انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

خلق نظریه جامعه شناختی

جرج ریتزر ترجمه آرمان شهرکی

همگان پیرامون جهان اجتماعی ( و بسیاری چیزهای دیگر- رویدادهای طبیعی، احتمالات ماوارء طبیعی) در تمامی اوقات نظریه پردازی میکنند. غالبا این امر بدان معناست که مردم درباره موضوعات اجتماعی فکر و تدبر میکنند. ممکن است درباره روابط میان والدینمان، شانس تیم محبوبمان برای برنده شدن در لیگ برتر، و یا احتمال جنگ چین و تایوان اندیشه و تعمق نماییم. بر اساس چنین تاملاتی ( speculations) محتمل است که تئوریهایی پیرامون والدین ( مثلا اینکه میانشان خوب است چراکه شخصیتهاشان مشابه میباشد)، تیممان ( چون کار گروهیشان خوب نیست برنده نمیشوند) یا احتمال جنگ ( چین به جنگ دست نخواهد یازید چراکه پیشرفتهای اقتصادیش به خطر خواهد افتاد) بسط دهیم؛ این تئوریها با واقعیتها و روابط اجتماعی سروکار دارند- بعنوان مثال، شخصیت والدین و اینکه چگونه این شخصیت مناسبات آنها را تحت تاثیر قرار میدهد؛ کار گروهی و توانایی برنده شدن در لیگ، ماهیت چین و روابطش با سایر ملل در شرایطی که در عصری بسر میبریم که اقتصاد جهانی به شدن بهم وابسته شده است. نظریه پردازان اجتماعی مشتمل بر کسانی که در این کتاب بدانها پرداخته شده است؛ غالبا به یک شکل عمل میکنند- تعمق و بسط تئوریهایی که به روابط و واقعیتهای اجتماعی میپردازند. حال به تفاوتهای مهمی میپردازیم که میان تئوری پردازی روزمره و آن نوع نظریه پردازی مختص به نظریه پردازان وجود دارد:

الف- متفکرین اجتماعی نسبت به عوام (laypeople) معمولا به شیوه ای خود-آگاهانه (self-conscious) و چارچوب یافته تر (disciplined) به تئوری پردازی میپردازند.

ب- متفکرین اجتماعی معمولا بر اساس کار متفکرین پیش از خود تئوریپردازی میکنند؛ این امر بدان معناست که تلاشهای پیشکسوتان خویش را از نظر میگذرانند. این درحالیست که بسیاری البته نه همه ی عوام تنها به خویش اتکاء دارند. در واقع اگر بخواهیم با عبارات آیزاک نیوتون و رابرت مورتون مطلب را واگویه کنیم؛ تئوریسازان اجتماعی ازآنرو تئوریهای بهتری خلق میکنند چراکه ایده های متفکرین پیش از خود را مبنای کار قرار میدهند.

ج- بعلاوه، تئوریپردازان اجتماعی اغلب بر اساس داده های جمع آوری شده توسط خود و یا دیگران پیرامون واقعیتها و روابط اجتماعی مورد علاقه شان، عمل میکنند. مردم عادی ممکن است به وقت تئوری پردازی داده هایی در چنته داشته باشند اما این داده ها از چنان جامعیت و نظام مندی برخوردار نیست.

د- بر خلاف مردم عادی، تئوری پردازان اجتماعی درصدد نشر تئوریهای خویش هستند؛بنابراین این تئوریها میتوانند نقادانه تحلیل شوند؛ وسیعا نشر شده؛ در تحقیقات تجربی استفاده شده و مبنای کار محققین بعدی قرار گیرند. یک فرایند بازبینی سفت و سخت سبب میشود تا از کنار نهادن تئوریهای سست پیش ازآنکه منتشر شده و توجه ویژه ای به خود جلب نمایند؛ اطمینان حاصل شود.

