درآمدی بر تاریخ فرهنگی بدن در ایران (۱۳۹۲)، محمد سعید ذکایی و مریم امن پور، انتشارات تیسا، ۴۳۹ ص.
حوزه مطالعات بدن از سنتی کم اهمیت، حاشیه ای و تا اندازه ای کم منزلت در سلسله مراتب سنت های و شاخه های علوم اجتماعی و بویژه جامعه شناسی در چند دهه اخیر به حوزه ای پویا و پر اهمیت و جاذب برای طیف روز افزونی از محققان در سنت های جامعه شناسی غربی و غیر غربی تبدیل شده است. آنچه جاذبه و اهمیت این توجه را بیشتر برجسته می سازد، فضای بین رشته ای مطالعات بدن و دستور کارهای متنوع آن است. شاید سنت فرهنگی مطالعات این قلمرو که در چند دهه اخیر با مطالعات تاریخی نیز پیوند یافته و در قالب سنت مستقل تاریخ فرهنگی بدن آثار و مطالعات زیادی را پدید آورده است را بتوان از جمله پر رونق ترین رویکردهای مطالعاتی در این حوزه دانست. این کتاب تلاش بدیعی در سنت تاریخ فرهنگی برای ترسیم برخی تحولات مهم حوزه ارتباطی بدن در ایران و تحلیل و مفهوم سازی از آن است.
به نظر نویسندگان کتاب رونق تدریجی توجه به مطالعات بدن در ایران اگر چه در مواردی بواسطه طراحی های تقلیل گرایانه درتولید ابزارهای پژوهشی و یا تلاش محدود برای ایده پردازی های نظری دستاوردهای چشمگیر را به همراه نداشته است، با این حال شرایط تاریخی، توسعه ای و تنوع و پویایی فرهنگی جامعه ایرانی فرصت بی بدیلی را برای گسترش این مطالعات فراهم می سازد. با توجه به تاریخی بودن، متن مند بودن و موقعیت ویژه ای که بدن های اجتماعی به مثابه متنی برای تامل در نظام های اجتماعی و سیاسی مختلف و نیز جغرافیای متفاوت از آن بهره مندند، می توان انتظار داشت که پرداختن به مباحث آن به مفهوم سازی و نظریه پردازی اجتماعی در ایران کمک کند. این ویژگی با توجه به فضای مفهومی و روشی بین رشته ای این حوزه امکان اشتراک و انباشت تجارب محققان با جهت گیری های متفاوت نظری (انتقادی، ذات گرا، پسامدرن، پسااستعماری و مانند آن) را فراهم ساخته و در نتیجه امکان بیشتری را برای تولید دانشی بومی و اصیل و احتمالا نقد دیدگاه ها و نظریه های مربوط به تحول مناسک و عادات و ژست ها ی جسمانی در کشور های غربی را مهیا می سازد. بدین ترتیب مطالعات بدن فرصتی مناسبی را برای پیوند علوم انسانی و اجتماعی در ایران فراهم می سازد.
در فصول مختلف کتاب حاضر این ایده محوری مورد تاکید قرار گرفته است که در مسیر تحولات در هیجانات و کننش های جسمانی در بستر تاریخی ایران، دین مهم ترین عامل در تعیین و نظم دهی به مصرف بدن و هنجارهای مختلف آن در متن زندگی روزمره بوده است که اگرچه در مسیر تحولات مربوط به دوران مدرن به درجاتی تحت الشعاع هنجارها و گفتمان های مدرن و انتظام بخش مربوط به قدرت بوروکراسی های دولتی قرار گرفته با این حال همچنان دلالت ها و انگیزش های معنا بخش زیادی را برای کردارها و هیجانات جسمانی فراهم می سازد. تغییر در عادات و رفتارهای بدنی در ایران در قرن حاضر اگر چه به درجاتی برآمده از تفکیک اجتماعی بوده است، با این حال کمتر شکل گرفته در فرآیندی خودجوش و باصطلاح از پایین به بالا بوده است. روندها و الگوهایی چون انعطاف پذیری، تنوع و تکثر، رسمی شدن و بدنبال آن (و یا به موازات آن) غیر رسمی شدن، نمایشی شدن، دمکراتیزه شدن که در حال حاضر وجه مشخصه بسیاری از کدهای رفتاری و هیجانی بدن در ایران محسوب می شود، بیش از آنکه در فرآیندی تاریخی و منطبق با تحولات ساختاری، نهادین جامعه سنتی بوده و بر پایه و در امتداد آن شکل گیرد، متاثر از مواجهه و تاثیر پذیری مستقیم و غیر مستقیم از کانون های معنایی غیر ایرانی و بویژه غربی است. این گزاره البته به معنای نفی جلوه ها، ارزش ها و نگرش های دیرپای فرهنگی و دلالت های آنها در مدیریت ارتباطات بدنی نیست. فرهنگ دینی، زبان، جغرافیا، قومیت و البته حافظه های فرهنگی و تاریخی همچنان تمایلات و سبک های بدنی را تعریف و جهت می دهند، با این حال گسترش تعاملات اجتماعی و فرهنگی و تحرک اجتماعی بدون تردید به تنوع بخشی بیشتر انگیزه های انتظام بخش مدیریت بدن و تاثیر گذاری کمتر معیارهای هنجاری خواهد انجامید.
