حکایت گنجی مونوگاتاری،اثر کلاسیک ادبیات ژاپن، منتسب به نویسنده بانویی موسوم به موراساکی شیکیبو از ملتزمان دربار در دوره ی هایان در اوایل قرن یازدهم است . این کتاب، اولین رمان جهان و حتی اولین رمان مدرن جهان با تعریف امروزی رمان لحاظ شده است، اولین رمان روانشناختی جهان، که در عین حال کلاسیک به شمار میآید، و بر ادبیات شرق و غرب تأثیر گذار بوده است.
حکایت گنجی مونوگاتاری(Genji Monogatari)
نوشتههای مرتبط
حکایت گنجی مونوگاتاری،اثر کلاسیک ادبیات ژاپن، منتسب به نویسنده بانویی موسوم به موراساکی شیکیبو از ملتزمان دربار در دوره ی هایان در اوایل قرن یازدهم است . این کتاب، اولین رمان جهان و حتی اولین رمان مدرن جهان با تعریف امروزی رمان لحاظ شده است، اولین رمان روانشناختی جهان، که در عینحال کلاسیک به شمار می آید، و بر ادبیات شرق و غرب تأثیر گذار بوده است.
نمیتوان از روی یقین چندان چیزی در مورد «حکایت گنجی» گفت جز اینکه این رمان مطول شامل پنجاه وچهار فصل است که داستان هایانهای ژاپن در قرن دهم تا یازدهم را توصیف میکند؛ احتمالاً این داستان در شکل فعلیاش در ربع اول قرن یازدهم به پایان رسیده است، و مگر برخی قسمتهای جزیی، باقی کتاب بازمانده ی متن اصلی آن بوده که در طول دو قرن، بعد از تاریخ تألیفش نسخهبرداری شده است و بدیهی است که همچنان برای مداقه و واشکافی پژوهشگران جا دارد، بااینهمه تقریباً با اطمینان میتوان گفت که «حکایت گنجی» به دست یکنفر ، یعنی بانویی درباری بهنام موراساکی شیکیبو نوشته شده است، با افزوده هایی کماهمیت در طول دو قرن بعدی، که بهاندازهای نبوده که شکل نسخه ی اصلی را تغییر دهد. در واقع یک فصل از کتاب: «رودخانهی خیزران»(فصل۴۴) را نوشته ی دیگری دانسته اند و همچنین دو فصل کوتاه بعدی آن را احتمال میدهند که به دست دیگری نوشته شده باشد. امکان دارد که فصولی از کتاب گم شده باشد، اما این مطلب که در دههی ١٠٢٠ تا ١٠٣٠کتاب دربرگیرنده ی بیش از پنجاه فصل بوده در «یادداشتهای روزانه ی ساراشینا» نوشته ی یک بانوی درباری دیگر، ساراشینا نیکی درمیانه ی قرن یازدهم گواهی شده است.
آگاهی ما در مورد موراساکی شیکیبو نیز قلیل و اندک است. ما اسم واقعی او را بهرغم حدسهای مختلف پژوهشگران، نمیدانیم، زیرا در دوره ی هایان ضبط نام بانوان اشراف وهن آمیز بود؛ و فقط ضبط نام معشوقگان درباری و شاهدختها مجاز بود. در نتیجه ما چیزی جز نام مستعار این نویسندهبانو را نمیدانیم و تنها میدانیم که نیمهی دوم نام مستعار او، شیکیبو، لقب پدرش و به نشانه ی مقام پدرش بوده است. نیمهی اول نام او، موراساکی، ممکن است از نام بانویی که یکی از شخصیتهای محوری کتاب است گرفته شده باشد و یا به خاطر مفهوم آن: “رنگ گُلی”انتخاب شده باشد. موراساکی شیکیبو، از شاخه ی نظامی خاندان بزرگ فوجیوارا بود که در طول دوره ی هایان فرمانده بودند، اما در هنگام تولد موراساکی رتبهی خانوادگی آنها به درجهی دوم تنزل کرده بود.
