انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

درباره فیلم شکار

داستان معلم مرد مهربان یک کودکستان در یکی از شهرهای دانمارک را نشان می‌دهد. معلمی که با حوصله با بچه‌ها بازی می‌کند. وی در عین حال پدری است که از همسرش جدا شده و فرزند ۱۲، ۱۳ ساله‌اش با همسر سابقش زندگی می‌کند اما پسر دوست دارد که نزد پدرش برود. این مرد سگی دارد با نام فنی. همه چیز از تخیلات و عصبانیت یکی از دخترکان کودکستان شروع می‌شود. این دختربچه که گاه گم می‌شود زیرا وسواس ذهنی دارد که وقتی راه می‌رود پایش را برروی خطوط نگذارد و همین سبب می‌شود که گاه حواسش آنقدر به خطوط باشد که راهش را گم کند. معلم چند بار او را به کودکستان می‌رساند. دختر عاشق معلمش است و روزی در مدرسه یک قلب به او هدیه می‌کند و بعد از لبانش او را می‌بوسد. مرد قلب را به دختربچه بازمی‌گرداند و به او میگوید که او باید این قلب را به والدینش یا به برادرش هدیه کند نه به او و همچنین به او یاداور می‌شود که نباید هرگز کسی را از لبها ببوسد. این امر دختربچه را به شدت میرنجاند و به مدیر کودکستان چیزهایی می‌گوید که نباید. مدیر در عین اینکه میداند این دختر قوه تخیل بسیار قوی دارد اما کم کم به حرفهای دختر باور میکند، معلم از مدرسه اخراج میشود، والدین خبردار می‌گردند، پلیس مداخله میکند و روزهای تلخ معلم از آن روز شروع می‌شوند. دختر بخشی از تخیل جنسیش را از برادر و دوستش که عکسهای پورن نگاه می‌کنند یادگرفته‌است. سپس والدین همه در بچه‌هایشان شروع به جستوجوی دیدن سمپتومهای تجاوز (آنطور که فیلم میگوید شب ادراری، ترس، کابوس…) میکنند و والدین بسیاری گزارش میدهند که فرزندانشان این نشانگان را دارند. پلیس برای جستجوی خانه معلم میرود اما هیچ چیزی پیدا نمیکند، حتی متوجه میشوند آدرسها و مکانهایی که بچه‌ها توصیف کرده‌اند هیچ کدام در خانه آن مرد وجود ندارد. حتی خانه‌ی او زیرزمین ندارد و همه زاییده‌ی تخیلاتشان است. برای همین معلم آزاد می‌شود، اما روزگارش تیره و تار است. همه به او توهین میکنند، به‌شدت از جامعه طر شده است بطوری که حتی فروشگاه محله نیز نه تنها چیزی به او نمیفروشد بلکه وی را کتک هم می‌زنند. اما معلم مدام سرش را بالا می‌گیرد. او خودش را قایم نمیکند، مدام انکار میکند و سعی میکند که در جامعه همانند فردی عادی ظاهر شود اما جامعه این را قبول نمیکند باوجود آنکه پلیس وی را آزاد کرده و هیچ کس شاهد هیچ چیزی نبوده است. دوستانش طردش میکنند و تنها یکی از دوستانش و پسرش وی را باور دارند. دخترک روزی به مادرش میگوید که معلم هیچ کاری نکرده و او از روی عصبانیت ان حرفها را زده اما مادر به این حرفها اعتنایی نمیکند و آن را به پای این میگذارد که دخترش به دلیل ترس سعی کرده تا حقایق را فراموش کند. بیننده که از زاویه‌ی دوربین زندگی مرد معلم را میبیند به شدت برای او ناراحت می‌شود و پاکی معلم را کاملا به وضوح میبیند، اما بازیگران در فیلم که تنها شاهدشان گفته‌های دختربچه‌ای خیالاتی است کاملا به حرفهای دختر اعتماد دارند . بالاخره شبی دختر درخیالاتش با معلمش حرف میزند و پدر متوجه میشود که معلم که دوست قدیمی خودش هم هست بیگناه است. یکسال بعد معلم و دوستان دور هم جمع میشوند تا پسر معلم را برای نخستین بار به شکار گوزن ببرند. در شکار ناگهان تیری به طرف معلم شلیک می‌شود، او زخمی نمیشود، صورت تیرانداز را هم نمیبیند، اما نشان میدهد که این معلم که بعد از تمام اتهامات و بی‌احترامی‌ها، با قلب بزرگش همه را می‌بخشد، اما هنوز هستند کسانی که علی رغم آنکه وی تبرئه شده‌است او را با آن داغ ننگ می‌بینند و فراموش نمیکنند.

دروغ را در این فیلم دختری کوچک و دوستداشتنی انجام میدهد، این فیلم تصور غالب ما را از تجاوز به کودکان تغییر می‌دهد و نشان می‌دهد که موجودات معصومی که به راستگویی معروفند، چگونه می‌توانند زندگی یک فرد را کاملا و برای همیشه بهم بریزند.

معلم مدرسه با دروغ این کودک که متهم شناخته شده توسط افراد جامعه و دوستانش ( نه پلیس)، از جامعه طرد می‌شود و طردشدگی در صحنه‌ای که دیگر به او اجازه خرید از سوپرمارکت شهر را نمیدهند خود را به شدت نمایان می‌سازد. فیلم در ذهن مردمشناسانه من یاداور این تنبیه در قبایل بود که فرد را برای مجازات از قبیله طرد می‌کردند و این به معنای مرگ فرد بود زیرا بدون همکاری قبیله یا یافتن قبیله‌ای جدید که فرد را بپذیرد امکان تداوم حیات ممکن نبود.

فیلم قدرت داغ ننگ را نشان می‌دهد که بیان اروین گافمن جامعه‌شناس قدرت ننگی که یک صفت می‌تواند به‌بار آورد نه در خود آن صفت بلکه در روابط اجتماعی است. گافمن به جای پایگاه اجتماعی به هویت اجتماعی معتقد است که بنابرآن هویت اجتماعی ترکیبی است از صفات شخصیتی و نیز صفات ساختاری، که همین را در فیلم شکار بخوبی می‌توان دید. درست است که پایگاه اجتماعی معلم در شهرش کاملا خدشه‌دار می‌شود اما او هنوز صفات شخصیتی قدرتمند خودش را دارا است و حاضر نیست داغ ننگ را قبول کند.

خواندن کتاب “داغ ننگ” اروین گافمن در کنار تماشای این فیلم آموزنده خواهد بود.

نام فیلم: شکار[i]

محصول کشور دانمارک

کارگردان: توماس وینتربرگ

زبان: دانمارکی