جمعیت ایران که حدود ۵ تا ۶ میلیون تن برآورد شده بود پس از حدود یک قرن، تقریبا ۲برابر شد و در سال ۱۳۰۰ش/ ۱۹۲۰ م، یکسال پس از پایان جنگ جهانی اول، به حدود ۱۲میلیون تن رسید. از این عده، بیش از ۲/۱ در روستاها زندگی می کردند، حدود ۴/۱ چادرنشین بودند و زندگی ایلی-عشایری داشتند و تقریبا ۵/۱، شاید حدود ۵/۲ میلیون تن در شهرها زندگی می کردند. بر اثر روند تجدد و توسعه، که شماری از صاحبنظران آن را از نوع آمرانه از راس هرم قدرت و گاه نیز نامتناسب با ویژگی های جامعه ایران می دانسته اند، ساختار اجتماعی ایران دستخوش تغییرهایی اساسی شد. پدیده مهاجرت و شهرنشینی شتاب گرفت، به موازات آن مظاهر جدید تمدن و فرهنگ به زندگی شهرنشینی راه یافت، آموزش وسعت بیشتری گرفت و طبقه متوسط رو به رشد نهاد. هر چه طبقه متوسط باسوادتر، با فرهنگ تر و پردرآمدتر شد، رشد نشر هم متناسب با آن قرار گرفت ( آذرنگ، ۱۳۹۰: ۳۳۳-۳۳۴). از این میزان جمعیت ایران در ابتدای سده کمتر از ۱۵درصد جمعیت شهری بودند و میزان باسوادان کشور حدود ۵درصد بود که عمدتا دانش آموختگان حوزه های دینی، مکتب خانه های قرآنی و مراکز وابسته خارجیان را دربرمی گرفت. کمتر از ۵۰درصد جمعیت قادر به درک زبان فارسی بودند (آبراهامیان،۱۳۹۴: ۱۷-۱۸). بنابراین، با توجه به اینکه طبقه متوسط شهری بهره مند از سواد که درآمد اقتصادی داشته باشد و بتواند بخشی از درآمدش را هر چند ناچیز برای کالایی فرهنگی هزینه کند، و اندکی فراغت یافته باشد که زمان خود را صرف هدف های اجتماعی، فرهنگی نماید و در جمعی به تبادل فکر و نظر بپردازد در این زمان هنوز شکل نگرفته بود نشر نیز نمی توانست شکل بگیرد (آذرنگ، ۱۳۹۰: ۲۳۹-۲۵۱). در نتیجه تصمیم بر آن شد که برنامه هایی در جهت توسعه طبقه متوسط شهری به اجرا درآید و درصد باسوادی به ۸۴درصد افزایش یابد، سخنوران زبان فارسی هم به ۸۵درصد برسد و نهایتا ۶/۱ میلیون نفر در مراکز عالی در حال تحصیل باشند (آبراهامیان،۱۳۹۴: ۱۷-۱۸). با شکل گرفتن طبقه متوسط شهری و سواد کتاب خواندن که دو محرک اصلی در نشر بودند انتظار می رفت که وضعیت نشر و ناشران و چاپ اندکی تغییر کند. تا نیمه های سده بیستم روند رشد اندکی کند بود اما در دوره های بعد با پیدایش قشر تازه ای از کتاب خوان ها که در دل طبقه متوسط به تدریج درحال رشد و گسترش بودند و نیازهای مطالعاتی آنان بر روند ترجمه و نشر تاثیر می گذاشت، کمی این وضعیت را تسریع کرد. تحرکات روشن گرانه از سوی شماری از دگر اندیشان، در زمینه های آموزشی، فرهنگی، روزنامه نگاری و محفل ها و انجمن های فکری از سال های نخستین عصر مظفری، نخست در تهران در میان لایه هایی از طبقه متوسط شهرنشین با گرایش های فرهنگی و متمایل به تجددخواهی، اندک اندک در چند شهر بزرگ دیگر آغاز شد (آذرنگ، ۱۳۹۰: ۴۰۰-۴۱۳). این طبقه نخست خود را منورالفکر و سپس روشنفکر خواند که با آموزش های مدرن سازگاری و رشد پیدا کرده بودند. در نتیجه شمار چاپخانه ها به ویژه به قصد انتشار روزنامه افزایش یافت، ترجمه به نسبت تالیف رشد بیشتری پیدا کرد، بر فعالیت های انفرادی خواندن تاکید بیشتری شد (همان: ۵۱۸). اما در دوره های بعد که می بایست این حرکت تداوم پیدا کرده و مسیر خود را طی کند رخ نداد. یعنی از ترجمه به تالیف انتقال پیدا نکرد و هنوز ما نشر آثار ترجمه را بیشتر راغب هستیم تا تالیف. ناشر تخصصی کمتر شکل گرفت، مرز میان چاپ و نشر