Bourdieu Pierre, (1989) Le sens pratique. Paris, Les Editions de Minuit. 475 pages.
به باور بوردیو چیزی که در انسان شناسی, تفکر ابتدایی, پیش از منطق یا وحشی می نامیم, نیست مگر منطق عمل, که ما انسان های امروزین همزمان هر روز درکنش هایمان و در داوری هایمان در مورد دیگران و یا در مورد جهان به آن رجوع می کنیم. در واقع, زمانی که ما افراد سیاسی یا نقاشان را طبقه بندی می کنیم, ما به شکل دیگری عمل نمی کنیم, همانطوری که زمانی که انسان های اولیه برای برقراری نظم در دنیایشان عمل می کنند.
نوشتههای مرتبط
همچنین با صبر و شکیبایی می پذیریم تحلیل های جامعه شناسان را زمانی که آنها رفتارهایمان را در زبان قانون و رسوم توضیح و توصیف می کنند. زمانی که قوم شناسان زبانی را برای صحبت کردن مردم به اصطلاح ابتدایی بکار می برند بخصوص موقعی که سخن از ازدواج و یا جادو می کنند, همین عمل را انجام می دهند.
با وجود این, حرکتی که قانون و استراتژی را هدایت می کند همان است که تفکر پیش منطقی یا وحشی را هدایت می کند.
بنابراین, یک منطق عمل برای هر جامعه ای با هر شکلی که دارد, وجود دارد. بوردیو این منطق عمل را در ارتباط و در قالب عادت واره معرفی می کند. به اعتقاد او ’شرایط اجتماعی یک طبقه خاص عادت واره را تولید می کند.‘ (بوردیو, ۱۹۸۹ : ۸۸)
از آنجایی که به باور بوردیو عادت واره ’نظام ساختار شاخت و محرک می باشد‘ (همان : ۸۹) یعنی کنش های ما را هدایت و کنترل می کند, و نیز عادت واره یک محصول اجتماعی است که در طول و مسیر زندگی هر فرد ساخته می شود. بنابراین, عادت واره ’این نکته را مطرح می کند که فرضیه عمل بر روی تجربه های گذشته فرد بنیاد شده است.‘ (همان : ۹۰) بنابراین, ’ عادت واره محصول تاریخ است و عمل های فردی و جمعی انسان را تولید می کند, لذا, تاریخ هر فرد عادت واره اش را می سازد.‘ (همان : ۹۱)
از این رو, نظریه عمل به عنوان یک عمل یادآور می شود که موضوع های شناخت ساخته می شوند و نه اینکه به صورت منفعلانه ضبط و ثبت بشوند. به طور خلاصه عادت واره که محصول تاریخ فردی است به عنوان ساختاری است که عمل های روزمره انسان ها را ساخته و هدایت می کند. اما چگونه در عمل و در واقعیت امر می توان این نظریه را مشاهده کرد. بدین منظور در پی تلاش به پرسشی در مورد رفتار انسان از این نظریه بهره می بریم.
فضایِ عادت واره و عادت واره فضا
در زندگی روزمره شاهد رفتارها و کنشهایی مانند رعایت نوبت و وجود نظم در صفوف مختلف اداری, کاری و خریدی, از تعدادی از افراد جامعه هستیم که باعث خوشحالی ما شده و مایلیم که اکثریت مردم بدان توجه داشته باشند. همچنین, شاهد رفتارهایی مانند رانندگی هستیم که نه تنها باعث ناراحتی و آزردگی روح و بر هم زدن آرامش ما می شود, بلکه, مانع رشد و پیشرفت جامعه نیز می شود. در نتیجه, باعث عقب افتادگی جامعه می شود. چگونه و از کجا می بایستی حرکت را آغاز کنیم تا رفتارها و کنش های خوب توسط اکثریت افراد جامعه اجرا شود؟ از چه راه و با چه روشی می بایستی اقدام کرده تا رفتارهای بد اینگونه افراد جامعه, بهبود یافته و جامعه به سمت توسعه و پیشرفت حرکت کند؟
عادت واره :
برای فهم موضوع از نظریه پی یر بوردیو جامعه شناس شهیر و معاصر فرانسوی که این رفتارها و فضاهای حاکم بر رفتارها را توضیح می دهد, بهره می بریم. بوردیو معتقد است که هر انسانی دارای یک عادت واره (Habitus) می باشد. منظور از عادت واره, مجموعه طرحواره هایی است که یک انسان در طول زندگی خود بر اساس برخورد و تماس با محیط های مختلف مانند : خانواده, رسانه ها, نهاد آموزش و پرورش و گروه همسالان کسب می کند. (بوردیو, ۱۹۷۲ : ۸۸) این طرح واره ها مانند : چگونه غذاخوردن, چگونه پوشیدن, چگونگی ارتباطات اجتماعی, ذوقیات و مشغولیات مختلف انسان می باشند.
