نیمی از کتاب استانبول از شهر می گوید و نیم دیگرش روایت زندگی من است تا بیست و دو سالگیم. به خاطر می آورم که پس از پایان کتاب آزردگی روحی شدیدی بر من عارض شد. چرا که حتی یک دهم از آنچه قصد بیانش را داشتم، خاطراتی که قطعاً در زندگیم غیر قابل اغماض بوده اند، در کتاب نیامده بود…
نیمی از کتاب استانبول از شهر می گوید و نیم دیگرش روایت زندگی من است تا بیست و دو سالگیم. به خاطر می آورم که پس از پایان کتاب آزردگی روحی شدیدی بر من عارض شد. چرا که حتی یک دهم از آنچه قصد بیانش را داشتم، خاطراتی که قطعاً در زندگیم غیر قابل اغماض بوده اند، در کتاب نیامده بود…
نوشتههای مرتبط
اورهان پاموک (Orhan Pamuk )نخستین و تنها ترک برنده ی جایزه ی نوبل است. از آثار وی می توان به “خانه ی مسکوت” (prix de la découverte Européen,1991)، “کتاب سیاه” (,۱۹۹۵ prix France culture)، ” نام من سرخ” ( Prix du Meillure Livre Etranger,2002) و,۲۰۰۲,۲۰۰۳) (Premio Grinzane Cavour ” برف” (Prix Médicis Etranger ,2005) و (Le Prix Méditerranée Etranger,2006) ” استانبول، خاطرات و شهر” (نوبل ادبیات ، ۲۰۰۶) و چندین اثر دیگر در قالب رمان، فیلمنامه و مجموعه خاطرات اشاره کرد که در سطوح ملی و بین المللی جوایز بسیاری کسب کرده اند. در این نوشتار ضمن آشنایی با اورهان پاموک به معرفی کتاب استانبول، خاطرات و شهر می پردازیم.
یکی از بهترین روش های آشنایی با شخصیت ها مطالعه ی اتوبیوگرافی هاست. متن زیر ترجمه ای است از خود زندگینامه ی اورهان پاموک که در سایت جایزه ی نوبل منتشر شده است.
” نیمی از کتاب استانبول از شهر می گوید و نیم دیگرش روایت زندگی من است تا بیست و دو سالگیم. به خاطر می آورم که پس از پایان کتاب آزردگی روحی شدیدی بر من عارض شد. چرا که حتی یک دهم از آنچه قصد بیانش را داشتم، خاطراتی که قطعاً در زندگیم غیر قابل اغماض بوده اند، در کتاب نیامده بود. می توانستم بیست جلد کتاب خاطرات دیگر از زندگیم تا بیست و دو سالگی بر اساس روایت هایی دیگر بنویسم. آن هنگام بود که دریافتم نوشتن اتوبیوگرافی راهی برای به خاطر آوردن نیست بلکه شیوه ای برای فراموشی است.
به سال ۱۹۵۲ در استانبول به دنیا آمدم. پدربزرگم از ساخت و سازهای راه آهن ثروت خوبی به دست آورده، کارخانه هایی تأسیس کرده، مهندس و تاجر موفقی شده بود. پدرم نیز در زندگی همان کارها را انجام داد اما همیشه بازنده بود.
در مدارس خصوصی استانبول تحصیلاتم را به پایان رساندم. پس از سه سال تحصیل در رشته ی معماری ، به قصد نویسندگی آن را رها کردم. از هفت تا بیست و دو سالگی تصمیم داشتم نقاش شوم. در کودکی و دوران آغاز جوانی به صورت جدی، با شورو علاقه ی وافر نقاشی می کردم. گرچه نقاشی را ادامه ندادم اما در همان سن خوب می دانستم که جز یک زندگی هنری نخواهم داشت.نمی دانم به چه دلیل اما در بیست و دو سالگی نقاشی را رها کرده به نوشتن نخستین رمانم ” آقای جودت و پسران” (cevdet bey ve oğullari) پرداختم. برای درک دلیل تصمیمم سال ها بعد ” استانبول” را نوشتم.