بههرتقدیر «حکایت گنجی» شاهکار ادبیات ژاپنی به شمار آمده است. حال چگونه بود که ادبیات میانهی دورهی هایان تحت استیلای بانوان قرار داشت، خود مسألهای قابل بحث است که برخی پژوهشگران به بررسی آن پرداختهاند. احتمالاً این امر بدان خاطر بود که در آن ایام ژاپن از مشکلات سیاسی سایر کشورهای شرقی بهدور مانده بود، و در نتیجه بانوان فرهیخته امکانی ویژه برای ابراز تواناییهای خود پیدا کرده بودند؛ این امر ممکن است در ضمن بدین خاطر بوده باشد که بانوان کمتر از مردان پیرو آیین و سنن، بهاقل در حوزهی هنر و ادبیات بودند، و در نتیجه رمانی بهسبکی چنین نوگرا توسط یک زن نوشته شد.
موراساکی شیکیبو در ٩٩٨م. یا ٩٩٩ با یک خویشاوند دور خود ازدواج کرد. ظاهراً ازدواج او در اوایل سالهای بیستسالگیاش صورت گرفت که در آن ایام برای ازدواج دیر انگاشته میشد. ما از کودکی او جز آنچه مختصراً در کتاب آمده است چیزی نمیدانیم. شاید «یادداشتهای روزانه موراساکی شیکیبو» که رویدادهای دربار را از١٠٠٨تا١٠١٠نقل میکند، بهنحوی روشن میسازد چطور پدرش استعداد فراگیری او را دریافته بود، و از اینکه موراساکی یک پسر متولد نشده بود افسوس میخورد. او در زمانی که پدرش فرماندار دریای شمال ژاپن بود او را همراهی کرد و کمی قبل از ازدواجش به پایتخت بازگشت. تنها دخترِ موراساکی شیکیبو در ٩٩٩ متولد شد؛ موراساکی در ١٠٠١ بیوه شد، و فرزندش را به تنهایی بزرگ کرد.
موراساکی حدود میانهی دههی اول قرن یازدهم بهخدمت شهبانو اکیکو ملقب به شوشی در آمد و در دربار مقیم شد. چنانکه در یادداشتهای روزانهاش آمده دو پسر شهبانو در همان ایام متولد شدند، و سرانجام هردو شاهزاده به شاهی رسیدند.
شهبانو اکیکو در١٠١١بیوه شد. اسنادی موجود است که گواهی میدهد موراساکی تا دو سال بعد از آن در دربار بهخدمت اشتغال داشت و سپس بازنشسته شد. تاریخ بازنشستگی و مرگ او معلوم نیست. نقطهای در حومهی شمالی توکیو هست که معروف است مقبرهی او در آنجا قرار دارد. برخی پژوهشگران استدلال میکنند که فصل آخر «حکایت گنجی» نشان از نویسندهای سالخورده دارد. اگر از روی قراین و شواهد ما تاریخ مرگ موراساکی شیکیبو را ١٠١۵ بدانیم بنابراین احتمال میرود که عمر او حدود چهار دهه بیشتر نپاییده باشد.
موراساکی شیکیبو، سنتِ نوشتاریِ تاریخی چین و سبکِ غزلسرایی ژاپن را پشت سر داشت، اما برای نثر داستانی جز موارد اندکی که خود ژاپنیها در قرن دهم تجربه کرده بودند، چیزی در دست نداشت، نثر داستانی، سبکی مقبول آنها نبود، و چندان تبحری هم در آن نداشتند. تنها پیشدرآمد رمان را در آن زمانها شاید بتوان داستانهای پریان دانست که شخصیتسازی در آن بسیار کمرنگ و بیوجه بود. شاید سنتِ یادداشتهای روزانهی قرن دهم بهنوعی الهامبخش موراساکی بوده است؛ اما وقتی یک خبر خیالی، از یک خبر واقعی، واقعیتر بهنظر میرسد، بهیقین از جهشی عظیم در تخیل خلاق نویسنده خبر میدهد، و موراساکی در رمان خود این چنین کرده است. با اینهمه حدس میزنیم که تعدادی از رمانهای قرن دهم گم شدهباشند، و دلیل بر اثبات این سخن اینکه تنها رمانی که از آن دوره باقیمانده، یعنی «حکایت گنجی» بهحدی شاخص و زیباست که نمیتوان باور کرد در حوزهی هنر فقط یک اثر، بدون رقیب و بیهمتا اینچنین از آب درآید.
