حال که از ماجرای پایان جهان در ٢١ دسامبر ٢٠١٢ جان سالم به در بردیم(١)، تلاش کنیم – این بار با احتیاط و عقلانیت یعنی با شیوه ای دکارتی- ببینیم آینده نزدیک ما چه خواهد بود. برای تعین این امر، ما بر اصول جغرافیای سیاسی تکیه می زنیم، رشته ای که به ما امکان می دهد بازی عمومی قدرت های جهانی و مهم ترین چالش ها و مسائل مورد مناقشه را درک کنیم. ما همچون بر یک صفحه شطرنج، باید پیش بینی خود را بر اساس حرکات بالقوه هر یک از رقبا، استوار کنیم.
اگر در ابتدای سال جاری، نگاهی به نقشه کره خاکی خود بیاندازیم، بلافاصله در چندین نقطه آن چراغ های چشمک زن خطر را می بینیم. چهار نقطه از این نقاط، حد بالایی از تهدید را نشان می دهند: اروپا، امریکای لاتین، خاور میانه و آسیا.
نوشتههای مرتبط
در اتحادیه اروپا، بورس های اوراق بهادار همچنان رو به بالا می روند (٢) اما سال ٢٠١٣ از نقطه نظر اجتماعی، بدترین سال از ابتدای بحران ٢٠٠٨ به حساب می آید. ریاضت کشی اقتصادی به مثابه یک اعتقاد راسخ و ضربات پی در پی بر دولت رفاه همچنان ادامه خواهند یافت. این امر، خواسته دولت آلمان است. برای نخستین بار در تاریخ، برلین بر قاره اروپا سلطه یافته و با دستی آهنین آن را هدایت می کند (٣). مسئولات آلمان، حاضر به پذیرفتن هیچ تغییری در مسیر اعلام شده، قیل از انتخابات ٢٢ سپتامبر آینده که می تواند صدر اعظم آنجلا مرکل را برای سومین بار در مقامش ابقا کند، نیستند.
«مرد بیمار» اتحادیه اروپا، اسپانیا، شاهد افزایش تنش های سیاسی خواهد بود زیرا منطقه کاتالونیا به دنبال سازمان دادن به یک همه پرسی است که چشم انداز آن را حق تعیین سرنوشت خود می داند. فرایندی که ملی گرایان در قدرت در منطقه باسک اسپانیا با بیشترین دقت زیر نظر دارند.
اما اقتصاد اسپانیا، که هم اکنون نیز وضعیتی فاجعه بار دارد و تحول آن، بستگی به حوادث پیش رو دارد…[از جمله حوادثی که ] در ایتالیا در زمان انتخابات آتی مجلس که از ٢۴ فوریه برگزار می شود. و همین طور، واکنش بازارها به یک پیروزی احتمالی ائتلاف محافظه کار به ریاست ماریو مونتی(Mario Monti) ( که از حمایت صاحبان سرمایه، بروکسل، برلین و واتیکان برخوردار است) یا برعکس، نامزد رقیب او از چپ میانه پیر لوییجی برسانی(Pier Luigi Bersani)، که بهترین موقعیت را بر اساس نظرسنجی ها دارد. این امر همچنین بستگی به شرایط (بدون شک سهمگینی) دارد که اتحادیه اروپا و بانک مرکزی اروپا (BCE) در برابر طرح نجات اسپانیا خواستارش هستند و و رئیس دولت، ماریانو راخوی (Mariano Rajoy) ممکن است در نهایت خواستار اجرای چنین طرحی شود. و تازه این را بدون در نظر گرفتن موج شدید اعتراضاتی می گئویم که همچون سیلی از بنزین روان شده و در انتظار یافتن یک کبریت برای مشتعل شدن است…
انفجارهای دیگری نیز ممکن است در سایر کشورهای اروپای جنوبی(یونان، پرتغال، ایتالیا) اتفاق بیافتد، کشورهایی که فروپاشی اجتماعی آنها را به ستوه آورده است. اتحادیه اروپا در سال ٢٠١٣ از تونل تاریک نابسامانی خود خارج نخواهد شد. و حتی همه چیز ممکن است بدتر شوند اگر بازارهای مالی- با تشویق نولیبرال ها(۴) – به فرانسه بیش از معتدل فرانسوا هولاند، حمله برند.