کمتر روشن شد، نشر از کتابفروشی و پخش گری جدا نشد، سه تولید اصلی نشر ( تولید محتوایی/ فرهنگی؛ تولید فنی و هنری؛ و تولید چاپی) که سه تخصص مجزا نیاز دارد و سه کارکرد متفاوت دارد، در فرهنگ نشر کمتر دیده شد. و از میان سه نیروی اصلی چرخ محرک نشر، یعنی انگیزه های پدیدآورندگان، نیازهای خوانندگان، و شرایط اصلی ناشران غلبه با نیروی سوم نبوده که پل ارتباطی میان پدید آورندگان و خوانندگان را برقرار کند و موازنه رابطه میان این دو رکن اصلی نشر را تنظیم کند و ابتکار عمل را به دست بگیرد (آذرنگ، ۱۳۹۰: ۴۴۹). با توجه به شکاف و خلاء اطلاعاتی ای که در زمینه نوشتن خاطرات فرهنگی در زمینه نشر وجود داشته تا حدودی نمی شود به این عدم تداوم توسعه نشر پرداخت. علاوه برآن ما هنوز نمی دانیم که درآمد این طبقه متوسط چگونه و در چه درصدی صرف کالای فرهنگی می شد و یا می شود که این امر نیز به سطح فرهنگ آن جامعه برمی گردد که بر خواندن تاثیر می گذارد. چیزی که مبرهن است این بوده که یک ناشر باید برای موفق شدن، بازار خود را میان طبقه متوسط یافته یا گسترش دهد و این کار را می تواند با یافتن مخاطبان جدید یا پدید آوردن نیازهای تازه ای در خواندن انجام دهد و تقاضاهای نوینی را پدید آورد که در ادامه به شیوه های خواندن و چگونگی پدید آوردن نیازهای تازه خواهیم پرداخت. البته پیش از آن سعی می کنیم که مجموعه خاطرات فرهنگی ناشران را نیز جمع آوری کرده و در بخش های متناوب ارائه دهیم؛
نوشتههای مرتبط
مصاحبه با یکی از ناشران نشر گهرشید:
چطور به کار در زمینه کتاب علاقه مند شدید؟
بیشتر اعضای موسس و فعال در نشر گهرشید کار ترجمه و تالیف را از دورهی دانشآموزی و دانشجوییشان و با کار در مطبوعات دانشجویی و عمومی، فرهنگسراها و تدوین محتوای اینترنتی در حوزهی علوم انسانی و هنر آغاز کردهاند؛ اما نخستین فضای مشترکی که امکان دور هم جمع شدن و تجربهی کاری مشترک را به ما داد، «حلقهی تجریش» بود. حلقهی تجریش که در آن زمان بخش عمدهای از کارهای تحریریهی نشریهای با عنوان «فلسفهی نو» را هم برعهده داشت، بیشتر بر تولید محتوای متنی (تالیف و ترجمه) در فضای مجازی متمرکز بود و گروهی ۱۰-۱۵ نفره را شامل میشود (که البته بیشتر این افراد همچنان همراه حلقه و انتشارات گهرشید هستند). تجربهی یک فعالیت اشتراکی نسبتا گسترده در حوزهی نگارش و ترجمه، بدون ساختار سلسلهمراتبی و بدون روابط مالی، این ایده را به ذهن اعضای گروه متبادر کرد که میتوان با همین شکل و همین ساختار به حوزهی نشر رسمی هم وارد شد.
اولین کار جدی شما که در این زمینه انجام دادید چه بود؟ و از کجا شروع کردید؟
در این دوران متون بسیاری توسط اعضای حلقه ترجمه یا تالیف میشد اما هیچ ناشری علاقهای به همکاری با ما نشان نمیداد. نهایتا پدر یکی از اعضای حلقه با بزرگوراری بسیار مجوز انتشارات خود را که به دلیل منتشر نکردن حداقل کتابهای لازم برای چاپ باطل شده بود در اختیار ما قرار داد. نخستین گام مهم در این مرحله، تامین مالی اولیه برای انتشارات و برنامهریزی نشر بود. اعضای حلقه هرکدام سهمی را برای تامین مالی انتشارات پرداخت کردند و انتشارات در قالب یک تعاونی اشتراکی آغاز به کار کرد. پس از طی کردن مراحل دشوار و بعضا طاقتفرسای اداری برای تجدید مجوز انتشارات و اخذ مجوزهای لازم برای کتابهای جدید، سرانجام در سال ۱۳۹۱ سری جدید کتابهای نشر گهرشید وارد بازار نشر شد.