وقتی به زندگی ۵۴ ساله ام می نگرم، مردی را می بینم که بی وقفه در غم و شادی پشت میزی نشسته و می نویسد. کتاب هایم را همواره با وسواس، صبر، خوش بینی و باور نوشته ام. موفقیت و شهرت و رضایت شغلی و … آسان به دست نیامده است. امروز کتابهایم به ۵۵ زبان ترجمه می شود اما بیشترین تلاشم صرف انتشار نخستین کتابم در داخل ترکیه شد. برای انتشار ” آقای جودت و پسران” چهار سال در ترکیه ناشری جستجو کردم گرچه جایزه ی رمان های چاپ نشده را نیز برده بود.
در روزهای پس از انتشار نخستین کتابم در ۱۹۸۲ با آیلین تورگون Aylin Tűregűn ازدواج کردم. با هم در همان بخش های غربی شده ی استانبول ، در همان محله ی ثروتمند نشین بزرگ شده بودیم و در همان مدرسه ها درس خوانده بودیم بی آنکه همدیگر را بشناسیم. مانند یک ترک سنتی ” از دهات خودمان زن گرفتم”. در ۱۹۹۱ دخترم به دنیا آمد. به او نام رویا، قهرمان رمان ” کتاب سیاه” (Kara Kitap) را دادیم.
در زندگی جز نوشتن کار دیگری انجام ندادم. در فاصله ی ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۸ بدلیل تحصیل دکترای همسرم در دانشگاه کلمبیا نیویورک به عنوان visiting scholar زندگی کردم. غنای کتابخانه ها، کتابفروشی ها و موزه های امریگا همیشه ی مایه ی هیجان من بوده است. در سال ۲۰۰۲ از همسرم جدا شدم. هنوز هم بهترین دوستانم او و دخترمان هستند. در سال ۲۰۰۶ پیش از دریافت نوبل در دانشگاه کلمبیا شروع به تدریس نمودم.
یک روز شاد برای من روزی معمولی است که یک صفحه متن خوب نوشته باشم. زندگی بدون نوشتن برایم ناقص و بی مفهوم است. آنان که مرا می شناسند گرچه می دانند عاشق نوشتن و میز تحریر و کاغذ و خودنویس هستم اما گاهی نصیحتم می کنند که کمی هم تفریح کنم، گردش بروم، زندگی کنم! اما کسانی که بیشتر مرا می شناسند به خوبی می دانند که هر آنچه مرا از نوشتن و کاغذ و قلم دور کند در نهایت به من آسیب خواهد زد. از معدود انسان های خوشبخت هستم که در زندگی جز به امور دلخواهم نپرداخته ام.
کودکیم در یک خانواده ی بزرگ در کنار عموها، عمه ها و زن عموها گذشت. دو رمان نخستم “آقای جودت و پسران” و ” خانه ی مسکوت” رمان های خانوادگی هستند. توصیف خانواده های پرجمعیت، غذاهای دسته جمعی و تنش های درون خانواده را دوست دارم. اما با گذشت سال ها و روند نزولی ثروت، خانواده ی بزرگ ما بتدریج از هم پاشید و کاربری حمایتی خود را از دست داد. حالا هرچه پیرتر می شوم تنهاتر می شوم و هرچه تنها تر می شوم به شکل غریبی مشهورمی شوم و این امر گاه در من ایجاد دلهره می کند. هر شب پیش از خواب کش و قوسی به خود می دهم و لحافم را برویم می کشم احساسی دلچسب و هراس انگیز، آمیزه ای از زیبایی و بی رحمی زندگی، تنهایی و رویاها مرا در بر می گیرد و هنوز وحشت داستان های ترسناک کودکیم را حس می کنم.