در امریکای لاتین نیز سال ٢٠١٣ سراسر با چالش روبرو خواهد بود. پیش از هر کجا در ونزوئلا، کشوری که از سال ١٩٩٩، نقش موتور محرکه ای را برای تغییرات پیشر وقاره بازی می کند. بازگشت غیر منتظره بیماری رئیس جمهور هوگو چاوز که در ٧ اکتبر ٢٠١٢ بار دیگر انتخاب شد، عاملی برای عدم اطمینان به آینده است. و نمی توان این احتمال را نادیده گرفت که انتخابات جدیدی ازماه آینده در پیش بشد. نیکلاس مادورو (Nicolas Maduro) که چاوز او را تعیین کرده، در این صورت نامزد انقلاب بولیوی خواهد بود. معاون رئیس جمهوری کنونی (معادل نخست وزیر) رهبری بسیار استوار است که از همه کیفیت های لازم، انسانی و سیاسی برای تثبیت قدرت خود برخوردار است. اما می توان حدس زد که همه مخالفان این انقلاب، و پیش از هر کس عقاب های پنتاگون، بسیج خواهند شد تا راه را بر او سد کنند.
در ١٧ فوریه همین سال در اکوادور نیز انتخابات برگزار می شود: برغم حملات (۵)ی که رئیس جمهور، رافائل کوررا(Rafael Correa)، یکی دیگر از رهبران امریکای لاتین را هدف قرار داده اند، انتخاب مجدد او جای تردیدی ندارد. در دهم نوامبر نیز هندوراس انتخابات خواهد داشت، کشوری که در ٢٨ ژوئن ٢٠٠٩، رئیس جمهور مانوئل زلایا(Manuel Zelaya) در آن از قدرت فرو کشیده شد. جایگزین او، پورفیریو لوبو(Porfirio Lobo) نمی تواند برای بار دوم و پیوسته در انتخابات نامزد شود. برعکس، مجمع رسمی انتخابات اجازه داده است که حزب آزادی و بار بنیان گزاری (آزاد)( Liberté et de la Refondation – LIBRE) که رهبری آن به دست زلایا است در انتخابات شرکت کند، و این حزب، همسر زلایا یعنی اکسیومارا کاسترو(Xiomara Castro) را برای نامزدی بر می گزیند.
انتخابات مهمی نیز در شیلی در ١٧ نوامبر اجرا می شود. عدم محبوبیت رئیس جمهور محافظه کار کنونی، سباستین پینیرا(Sebastian Piñera) این امکان را ایجاد می کند که رقیب سوسیالیستش خانم میشل باشلت (Michelle Bachelet) بازگشت خود را به کاخ مونده آ(Moneda) پیش بینی کند.
توجه جهانی در سال ٢٠١٣ همچنین بر کوبا متمرکز خواهد بود. به دو دلیل. نخست آنکه در هاوانا، مذاکرات میان دولت کلمبیا و نیروهای ارتش انقلابی کلمبیا (۵) برای دستیابی به پایان این تنش نظامی در امریکای لاتین ادامه خواهد داشت(۶). و سپس آنکه کوبا در انتظار گروهی از تصمیمات واشنگتن نیز هست که می توانند تاثیر زیادی بر آینده انقلاب کوبا داشته باشند. در حقیقت، باراک اوباما، در طی انتخابات ۶ نوامبر ٢٠١٢ در فلوریدا با ٧۵ درصد آرای هیسپانیک ها انتخاب شد و بسیار مهم تر با ۵٣ درصد آرای کوبایی ها. این نتایج به رئیس جمهور منتخب امریکا برای آخرین دوره خویش، امکان می دهند از مارژ مانور مطمئنی برخوردار باشد و به تحریم اقتصادی و تجاری جزیره کوبا پایان دهد. اما آیا او این کار را خواهد کرد؟
اما جایی که همه جا در حال تغییر است تاهمه چیز مثل پیش باقی بماند، باز هم خاور میانه است، «کانون اخلال» جهان. شورش های «بهار عرب» چندین حکومت دیکتاتوری محلی را سرنگون کردند: بن علی در تونس، مبارک در مصر، قذافی در لیبی، صالح در یمن. اما انتحابات آزاد نیز به احزاب بسیار محافظه کار اسلامگرا (اخوان المسلمین) امکان دادند به قدرت برسند. و حال این احزاب هستند که همچون در مصر تمایل دارند قدرت را به هر قیمتی برای خود نگه دارند. و این اسباب تاسف لائیک ها شده است. این گروه پس از آنکه در شورش ها در صف اول قرار گرفتند امروز حاضر به پذیرفتن شکل جدیدی از اقتدار گرایی مصری نیستند. مسئله ای که در تونس نیز صادق است.