مکان انتشارات خود را چطور انتخاب کردید؟ چه معیاری در آن زمان داشتید؟ و الان چطور؟ به داشتن شعبه در مکان های دیگر فکر کرده اید؟ و چگونگی انجام این کار؟
نشر گهرشید در شرایط کنونی فاقد دفتر اداری یا فروشگاه است. ترجیح انتشارات همواره بر این بوده که از هزینههای دفتری و اداری خود تا جای امکان بکاهد و درآمدهای خود را تماما صرف تولید کتابهای جدید کند. این کار علاوه بر کاستن از هزینههای کار، انعطافپذیری انتشارات را نیز اقزایش میدهد.
بیش از یک قرن پیش، مسئولان شرکت پس از انتشار کتاب، با دشواری پخش گری، کتابفروشی، رسانیدن کتاب به دست مخاطبان آن و بازگشت سرمایه روبه رو بوده اند و علت عمده ای که شماری از ناشران را وامی داشته است و هنوز هم وامی دارد که هر طور شده یک کتابفروشی از آن خود دایر کنند، راه یافتن به شبکه ها و سازوکارهای پخش و فروش است اما شما تمرکز خود را از این بخش برداشته اید چرا؟
در این مورد باید بگویم که ماهم بدمان نمیآمد کتابفروشی یا دفتر کاری داشته باشیم! اما با توجه به شرایط باید بین سرمایهگذاری روی دفتر کار و پیشبرد نشر یکی را انتخاب میکردیم. نهایتا اتفاقی که افتاد این بود که ما با توجه به شرایط، شکل ساختاری کارمان را تغییر دادیم. ما کارها و هماهنگیهایمان را به فضای مجازی منتقل کردیم که اتفاقا بهرهوری زیادی هم داشت و برای ورود به بازار هم از خدمات و همکاری دیگران بهره گرفتیم. خیلی سخت بود ولی در نهایت از هزینههای بالاسری ما به شدت کم شد و توانستیم کتابهایمان را هم ارزان تر تولید کنیم. از سوی دیگر، به مرور و با آشکار شدن عزم ما به ادامهی مسیر و اثبات کیفیت محتوایی کارمان، پخشکنندهها و فروشندگان مختلفی هم به همکاری با گهرشید ترغیب شدند. در آینده هم بیتردید اگر برنامهای برای راهاندازی کتابفروشی در دستورکار گهرشید قرار بگیرد، مطمئنا هدفی فراتر از ورود به بازار را تعقیب خواهد کرد و آن ایجاد فضایی برای تبادل آراء، بحث و گفتگو و گسترش پیوندهای اجتماعی داوطلبانه و خودانگیخته است.
در تجربه اولی که در زمینه نشر داشتید شکست خوردید یا به موفقیت رسیدید؟ پیش بینی شما در این تجربه چه بود؟
تجربهی گهرشید به باور ما تجربهی موفقی بوده است. انتشارات گهرشید نمونهای از یک کار اشتراکی موفق و رو به رشد بوده است. در زمینهی تولید و عرضهی کتاب، توانستهایم علاوه بر انتشار کتابهای مورد نظر و رسیدن به شکلی از بازگشت اقتصادی، توجه مترجمان و نویسندگان جدیدی را به این شکل جدید کار جلب کنیم ؛ هرچند به واسطهی توان مالی بسیار محدود، سرعت این رشد بسیار کمتر از برخی از ناشران دیگر بوده است. در مجموع تجربهی گهرشید، نه الزاما به عنوان یک تجربهی اقتصادی، بلکه به عنوان اثبات امکانپذیر بودن شکل دیگری از روابط و مناسبات در حوزهی کتاب و نشر کاملا موفق بوده است. هرچند در حوزهی اقتصادی نیز نشر گهرشید علیرغم سرمایهی بسیار محدودی که در آغاز در اختیار داشت و با وجود عناوین محدود منتشر شده، امروز به مرحلهی بازگشت اقتصادی رسیده است.
منظور شما از شکل دیگری از روابط و مناسبات چیست؟
منظور از شکل دیگری از مناسبات این است که اعضای انتشارات بخش عمدهای از کارهایشان را شکلی از مسئولیت اجتماعی قلمداد میکنند و نه یک شغل با اهداف اقتصادی مستقیم. از طرف دیگر مدل اقتصادی کار نشر هم براساس سودآوری صرف اقتصادی نیست. قطعا به خودکفایی نشر برای ادامه راه اعتقاد داریم و برایش تلاش میکنیم، اما فشار روانی و اقتصادیای که برای رسیدن به «سودآوری» بر بسیاری از ناشران هست بر ما نیست.