هیچ منتقد یا پژوهشگری بر این باور نیست که نسخهی اصلی موراساکی شیکیبو در طول دو قرن، یا در فاصلهی تألیف و تاریخ اولین نسخهبرداری تغییری، هرچند جزیی نیافته باشد، و بسیاری از آنها معتقدند که فصول اوجی با قلم دیگری نوشته شده است. سنتاً تألیف این فصول را به دختر او، داینی نو سامی منتسب میکنند. استدلال پژوهشگران در مورد چنین انتسابی چندان متقاعدکننده نیست، چراکه مشکل میتوان ساختار نبوغآمیز دیگری را با چنین زیربنایی تصور کرد، و بهتقریب غیر ممکن است نابغهی دومی را تصور کرد که بدون آمادگی بر نقطهای رفیع چون اولی ایستاده باشد. واقعیتهای تاریخی حکم میکند که هرآنکسی که «حکایت گنجی» را نوشته، جانشینی نداشته است، و بدینترتیب نظریهی وجود نابغهای دیگر چندان قابل اثبات نیست. بهخصوص اینکه رمانهای دیگر دورههای بعد در قیاس با «حکایت گنجی» نسبتاً ضعیف هستند.
بهطورکلی تغییرات و افزودهها در جزئیات ممکن است بعداً صورت گرفتهباشند، اما نکات روایی اساساً به کار یک نویسنده در طول یک زمان طولانی اشاره دارد، این بانو به حد کافی عمر کرده بود تا دانشی مستقیم و یا غیرمستقیم از افرادی که در کار او حضور دارند، داشته باشد، ردّ پای افرادی که به نحوی در کتاب او دیده میشوند، نشان از گذر ایام و تجربهی او دارند، و تا انتهای کتاب آمدهاند . آیا هنگامی که موراساکی شیکیبو سایهی غم و اندوهی را توصیف میکرد که بر اواخر عمر گنجی سایه افکنده بود، زندگی خودش نیز قرین با ناکامی بود؟ اگر چنین باشد میتوان نتیجه گرفت که موراساکی احتمالاً در دههی سوم قرن یازدهم وفات یافته بود. هرچند کتابش بهزعم برخی ممکن است ناتمام بنماید، اما برای خود او شاید واژهی ناتمام چندان مفهومی نداشته است.
یادداشتهای روزانهی موراساکی تصریح میکند که بخش عمدهی «حکایت گنجی» در زمان خدمت او در دربار نوشته شده است. هیچ دلیل مبرهنی وجود ندارد که اثبات کند «حکایت گنجی» در آن زمان بهاتمام رسیده؛ همچنانکه امروز هم دلیل مبرهنی در دست نیست که کتاب را تمام شده بدانیم. اولین مترجم کل کتاب به انگلیسی، آرتور ولی، کتاب را بهصورتی که در دست ما است کامل میدانست؛ ایوان موریس نویسندهی کتاب «شاهزادهی رخشان» آن را ناتمام میدانست، اما عقیده داشت چند صفحه یا یک فصل بیشتر از کتاب مفقود نیست؛ و ادوارد سایدناستیکر، دومین مترجم متن کامل «حکایت گنجی»، عقیده داشت که کتاب به اتمام نرسیده بود و موراساکیشیکیبو پایان این رمان را در ذهن نپرداخته بود و قصد داشت تا هرجا که بتواند آن را ادامه دهد. اما بههر صورت فصل آخر از بعضی جهات متفاوت با سایر فصول است بهخصوص عنوان آن. عنوان سایر فصول بهطور خاص در ارتباط با رویداد آن فصل است، اما این فصل آخر (فصل۵۴)که «پل معلق رویاها» نام دارد، نامی تجریدیتر است. میتوان تصور کرد که اگر خوانندهی «پل معلق رویاها» از موراساکی سئوال میکرد که آیا این آخرین فصل است ؟ او جواب میداد که فردا خواهیم دید؛ اما فردای آن روز او به آخرین لحظهی زندگیاش رسیده و درگذشته بود. در ضمن باید اذعان کرد که ما بهقطع و یقین نمیدانیم در چه تاریخی فصول این کتاب دارای نامی شدند که اکنون دارند، آیا در همان زمانی که موراساکی شیکیبو اعلام کرد که کتاب تمام شده است، عنوان فصول را تعیین کرده بود یا این مهم بعدها صورت گرفت.
