غاده السمان شاعر زن سوری معتقد است: « مرد دشمن من نیست، من شیرین ترین غزل ها و اشعار تمرد آمیزم را درباره او سروده ام.در ذهن من انتقام جویی تاریخی برضد مرد عرب وجود ندارد و می پندارم که شکنجه ای که زن در معرض آن قرار گرفته است،تنها مرد عامل آن نبوده ،بلکه عقب ماندگی بوده است… من همواره دربرابر آزادی به طریق آمریکایی ،که یک مرد را دشمن می یابد ،ایستاده ام …» این سخنان از ذهن شاعری تراویده که نماینده ی زن عرب درجامعه ای است که به تقدیرتاریخ به «عقب نگه داشته » معروف است.
اگر دیدگاه غاده را با سایر فمینیست های منطقه خاورمیانه مقایسه کنیم درمی یابیم که آنان نیز دیدگاهی کم و بیش مشابه وی دارند.به طورمثال«لیلا ابولقود» پژوهشگر فلسطینی معتقد است:«فمینیسم دریک زمینه استعماری ،که مسائل بسیار پیچیده ای را درحوزه جنسیت به وجود می آورد،نمی تواند همان استراتژی وهمان نقشی را داشته باشد که در کشورهای اروپایی و آمریکایی دارد.» بنابراین لزوم توجه به مسئله «زن» در کشورهای خاورمیانه که روزگار درازی تحت استعمار بوده اند ،فارغ از نظریه پردازی های فمینیسم معاصر اعم از نابرابری ،تفاوت و تبعیض زن ومرد ،خود را می نمایاند.اگرچه دراین زمینه هم کارهای مهم وارزشمندی شده است.
نوشتههای مرتبط
در این نوشته کوتاه هم سعی شده با چنین دیدگاهی به «خلخال» نوشته «نیره عطیه» پرداخته شود:
«خلخال»دریک زمینه ی داستانی مربوط به زنانی است که مدتی از زندگی شان می گذرد واحتمالا اکنون در دهه های سوم وچهارم (شاید هم بیشتر) زندگی خویش اند. راویان خود قهرمانان داستان ها هستند،از تولد تا سن کنونی خود را از زاویه نگاه خویش شرح می دهند.عطیه برای نگاشتن این کتاب با زنان زیادی مصاحبه می کند اما در آخر این ۵نفر را انتخاب می کند، او خود در مصر متولد شده اما درکودکی به غرب رفته وپس از بازگشت دست به جمع آوری این بیوگرافی ها می زند. در حال حاضر هم به عنوان نویسنده ونقاش وخبرنگار شناخته شده تر از تحلیل گری مسائل فرهنگی – اجتماعی است.
داستان ها مجموعا از زبان پنج قهرمان به نام های : ام جاد، آلیس ، سودا، دنیا، ام نعیمه روایت می شوند .مشترکات این راویان وداستان هایشان شامل موارد زیراست:
اگر بخواهیم به یک مدل حیات در زندگی این زنان مصری برسیم شاید الگوی زیر مناسب باشد:
تولد—– کودکی—- مراسم گذار(ختنه) —- ازدواج —- فرزندآوری—– پیری
همگی به طور خودآگاه یا ناخودآگاه سعی در بهبود شرایط زیستی و فرهنگی خود دارند.
همگی نسبت به مراسم گذاری که برای آنان اجرا شده نوعی اشمئزار را نشان می دهند ،به طوری که سعی دارند از اجرای آن در دختران خود جلوگیری کنند.
همگی از قشر متوسط و پائین جامعه که اکثریت را تشکیل می دهند، هستند .اگرچه تعریفی از طبقه با معیارهای متداول ممکن است در مورد این جامعه درست نباشد.
همگی درسن بلوغ دچار تلاطم احساسی عاطفی و شدیدی نسبت به مردانی می شوند که آن هارا بیشتر دیده یا در اطراف وخویشاوندان خود هستند.