این کتاب در هفت فصل و به شرح زیر تدوین شده است:
فصل نخست به شرح سنت مطالعات فرهنگی بدن و مباحث و دستور کار آن اختصاص دارد. سنت فرهنگی که در نقطه تلاقی طیفی از حوزه ها و رشته های علوم اجتماعی و انسانی قرار دارد کانون توجه خود را بر معنا سازی و معنا دهی به رفتارهای بدنی، گفتمانها و بازنمایی های آن، زمینه های موثر بر این بازنمایی ها و تغییر و تحولات آن در اجتماعات زمانی و مکان معطوف می سازد. اهمیت سنت مطالعات فرهنگی بواسطه توجه آن به پیوند متقابل ابعاد اجتماعی، فرهنگی و جسمانی تجارب انسانی است. مباحثی مانند تغییر و اصلاح بدن، مد و مد گرایی، بدن و فرهنگ جسمانی ، نقشه بندی اجتماعی و فرهنگی بدن (تحلیل تنوع رفتارها و هیجانات جسمانی بر حسب اجتماعات مکانی، گروه های شغلی و مانند آن) و دسته بندی گونه های مهم از گفتمان های بدن، چهارچوب مطالب این فصل را تشکیل می دهند. استدلال نویسندگان بر این است که علاوه بر آثاری که وِیژگی های زمینه ای و ساختاری چون قومیت، جنسیت، طبقه، شهروندی، هویت مکانی و جغرافیایی و دینداری بر توجه و مدیریت بدن بر جای می گذارند، نقش فرهنگ در زندگی جسمانی و مادی را به درجاتی از طریق بازنمایی و نیز گفتمان های موجود نسبت به آن می توان یافت.
فصل دوم گفتمان های بدن در ایران را هدف قرار داده و تلاش می کند وجه گفتمانی، بازنمایانه و بر ساخته بدن را از خلال متون نثر و نظم ادب فارسی، متون دینی، برخی منابع مربوط به سلامت و پژشکی و نیز مفاهیم و دیدگاه های سنت های علوم رفتاری (بویژه روانشناسی اجتماعی) و با تاکید بر مقولاتی چون زنانگی، مردانگی، جوانی و پیری، زیبایی و زشتی، آراستگی و آشفتگی و یا تندرستی و بیماری نشان دهد. در فرهنگ پیشا مدرن و سنتی، اگر چه تمایزات و تعارض هایی را در مقاطعی نسبت به گفتمان های بدن می توان یافت، با این حال در وجه غالب در نگرش به دو تایی بدن جسمانی و غیر جسمانی، روح (جان) بر جسم اولی بوده و ارزش معنوی بدن بواسطه کارکرد آیینی آن ارزیابی می گردد. در گفتمان پیشا مدرن که تاثیر پذیری زیادی را از گفتمان دینی نشان می دهد، بدن اعتبار خود را از جمع می گیرد. با تحولات و تاثیرات مربوط به دوره مدرن مقوله بندی ها و تعریف متفاوتی از بدن رواج یافت. وضع قوانین و مقررات جدید، شکل گیری نهادهای جدیدی چون مدرسه و بیمارستان، رشد طبقه متوسط و گسترش فضاهای شهری شرایط جدید و متفاوتی را برای انضباط بخشی و مدیریت بدن فراهم ساخت که خود به درجاتی محرکی برای ترویج ارزش های فرد گرایانه به شمار می آمد.