برگرداندن «حکایت گنجی مونوگاتاری» به زبان ژاپنی امروز و ترجمهی آن به زبانهای دیگر عمدتاً بر مبنای نسخهی فوجیوارا تهکاFujiwara Teika شاعر بزرگ قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم انجام شده است. متن اصلی به زبان گویشی غرب ژاپن بوده است. گاه برخی شخصیتهای رمان اصطلاحاتی را بهکار میبرند، که همین امروز آنها را در خیابانهای کیوتو و اوزاکا میشنویم؛ اما صرف و نحو، افعال و صفتها که بسی پیچیده و معقد بودند، امروزه بهطرز قابل ملاحظهای سادهتر شدهاند. و نکتهی دیگر، اهمیت بهکارگیری شعر به تناسب موقعیت بود که در زندگی دربار هایانها رواج داشت و به ظرافت اشاره و کنایهای را مطرح میکرد. شعرهای ذکر شده در گنجی اغلب تانکاهای کلاسیک ژاپن بودند. بسیاری از اشعار برای مستمعان کاملاً آشنا بودند از اینرو فقط اولین مصراعها ذکر شدهاند تا شنوندگان باقی بیت را بهصدای بلند ادا کنند.
«حکایت گنجی» نیز مانند بسیاری از متون ادبی دورهی هایان عمدتاً (و یا شاید تماماً) به کانا (حروف آوایی ژاپنی) نوشته شده بود و نه به حروف چینی، زیرا نوشتهی یک بانو و برای شنوندگان زن بود. نوشتن به حروف چینی در آن زمان یک عادت و رفتار مردانه بود؛ زنان از حروف چینی با احتیاط و مخفیانه استفاده میکردند و عموماً خود را به کلمات کاملاً ژاپنی، و حروف آوایی ژاپنی محدود میساختند.
بهاستثناء واژههای مرتبط با سیاست روز یا با آیین بودا، «حکایت گنجی»، شامل فقط چند واژهی مشخص وامگرفته از زبان چینی میشود. این امر به داستان جریانی نرم و متعادل میبخشد. هرچند گاه موجب اغتشاش میشود: زیرا در قاموس زبان ژاپنی، تعدادی کلمات با معانی متعدد وجود دارد که مفهوم اصلی آنها برای خوانندگان امروز، همواره روشن نیست و معلوم نیست کدامیک از مفاهیم مقصود نگارنده بوده است.
