انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

خشم، تونلی به سمت غریزه

نقد فیلم «سگ شب»، مادری با روایتی دیگر

برای نقد فیلم تصمیم گرفتم ابتدا به بخشی از متن دکتر مریم نصر اصفهانی اشاره کنم که مدتی قبل در کانال خود با عنوان «مراقبت از مراقبت» آورده بود. این قسمت از متن وی به مقوله مادری و پیامدهای کلیشه‌های مربوط به آن که در فیلم هم به آن پرداخته شد، اشاره دارد، وی چنین آورده است که: «…چرا وقتی می‌خواهیم درباره سختی‌های مراقبت صحبت کنیم، زبان‌مان قفل می‌شود؟ چرا فکر می‌کنیم فرد تیمارگر دیگر نباید به خودش و به‌روزی خودش فکر کند؟ چرا برایمان جا افتاده که «اَجرمان زایل می‌شود» اگر از رنج و تنها ماندن بگوییم؟ چرا حتی وقتی قرار است گفتمانی پیرامون مفهوم گسترده‌ای مانند پرواداری/دگرپروایی/ مراقبت شکل بگیرد باز هم فرمان ذهنمان می‌کشد به سمت سانتی‌مانتالیسم و عرفان و نمی‌توانیم با صدای بلند از اهمیت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و حتی معرفتی مراقبت و مراقبت‌کنندگان و مراقبت‌شوندگان بگوییم؟

نه فقط جامعه که ذهن خودمان سرکوب را در ما درونی کرده است. ما زبانی نداریم که از اهمیت و حق سلامت و به‌روزی مراقبت‌کننده بگوییم و باعث تحقیرهایی از جنس تحقیر استاد نشود. همین مادری را ببینید: ما برای هم از سختی‌ها و احساسات متناقض و حتی منفی بارداری، زایمان، شیردهی، فرزندپروری، رفتن فرزندان از خانه و تنهایی و احساس پوچی بعد از آن می‌گوییم، ولی زبان مناسبی برای بیان آن نداریم. دست‌مان خالی است. فکر و فرهنگ و سیاست‌گذاری و عرف و حتی خود زبان به ما کمک نمی‌کنند برای بیان اینکه چقدر سخت است وقتی، از خود بیمارستان تا جامعه، به ما این حس را می‌دهند که خودمان مهم نیستیم. که صرفاً ابزاریم. که خیلی وقت‌ها با شکم پاره‌شده و تازه‌دوخته تنها می‌مانیم، که در دوران اوج سلامت جسم و باردهی ذهن با ما مانند کالای مصرفی برخورد می‌شود و بعد دورانداخته می‌شویم. آن وقت که دیر شده و چیزی نمی‌یابیم که به آن بیاویزیم…»

مضمون فیلم سگ شب، را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد. بخش اول اعتراض نسبت به افسانه مادری است، یعنی همان کلیشه های فرهنگی در رابطه با زن کامل در مقام مادر و باز تعیین حدود و ثغور مرزهای برترین مادر. تعاریفی که تحلیلشان بازنمایی عمیق تفکرات پدرسالاری است. به این معنا که در فرهنگ پدرسالاری چه زنی کامل است و به تعبیری اجازه حضور با کمترین بازخورد منفی را در این گعده مردانه دارد. زنی که مادر است اما نه هر مادری. مادری که مو به مو از دستورات و نسخه فرهنگ پدرسالاری تبعیت کرده باشد.

اعتراض به افسانه مادری، پیش از این هم در فیلمهای معدودی با صراحت و جسارتی بیش از گذشته روی پرده سینما رفته است. یکی از نمونه‌های آن فیلم تالی، است که نقد آن پیش از این در همین سایت گذاشته شده بود. اما وجه تمایز جدی فیلم سگ شب با فیلم تالی و موارد مشابه، پرداخت به بعد دیگری از داستان مادری است. آنهم یافتن رابطه‌ای معنادار بین حیوانات و زنان است. در جایی از فیلم به کتابی در ژانر علمی تخیلی اشاره می‌شود. کتابی که حاوی مثال‌هایی درباره تغییر هویت زنان به حیوانات است که در قالب اسطوره بدان پرداخته شده است. روایتی که برای تفهیم هدف کارگردان از آن استفاده می‌شود.