برای همه ی آن ها ،مفهوم خانواده وخویشاوندی اهمیت زیادی دارد،در مشکلات تنها به خانواده ی خویش پناه می برند و خانواده تنها ملجا وحامی آنان شده است.
شبکه ای درهم تنیده از روابط اقتصادی، فرهنگی ، خانوادگی، دینی و سنتی سازنده ی نگرش ها واعمال آن هاست، هرلحظه برای تبیین معنای اعمال این افراد باید این شبکه را بررسی کرد، به گونه ای که درنظرگرفتن یک بعد این شبکه راه را به خطا می برد.
نوعی ترس و وحشت از شبکه ی اعمال جایگزین در آن ها همواره وجود دارد، شبکه ای که در نبود یک عامل جایگزین چیزدیگری می شود،اعمالی مثل تحمل وجود اجباری هوو در صورت نازایی قبل و بعد از ازدواج ، چندهمسری ، طلاق و…
این زنان از سختی های اقتصادی و فقر نمی هراسند وبرعکس سعی می کنند با هر ترفندی که شده با آن مقابله کنند .
اینان خود را قهرمان تدبیر خانه می دانند و همواره کاری می کنند تا در نزد مردان شان خوب تر جلوه کنند. از صرفه جویی های اقتصادی گرفته تا سایر موارد.
اما نکاتی که درنوع زیست ومعیشت این زنان وجود دارد و باعث می شود تا نتوان از تئوری های فمینیسم غربی برای تحلیل آن ها بهره جست ،به قرار زیراست:
بدبختی و فقر در این جامعه میان زنان ومردان تقسیم شده است ،لذا زن ومرد برای بهتر شدن زندگی باهم تلاش می کنند و همواره درتلاشند تا زندگی بهتری نه برای خود که برای اهل خانواده ایجاد کنند.ام جاد از این که در یک گاراژ اتومبیل در کنارهمسرش ماشین ها را بشوید ، ابایی ندارد، خانه ام نعیمه قایقی بزرگ که دائم بر رود نیل شناوراست، زیرا همسرش یک ماهیگیر است، سودا به عنوان یک خدمتکار در خانه ها کار می کند و… .در هر صورت داشتن هیچ کدام از این مشاغل برای آنان عیبی نیست و از سویی بدبودن وضع معیشت به معنی ستم یا فشار بر زن نیست.تا جایی که سودا به قدری مقتصدانه عمل می کند که فشار اقتصادی را از دوش شوهرش بردارد، او حتی از ریخت وپاش های اضافی مراسم عروسی اش جلوگیری می کند.زیرا این جامعه هردو جنس را تحت فشارهای اقتصادی قرار می دهد.بنابراین زن ومرد هردو در سپری کردن سختی ها تلاش دارند.اما این تلاش هم فقط به معنای دستورپذیری زن از مرد نیست، زیرا او خود به تنهایی هم دارای پویایی است واز شرایط کاری خود احساس رضایت می کند.
شبکه ای مفهومی از بافت های مختلفی مثل دین، ارزش ها، باورها، اقتصاد و… وجود دارد که زندگی آنان را محکم واستوار ساخته است تا جایی که به هردلیلی پایه های حیات نلرزد و ویران نشود: ام نعیمه پس از آوردن و زنده ماندن تنها یک دختر ، نازا می شود، او از داشتن هوو که رسم اجباری اعراب در این موارد است ، وحشت دارد.اما حامد، مردی است که اعتقادات دینی اش را به شکل خانوادگی وموروثی از پدرانش گرفته است و خانواده اش به دینداری معروفند، او به تقدیر لایتغیر الهی اعتقاد دارد و از این رو ام نعیمه را به سکوت در برابر این امر دعوت می کند.او هرگز ازدواج مجددی نمی کند.لذا این نوع روشنفکری که در حامد سراغ داریم نه از نوع غربی که دقیقا ریشه در آداب ورسوم و باورهای شرقی مانند آزمون الهی ، تقدیر و…دارد.بنابراین ام نعیمه در ادامه داستان به جای تلاش درجهت فرزندآوری وسپردن خود به دست اطبا وجراحان سعی می کند به رتق وفتق زندگی نعیمه – تنها دخترش – بپردازد.