جز موارد بالا، از آنجایی که این کتاب برای سرگرم کردن درباریان قرن یازدهم ژاپن نوشته شده بود خوانندگان امروز ژاپنی و مترجمان کتاب به زبانهای دیگر را با مشکلاتی عدیده مواجه کرده و میکند؛ از جملهی این مشکلات آنست که بهتقریب هیچیک از شخصیتهای «حکایت گنجی»نام مشخصی ندارند، در متن اصلی فقط زیردستان دارای نام هستند، ازجمله کورمیتسو Koremitsu نام نوکر گنجی، ذکر میشود. شخصیتهای اصلی، با مجموعهای از کنیههای اینجا و آنجا و یا خصایصی که در ارتباط با مقام آنها بوده و یا در ارتباط با برخی رویدادها، یا قطعات کوتاه در روایت، شناخته میشوند، مثلاً مردان با مقامشان “وزیر دست چپ” یا “عالیجناب”، یا “ولیعهد” و زنان با رنگ لباسشان یا واژههایی که در دیداری بهکار گرفتهاند و یا مقام همسران و اقوام نزدیکشان وغیره… اما بهتدریج که داستان پیش میرود نام آنها به تبع مقامشان تغییر میکند. با وجودیکه بهکارگیری القاب بهجای اسم در بسیاری مواقع موجب اغتشاش و حتی نارسایی متن شده است، اما بااینحال برخی از این کنیهها در طول قرنها معیار شدهاند. البته شاید در زمانی که کتاب برای نخستین مستمعان قرائت یا نقل میشد،کمترین خللی ایجاد نمیکرد، زیرا بهطور یقین آنها با این شخصیتها و یا اینگونه نامگذاری کاملاً آشنا بودند. برای حل این معضل اغلب مترجمان لقب و کنیهها را به صورت اسم شخصیتها به کار بردهاند. بدینقرار ، یکی از القاب زن اول گنجی، آوییAoi در واقع به معنای «درخت شاهپسند»(فصل نهم) است زیرا اودر این فصل از کتاب فوت میکند، و عنوان این فصل از شعری گرفته شده که سرودهی موراساکی نیست. و بدینترتیب وقتی ژاپنیهای امروز میخواهند به زن اول گنجی اشاره کنند او را آویی میخوانند. هرچند این نوع بهکارگیری، وقتی لقب یا کنیه، رویدادی را که در آینده رخخواهد داد، پیشاپیش به تماشا میگذارد، به متن آسیب خواهد زد. بهعنوان مثال لقب کاشیواگی Kashiwagi برای پسر دوست گنجی، که به معنای درخت بلوط است، با ارجاع به شعری: “شاید خدایی به حفظ درخت بلوط ننشسته”، در فصل سیو ششم تحت عنوان درخت بلوط آمده است، که طی آن او خواهد مرد.
در این رمان، خیابانهای شرقی-غربی پایتخت هایان، از شمال به جنوب شمارهگذاری شدهاند، و نامی خاص ندارند، مثلاً خیابان اول، دوم، تا نهم، محل اقامت گنجی در بیست فصل اول خیابان دوم است، که در ضلع جنوبی دیوار قصر واقع شده، اما در فصول بعدی او به خیابان نهم در منتهیالیه جنوبی نقل مکان کرده است.
تمثیلهایی که در طول متن بهکار گرفته شده، شاید بیش از هشتصد تمثیل است، استفاده از تمثیل احتمالاً رایج ترین شیوهی ادبی در شعر و ادب در آن دورهی هایان بوده، با اینهمه در «حکایت گنجی»در استفاده از آنها چندان افراط نشده، و حتی برخی از تمثیلها بهحدی معمول بوده که بهکارگیری آن واژه بلافاصله تمثیل آن را به ذهن میآورده: مثلاً ماتسوmatsu هم به معنای صنوبر است و هم به تمثیل انتظار، یا باران مداوم تابستانی تمثیل زمانی غمناک نیز هست، ریزش باران و برف، تمثیل گذر ایام ، و خزان تمثیل غفلت…
«حکایت گنجی» زندگی یکی از پسران امپراتور ژاپن است که به خواننده با نام هیکارو گنجی Hikaru Genji یا گنجی درخشان معرفی میشود. به دلایل سیاسی گنجی با گرفتن نام خانوادگی میناموتو در طبقهی عوام جای گرفت، و کار خود را بهعنوان یک کارمند درباری آغاز کرد. این رمان عمدتاً بر زندگی و روابط عاشقانهی گنجی متمرکز است، و عادات و رفتارهای جامعهی اشرافی آن زمان را توصیف میکند.
