ژول کرتووا برگردان منوچهر مرزبانیان
گواهی تولد یک ملت، بیداری ناسیونالیسم عرب: امروزه رُمان ”نان“ را که نخستین بار در سال ۱۹۳۹ انتشار یافت، به سبب توصیف استادانه لحظه ای سرنوشت ساز در تاریخ لبنان، چون رُمان عمدهٔ ادبیات آن کشور می انگارند. داستان در آستانه شورش اعراب علیه سیطره عثمانی و روایت آزارهائی آغاز می گردد، که افواج ”باب عالی“ در سال ۱۹۱۶ به لبنانی ها روا داشتند، در حالی که آنچه همچنان با نام «قحطی بزرگ» شناخته می شود، بیش از یک صد هزار تن را از پا درآورده بود ــ کسانی از یک سوم جمعیت سخن می گویند.
نوشتههای مرتبط
رُمان توفیق یوسف عوّاد (۱۹۸۹ ــ ۱۹۱۱)، گرچه روایت یک تحقیر است، اما غرور بازیافته ای را نیز می نمایاند که پیکار علیه انقیاد و تیره روزی اجتماعی اعاده کرده بود. ”سامی عاصم“، جوان شورشی مسیحی، در کشوری درهم شکسته عملیات مقاومتی را برپا می دارد: «ستیزه های مذهبی آن کشور را به آتش کشیده بود، سرزمینش ازهم دریده بود و مردمانش در پراکندگی می زیستند.» پیش از آن شهر ”عالیه“ پذیرای «خلوت گزینی تابستانه صاحب منصبان بود» (…)، صحنه جنب و جوش در روز و جشن و پایکوبی در شب؛ شهر محل شکنجه و بازداشت تمام کسانی بود که به ستیز با ترکان برخاسته بودند.
در ”جبل لبنان“، آنوقت، حتی روان انسان ها را در هم می شکستند. روان زندانیانی که به جنون در می افتادند، زنانی که برای بقا به تن فروشی رانده می شدند، مادرانی که فرزندانشان می مردند، و حتی همدستانی که با مصرف عرق از خود بی خود می شدند. ”سامی“ اسلحه به دست می گیرد؛ ”زینه“، معشوقه اش به وی می پیوندد و همچون ”جودیت“* جدیدی تا تصمیم به قتل حاکم ترک هم پیش می رود…
”عوّاد“ درگذار صفحات کتابش، نمایه ای را با رئالیسمی استوار نقش کرده و، در یادآوری چنین نبردی، با باریک بینی یک کشور و یک عصر را برگزیده است: ”سامی“ که اینک به زندگی مخفی روی آورده، کوره راه های پرشیب ”جبل لبنان“ را در می نوردد، رمز عبور گروهای مقاومت، فرهنگ عامه روستاها، بدن هائی که قحطی و گرسنگی از ریخت انداخته … و قهرمانی که زندان و زندگی مخفی هیچکدام نتوانستند او را در هم شکنند.
”نان“ که دهسال پیش از ”مسیح باز مصلوب“ ”نیکوس کازانتاکیس“ نوشته شده، از خویشاوندی با آن اثر بی بهره نیست، و اخوتی فراسوی ایمان مذهبی را ارج می گذارد. ”سامی“ تأکید می ورزد که «خیر، جنگ میان ترک ها و اعراب یک جهاد نیست. جنگ مذهبی نیست. بیشتر ترک ها مسلمانند، و بیشتر عرب ها هم همینطور. این مدعا ربطی به اسلام ندارد. اعرابی به نبرد برخاسته اند تا آزادی خود را بازیابند و ترک هائی با اعراب در پیکارند تا به انقیاد آنها ادامه دهند». یا باز «ما شاهد پیدایش یک ناسیونالیسم راستین عرب هستیم، که مادر انقلاب می زاید. همین انقلابی که من خود را به آن متعهد ساخته ام، من، یک عرب مسیحی، در کنار شما، شما مسلمانان عرب.»
همین مضامین در رُمان روشنگر دیگر نویسنده ”در سنگ آس های بیروت“ (همان انتشارات، ۲۰۱۲)، نیز حضور دارند، همان مضامینی که کنش ”عوّاد“، نویسنده، روزنامه نگار و دیپلومات متعهد را برانگیخته بودند. اما رُمان همچنین حضور زنی را در نبردها ارج می گذارد و عشق شکوهمندی را می ستاید که ”سامی“ را به ”زینه“ می پیوندد. به غیر از حضور عثمانی ها، او تنها از یک چیز نگران است: «”زینه“، آیا دوستم داری؟» سرکشی، ملت و عشق، در قلم واقعیت گرای ”عوّاد“ رمانتیک می شوند.
* به روایت افسانه ای به همین نام، “جودیت” زنی پارساست که هنگام محاصره شهرش، به اردوگاه دشمن میرود و موفق میشود که سردار مهاجم آشور را در خواب به قتل رساند.
اثر توفیق یوسف عوّاد، ترجمه از عربی (لبنان)Fifi Abou Dib، انتشارات L’Orient des Livres – Sindbad – Actes Sud، Arles ۲۰۱۵، ۲۶۶ صفحه، ۲۲ یورو.
نوشته: JULES CRÉTOIS