ر- و مهمتر از همه اینکه تئوری پردازان اجتماعی، حداقل حرفه ای هایشان، به روابطی خاص پیرامون والدین، تیم مورد علاقه شان، یا حتی یک ملت خاص نظر ندارند. آنها به شیوه ای جامعتر و درباره موضوعات گسترده تر به اندیشه ورزی میپردازند. مردم عادی به موضوعاتی میاندیشند که ظریفترین و شخصی تر است. بر این اساس اگر همان سه مثال قبل را مبنا قرار دهیم؛ یک فرد عادی محتمل است که پیرامون روابط میان والدینش تعمق نماید؛ اما یک نظریه پرداز اجتماعی به مورد کلی تر تغییرات ماهیت روابط زناشویی طی قرن بیست و یکم میپردازد. فرد عادی به شانس موفقیت تیم مورد علاقه اش در لیگ میپردازد حال آنکه نظریه پرداز به ناعادلانه بودن رقابت میان تیمهای ورزشی در زمانه ی دستمزدها و بودجه های کلان. و در نهایت اینکه بجای نظریه پردازی در رابطه با چین، متفکر اجتماعی به مقوله ی دولت- ملت معاصر در دوره ی سرمایه داری جهانی می اندیشد.

اگرچه متفکرین اجتماعی به مباحث کلان میپردازند اما اینطور هم نیست که به این مباحث تنها آکادمیک بوده و مورد علاقه ی شخصی آنها نباشد بلکه درست بعکس، بسیاری از این موضوعات ریشه در زندگی شخصی آنها دارد. مثلا موانع و اضطرابهایی که در زندگی والدین یک جامعه شناس و یا زندگی زناشویی خود او رخ میدهد میتواند سبب شود که تئوریپرداز به بحران و قیودات خانواده در عصر مدرن بپردازد. بهترین تئوریهای جامعه شناختی آنهایی هستند که عمیقا در علائق شخصی جامعه شناس ریشه دارند. معذالک در اینجا بلافاصله با یک معما روبرو میشویم. اگر بهترین تئوریها از علائق شخصی قدرتمند برمیخیزد؛ آیا احتمال آن وجود ندارد که آن تئوری در اثر همین تجارب و علائق شخصی منحرف و یا تغییر شکل یابد؟ نظریه پردازی که تجربه ی بدی در دوران کودکی و یا زناشویی داشته؛ احتمال میرود که نسبت به خانواده ی هسته ای (nuclear family) دچار سوگیری شده و یا بدبین شود و مآلا کارش به انتقاد از چنین خانواده ای بیانجامد. این اتفاق نه تنها محتمل بلکه شاید قطعیت داشته باشد. پس جامعه شناس همواره باید مراقب سوگیریهای ناشی از علائق شخصیش باشد. سوگیری یک خطر همیشه حاضر است که هم تئوریپرداز و هم آنکه تئوری را میخواند همواره باید در پیش چشم داشته باشند. آن واقعیتی که خطر پیش گفته را متعادل میکند این است که احساسات قوی میتواند یک انگیزش بخش قدرتمند باشد. جامعه شناسانی که احساسات قوی پیرامون خانواده ( یا هر موضوع جامعه شناختی دیگر) دارند؛ بسیار محتمل است که به کاری مستمر پیرامون آن دست زده و احساس نمایند که باید به وضع بینشهایی نظری درباره آن بپردازند. سوگیریها همواره بایستی مدنظر باشند اما علائق شخصی نیرومند همواره به بهترین تئوریهای جامعه شناختی ختم میشوند. بعنوان مثال کار پیشگامانه ی کارل مارکس پیرامون سرمایه داری را درنظر میگیرم. تئوری مارکس درباره سرمایه داری یکی از بهترین تئوریها در تاریخ نظریه اجتماعی است که برخاسته از احساسات قدرتمند او پیرامون سرمایه داری و شرایط کار در قالب آن بوده است. درست است که این احساسات ممکن است سبب شده باشد که برخی نقاط قوت نظام سرمایه داری از پیش چشمان مارکس پنهان مانده باشد اما درعوض همین احساسات بوده که منجر به تئوری قدرتمندی پیرامون پویاییهای نظام سرمایه داری گشته است.
منبع:

Ritzer, George, Contemporary Sociological Theory and Its Classical Roots: New York, Mc Graw Hill Press, Second Edition, 2007, pp. 1-3.