انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

خداحافظی با مبارزه ی مسلحانه؟ (لوموند دیپلماتیک: اکتبر ۲۰۱۴)

پیر پوگیولی برگردان آریا نوری

پس از ارتش ملی ایرلند و نهضت آزادی باسک نوبت به جبهه ی ملی آزاد سازی کرس رسیده است . . .
جبهه ی ملی آزادی کرس ( FLNC) ۲۴ ژوئن سال ۲۰۱۴ به صورت یک جانبه اعلام کرد که قصد دارد مبارزه ی مسلحانه را کنار گذاشته و مسیر فعالیت های سیاسی را در پیش بگیرد. پس از محو شدن نهضت های مشابه در ایرلند و باسک این تصمیم نوید پایان مبارزه ی مسلحانه در بخش شرقی اروپا را می دهد. اما برای پیر پوگیولی (Pierre Poggioli) ، یکی از رهبران FLNC در دهه ی ۸۰ میلادی که چهره اش هیچگاه در آن زمان فاش نشد ، شرایط متفاوت است. از نظر وی راه حل های سیاسی آن چنان که باید و شاید مطمئن به نظر نمی رسند.

ارتش ملی ایرلند ( Ira) ،نهضت آزادی باسک ( ETA) و جبهه ی ملی آزادی کرس توانستند برای دهه های متمادی بر خلاف بسیاری از جریان های مخفی که در قالب «ملت های بدون دولت » در مناطقی مثل بروتون ( Breton) ، آنتیل ( Antilles) ، کاتالان ، اسکاتلند و . . . سر براورده بوده اند ، به حیات خود ادامه دهند. . . علاوه بر این گروه های فوق در برابر حرکات مسلحانه ی بسیاری از جناح های تندروی چپ گرا که در دهه ی ۱۹۷۰-۱۹۸۰ اروپا را درنوردیده بوده اند هم جان سالم به در بردند. از جمله ی این جریان های تندرو می توان به ارتش سرخ در آلمان ، سپاه سرخ در ایتالیا، اکسیون دیرکت( عملیات مستقیم) در فرانسه ، جریان انقلابی ۱۷ نوامبر در یونان و . . . نام برد. ( البته نهضت های مشابه بسیاری هم وجود داشته اند که نامشان در اینجا ذکر نشده است.)

تداوم سه جریان ذکر شده که با دولت های وقت انگلستان ، اسپانیا و فرانسه درگیر بوده اند را قبل از هر چیز می توان به واسطه ی ریشه ای که در منطقه ی خودشان دوانده بودند توجیه کرد. نه سرکوب و نه فشار دولت ها ( از طریق غیر قانونی شماردن فعالیت این گروه ها) نتوانست آن ها را از میدان به در کند. با وجود استفاده از سلاح ، جوامعی که این گروه های مسلح از آن ها برامده اند ، هیچگاه به ایشان به چشم تروریست نگاه نکردند. جریان های فوق با وجود فعالیت های مسلحانه رابطه ای نزدیک با مردم داشته و فعالیت های سیاسی خود را هم ادامه می دادند.

با وجود پاره ای انحرافات شکل گرفته ، اعضای این گروه ها به پیروزی هایی که در تاریخ وجودی خود به دست آورده اند می بالند. نبرد آن ها سبب دیده شدنشان در سطح جهانی شده است. این مساله بدان علت است که دولت های وقت برای حل بحران مجبور به اتخاذ روش های متفاوتی مثل مذاکره و یا شیوه هایی سخت تر و تند تر شده بودند. با وجود نقاط مشترک بسیاری که این جریان ها با یکدیگر داشته اند ، اهداف سیاسی متفاوتی را دنبال می کردند. نحوه ی شکل گیری و تاریخ ایشان را باید در بسترهایی متفاوت بررسی کرد.

