خوردن برای زندگی یا زندگی برای خوردن؟ (نگاهی به موضوعات قابل بررسی در انسان شناسی تغذیه)
سناریو ۱: هیچ وقت به این فکر نکرده بودم که ما روزانه چقدر غذا می خوریم و اصلا برای چه می خوریم؟ این فکر هنگامی به سراغم آمد که یکی از دوستان ژاپنی ام برای گذران یک روز تعطیلش به خانه ما آمد. و این چالش برای او ایجاد شد که شما چرا اینقدر زیاد غذا می خورید؟
نوشتههای مرتبط
در واقع دلیل این چالش برای او را می بایست در گذران یک روز تعطیل مان جست و جو می کردم. در آن روز، صبح که بیدار شدیم صبحانه کامل شامل؛ چای، نان و مربا و پنیر خوردیم. سپس تصمیم گرفتیم که به جنگل برویم. قبل از حرکت وسایلی که آماده کردیم لوازم خوراکی تا عصر بود و یک توپ. زمانی که به جنگل رسیدیم پس از پیدا کردن جایی برای نشستن دوباره سفره صبحانه دیگری پهن شد که شامل؛ چای، گوجه و خیار و پنیر و… بود. پس از آن تا ناهار فاصله تقریبی ۲ ساعت را نشستیم و با هم حرف زدیم. سپس به دنبال تدارک ناهار شدیم. ناهارکه شامل کباب و برنج بود، آماده شد و آن را خوردیم. بعد از کمی استراحت و خواب، در ادامه دوباره چای را آماده کرده و پس از میل نمودن آن، آجیل و میوه آورده شده و خوردیم. بعد از آن کمی در جنگل دسته جمعی راه رفتیم و وسایلمان را جمع کرده، به خانه برگشتیم. شام هم صرف شد. این بود گذران یک روز تعطیل. اینکه هنوز غذایمان تمام نشده بود به این سوال می رسیدیم که بعدش چه بخوریم؟
سناریو۲: دوران دانشجویی، دانشکده بوفه ای داشت و ما اغلب برای غذا به آنجا مراجعه می کردیم. مثلا برای ناهار می آمدیم و یک ساندویچ سفارش می دادیم. حدود ۱۰ دقیقه طول می کشید تا آماده شود که می توان گفت به اندازه یک سلام و احوال پرسی با دوستان بود سپس ۱۰ دقیقه هم برای خوردن آن صرف می شد گاهی هم نوشیدنی نیز به همراهش بود. در این زمان همیشه به این سوال می رسیدیم که ما اصلا در طول دوران تحصیلمان برای ناهار خوردن نشسته ایم؟
سناریو سوم: دوست ژاپنی ام پس از ورود به خانه ما اولین حرفی که گفت این بود که خانه شما چقدر بزرگ است در صورتی که مساحت خانه ما ۱۵۰متر بیشتر نبوده است و در شهری که ما زندگی می کنیم مساحت متوسطی به شمار می رود. و نکته اساسی که به آن اشاره کرد اختصاص دادن بخش بزرگی از این مساحت به آشپزخانه بود.
کلیدواژگان: انسان شناسی تغذیه، غذا، آشپزخانه، خوردن
سه سناریو بالا که به شکل مختصری بیان شده اند در واقع سعی دارد که رابطه بین انسان ها و غذا را توصیف کند. در سناریو اول سوال مطرح شده به شکل کنایه آمیزی اشاره به حریصانه خوردنِ غذا و لذت بردن از آن داشته، سناریو دوم، به دنبال بیان سرعت در طبخ و خوردن غذا بوده و زمانی که برای خوردن صرف می شود و در نهایت سناریو سوم، سعی می کند که تاثیر اهمیت دادن به غذا در زندگی خانوادگی و سبک زندگی و معماری خانه ها را نشان دهد.
وجه مشترک و حقیقت بدیهی تمامی این سناریوها چیزی جز انسان نبوده که نیاز به خوردن داشته تا زنده بماند. او برای زنده ماندن باید مواد مغذی بدست آورد. اما کیفیت این غذاها، شیوه های بدست آوردن، ارتقاء و بهبود آنها را باید در فرهنگ و اجتماع ایشان جست و جو کرد. این اثر متقابل بین غذا به عنوان یک نیاز زیستی و عوامل فرهنگی و اجتماعی شیوه های مصرف می تواند زمینه بسیار مهمی برای تحقیقات انسان شناسانه باشد. که در این مورد می توان به تحقیقات لوی استروس و مری داگلاس اشاره کرد.