ماجراهای «حکایت گنجی» بهتقریب سه ربع از قرن را در برمیگیرد. چهلویک فصل اول در ارتباط با زندگی و عشقهای این نجیبزاده با لقب “گنجی درخشان”بود، گنجی یا میناموتو لقبی است که به او بهعنوان یک غیراشرافی توسط پدرش داده شده بود. قهرمان ده فصل آخر موسوم به کائورو که به عنوان پسر گنجی معرفی شده، در آخرین حضور گنجی در کتاب، ۵ساله و در آخرین فصل کتاب ٢٨ساله بود. برخی محققان بر این عقیدهاند که موراساکی ابتدا رمان خود را به عنوان یک رمان تاریخی نوشته بود، و در اینصورت او تاریخی از میانهی قرن دهم تا زمان خود را به رشتهی تحریر کشیده بود. اما در واقع اینگونه نیست؛ تنها چیزی که میتوان گفت آنست که حالوهوایی کمابیش نوستالژیک، بر روایت حکمفرما است و اینکه چیدمان داستان تاحدی کهن است. یکی از مفاهیمی که در مورد «حکایت گنجی» صدق میکند آنست که روزهای خوش در زمان گنجی دیگر پایان یافته بودند.
«حکایت گنجی» با مرگ گنجی بهوضوح بهدونیمه میشود، اما شکاف دیگری هم در طول داستان وجود دارد آنهم در میانسالی و سالهای آخر چهلسالگی او است. بهاین ترتیب اگر رمان را سهپاره بدانیم، نیمهی اول بهروشنی مقدار معتنابهی از قرن دهم را شامل میشود. قهرمان این رمان شاهزادهای آرمانگرا است، و با وجود اینکه در طول زندگی بهلحاظ مقام و مرتبت اجتماعی با وقفههایی مواجه شده، اما رویهمرفته در بخش اول زندگیاش از همه نظر موفق بوده است. برای مدتهای مدید پژوهشگران بر این باور بودند که موراساکی شیکیبو یک شخصیت تاریخی را در ذهن داشته. اگر چنین باشد، برخی نارساییها در پرداخت شخصیتِ سالهای نوجوانی و جوانی گنجی را میتوان بهحساب این گذاشت که خوانندگان و یا شنوندگان همدورهی موراساکی اطلاع کافی از الگوی او داشتهاند.
«حکایت گنجی» فصل به فصل نوشته شده بود، و هر فصل وقتی موراساکی داستان را برای زنان اشرافyokiboto نقل میکرد، شکل میگرفت. این کتاب حاوی بسیاری از عناصری است که در رمان مدرن یافت میشود: یک شخصیت محوری و تعداد زیادی از شخصیتهای اصلی و فرعی، پرداخت کاملی از تمام شخصیتهای اصلی، و توالی رویدادهایی که در طول عمر شخصیت اصلی و بعد از مرگ او رخ داده است؛ این رمان از پیرنگی ساختگی و متصنع استفاده نمیکند، بلکه بیشتر آنچه را که در زندگی روزمره رخ میدهد، به کار میگیرد؛ وقایعی که برای شخصیتها روی میدهد، به نسبت بالا رفتن سن و پیر شدنشان، پیش میرود. یکی از شگفتیهای این اثر انسجام درونی آن، بهرغم چهارصد شخصیت داستان است. برای مثال، تمامی¬شخصیتها قدمبهقدم در طول فصول بههمراه شخصیت اصلی رشد میکنند و روابط ملوکالطوایفی آنان بهتدریج و همراه با داستان نضج میگیرد.
