انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

خانه و فرهنگ

وقتی گفته می‌‌‌شود که فرهنگ مجموعه عواملی است که شامل امور مادی و غیر مادی می‌‌‌شود، فرهنگ پهنه­ی‌‌‌‌ وسیعی را در بر می‌‌‌گیرد که همه چیز را می‌‌‌تواند شامل بشود. یکی از این امور مادی، معماری است. ابنیه و معماری به طرز ویژه­ای با فرهنگ عجین می‌‌‌باشند و با یکدیگر رابطه­ی‌‌‌‌ پیچیده و درهم تنیده­ای دارند. خانه و مسکن نیز، به عنوان یک بنای معماری بیشترین تجلیات فرهنگ یک سرزمین را هویدا می‌‌‌سازد. برای دستیابی به فرهنگ خاص هر شهر و منطقه، طراحی معماریِ خانه، بهترین نماد بیرونی است.

در خصوص خانه و مسکن، تعاریف عدیده­ای شده ­است و در اینکه خانه­، چارچوب و سقفی است که در آن زندگی، جریان دارد و آداب و روسوم و فرهنگ، از طریق اعضای خانه با توجه به طراحی خانه متبلور می‌‌‌شود، اتفاق نظر وجود دارد و در یکی از این تعاریف این چنین آمده است که «مسکن نهادی است که یک سلسله از امیال و آروزها و نیازهای پیچیده موجب خلق آن می‏شود و فقط یک ساخت ساده نیست، از آنجایی که ساختن خانه بوجود آوردن یک نهاد فرهنگی است، لذا شکل کلی و فضاها و وسایل آن و آداب و رسوم داخلی آن به شدت تحت تاثیر محیط فرهنگی می‏باشد که این خانه به آن فرهنگ تعلق دارد». (کریمی، ۱۳۶۵: ۲۶)

هر چقدر که خانه و فرهنگِ محیطی­ای که خانه در آنجا، بنا شده است با هم هماهنگ تر و همسوتر باشند، خانه، مطلوب­تر به نظر می‌‌‌رسد و خانه­ی‌‌‌‌ مطلوب، زمانی ایجاد می‌‌‌شود که متناسب با طرحواره­های ذهنی و فرهنگ ساکنین خود باشد. اکنون که سخن از خانه و کاشانه­ به میان میآید، آنچه که بیش از هر چیز ذهن و عین را درگیر خود کرده است و خود را به عنوان یک واقعیت، به افراد قبولانده است، مقوله­ی‌‌‌‌ مجتمع مسکونی و آپارتمان­نشینی است. برج­هایی که هر روز با سرعتی فزاینده، در اکثر شهرها بالخصوص کلان شهرها سر به فلک می‌‌‌کشند. امروزه آنقدر، آپارتمان­نشینی رو به فزونی یافته است که بودن و زیستن در خانه­ی‌‌‌‌ تک واحدی به رؤیایی نه چندان نزدیک تبدیل شده ­است. سکونت در آپارتمان، واقعیتی اجتناب ناپذیر است که تراکم جمعیت و کمبود مسکن از جمله دلایل ظهورش می‌‌‌باشند.

ساخت روزافزن آپارتمان­ها، ایجاب نموده است، تا نمای بیرونی اکثر شهرها، یکسان و مشابه شود و دیگر به سختی می‌‌‌توان، بناهای خاص هر شهر را از طریق طراحی خاص و ویژه­ی‌‌‌‌ معماری آن شهر، تشخیص داد. انبوه­سازی و یکسان­سازی، ویژگی بارز اکثر طرح­های معماری مساکن شده است. سقف­های گنبدی شکل مناطق کویر، سقف­های شیب­دار مناطق شمالی و یا کوچه­های سرپوشیده­ی‌‌‌‌ مناطق گرم و خشک، همه دارند به تصاویری تبدیل می‌‌‌شوند که فقط در قصه­ها و خاطرات گذشته جای دارند و در واقعیت حضوری بس ناچیز دارند.

اکنون که برج­سازی و سکونت در برج، امری گریزناپذیر می‌‌‌باشد، لزوم توجه به مسائل فرهنگی و ارزشی در درون خانه، اهمیتی مضاعف می‌‌‌یابد. باید فضای درونی خانه، تأمین کننده­ی‌‌‌‌ نیازهای اساسی و فرهنگی ساکنین خود باشد.«برخی از صاحب‏نظران موفقیت‏آمیز بودن یک مسکن را در گرو چهار هدف می‏دانند: ۱) باید دارای ارزش‏های فرهنگی و اجتماعی باشد. ۲) باید به اندازه کافی ارزان باشد. ۳) باید بهداشت ساکنین را تأمین کند. ۴) باید تعمیرات و نگهداری در دوران عمر ساختمان در کمترین سطح باشد.» (راپاپورت، ۱۳۶۶: ص ۶۲)