در رمان ” خانه ی مسکوت” سعی کرده ام با مونولوگ های مادربزرگم وارد فضای میان خواب و بیداری شوم.در رمان ” قلعه ی سفید” (Beyaz Kale) همان حس میان خواب و واقعیت ، خیال و تاریخ بودن وجود دارد. اما رمانی که در آن صدای خود را یافتم ” کتاب سیاه” است که در ۱۹۸۵ شروع به نوشتن نمودم. در سی و سه سالگی وقتی در نیویورک بودم سوال های جدی درباره ی خودم اینکه کیستم، چه گذشته ای دارم و هویتم چیست، از خود پرسیدم. در اتاقم واقع در کتابخانه ی دانشگاه کلمبیا بی وقفه در حال خواندن و نوشتن بودم. احساس دلتنگیم به استانبول با علاقه ام به فرهنگ های عثمانی، ایران، عرب و مسلمان در هم آمیخت. در عین برنامه ریزی های درازمدت هیچ نمی دانستم چه می کنم. این کتاب را ناشیکارانه ،کورمال و به آزمون و خطا نگاشتم. هنوز هم در عجبم که آنرا چگونه نوشته ام.
“زندگی جدید” (Yeni Hayat) تحقیق شعر گونه ی همان چیزی است که در ” کتاب سیاه” یافتم این بار نه در استانبول که در روستا. اما مادرم همیشه از تعجبش در نگارش ” نام من سرخ” (Benim Adım Kırmızı ) می گوید. به اعتقاد مادرم در رمان های دیگرم جای تعجبی نیست چرا که می داند آن ها را با کدام تجربه های زندگیم نوشته ام . اما در این کتاب وجهی ناشناخته از پسری می یابد که او را به خو بی می شناسد . به نظر من بزرگترین لذت برای یک نویسنده این است که از مادرش بشنود نوشته هایش از خودش عالی ترند. شگفتی من بیش از همه به استقبال از کتاب “برف” (Kar) است. ابتدا فکر می کردم با مسایل کلیشه ای چون تعارض غرب_ شرق یا جنگ عراق، اسلام سیاسی و دیگر وقایع روز در ارتباط است. حالا معتقدم علت آن در صحنه ی نوشتن اعلامیه در هتل آسیا قابل درک و دریافت است. به احتمال زیاد این فکر نیز تخمینی نادرست است. در نخستین سال های دهه ی ۹۰ در حالی که هنوز فقط در ترکیه شناخته می شوم وقتی خبر نگاران از من می پرسیدند چرا کتاب هایم پذیرفته می شوند و چرا خوانندگان زیاد دارند، دلایلی می یافتم که امروز هیچ کدام را باور ندارم. بعدها همان سوال ها را وقتی بتدریج آثارم در سطح بین المللی مطرح شدند ، خبرنگاران خارجی و منتقدان ادبی از من می پرسیدند. من کتاب هایم را با این احساس می نویسم که ای کاش چنین کتابی نوشته شود و من بخوانم و گاهی فکر می کنم انگار همه با من در این حس شریکند. این نظرم درباره ی دلیل خوانده شدن کتابهایم نیز مانند تمام نظرات دیگرم به احتمال زیاد نادرست است. خوب آدم درباره ی کتاب هایی که نوشته است هم مانند بقیه ی زندگیش مدام حرف هایی می زند. در نهایت زندگی انسان از کتاب هایش ارزشمندتر است. ولی برای من آنچه به زندگی معنا می دهد همین نوشته هایم است. از بیست و دو سالگی پس از شروع به نویسندگی هرگز نتوانستم زندگی و کتابهایم را از یکدیگر تمیز دهم. احیاناً در آینده کتاب هایم از زندگیم مهمتر و جالب تر به نظر خواهند آمد. مرگ انسان زمانی است که خود آن را باور کند. به نظرم هنوز خیلی وقت دارم.