بعد ناگهان گنجی میمیرد. ما بهتقریب هیچچیز از سالهای آخر زندگی او نمیدانیم و با اینکه تاریخنگاری زندگی او در کل دقیق است اما نمی دانیم مدت عمر او چقدر بوده است. لازم به ذکر است که در دو سوم از کتاب که در بارهی شخص گنجی است، نوعی نظم و توالی به چشم میخورد اما در هشت فصل آخر، بعد از ناپدید شدن گنجی از صحنه، این نظم کمابیش دگرگون شده است، و به نظر میرسد در آنهنگام موراساکی شیکیبو بهاین نتیجه رسیده که عشقپردازی دیگر کافیاست، و میتوان مطمئن بود که خود او هم دیگر جوانی را پشت سر گذاشته بود. در این زمان دیگر حقایق غمآوری بر زندگی شخصیتهای کتاب سایه میافکنند. رویدادها اهمیت کمتری دارند و صمیمانهترند، شخصیتپردازیها نرمتر و لطیفتر از بخش اول است.
اما بعد از مرگ گنجی یکبار دیگر و اینبار بسی بیباکانه، موراساکی شیکیبو رمان را ادامه میدهد. پس از سه تغییر از حالتی به حالت دیگر فصولی می آیند که عموماً فصول اوجی نامیده میشوند؛ بدبینی افزوده میشود، وقایع اصلی از پایتخت به روستای اوجی منتقل میگردد، هم شخصیتها و هم وقایع کمرنگ و رقیق میشوند، و موراساکی شیکیبو سعی میکند، و به عقیدهی بسیاری از پژوهشگران موفق میشود که عملی خارقالعاده را به منصهی ظهور برساند و آن خلق اولین ضد قهرمان، یعنی کائورو، در ادبیات جهان است.
گنجی پسر دوم امپراتوری از عهد قدیم و صیغهاش از طبقهی پایین بود که در کتاب بهاسم بانو کیریستوبو خوانده میشود. مادر گنجی وقتی او سه ساله بود فوت میکند، و امپراتور نمی تواندبانو کیریستوبو را فراموش کند، پس وقتی در بارهی زنی ، بهنام بانو فوجیتسوبو میشنود، که شاهدختی در دربار امپراتور قبلی بوده، و شباهتی خاص به مادر گنجی داشته، او را به همسری برمیگزیند. گنجی، بانو فوجیتسوبو را ابتدا چون مادر و سپس چون معشوقهای دوست میدارد، اما عشق ایندو ممنوع است، و ازهمینرو با زن رسمی خود آویی به بدرفتاری میپردازد، و به برقراری روابط با زنان دیگر اقدام میکند، اما اغلب اوقات این روابط با مانعی روبرو میشود، یا معشوقه بهناگهان میمیرد، یا او از معشوقه خسته میشود. گنجی عاشق دختر دهسالهای موسوم به موراساکی میشود، در مییابد که او خواهرزادهی بانو فوجیتسوبو است، سرانجام دختربچه را میرباید، و او را به قصر خود میبرد، و او را تعلیم میدهد تا زن آرمانی او شود؛ در این فاصله پنهانی بانو فوجیتسوبو هم ملاقات میکرده و این بانو پسر او را حامله میشود، در حالیکه همه باور داشتند که امپراتور پدر این کودک است. بعدها این کودک ولیعهد، و فوجیتسوبو ملکه میشود ، اما گنجی و فوجیتسوبو قسم میخورند که هرگز این راز را برملا نکنند.
گنجی و زنش بانو آویی آشتی میکنند و صاحب پسری میشوند اما آویی به زودی میمیرد. گنجی سوگوار با حضور موراساکی دخترک ده-یازده ساله تسلی میجوید و با او ازدواج میکند. امپراتور، یعنی پدر گنجی، میمیرد، و دشمنانش وزیر دست راست، و کوکیدن، مادر امپراتور بعدی، قدرت میگیرند. بعد روابط پنهان گنجی با معشوقهی سوزاکو، امپراتور فعلی بر ملا میشود، وظیفه به امپراتور حکم میکند برادرش گنجی را تنبیه کند ، پس گنجی را به شهر سوما تبعید میکند. او در آنجا با دختر ملتزمش روابطی برقرار میکند و از او صاحب دختری میشود؛ او تنها دختر گنجی است و بعدها ملکه خواهد شد.