ارتش ملی ایرلند اولین جریانی بود که مبارزه ی مسلحانه را کنار گذاشت. این جریان در سال ۱۹۱۹ ، در بستر مبارزه برای استقلال ( ۱۹۱۹-۱۹۲۱) شکل گرفته و ریشه ی اصلی آن از جریان سیاسی سین فین ( Sinn Féin) که در سال ۱۹۰۵ تاسیس شده بود برآمده است (۱) ، این جریان البته در جریان جنگ داخلی ایرلند دچار تزلزل شده و ریزش های بسیاری در بطن آن ایجاد شد. ارتش ملی ایرلند در ادامه ی مبارزه ی خود به آسیب رساندن به منافع انگلستان _ به خصوص در ایرلند شمالی _ پرداخت. در اواخر دهه ی ۶۰ میلادی ، کاتولیک ها که در مناطق شمالی ایرلند در اقلیت بودند می خواستند تا حقوق شهروندی برابری با پروتستان ها داشته باشند. در نهایت سرکوب وحشیانه ای که انگلیسی ها در پاسخ به مبارزات مسالمت آمیز کاتولیک ها اتخاذ کردند کبریتی بر انبار باروت مبارزه ی مسلحانه بود.

نبردهایی نامتقارن

حزب ملی گرای باسک در ژوییه ی سال ۱۸۹۵ در اوسکادی ( Euskadi) تشکیل شد. با قانونی که در سال ۱۹۳۶ در جمهوری دوم اسپانیا در مورد وضعیت گرنیکا تصویت شد، اوسکادی تقریبا به خودمختاری دست یافته بود ، اما فرانکو ، دیکتاتور اسپانیا این قانون را لغو کرده و اعضای دولت باسک را تبعید کرد. در ماه دسامبر سال ۱۹۵۸ ، جوانانی که به مبارزه با حریان های محافظه کارانه برخواسته بودند جریان نهضت آزادی باسک ( ETA) را تشکیل داده و ضربه های سنگینی به حکومت فرانکو وارد آوردند. نهضت فوق در ادامه و در سال ۱۹۸۷ به واسطه ی تلاش های هری باتاسونا ( Herri Batasuna) فعالیت های سیاسی را به طور جدی پیگیری کرده و تا قبل از انحلال در سال ۲۰۰۰ ، نمایندگان محلی بسیاری داشت.

در بستری از مهاجرت اجباری و لغو فعالیت های حزبی ، اعضای گروه های عملیاتی کرس (ARC)که در سال ۱۹۶۷ توسط برادان ادموند ( Edmond) و ماکس سیمئونی ( Max Simeoni) بنا شده بودند ، در بیست و یکم اوت سال ۱۹۷۵ در ناحیه ی آلریا ( Aléria) ، انبار مزرعه ی موکاری مستعمره چی سابق الجزایر را به تصرف خود دراوردند. این مزرعه ی موکاری قبلا سوژه ی رسوایی کشاورزی بزرگی بوده است. به دنبال این مساله نیروهای حکومتی در تعدادی زیاد دخالت کرده و دو نفر از آن ها در جریان زد و خوردهای شکل گرفته کشته شدند. یک هفته ی بعد گروه های عملیاتی کرس منحل اعلام شده و درگیری هایی خونین در باستیا (Bastia) رخ داد. جبهه ی ملی آزادی کرس به عنوان واکنشی به این وقایع ، در پنجم می سال ۱۹۷۶ تاسیس شد.(۲)

سازمان های مخفی مثل جبهه ی اتحاد دهقانان برای آزادی کرس ( FPLC) در اوایل دهه ی ۷۰ و قبل از جبهه ی آزادی کرس تاسیس شده بودند ، اما حضور این سازمان ها در جریان های اعتراضی تنها حاشیه ای بود. نقش اصلی در اعتراضات را گروه های عملیاتی کرس و به دنبال آن نهاد میهن پرستان کرس ( APC) و سپس اتحاد مردمی کرس ( UPC) عهده دار بودند.حرکت جبهه ی آزادی کرس در عرصه های گوناگون از بدو تاسیس این حزب نسبت به جریان هایی که قبل از آن وجود داشتند گستره ی کمتری داشت. این نهضت هیچگاه روی به حملات مرگ آور و غافلگیر کننده نیاورده و خود را به حرکات لحظه ای و هدف دار که ساختمان های حکومتی را هدف قرار می داد محدود کرده بودند. (۳) این مساله درست است که این جریان در طول حیات خود شرایط یکسانی با دو حزب دیگری که در این مقاله به بررسی آن ها پرداخته ایم نداشته است.