طبق نظریه بوردیو عادت واره، از سویی, ’ساختار ساختارمندی است که ساختارهایی را ساختار می بخشد.‘ (بوردیو, ۱۹۸۹ : ۹۱) عادت واره ’محصول تاریخ انسان است که اعمال فردی را بوجود می آورد. از جمله, تاریخِ فرد را نیز تولید می کند. از سوی دیگر, در ضمن منحصر بفرد بودن عادت واره هر فرد, هدایت کننده و نیروی محرکه اعمال و رفتار روزمره انسان است.‘ (همان, ۹۳)
بنابراین, عادت واره محصول محیط هایی است که فرد در آن محیط ها به دنیا آمده زندگی کرده و رشد می کند. به باور بوریو, ’اصل تفاوت های بین عادت واره های فردی, تفاوت در مسیر اجتماعی شخصی هر فردی است. عادت واره در هر زمانی در ارتباط با ساختارهایی ساخته می شود که توسط تجربه های قبلی شکل گرفته اند. البته, تجربه های جدید نیز دراین ساختن تاثیر دارند.‘ (همان, ۱۰۱)
ز آنجایی که محیط های اطراف افراد جامعه متفاوت می باشند, طبیعتا محصول آنها نیز گوناگون خواهد بود. این است که هر فردی عادت واره منحصر به خود را دارد. در رابطه تاثیر محیط, امیل دورکیم جامعه شناس فرانسوی, به نقل از کالینیکوس معتقد است که, ’علت تعیین کننده فلان واقعیت اجتماعی را باید در میان واقعیت های اجتماعی جست و جو کرد و نه در میان حالات آگاهی فردی.‘ (کالینیکوس, ۱۳۸۳ : ۲۳۷) مثلا, در سطح آسیب های اجتماعی, دورکیم معتقد است که, ’جنایت را به صورت بیماری اجتماعی درآوردن به معنای پذیرفتن این امر است که بیماری چیزی تصادفی نیست, بلکه بر عکس در موارد معینی از ساخت بنیادی آفریده زنده سرچشمه می گیرد.‘ (همان, ۲۴۰) و همینطور در مورد خودکشی نیز وی معتقد است که امری اجتماعی است و ’به نسبت درجه یکپارچگی گروه های اجتماعی که فرد جزیی از آن است به نحو معکوس تفاوت می پذیرد‘. (همان, ۲۴۵)
در واقع, در هر یک از این محیط های اطراف انسان, محیط ها و فضاهایی قالب است که هر یک دارای بار ارزشی و فرهنگی خاصی می باشند.
فضای عادت واره :
هر فضای جغرافیایی به غیر از ظاهر فیزیکی خود, گواه و معرف ارزش ها, هنجارها و یا به عبارتی مجموعه فرهنگی است. به زبان دیگر, هیچ مکان و محدوده جغرافیایی, بدون فرهنگ نمی باشد. در نتیجه, می توان گفت که هر فضای فیزیکی و جغرافیایی دارای هویت فرهنگی است.
در مقیاس کلان, هر کشوری دارای هویت فرهنگی خاصی است که آن را از دیگر همسایگانش متمایز می سازد. یعنی, در هر منطقه جغرافیایی, ارزش ها, هنجارها و آداب و رسومی وجود دارد که نهادینه شده و در زندگی روزمره افراد آن جامعه قابل مشاهده است.
در مقیاس خرد نیز, برای مثال, یک رستوران یا یک کلاس درس دارای فرهنگ خاص یا هویت خاص به خود می باشد. از این رو, به باور لورو, ’هر فضایی (یا نهادی) ضمن عالمگیر بودن (Universalité), به واسطه فرهنگ خاص خود, منحصر به فرد (Particularité) نیز می باشد. (لورو, ۱۹۸۱ : ۱۰) یعنی, دارای فرهنگ خاصی است.