اولین باری که در فیلم، زن شاهد دگربودگی خود برای نجات از هویت زنانه می‌شود به دو واژه کلیدی اشاره می‌کند: #خشم و #غریزه. خشم دقیقا همان حسی است که بسیاری از زنان بخصوص بعد از تجربه مادری احساس می‌کنند، اما مجبورند برای مضاعف نشدن خشم خود راه را بر قضاوت سایرین ببندند، پس سکوت می‌کنند و یا بعضا تجربه مادری خود را منطبق بر فرهنگ مرسوم روایت می‌کنند. برای مثال وقتی زنان از تجربه مادری نقش اول فیلم می‌پرسند و او در کمال صداقت پاسخ می‌دهد، متوجه می‌شود که مخاطبش انگار صدای او را نشنیده است. در واقع ما عادت به شنیدن روایات خلاف عرف نداریم پس برای حذف نشدن از گردونه جامعه مجبور به تبعیت از قوانین هستیم. آنهم قوانینی که تمکینشان می‌تواند به خشمی سرکوب شده در زنان منتهی شود. خشم حاصل از نادیده انگاری، خشم بخاطر به یکباره زیر مسئولیت سنگین رفتن، آنهم غالبا به صورت تنهایی، خشم برای اینکه اجازه اعتراض ندارند و شکایتشان حمل به ناشکری می‌شود. مسلما این خشم برای زنانی که موفقیت در سپهر عمومی داشتند و الان بواسطه مشغله زایمان و شیردهی در خانه محصور می‌شوند، می‌تواند مضاعف هم باشد. خشمی که در نهایت زنان جسور را به غرایز اولیه انسانی شان وصل می‌کند. آنجا که تلاقی میان انسانیت و حیوانیت پررنگ است.

فیلم در حال نمایش پناه بردن به غریزه برای تحمل خشم سرکوب شده، بعنوان یک راه حل است. کارگردان معتقد است که تقریباً همه زنان، بخصوص مادران ناخواسته این موضوع را تجربه کرده‌اند. برای مثال فریادها و جیغ‌های خاصی که زنان در حین زایمان می‌زنند. فریادهایی که از نظر اطرافیان و حتی خود زنان یادآور غرش حیوانات است. بنابراین اگر بخواهیم همچنان بپذیریم که انسان همان حیوانی است که تفاوت‌های مختصری دارد و غرایز اولیه انسانی با حیوانات مشترک است پس دگردیسی زنانگی به حیوانیت (تکرار غرایز حیوانی، آنگاه که زن بت آبرو را بنده نیست) باید منطقی بنظر برسد. اگرچه این منطق با منطق طرفداران کلبرگ، سنخیتی ندارد.

برای جمع‌بندی به جملاتی اشاره می‌کنم که بنظر فیلم سگ شب، نسخه نمایشی آن محسوب می‌شود. کتاب «کلاریسا پینکولا استس» با عنوان «زنانی که با گرگ‌ها دویده‌اند[۱]». وی در جایی از کتاب خود چنین آورده است که: زن سالم شباهت زیادی با گرگ دارد. قوی، استخوان‌دار، سرشار از نیروی زندگی، حیات بخش، واقف به قلمرو خویش، ابداع‌گر، وفادار، پرجنبش و پرتحرک. هرگاه زندگی زنان سرشار از ملال و یک نواختی یا پر از رخوت شد، زن وحشی بر می‌خیزد و همچو آبی روان بر بستر خشک رود جاری می‌شود.

 

[۱]  . کلاریسا پینکولا استس(۱۴۰۰)،زنانی که با گرگ ها می‌دوند، مترجم سمیه شهرابی فراهانی، تهران: نشرباران خرد.