اولین قدم ها به سوی صلح و کنار گذاشتن نبردهای مسلحانه ، ورای تحولات منطقه ای ، به واسطه ی تحولات در عرصه ی بین المللی روی داد. ایرلندی های ساکن ایالات متحده نقشی اساسی در روند کنار گذاشته شدن مبارزه ی مسلحانه در سال ۱۹۹۴ ایفا کردند. آتش بسی اولیه موجبات پیگیری مذاکرات را فراهم آورده و پس از آن در دهم آوریل سال ۱۹۹۸ ، ملقب به

« جمعه ی مقدس» معاهده ی صلح امضا شد. این در شرابطی بود که نواحی جنوبی در بستر اقتصادی بسیار مناسبی به سر برده و لقب ببر سلتیکی را به خود اختصاص داده بودند.

ارتش ملی ایرلند در بیست و هشتم ژوییه ی سال ۲۰۰۵ به اعضای خود دستور داد سلاح های خود را کنار گذاشته و برای رهایی این ناحیه از زیر یوغ بریتانیا راه های دموکراتیک و مصالحه جویانه ای را در پیش بگیرند. در بیست و ششم سپتامبر سال ۲۰۰۵ ، رییس کمیسیون خلع سلاح ، ژنرال کانادایی با نام جان دو چاستلین ( John de CHastelain) اعلام کرد که اسلحه خانه های ارتش ملی ایرلند به طور کامل تخلیه شده است.

نهضت ازادی باسک به دنبال شرایط سیاسی که پس از حکومت فرانکو ایجاد شده بود و سرکوب های گسترده و غیر قانونی که صورت گرفته بود ، بسیار تضعیف شده بود. (۴) این سرکوب ها پس از حمله ی انتحاری مادرید در ماه مارس سال ۲۰۰۴ تشدید شد. عملیات گوناگون که در طول آن مردم عادی هم کشته می شدند و ترور چهره های سیاسی کشور و همچنین روزنامه نگاران و چهره های صلح طلب ، ضربه ی بزرگی به وجهه ی نهضت آزادی باسک وارد آورد. به دنبال قدرت گیری روز افزون جریان های طالب صلح ، نهضت آزادی در بیستم اکتبر سال ۲۰۱۱ به طور کامل فعالیت های مسلحانه ی خود را کنار گذاشت. این موضع گیری به صورت قطعی و پس از آتش بس های فراوانی که تنها مدتی دوام داشتند صورت گرفت. در بیست و یکم فوریه ی سال ۲۰۱۳ ، اعضای کمیسیون بین المللی دیده بان آتش بس ( که البته توسط دولت اسپانیا به رسمیت شناخته نشده اند) اعلام کرد که نهضت آزادی سلاح های خود را کنار گذاشته است. در نهایت در تاریخ بیستم ژوییه ی سال ۲۰۱۴ ، نهضت آزادی با انتشار بیانیه ای خبر از کنار گذاشتن کامل مبارزه ی مسلحانه و انحلال بخش نظامی خود داد.

جبهه ی آزادی کرس هم به دنبال دستگیری های گسترده متحمل ضربات سنگینی شده بود. رقابت های موجود بین گروه های زیر زمینی در دهه ی ۹۰ میلادی و تلاش برای جمع آوری غیر قانونی مالیات توسط نیروهای شورشی ، آسیب زیادی به این جبهه وارد آورده بود. ترور کلود ارینیاک (Claude Erignac) ، فرماندار جزیره ، نه تنها کمکی به تقویت این جبهه نکرد بلکه سبب شد تا توجه بیشتری به سمت مبارزه ی مسالمت آمیز معطوف شود. به دنبال همین ترور بود که جبهه ی آزادی کرس بخشی از وجهه ی خود در بین قشر جوان را از دست داده و انقلابی هایی که در پس چهره ی خود اندیشه های معتدلانه داشتند جای پای خود را محکم تر کردند.