تاکنون چند عنوان کتاب منتشر کرده اید؟ در چه حوزه هایی بوده است؟
تا کنون ۲۵ عنوان از کتابهای گهرشید در کتابخانهی ملی فهرست شده و با توجه به شرایط اقتصادی جدید نشر، بیش از ده عنوان دیگر نیز برای ثبت و انجام فرآیند چاپ تحویل کتابخانهی ملی شده یا در حال ارسال است. حوزههای کار نشر گهرشید عبارتند از ادبیات، فلسفه، علوم اجتماعی و هنر.
ترجمه است یا تالیف؟ چرا؟
بیشتر کارهای منتشر شدهی انتشارات گهرشید ترجمه بودهاند. مهمترین دلیل این مساله آن است که در بیشتر کارهای منتشر شده، شکلی از برنامهریزی و تعهد اجتماعی پشت کار بوده و در حوزههای عمل انتشارات گهرشید، متون تالیفی یا افرادی با توان تالیف چندان در دسترس نبودهاند. متاسفانه بازار نشر به گونهای است که نویسندگان و مترجمان توانمند یا ترجیح میدهند با ناشران بزرگ و نامآور کار کنند (چه از لحاظ منافع مالی و چه از نظر برد کتاب) یا با ناشرانی کار میکنند که به شکلی آشنایی یا پیوند میانشان برقرار است (پیوندهای اجتماعی، اقتصادی و حتی خویشاوندی). به همین دلیل برای ناشران کوچکتر، گزینهی مطلوب استفادهی بیشتر از ترجمه است. هرچند نشر گهرشید همواره از هرگونه همکاری در چارچوب روابط و مناسباتی که پیشتر مطرح شده استقبال کرده و میکند.
بیشتر تمایل دارید کتابهایی چاپ کنید که دیگر انتشارت به آن رغبتی ندارند؟ یا میل زیادی به نشر آن نشان می دهند؟
تمایل یا عدم تمایل ناشران دیگر به انتشار کتابهای پیشنهادی تنها در یک صورت در تصمیمگیریهای ما تاثیرگذار است. آنهم در خصوص کتابهایی است که در راستای اهداف و برنامههای کلان ما قرار دارد اما سایر ناشران به دلیل محافظهکاریهای اقتصادی، سیاسی یا اجتماعی مایل به نشر آنها نیستند. برای مثال در مورد کتابهای کوچک (کتابهای جیبی کمحجم) که به دلیل دامنهی پایین سود برای بسیاری از ناشران توجیهپذیر نیستند، یا در مورد همکاری با مترجمان جوان که بعضا کارهایشان نیازمند فرایندی طولانی از ویراستاری و تصحیح است و در نهایت بازخورد تضمینشدهای نیز در بازار کتاب ندارند، نشر گهرشید میتواند فارغ از دغدغههای بسیاری از ناشران بزرگتر دست به عمل بزند و حتی برای ورود به چنین حوزههایی همواره اولویت هم قایل بوده است.
سیاستگذاری شما در این زمینه چیست؟
جلب نظر مترجمان جوان، تلاش در جهت ترویج فرهنگ کتابهای جیبی، برنامهریزی طولانیمدت و هدفگذاری اشتراکی
منابع:
آبراهامیان، یرواند، ۱۳۹۴، تاریخ ایران مدرن، ترجمه؛ محمد ابراهیم فتاحی، تهران: نشر نی
آذرنگ، عبدالحسین، ۱۳۸۷، تاریخ نشر کتاب در ایران ( ۱)، مجله بخارا، شماره ۶۸-۶۹، آذر و دی، صص ۲۳۸-۲۵۰
آذرنگ، عبدالحسین، ۱۳۸۸، تاریخ نشر کتاب در ایران ( ۲)، مجله بخارا، شماره ۷۰، اسفند، صص ۱۸۶-۱۹۶
آذرنگ، عبدالحسین، ۱۳۹۰، تاریخ نشر کتاب در ایران ( ۹)، مجله بخارا، شماره ۸۰، فروردین، صص ۳۲۷-۳۳۷
آذرنگ، عبدالحسین، ۱۳۹۰، تاریخ نشر کتاب در ایران ( ۱۰)، مجله بخارا، شماره ۸۲، شهریور، صص ۴۳۷-۴۴۹
فکوهی، ناصر، ۱۳۸۵، انسان شناسی شهری، تهران: نشر نی
با تشکر فراوان از آقای رضا اسکندری