این زنان تقریبا در همه مشکلات سخت وبه ظاهر لاینحل به فردی متخصص رجوع می کنند، اما بیشتر مراجعه به افرادی را می پسندند که اهل دعا وخرافات اند وبرایشان دستوراتی صادر می کنند تا اجرا کنند و سحر وجاد باطل یا ایجاد شود.بنابراین دراندیشه حل مشکل این زنان سیری از مراجعه به متخصص (بیشتر پزشک) تا اهل جادو دیده می شود .وجود این طیف نشان از حاکمیت دوگانه از ارزش های مدرن در بستر سنت است، در چنین شرایطی تشخیص مسیر درست برای افراد دشوار می شود،به طوری که بارها در داستان عنوان می کنند که« حالا نمی دانم حل این مشکل با جادو بود یا چیز دیگری،به هرحال درست شد.»
زنی که ازدواج می کند نوعی آزادی را به دست می آورد که قبل از آن نداشته است، سودا در ایام مجردی در صحنه ای هنگام پایین رفتن از پله های خانه دوستش مورد امتحان برادر دوستش قرار می گیرد او اذعان می دارد که « من سهل الوصول نبودم زیرا این قضیه شانس مرا از داشتن یک ازدواج خوب کم می کند،… پس تاحالا هوای خودم را داشته ام» ویا قبل از عقدش با صالح هنگامی که برای خرید بیرون می رود تا ایستگاه اتوبوس یعنی جایی که امکان دیده شدنش وجود دارد ، تنها می آید. اما زن پس از ازدواج به ویژه زمانی که چند بچه دارد ، پابه پای همسرش درجامعه فعالیت اقتصادی دارد و یا مانند آلیس به صورت خیریه به روستاهای اطراف می رود و به فقرا کمک می کند.البته این نوع آزادی بعد از ازدواج هم توسط مردان غریبه مورد سوء قصد قرار می گیرد اما تنها چیزی که به کمک زن می آید همان حیا وخود داری اوست، ام نعیمه معتقد است: «اگر زنی بامردی غیراز بستگانش صحبت کرد، باید بداند که مردهای بیش تری سراغش می آیند»
سرکشی و طغیان این زنان وضع شان را از وضعیت کنونی بدتر می کند،زیرا حمایت خانواده به ویژه پدر تنها ملجا آنان است، چراکه نهادهای قانونی و حمایتی در این جامعه شکل نگرفته است. دنیا کسی است که درکودکی و نوجوانی با عزو هم بازی است واز همان ایام فکر ازدواج این دو در ذهن شان رقم می خورد اما از پس حادثه ای کوچک که دنیا آن را بی احترامی به خود قلمداد می کند از ازدواج با عزو سرباز می زند وآنقدر مساله را بزرگ می کند که تنها راه حلش ازدواج با فرد دیگری می یابد که در کشوری خارجی – لیبی- زندگی می کند زیرا حرف ها وتحلیل ها ی مردم وکتک های پدر را بر نمی تابد .دراین ازدواج وضعش بدتر می شود تا جایی که حتی در منزل پدرش هم جایگاه خود را ازدست می دهد.او با سختی طلاق می گیرد وبه اجبار پدر و اطرافیان تن به ازدواج با عزو می دهد.
درپایان ، دریک نتیجه گیری کلی در می یابد که تحلیل زندگی زنان این داستان و نیز زنان درشرایط مشابه نیاز به تئوری های دیگری دارد که در سایه تحقیقات میدانی حاصل خواهد شد وگرنه به کاربردن نظریه های فمینیسم غربی در این مورد گمراهی آشکاری است.
خلخال
نیره عطیه
ترجمه هما مداح
نشرکاروان ۱۳۸۵ چاپ اول
۳۰۴ صفحه
ایمیل نویسنده: fsayyarpour@gmail.com