سین فین پس از امضای معاهده ی صلح موسوم به سنت آندرئوس در تاریخ سیزدهم اکتبر سال ۲۰۰۶ با همراهی حزب متحد دموکرات ( DUP) کنترل بلفست ( Belfast) را در دست گرفته و در آخرین انتخابات پارلمان اروپا هم پیشرفت هایی را ، به ویژه در مناطق جنوبی ، به دست آورده است. دموگرافی پویای جامعه ی کاتولیک هم به وی کمک کرده تا کم و بیش رویای اتحادش را پی گیری کند. در باسک ، چپ گراهای جدایی طلب نقشی اساسی در کنار گذاشتن مبارزه ی مسلحانه ایفا کردند. هیچ توافق مقدماتی با دولت های اسانیا و فرانسه به منظور خودمختاری ناحیه ی باسک صورت نگرفته بود ، حتی با وجود اینکه فرستاده های دولت اسپانیا مذاکرات محرمانه ای را در اوسلو صورت داده بودند. البته این فرستادگان نیز به صورت ناگهانی روند مذاکرات را بر هم زدند. علت بر هم خوردن این مذاکرات این بود که اعضای نهضت آزادی باسک در صورت عدم اجابت برخی از مطالبات خود حاضر به انحلال نهضت نبودند. از جمله ی این مطالبات گرداوری زندانیانی سیاسی بود که به صورت پراکنده در زندان های اسانیا و فرانسه به سر می بردند و درمان کامل زندانیان بیمار و رسیدگی به پرونده ی پناهجویان باسک جدایی طلبان که اکثر آن ها را چپ گرایان تشکیل می دادند بود. نهضت باسک در عرصه ی سیاسی پیشرفت های قابل ملاحظه ای داشتند ، ایشان در زمینه ی سیاسی با طرفداران خودمختاری در رقابت بوده اند. شاخه ی سیاسی نهضت آزادی باسک خواستار عبور از مرحله ی خودمختاری و رسیدن به استقلال است.

بیانه ی جبهه ی ملی آزادی بخش کرس در مورد کنار گذاشتن سلاح بدون پیش شرط قبلی موجبات تعجب کسی را در بطن این سازمان فراهم نیاورده و هیچ بحثی به دنبال نداشت. حرکت های تازه ی دیگری به دنبال این تصمیم پیگیری شد که پیشروی های سیاسی قابل توجهی را به دنبال داشت. برای مثال می توان به تبیین اولین اساس نامه ی جزیره در سال ۱۹۸۱ و یا مذاکرات صورت گرفته برای تبیین اساس نامه ی جاکس ( Jox) در سال ۱۹۸۹ اشاره کرد. در همین اواخر اعضای پارلمان کرس تمایل خود را برای پیوست جزیره به خاک فرانسه نشان دادند تا به همین شیوه هم جریان تمرکز زدایی قوت بیشتری پیدا کند و هم زبان ناحیه ی کرس رسمیت بیشتری پیدا کند و در نهایت اینکه مردمش « درجه ی دوم » نباشند.(۵) اعضای پارلمان کرس از طرفی اعتقاد داشتند باید نظام مالی مستقلی برای این منطقه به منصه ی اجرا دراید. با وجود این ها همه خواسته های اکثریت نمایندگانی هستند که متعلق به همه ی طیف ها می باشند. در بین ۵۱ نماینده ی پارلمان کرس تنها ۱۴ جدایی طلب حضور دارند.

صلحی جاهلانه؟

برخلاف دهه ی ۸۰ میلادی ، جریان مخالف مبارزه ی مسلحانه توانسته اکثریت مجلس کرس را در اختیار بگیرد. جریان میانه رو توانست در جریان انتخابات شهرداری ها در سال ۲۰۱۴ جای پای خود را به خصوص در باستیا ، شهری که ژیل سیمونی ( Gilles Simeoni) فرزند ادموند سیمئونی توانست با برخورداری از حمایت بریدگان از جناح چپ و راست به عنوان شهردار شهر انتخاب شود، محکم کند. اتحاد ژان کریستوفر آنجلینی و سیمئونی سبب تضعیف جناح های تندرو شده است ، جناحی که در حال حاضر که شرایط برای مشخص شدن وضعیت جزیره حساس است، بیش از هرچیزی از در انزوا ماندن هراس دارد. در حال حاضر به نظر نمی رسد که دولت اهمیتی آنچنانی به مصوبات مجلس کرس بدهد. برنارد کازنو ( وزیر کشور فرانسه) در بازدیدی که در تاریخ دوازدهم ژوئن از کرس داشت به درخواست های نمادین مجلس کرس پاسخی منفی داد. البته خانم ماریلیز لوبرانشو ( Marylise Lebranchu) ، وزیر تمرکز زدایی، در ماه ژوییه اندکی مواضع دولت فرانسه را تعدیل بخشید.