بررسی لباس و پوشش و تحلیل نشانه ها و دلالت های آن در سیری تاریخی، موضوع فصل سوم کتاب حاضر است. لباس را باید بخشی از نظام ارزشی جوامع و پدیده ای فرهنگی تلقی کرد که همزمان به پیوند ها و تمایزات آنها کمک می کند. در متون کلاسیک فارسی ایران، لباس علاوه بر صورت مادی، نماد و دال صورت های ذهنی و یا قراردادهای اجتماعی است. لباس بیانگر هیجانات، شخصیت، تواضع و فروتنی، دینداری و شان و جایگاه اجتماعی افراد است. به همانسان در متون دینی نیز لباس برای آسایش و آرایش مومنان و نه نمایش و تفاخر توصیه شده است. تمایز کم بین لباس زن و مرد، گروه های سنی و شغلی، تشابه نسبی ترکیب و اجزاء لباس (که در عین حال به شیوه ای ظریف گروه های اجتماعی را متمایز می ساخت) و دلالت مذهبی و سیاسی رنگ ها، وجه مشخصه لباس در ایران پیشامدرن بوده است. پوشش پیشامدرن هم مبین هویت دینی و ملی بوده است و هم بازنمای تفاوت های قومیتی و طبقاتی. مواجهه ایران با غرب و احساس خود کم بینی شکل گرفته از این مقایسه در میان دربار، سرآغازی برای تغییرات پوشاک در ایران در فرآیندی غیر خودجوش و عموما از بالا به پایین بود. اگر چه همچنان نشانه هایی از عناصر سنتی پوشش ایرانی دوام یافت، با این حال اجبار و تحمیل و در ادامه ترغیب و تشویق به مثابه ابزارهای اصلی سیاست پوشش پهلوی اول در ایران، زمین ساز تسریع فرآیند مد گرایی غربی بوده است. در چند دهه اخیر حضور و تاثیر همزمان فرآیندهای رسمی شدن و غیر رسمی شدن و اهمیت لباس در نمایش دادن ارزش ها و سبک زندگی اهمیت و نقش فرهنگی آن را بسیار مهم تر ساخته است.
تحلیل رابطه بدن با مکان و فضا موضوع فصل چهارم کتاب حاضر است. این فصل بدنبال پاسخگویی به این سوال است که دلالت های فضا و مکان در رفتارها و نیز نگرش به بدن ایرانی در سیر تحولات تاریخی آن چگونه است و چگونه گفتمان ها با واسطه مکان و فضا اقتدار و انضباط خود را بر بر بدن های ایرانی اعمال کرده اند و فهم زندگی روزمره را برای سوژه ایرانی امکان پذیر ساخته اند. استدلال محوری این فصل این است که دین بصورت تاریخی مهم ترین عامل در تعیین و انتظام ساختارها و فضاهای اجتماعی در ایران بوده است. آیین های دینی نقش بنیادینی در تعریف قواعد رفتاری در میدان های اجتماعی داشته اند و در نتیجه تاثییرات خود را بر معماری وطراحی فضای کوچک و خصوصی منازل و بویژه طراحی فضاهای عمومی و کالبدی شهری بر جای گذاشته اند. شهر های سنتی ایرانی با محوریت عناصر مسجد، بازار و مرکز مدیریت سیاسی، سلسله مراتبی از قدرت و روابط و ارزش های اخلاقی را ترسیم می کنند. تقدس، حرمت و پاکی ارزش های حاکم بر فضاهای اجتماعی در جامعه پیشامدرن هستند که در آن تمام فضاها ی فیزیکی و کالبدی شهر (نه صرفا مسجد و خانه) با نگرشی انسانی و بینشی مذهبی به یکدیگر پیوند می یابند. بدن سنتی ارتباط بیشتری با فضاهای اجتمای و طبیعی پیرامون خود داشته و غلبه مردان در آن آشکار است.