غذا در واقع یک محصول ارگانیگ و صرفا بیوشیمیایی نیست بلکه از نظر فرهنگی نیز تعریف شده است. یعنی ما می بایست میان خوردن و خوردنی با تغذیه و غذا تفاوت قائل شویم. زیرا انسان ها میان چیزی که مصرف می کنند دست به انتخاب می زنند و این انتخاب از طریق فرهنگ تائید و تصویب می شود. در واقع همه اینها در سوالات کوتاه و شاید ارزشی خلاصه گردد که چه چیز برای خوردن مناسب است؟ چه جایی برای خوردن مناسب است؟ چه زمانی برای خوردن مناسب است؟ چه جایی برای پختن مناسب است؟ چه شیوه هایی برای پختن مناسب است؟ و پاسخ آن نیز در فرهنگ جای گرفته است.
حال می بایست برای پاسخ دادن به این سوالات به ویژگی های فرهنگی انسان ها مراجعه کنیم. اینکه در فرهنگ ایشان غذا در چه درجه ای از اهمیت قرار گرفته است؟ مثلا آیا در فرهنگ ایرانی، اظهارات عامه در پی اثبات این مطلب است که ما می خوریم تا زنده بمانیم یا زندگی می کنیم تا بخوریم؟ برای بررسی مقوله ای چنین ذهنی باید عناصر مادی چون آشپزخانه ها و … را مورد مطالعه قرار داد. مثلا ما در زمان های گذشته برای پختن غذا از محلی به نام مطبخ استفاده می کردیم که خارج از فضای معماری خانه ها قرار داشت، تاریک بود، صرفا ویژه پخت و پز بود، دور از دید و دسترس عموم بوده، کثیف و آلوده، فاقد عناصر زیبایی شناسانه و تک کارکردی بوده است. اما در زمان کنونی آشپزخانه در درون فضای خانه، نورگیرترین بخش آن و چندکارکردی است. و در اغلب موارد پول زیادی برای ساخت آشپزخانه صرف می شود. به گونه ای که در اغلب موارد معتقدند که آشپزخانه باید یکی از فضاهای خوب خانه باشد. در نتیجه برای یک انسان شناس تغذیه می بایست همیشه این سوال مورد تاکید باشد که در جامعه مورد بررسی فرهنگ به غذا به چه شکلی نگاه می کند؟
Eat to live or live to eat? (Look at the issues considered in nutritional anthropology)
Scenario 1:
I never thought this day how much food we eat and what not to eat? This idea came to me when one of my Japanese friends came to our house to spend a holiday. The challenge was created for her, why do you eat so much?
In fact, I’d have to search because of the challenge in the spend a holiday for us. In the morning when we woke up, we have a full breakfast including tea, bread and jam and cheese. then decided to go into the forest. Before move, we prepare items to food and a ball for the evening,. When we got to the woods to find a place to sit we prepare another breakfast table again. including tea, tomatoes, cucumbers and cheese, etc.. Up to a distance of approximately 2 hours after lunch we sat and talked together. We then seek to prepare lunch. Lunch include kebabs and rice, prepared and ate it. After a little rest and sleep, then again to prepare tea and then eat it, and ate nuts and fruit set. After the procession walked a little in the woods and gathered our things, we returned home. Dinner time was spent. This was spending a holiday. Before the meal was over we asked what we eat?
Scenario 2:
When I was the student, our faculty had a dining and we often go there for the eating. For lunch we ordered a sandwich. It took almost 10 minutes to prepare food. At this time we could only have a short greeting to friends. Then 10 minutes were spent to eat. The question was always in our minds whether we’re sitting to eat?
Scenario 3:
My Japanese friend told us after entering the first ; your house is very big While the area is not more than 150 meters and that is usually here. And that’s the main point of assigning a large part of the area of the kitchen.
Keywords: nutritional anthropology, food, kitchen, eating
Three scenarios have been described above are actually trying to describe the relationship between humans and food.
The first scenario, refer to gluttony and enjoy it. The second scenario, refer to rapidly cook and eat and when to spending eating. Finally, the third scenario, trying to show importance of food in the family life and lifestyle too. Especially in the construction of houses.
All three scenarios have one thing in common: human who needs to eat to survive. To survive, he must obtain nutrients. But we have searched the quality of the food, ways of acquiring, improving them in their culture and society. The interaction between biological and cultural factors and social needs food as a way of eating can be a very important area for research is anthropological. Which in this case would be referred to the investigation of Levi-Strauss and Mary Douglas.
In fact, Food is not merely organic product and biochemical But also culturally defined.This means that we must distinguish between eating and nutrition. Because people choose to take the thing for eating. and this selection will be approved by the culture. In fact all this refer to some short questions; what is good to eat? What is a good place to eat? When is good to eat? Where is good to cook? What is good way to cook? And the answer of all in culture.