دو هفته پس از دیدار وزرای کشور و تمرکز زدایی فرانسه از جزیره ی کرس ، جبهه ی ملی آزادی بخش کرس با اعلام کنار گذاشتن سلاح های خود ، همه را دچار شگفتی کرد. این مساله در شرایطی است که خشونت و رقابت در عرصه ی سیاسی به اوج خود رسیده است. هیچ کس فکر نمی کند که کنار گذاشتن سلاح توسط جبهه ی ملی کرس تغییری در مواضع دولت فرانسه ایجاد خواهد کرد. مساله ی آزادی زندانیان و توقف پیگیرهای قضایی در حال حاضر در دستور کار دولت فرانسه نیست.

شرایط در ایرلند متفاوت است. در مورد مساله ی ایرلند ، تمامی چهره های سیاسی بریتانیا برای رسیدن به صلح همکاری کردند و برای راضی کردن مخالفان به کنار گذاشتن سلاح ، زندانیان آنها را آزاد کردند. اگر قرار بود شرایط در ایرلند بر اساس بازی قدرت رقم بخورد ، امروز شاهد وضعیتی بسیار تیره می بودیم.

باید به این مساله توجه کرد که در حال حاضر نسل جوان کرس که شاهد از میان رفتن فرهنگ و هویتشان هستند ممکن است در آینده علیه دولت مرکزی فرانسه بلند شوند ، از طرفی باید این مساله را نیز از دیده گذراند که آمار اعمال مجرمانه روز به روز در کرس بیشتر می شود. علت این مساله آن است که در کرس شاهد شکل گیری جرم سازماندهی شده هستیم که به سمت تبدیل شدن به جریانی مافیایی قدم بر می دارد ، مافیایی که البته شباهتی به مافیای حاکم بر ایتالیا نداشته و برای اولین بار است که در کرس ظاهر می شود. ریشه های شکل گیری این جریان را باید در سیاست های سرکوب گرایانه ی دولتی دید که از یک طرف مشت آهنین خود را بر سر جدایی طلبانش می کوبد و باعث تمایل آن ها به شرکت در جریان های مافیایی می شود و از طرفی روز به روز بیشتر در خود فرو می رود. مبارزه ی مسلحانه اگر مجددا به میدان برگردد بدون دخالت نیروهای مافیایی نخواهد بود. امروزه کرس روندی نزولی را طی می کند چرا که خود را به دست جبرگرایی سپرده است. موج مافیایی شدن تمامی اقشار جامعه را در نوردیده و جای پای خود را در روابط سیاسی و اقتصادی نیز محکم می کند. واهمه پراکنی ، فشار ، ریاضت اقتصادی ، ترور و . . .

اگر روند مسائل به همین منوال پیش برود شرایط به جایی خواهد رسید که دیگر از دست هیچ کس کاری ساخته نخواهد بود . . .

نویسنده : پیر پوگیولی ، رهبر تاریخی جبهه ی ملی آزادی کرس ، نماینده ی سابق مجلس این منطقه( ۱۹۸۴-۱۹۹۸) ، دارنده ی مدرک دکتری در علوم سیاسی ، آخرین اثر وی تحت عنوان مابین نئوکلانیسم و مافیا در سال ۲۰۱۳ منتشر شده است.

۱- در ششم دسامبر سال ۱۹۲۱ معاهده ی بین انگلستان و ایرلند امضا شد که موجب آن ایرلند به دو یخش شمالی و جنوبی تقسیم گردید. امضای این معاهده سبب شکل گیری جنگ داخلی در ایرلند شد.

۲-

Cf. Edmond Simeoni, Le Piège d’Aléria, Jean Claude Lattès, Paris, 1975.

۳- به گفته ی آژانس خبری فرانسه ، از سال ۱۹۷۶ بیش از ۴۷۰۰ عملیات انتحاری صورت گرفته است.

۴- گروه های ضد تروریستی آزادی ( GAL) به دستور سازمان های مخفی اسپانیا ۲۷ نفر از اعضای نهضت آزادی باسک را بین سال های ۱۹۸۳ و ۱۹۸۷ ربوده و شکنجه کردند.

۵- این مساله شامل یک خانه از هر دو خانه در ساحل می شود. در صورت تصویب این قانون اشخاصی که مایل به خرید ملک در جزیره هستند باید ثابت کنند حداقل ۵ سال در جزیره سکونت داشته اند.

 

 

پرونده ی «لوموند دیپلماتیک» در انسان شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/15007