در پایتخت، امپراتور جدید، کابوسهایی از پدرش میبیند و پریشان احوال میشود و این پریشانی بر چشمانش اثر میگذارد، در این میان مادرش کوکیدون بیمار میشود و قدرت تاج و تخت رو به نقصان میگذارد. پس امپراتور سوزاکو، گنجی را عفو میکند و او را به کیوتو بازمیگرداند. و اینبار پسر گنجی و بانو فوجیتسوبو امپراتور میشود. او میداند که پدر واقعیاش گنجی است، پس گنجی را به بالاترین مقام ممکن نصب میکند.
اگرچه وقتی گنجی چهل ساله شده، زندگیاش رو بهافول میگذارد. مقام رسمی او تغییری نمیکند اما وضعیت عاطفیاش تدریجاً مختل میشود. برای بار سوم ازدواج میکند، و این ازدواج به رابطهی او با زن آرمانیاش موراساکی لطمه میزند، و موراساکی میخواهد راهبه شود.
در فصل بعد موراساکی محبوبهی گنجی میمیرد. و در فصل بعدی یعنی مابوروشی(وهم)، گنجی گذر عمر و زندگی را مشاهده میکند. بلافاصله پس از مابوروشی فصلی تحت عنوان گوموگاکوره(ناپدید در ابرها) میآید که بهگونهای نانوشته مرگ گنجی را اعلام میکند.
فصول انتهایی به اسم فصول اوجی معروف هستند. این فصول شرح احوال دو دوست نیوُ و کائورو است. نیو یک شاهزادهی درباری، و پسر دختر گنجی یعنی ملکه آتی است، حالاینکه کائورو معروف است که پسر گنجی است اما در واقع پسر برادرزادهی گنجی است. این فصول به شرح رقابت میان نیو و کائورو بر سر چند تن از دختران شاهزادهای میپردازد که در اوجی، کمی دورتر از پایتخت، مقیم هستند. حکایت دفعتاً پایان میگیرد، در حالیکه کائورو گمان دارد که بانویی که دوست میدارد توسط نیو در جایی مخفی شده است. چنانکه اشاره شد، کائورو گاه اولین ضد قهرمان ادبیات خوانده شده است.
اولین ترجمه از «حکایت گنجی» به زبان انگلیسی، گزیدهای از کل رمان بود و توسط سوئهماتسو کنچو(١٨٨٢) انجام گرفته بود. چنانکه در فوق اشاره شد، متن کامل کتاب به زبان انگلیسی ابتدا توسط آرتور ولی(١٩٢۶)ترجمه شد و با اینکه در زمان خود موفقیت بزرگی بهشمار آمد، اما برخی منتقدان ترجمهی آزاد او را از متن اصلی نقد کردند. و پس از او ترجمهای که از متن کامل توسط ادوارد سایدناستیکر انجام گرفت، حائز اهمیت است (١٩٧۶)، در این ترجمهی اخیر بیش از ترجمههای قبلی بهوجه ادبی کار توجه شده بود، بااینهمه ترجمهی استیکر بهخاطر اسمگذاری بر شخصیتها، که بهمنظور دسترسی بهتر خوانندگان غربی انجام شده بود، مورد انتقاد قرار گرفت. ترجمهی آخر که توسط رویال تایلر در٢٠٠١ انجام گرفته بود نیز تا حد ممکن به متن اصلی وفادار مانده بود، و در عینحال با پانویسهای و تفسیرهای بسیار و شرح اشارات شاعرانهی متن و وجوه فرهنگی و تاریخی رمان، بر غنای آن افزوده بود .
درتدوین این مقاله از کتابهای زیر استفاده شده:
Murasaki Shikibu. (1989). The Tale of Genji (tr. Edward G. Seidensticker). New York: Alfred A. Knopf.
McCullough, Helen Craig. (1994). Genji & Heike: Selections from The Tale of Genji and The Tale of the Heike. Stanford: Stanford University Press.
این مطلب متعلق به ویژه نامه «فرهنگ ژاپن» است. http://anthropology.ir/publication/13618