الان در آوریل ۲۰۰۷ پنجاه و چهار سال دارم. می دانم که بسیار بیشتر از نیمه ی عمر خودم را پشت سر گذاشته ام اما باور دارم که هنوز پس از سی و دو سال عمر نویسندگیم در نیمه ی راه هستم. قطعاً پیش رویم سی و دو سال دیگر برای شگفت زده کردن مادرم و خوانندگانم فرصت باقیست.”(nobelprize.org)
استانبول، خاطرات و شهر
این کتاب مجموعه ای از خاطرات نویسنده است که با خاطرات شهر عجین شده است. روایت از لحظه ای آغاز می شود که نویسنده خود را به عنوان ” من” می شناسد. از پدر و مادر و خانواده اش می گوید و در ادامه به کوچه های شهر می رسد. جایی که مکان شادی و اندوه نویسنده است. از نگاه این رمان نویس معاصر کوچه های استانبول دهه ی ۵۰، خیابان های سنگفرش، خانه های چوبی طعمه ی حریق، چالش از بین رفتن یک فرهنگ قدیمی و سربرآوردن یک فرهنگ جدید از میان خاکسترهای برجای مانده همزمان با ساخته شدن جهان درونی نویسنده، با شتاب از برابر چشمان خواننده عبور می کند. دبیر دائمی آکادمی سوئد هوراس انگدال (Horace Engdahl) خطاب به نویسنده می گوید ” استانبول را همانند سن پطرزبورگ داستایوسکی، دوبلین جویس و پاریس پروست به شهری ادبی بدل نموده اید که خوانندگانی از هر گوشه ی جهان آنرا چون زادگاه خود شناخته و حیاتی دوباره در آن آرزو می کنند.”
نویسنده ی لائیک بورژوای کتاب ابتدا از شرح خاطرات خود آغاز کرده و در خلال آن از استانبول سخن گفته است. استانبول پایتخت باشکوه دو امپراطوری بزرگ، سرزمین هنر و صلابت، شهری به قدمت تاریخ، محل تلاقی فرهنگ ها، نگین زیبای بوسفور، دروازه ی شرق، شهری که در طول تاریخ جهانگردان بسیاری را مجذوب خود ساخته، در نوشته ها و سفرنامه های جهانگردانی که از این شهر گذر کرده و گاه گذر آن ها با اقامتی چندساله همراه بوده، بسیار توصیف شده است. اما زاویه ی دید پاموک به شهر با جهانگردان تفاوت دارد. استانبول برای او یک محل زندگی است. شهری است که هویت و شخصیتش در کوچه ها و خیابان های آن شکل گرفته ، شهری که تاریخش به حال و آینده ی نویسنده جهت می دهد. استانبول کودکی و جوانی پاموک شهری جنگ زده و شکست خورده است. شهری که اندوه در آن موج می زند. ویرانه های جنگ هیچ تناسبی با شکوه و عظمت تاریخی شهر ندارد. شهر در تلاش برای ساختن ویرانه های جنگ با مسئله ی دیگری نیزروبه روست. جنگ عامل شتاب یافتن یک تغییر بزرگ شده است. تغییری که از چند دهه پیشتر شروع شده و کشور را با سرعت به سمت غرب به پیش می راند. فرهنگ و تکنولوژی وارداتی غرب در مقابل فرهنگ و سنت دیرپای شرقی استانبول را به عرصه ی رویارویی فرهنگ ها تبدیل کرده است. گرچه این شهر دروازه ی شرق و غرب و محل تلاقی و همزیستی فرهنگ های مختلف بوده اما عمق تغییر در حال وقوع هرگز سابقه نداشته است. استانبول در کتاب پاموک شهری است در گذار و در تلاش برای تخفیف اثرات بحران ناشی از آن. اورهان پاموک این دوران را با تحلیل روزنامه های آن عصر و با نزدیک شدن به زاویه ی دید نویسندگان و روزنامه نگاران رصد کرده است.