بنابراین, ما دارای دو نوع فضا هستیم. فضای فیزیکی (Espace) و فضای فرهنگی (فرهنگ دار). فضای فرهنگی یا میدان (Champ) موقعیتی (یا محیطی فیزیکی) است که در متن و درون آن, ارزش ها, آداب و قوانین خاص آن موقعیت حاکم است. این ارزش ها و قوانین می توانند از نوع اقتصادی یا سیاسی یا فرهنگی و یا دینی باشند, که در هر حال, دارای بار فرهنگی هستند. (بوردیو, ۱۳۸۰ : ۳۲ و ۴۷ و ۷۴) میدان های فرهنگی توسط خود افراد جامعه در طی زمان ساخته می شوند. به گفته بوردیو ’ساختن فضای اجتماعی، این واقعیت نامرئی که نه می توان آن را لمس کرد و نه می توان به سمت آن اشاره کرد، و در عین حال رفتارها و تظاهرات عاملان اجتماعی را تنظیم می کند.‘ (همان, ۳۹) در واقع, ضمن اینکه هر یک از ما محصول فضاهای اطراف خود هستیم, هر یک نیز به نوعی, فضاهای اطرف خود را می سازیم. در نتیجه, می توان گفت که هر طبقه ای فضای خاص بخود را دارد. بوردیو می افزاید ’تطابقی میان فضای طبقات اجتماعی و فضای رفتاری هر یک وجود دارد، مثلا اینکه فضای طبقه اجتماعی برتر، چه نوع ورزش ها، سرگرمی ها، نوشیدنی ها، گرایش های سیاسی و غیره را ترجیح می دهد.‘ (همان, ۳۱) یا اینکه ’رابطه میان جایگاه اجتماعی، امکانات و موضع گیری ها است، به تعبیر دیگر، رابطه میان شبکه روابط اجتماعی، عادت واره های ذوقی و انتخاب هایی که عاملان اجتماعی در عرصه متنوع رفتارها همچون، غذاخوردن، ورزش کردن، موسیقی نواختن و سیاست ورزیدن و غیره صورت می گیرد.‘ (همان, ۳۲) وی در ادامه می افزاید که ’ فضای اجتماعی به این ترتیب ساخته می شود که عاملان و گروه های اجتماعی بر اساس جایگاهشان در توزیع آماریِ دو اصل تفاوت گذار تقسیم می شوند، این دو اصل که در جوامع پیشرفته، چون آمریکا، ژاپن یا فرانسه، تاثیرگذارترین عواملند، عبارت است از سرمایه اقتصادی و سرمایه فرهنگی.‘ (همان, ۳۳)
بنابراین, عادت واره ها در ضمن معرفی شخصیت و یا هویت هر انسانی, معرفِ فضاهای فرهنگی و میدان هایی است که فرد در آنها زمانی را گذرانده و رشد کرده است. به عبارتی, می توان گفت که ’عادت واره هم مبین منش و خصلت و رفتار فردی است و هم مبین شکلی از زندگی و نوعی فضا یا جو اجتماعی که در هیئت مجموعه ای از رسوم و ارزش ها و نهادهای جمعی عینیت یافته است.‘ (بوردیو, ۱۳۷۹ : ۱۵۱)
در نتیجه, اولا, به صورت کلی می توان گفت که از سویی, عادت واره ها محصول فضاها هستند. از سوی دیگر, انسانها نیز می توانند فضاهایی را خلق کنند, یعنی, فضاها نیز محصول عادت واره های انسانها می باشند. البته, همه انسان ها به یک اندازه توان ساختن و دگرگونی در فضای اطراف خود را ندارند.
ثانیا, هر فضایی به خودی خود بوجود نمی آید, بلکه محصول تاریخ گذشته خود و اندیشه صاحبان آن فضا نیز هست. به عبارتی, هر فضایی دارای عادت واره ای است که آن فضا را ساخته و هدایت می کند.
عادت واره فضا :
به زبان دیگر, از طرفی عادت واره فضا, شکل فضا را مشخص و تعیین می کند و از طرف دیگر, شکل فضا, عادت واره انسان را می سازد. ضمن اینکه عادت واره انسان, فضای فکری او را بنا می کند و نشان می دهد. بنابراین, فضای فکری انسان یا عادت واره اش, به نوبه خود در خلقِ فضای جدید متکی بر عادت واره فضا, اقدام می کند. در نتیجه, یک چرخه ای دائمی, بین انسان ها و فضاهای اطراف آنها بر قرار است. بدینسان, در صورتی که عادت واره فضا خوب, پویا و مناسب باشد, فضای مناسب داشته, سپس, عادت واره مناسب فردی بوجود آمده و در نهایت رفتار مناسب فردی تولید خواهد شد. یعنی, در این حالت شاهد یک چرخه خوب و سالم خواهیم بود. بر عکس, در صورت بد بودن, نامناسب بودن و ایستا بودن عادت واره فضا, فضای نامناسب تولید شده و به تبع آن, عادت واره فردی نامناسب بوجود آمده و سپس, دارای رفتارهای نامناسب خواهیم بود. در این حالت شاهد چرخه ناسالمی هستیم.