وقتی در طراحی معماری، فضایی حذف می‌‌‌شود، به تبع، کارکردهای آن فضا هم یا حذف می‌‌‌شوند و یا به فضایی دیگر انتقال می یابند. حیاط در خانه­های ایرانی، جایگاه بسیار ویژه­ای داشته و هنوز هم دارد؛ کارکردهایی چون محل بازی کودکان، محل تجمع و گپ و گفت اعضای خانواده، مکانی برای خواب در فصول گرم، مطبخ و سرویس­های بهداشتی را نیز در بر داشته است. اکنون با حذف حیاط، قابلیت­ها و کارکردهای حیاط از بیرون ساختمان به درون ساختمان انتقال یافته است، اما این انتقال آیا با موفقیت همراه بوده است یا نه، جای بحث و تأمل بسیار دارد. در گذشته فضاهای درونی خانه پیچ در پیچ بوده است و راهروهای تنگ و باریک، فضاهای درونی و بیرونی را به یکدیگر متصل می‌‌‌نموده است. مزایای وجود این راهروها در طراحی خانه، سبب حفظ محرمیت و خلوت می‌‌‌شده است. اکنون حیاط با همه­ی‌‌‌‌ مزایا و محاسنش از خانه­ها رخت بربسته است و انتقال سرویس­های بهداشتی از حیاط و فضای بیرونی، به درون خانه اغلب به شکل ناصحیح بوده است. در صورتی که باید در روند این انتقال، در فضای مناسبی تعبیه می‌‌‌شد تا سلبب آسایش ساکنین را منجر نمی‌‌‌شد. متأسفانه سرعت ساخت و ساز مسکن، آنقدر اهمیت یافته است که جنبه­های فرهنگی مسکن را در حاشیه قرار داده است و توجه چندانی به آن نمی‌‌‌شود و فضاهای خصوصی و عمومی در خانه، به طرز صحیحی شکل نگرفته اند. اغلب خانه­ها به گونه­ای طراحی شده اند که سرویس های بهداشتی مشرف به پذیرایی است و ساکنین از این بابت بسیار نارحت اند، در صورتی که به راحتی می‌‌‌توان با طراحی صحیح و مناسب، مشکلات فضایی و درونی خانه را حل نمود. مطبخ خانه نیز که در گذشته، در حیاط بود، با درونی شدن معماری، نه تنها به درون خانه راه یافت، بلکه کارکرد آن نیز تغییر یافت و با تغییر نام به « آشپزخانه» ، دیگر فقط مکانی صِرف، برای پخت غذا نبود، بلکه صَرف غذا نیز در آنجا انجام می گرفت و با اپن شدن آشپزخانه، نمایش کالاها و اشیاء لوکس و تجملی به کارکردهای این مکان، اضافه شد. همه این عوامل سبب شد تا محرمیت و خلوتی را که قبلاً زنان در آشپزخانه داشتند، از بین برود.

درونگرایی در معماری گذشته­ی‌‌‌‌ ایران، به وفور قابل مشاهده است و درونگرایی در معماری همسو با خصوصیات درونگرای ایرانی بوده است. برونگرایی در معماری گرچه از زمان پهلوی به بعد، به تقلید از معماری غرب در ابنیه و ساختمان ها ظهور یافت اما هنوز به شکل تمام و کمال از جانب ساکنین خانه­ها و استفاده کنندگان ساختمان­ها پذیرفته نشده است. معماران باید در طراحی مسکن، تا آنجا که ممکن است به محرمیت و خلوت، توجه کنند. باید خانه را به گونه­ای طراحی نمایند که حتی در متراژ کم و فشرده نیز، نیازهای ساکنین را برطرف نماید. توجه به ویژگی های فرهنگی ساکنین و توجه به محیطی که خانه در آن بنا می شود از جمله ضروریات طراحی مسکن می باشد.

طراحی معماری بدون توجه به فرهنگ محیطی که بنا به آن تعلق دارد، مثل پیاده کردن یک نقشه­ی‌‌‌‌ ذهنی روی آب است و دوام و بقایی ندارد، فقط طرحی است که اجرا می شود در صورتی که معماری باید با انسان شناسی با خصوصیات فرهنگی و ارزشی ساکنین و با علوم انسانی در آمیخته شود.

منابع

راپاپورت، آمس، (۱۳۶۶)،منشاء فرهنگی مجتمع‏های زیستی، رضازاده، راضیه، جهاد دانشگاهی علم و صنعت ایران، تهران.

کریمی، اصغر،(۱۳۶۵)، بررسی اجمالی نظریه‏های گوناگون در مورد شکل کلی مسکن‏های سنتی و بومی، فصلنامه تحقیقات جغرافیایی، شماره اول، مشهد.