فضا و مکان رابطه ای متقابل با زبان بدن و ارتباطات غیر کلامی آن دارند که تحلیل آن موضوع فصل پنچم اثر حاضر است. هدف محوری این فصل بررسی جایگاه ارتباطات غیر کلامی در گفتمان های غالب و ترسیم الگوها، زمینه ها و شرایط موثر بر آن است. در متن پیشامدرن جامعه ایران ارتباطات غیر کلامی شاخصی دقیق برای تعیین جایگاه و سلسله مراتب اجتماعی فرد است که کدها و نشانه های آن کاملا تعریف شده و رعایت هنجارهای آن قابل انتظار است. با این حال تحولات مربوط به مواجهه و آشنایی با غرب و الگو پذیری از نهادها و ارزش های آن زمینه های اصلی را برای تحول نشانه ها و ژست های بدنی به وجهی غیر رسمی فراهم ساخت. ظهور تدریجی تفاوت های طبقاتی و شکل گیری طبقه متوسط تنوع بیشتری به آنها بخشیده و آن را دستمایه ای برای تمایزات گروه های اجتماعی قرار داد. در ادامه این روند در دوره معاصر و قرن حاضر، بدنبال استقرار نهادهای جدید انتظام بخش و نیز گفتمان غربی رقیب وارد شده، تحولاتی جدی در زبان بدن صورت گرفت. کانون های جدید تولید معنا مرزها و الگوهای سنتی رفتار بدنی را اساسا متحول ساخته و گاه بی نظمی ها و اغتشاش در این کدهای ارتباطی را نتیجه داده است
بدن و سلامت محور بحث فصل ششم این کتاب است. در این فصل نویسندگان با اتخاذ نگاهی سازه گرایانه بدنبال نشان دادن پیوند مفهوم سلامت و دیگر مفاهیم نزدیک آن با سیاست، فرهنگ، قدرت و گفتمان در امتداد تاریخی خود هستند. مرور آثار ادبی نشان می دهد که ورزش و تربیت بدنی گفتمانی متاخر است و در فرهنگ و ادب فارسی تندرستی و سلامتی که توامان در بر گیرنده سلامت جسماتی و نفسانی (و اغلب با اولویت بخشی به دومی) بوده است، دلالت غالب است. به همانسان تأکید بر سلامت جسمانی به مثابه شرطی برای سعادت دنیوی و اخروی در متون دینی نیز مورد تاکید بوده است و از همین روست که بخش زیادی از احکام دینی به بهداشت و سلامت ارتباط می یابند. یکپارچگی جسم و روح تلقی غالب در طب سنتی ایرانی را نیز شکل می دهد و اساساً وجه فرامادی و مذهبی بر طبابت سنتی ایرانی که اعتدال و توازن در مزاج و اندام جهتگیری اصلی آن را تشکیل می داد، غالب بوده است. در وجه اجتماعی نیز منابع مرور شده بیانگرسلسله مراتبی بودن، طبقاتی بودن و مردانه بودن امتیازات، آگاهی ها و حقوق مربوط به سلامت در بیشتر تاریخ ایران است. با انقلاب مشروطه و تعاملات بیشتر با دنیای غرب دانش جدید پزشکی بتدریج مفاهیم سلامت و بیماری را خالی از مضامین معنوی و فرامادی ساخت و اگر چه بیماری و درمان همچنان با اراده و مشیت الهی مرتبط دانسته می شد، با این حال رخنه دانش جدید فهم از سلامت و بیماری را بیش از پیش با مبانی تجربی طب نوین همراه ساخت. رواج این گفتمان به تناسب از اوایل قرن حاضرانضباط و قدرت را به عاملی تعیین کننده در ترویج فرهنگ سلامت در ایران بدل ساخت و با دخالت بیشتر دولت در تولید و اعمال گفتمان سلامت و پزشکی و در ادامه اهمیت بازنمایی این گفتمان ها در رسانه های جمعی، این مفاهیم وجهی ایدئولوژیک و سیاسی نیز یافتنند.
سرانجام موضوع فصل هفتم کتاب به تغییر و اصلاح بدن اختصاص دارد. تغییر انتخابی و یا اجباری در بدن جسمانی همواره شیوه ای برای نمایش هویتهای فردی و جمعی بوده است. این فصل بدنبال ترسیم معانی تولید شده بواسطه تغییر و اصلاح در متن بدن در دوره های مختلف و آشکار کردن رابطه ساختار قدرت، عاملیت و نقش گفتمانها در آن است. بدن به مثابه کالا، میانجی و زبان، عامل هویت ساز و نیز ابژه ای جنسی، مقولات اصلی برای توجه به این بحث به شمار می آیند. در نگاه پیشامدرن نیروهای فرامادی و عوامل اجتماعی و گروهی مهم ترین دال های معنا بخش در زمینه آرایش و تغییر بدن به شمار می آمدند. با این حال با تغییر معیارها و ارزش های زیبایی شناسانه و نیز به تدریج جنسیتی پیشیین که مجدداً عموما از فضای فرهنگی غربی و در متن سیاست های پسا استعماری جاری تاثیر میپذیرفت، ایدهآل های جدید بتدریج جایگزین شد. تحولات چند دهه اخیر جامعه ایران نوساناتی را در گفتمان تغییر بدن نمایش می دهد. فضای انقلابی و گفتمان جنگ که انضباط و کنترل بیشتر بر بدن و سادگی و کارکرد غیر تظاهری آن را مورد تأکید داشت، فاصله زیادی را با گفتمان و ارزشهای مصرفی و سبک زندگی محور بدن در دهه اخیر نشان می دهد. نمایشی شدن، دمکراتیزه شدن و استاندارد شدن (و یا ساختن) ایده آل های بدنی به مثابه روندهایی غالب، نگرش به بدن را در میان بسیاری از افراد تغییر داده است