بدین سان, با توجه به اینکه فضا نیز دارای عادت واره است و در تولید عادت واره فرد نقش دارد, این پرسش اساسی مطرح است. با تغییر کدامیک می توان در دیگری نیز تغییراتی را بوجود آورد؟ به عبارتی, چگونه می توان عادت واره انسانهای یک جامعه را تغییر داد؟ یعنی, چگونه می توان رفتارهای افراد یک جامعه را بهبود ساخت؟ یا چگونه می توان فضاهای یک جامعه را تغییر داد؟ در واقع, برای بهبود, پیشرفت و توسعه یک جامعه از کجا می بایستی تغییرات را آغاز کرد؟
پاسخ به این پرسش ها و شناخت این نکته ها یقینا اجازه می دهد تا گامی بلند و مطمئن را بتوان در پیشرفت و توسعه جامعه بر داریم.
در همین رابطه, نکته مهم نیز در ارتباط با انسان قابل تعمق است که، گاهی ضمیرِ انسان بر اساس تماس با محیط ها و فضاهای متفاوت و از پیش تعیین شده دچار تغییر و دگرگونی می شود، بدون اینکه خود فرد در جریان این تغییر قرار گرفته باشد. به گفته هانری لوفور فیلسوف فرانسوی, در این حالت ضمیر انسان مسخ شده یا دست کاری شده است. (لوفور, ۱۹۹۹) مکتب فرانکفورت نیز به این موضوع توجه خاصی دارد. این مکتب, ’طی بررسی ها و تحقیقات متعدد خود در باره تاریخ جامعه آلمان از منظر و ابعاد مختلف با معضل یا پدیده خاصی رو به رو شده بود و آن عبارت بود از مسئله توسل فاشیسم به ابزار فریبکارانه به منظور دستکاری در اذهان, چیزی که در تعبیر کلی می توان از آن تحت عنوان نظریه فریب (manipulation theory) یاد کرد.‘ (نوذری, ۱۳۸۴ : ۱۰۹) لذا، در این حالت ها, رفتارها و کنش های افراد نیز، تغییر و دگرگونی یافته و یا مسخ شده است. یعنی, افراد، اعمالی را انجام می دهند, بدون اینکه کاملا واقف به رفتارهای خود، و یا همچنین نتیجه اعمال خود باشند. در واقع، دارای فضاهائی می شوند که از محتوا و اهداف آن اطلاع ندارند.
بدین ترتیب، با توجه به این نکته، می توان در جهت مثبت و پیشرفت افراد و توسعه جامعه، و برای پاسخ به نیاز خاصی، با تاثیر گذاشتن بر اذهان افراد، فضاهای جدیدی به وجود آورد، یا محتوای فضای خاصی را دستکاری کرده، یا تغییر داد. پس، شکل، ساختار و محتوای فضاهای انسانها، ساکن و بدون تغییر نیستند، ولی, این تغییر در نزد افراد و در فرهنگهای مختلف بطور یکسان صورت نمی پذیرد. این تغییرات، هم از نظر تندی و کندی، هم از نظر اندازه و محتوی، هم آگاهانه یا ناآگاهانه، با یکدیگر متفاوت اند.
فرد و فضا :
آیا همه انسانها به صورت مکانیکی با فضا برخورد می کنند و از آن تاثیر می پذیرند؟ پاسخ این پرسش منفی است. چون افراد از درجات مختلف آگاهی برخوردار بوده, در نتیجه با فضا به صورت یکسان برخورد نمی کنند.
تعدادی از افراد با فضایی که برخورد می کنند مشترکاتی داشته, در نتیجه اعم از آگاه و یا ناآگاه, فکور و یا غیر فکور, در فضا حل می شوند و عادت واره آنها به مانند عادت واره فضا می شود.
تعدادی دیگر که غالبا فکور نمی باشند, بدون داشتن مشترکات با فضای خاصی, منفعلانه با فضا برخورد کرده و بدون مقاومت, در آن فضا حل می شوند.