نویسنده با نگاهی به تاریخ نزدیک، علاوه بر نویسندگان ترک چون احمد راسم و رشاد اکرم کوچو که آثاری در معرفی استانبول دارند، به غربیانی که از این شهر دیدار نموده و شرح مشاهدات خود را نگاشته اند نیز اشاره نموده است. افرادی چون ژرارد دو نروال (Gérard de Nerval) شاعر فرانسوی که در سال ۱۸۴۳ به استانبول سفر کرد. حاصل این سفر کتاب ” سفر به شرق” است. تئوفیل گوتیه (Théophile Gautier) نویسنده، روزنامه نگار، شاعر و منتقد فرانسوی از دوستان نزدیک نروال که پس از وی در سال ۱۸۵۲ پس از یک اقامت ۷۰ روزه در استانبول کتابی به نام قسطنطنیه Constantinopole منتشر ساخت. پاموک تلاش نموده است تصویر ارائه شده از استانبول توسط این جهانگردان را با تصویر استانبول زمان خود پیوند بزند و مقایسه ای تاریخی- تطبیقی انجام دهد.
اورهان پاموک تنها از خاطرات خود نمی گوید بلکه خاطرات شهر را نیز بازگو می کند. اندوه از دست رفتن کودکی خود و شکوه زادگاهش را در هم آمیخته و متنی ساخته است. حاصل کتابی است که سرگذشت یک شهر و یک انسان را در فضایی آکنده از احساس و وابستگی بیان می کند. روایت کتاب با تعداد زیادی عکس همراه شده است. عکس های خانوادگی در کنار عکس های شهر چنان قرابتی با متن دارند که مفهوم ذهنی نویسنده را برای خواننده عینی و ملموس می سازند.
“استانبول، خاطرات و شهر” در سال ۲۰۰۶ جایزه ی نوبل ادبیات را از آن خود کرد. تعلق گرفتن نوبل به اورهان پاموک واکنش های مختلفی درپی داشت. پاموک در سال ۲۰۰۵ طی مصاحبه ای با هفته نامه ی سوئیسی Das Magazin اظهار کرده بود ” در این سرزمین ۳۰ هزار کرد و یک میلیون ارمنی کشته شدند و کسی جز من جرأت بحث درباره ی آن را ندارد.” این سخنان ” اهانت به کشور” تلقی شده و شکایت نامه ای علیه وی تنظیم شده بود. اما با فشاراتحادیه ی اروپا پرونده مختومه اعلام شد. شیوه ی بیان پاموک در مورد آتاتورک، اسلام و اعتقادات سنتی موج مخالفت با وی را هم در بین لائیک ها و هم اسلامگرایان قوت بخشید. پس از دریافت نوبل هیچ پیام تبریکی از جانب رئیس جمهور وقت ترکیه، احمد نجدت سزر، منتشر نگردید و رسانه ها و روزنامه های داخلی این جایزه را همسو با مقاصد سیاسی غرب تفسیر کردند. همزمان رسانه های خارجی از اسلوب بدیع اورهان پاموک در نوشتن رمان های پست مدرن سخن گفته و آثار وی را نماد ترکیه ی جدید معرفی نمودند.
منابع:
Pamuk,orhan,2006,İstanbul hatıralar ve şehir, İstanbul, iletişim
سایت جایزه ی نوبل ( تاریخ بازدید ۲۰۱۱-۰۱-۱۰)
http://nobelprize.org/nobel_prizes/literature/laureates/2006/pamuk-autobio_tu.html
دانشنامه ی آزاد ویکی پدیا، مدخل Orhan Pamuk ( تاریخ بازدید ۲۰۱۱-۰۱-۱۰)
http://tr.wikipedia.org/wiki/Orhan_Pamuk
سایت رسمی اورهان پاموک ( تاریخ بازدید ۲۰۱۱-۰۱-۱۰)
http://orhan pamuk.net
پاموک در ویکیپدیا
http://en.wikipedia.org/wiki/Orhan_Pamuk