تعدادی از افراد, فضای موجود را نمی پسندند و به مبارزه با فرهنگ فضا برخواسته و فضای خصوصی برای خود مهیا می کنند. بنابراین, اینگونه افراد دارای عادت واره ای متفاوت از عادت واره فضا می شوند. این نوع فضای فرهنگی (میدان) را در تعدادی از خانواده ها نسبت به فضای جامعه شاهد هستیم. یا جوانانی که با فرهنگ فضای والدین خود مخالف باشند, مثلا شکل اطاق آنان فضای خصوصی شده و متفاوت از فضای والدینشان می شود.
تعدادی دیگر, موافق یا مخالف فرهنگ فضا باشند, در تلاش هستند تا فضا را به سمت خواسته های خود جذب کرده و کم کم شکل فضا را تغییر می دهند. ناگفته پیداست که همه افراد قدرت و توان چنین کاری را ندارند. غالبا افرادی که از آگاهی بیشتری برخوردار باشند کمتر و دیرتر تحت تاثیر فضاها قرار گرفته و در صورت داشتن قدرت, فضا را دچار تغییر و تحول خواهند کرد. بر عکس, هر چقدر افراد از آگاهی کمتری برخوردار باشند, سریع تر و بیشتر تحت تاثیر فرهنگ فضا قرار می گیرند.
ضمنا, بعضی از فضاها و صاحبان آن به دنبال افراد ناآگاه و مطیع بوده تا آنها را بیشتر و سریع تر تحت تاثیر خود قرار بدهند. در حالی که, تعدادی دیگر از فضاها که غالبا پویا هستند, بدنبال افراد آگاه تر, خلاق تر و نوآورتر هستند, تا پویایی و پیشرفت فضا تضمین بشود.
به عنوان نتیجه نهایی می توان گفت که عادت واره فضاهای اجتماعی, شکل فضاها را می سازند و تعیین می کنند. سپس, شکل فضاها عادت واره انسانها را می سازند. و در نهایت, عادت واره انسانها اعمال و رفتارهای روزمره آنها را تعیین و هدایت می کنند. مجموع رفتارها و اعمال روزمره انسانها یا مجموع عادت واره های انسانها, در چگونگی و تغییرات فضاهای اجتماعی تاثیر می گذارند. و کم کم عادت واره فضاها را دچار تغییر می کنند. پر واضح است که, هر چقدر فرد در جامعه از موقعیت برتر و بالاتر و تصمیم گیرنده تری برخوردار باشد, که این امکان فقط در اختیار نخبگان جامعه می باشد, در تغییر دادن عادت واره های فضاهای اجتماعی موفق تر عمل می کند. کلا, امکان اینگونه تغییرات در جامعه برای چنین فردی میسرتر و راحت تر می باشد.
در نتیجه, برای تغییرات کلی تر در راستای پیشرفت و توسعه جامعه, راه بهتر, مطمئن تر و آسان تر این است که, از عادت واره فضاها (یا فرهنگ میدان ها) شروع کنیم.
فهرست منابع
– بوردیو پی یر, (۱۳۷۹), تکوین تاریخی زیباشناسی ناب. ترجمه مراد فرهادپور. در : فصلنامه فلسفی, ادبی, فرهنگی ارغنون. شماره ۱۷, زمستان ۱۳۷۹.
– بوردیو پی یر (۱۳۸۰)، نظریه کنش، دلایل عملی و انتخاب عقلانی. ترجمه مرتضی مردیها. انتشارات نقش و نگار.
– کالینیکوس آلکس, (۱۳۸۳), در آمدی تاریخی بر نظریه ی اجتماعی. ترجمه : اکبر معصوم بیگی. نشر آگه.
– نوذری حسینعلی (۱۳۸۴), نظریه ی انتقادی مکتب فرانکفورت در علوم اجتماعی و انسانی. تهران, نشر آگه.
– Bourdieu Pierre. (1972), Esquise d’une théorie de la pratique, précedée de trois études d’éthnologie Kabyle, Ed Droz. Genève
– Bourdieu Pierre, (1989) Le sens pratique. Paris, Les Editions de Minuit.
– Lefebvre Henri, et Norbert Guterman, (1999), La conscience mystifiée. Edition, Syllepse.
– Lourau René, (۱۹۸۱), L’Analyse Institutionnelle, éditions de Minuit.
عضو هیئت علمی دانشکده روانشناسی, دانشگاه الزهرا, دکتر مرتضی منادی