جوامع اروپایی به نوبه خود پس آنکه با علاقمندی از انفجار آزادی ها را در بهار ٢٠١١ در این منطقه دنبال کردند، بار دیگر نسبت به آن بی تفاوت می شوند، زیرا مسائل در این منطقه بیش از اندازه پیچیده است. یک نمونه: جنگ نفرت آمیزی که در سوریه در جریان است. در این عرصه، روشن است که قدرت های غربی (ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه) و متحدان آن ها از عربستان سعودی و قطر گرفته تا ترکیه مصمم هستند که ( با کمک های مالی، تسلیحات و فرستادن تعلیم دهنده) از شورش اسلام گرای سنی دفاع کنند. این شورشگران نیز در همه سو در حال پیشروی هستنند. حکومت بشار اسد تا چه مدت دیگر می تواند دربرابر این شورش دوام بیاورد؟ به نظر می رسد که سرنوشت این حکومت به پایان خود رسیده باشد. البته روسیه و چین، متحدان دیپلماتیک این دولت، برخلاف مورد لیبی در ٢٠١١، اجازه حمله نظامی را در شورای امنیت به نیروهای آتلانتیک شمالی (ناتو) نخواهند داد. اما مسکو و پکن نیز معتقدند که موقعیت رژیم سوریه برگشت ناپذیر است. روس ها و چینی ها در حال حاضر مشغول مذاکره با امریکا هستند که مسئله با حفظ منافع آنها به پایان برسد.
در برابر «محور شیعه» (حزب الله لبنان، سوریه، ایران)، امریکا در این منطقه یک «محور سنی» گسترده بر پا کرده است (محوری که از ترکیه تا عربستان سعودی و مراکش با گذار از قاهره، تریپولی و تونس را در بر می گیرد). هدف آن است که بشار اسد از قدرت فرو کشیده شود تا سیر تسلیحاتی به سوی حزب الله لبنان قطع شود و تهران نیز از متحد بزرگ منطقه ای اش محروم شود. و این هدف باید ترجیحا پیش از ١۴ ژوئن آینده انجام شود زیرا در این زمان انتخابات ریاست جمهوری در ایران برگزار می شود، انتخاباتی که در آن محمود احمدی نژاد بنا بر قانون اساسی، دیگر نمی تواند فراتر از دو دوره ریاست جمهوری اش برود. بنابراین در شش ماه آینده ایران وارد یک کارزار انتخاباتی سرسختانه می شود که در آن مخالفان یک خط مشی آشتی ناپذیر با امریکا در برابر طرفدران نوعی راه حل مذاکره با آن کشور قرار خواهند گرفت.
در برابر این شرایط ، اسرائیل همچنان هدف خود را برای حمله احتمالی به تاسیسات هسته ای ایران دنبال خواهد کرد(٧). دولت یهود، در انتخابات قوه مقننه خود در ٢٢ ژانویه احتمالا با پیروزی ائتلاف محافظه کاران افراطی را شاهد خواهد بود . و این امر عاملی است که نخست وزیر، بنیامین نتانیاهو را در تمایلش به بمباران کردن ایران به محض آنکه فرصتی بیابد ترغیب کند.
اما این حمله بدون همکاری ایالت متحده اثری نخواهد داشت. آیا واشنگتن در این حمله مشارکت خواهد کرد؟ احتمال این امر ضعیف است. باراک اوباما روز ٢١ ژانویه دور دوم ریاست جمهوری خود را آغاز می کند . بهترین حالت برای او و برای دیپلماسی امریکا آن است که در یک مانور بزرگ و واحد دیپلماتیک و بدون توسل به حمله نظامی، سه مسئله عمده منطقه را حل کند: غیر هسته ای کردن نظامی ایران، امنیت دولت اسرائیل و ایجاد یک دولت فلسطینی.
این امر ممگن است اگر امریکا همراه با سایر اعضای گروه شش (آلمان، چسن، فرانسه، بریتانیا، روسیه) که پرونده هسته ای ایران را در دست دارند، بتوانند موافقت تهران را ( که تحریم های اقتصاد شدید آن را زیر فشار قرار داده اند) به یک معاهده واقعی غیر هسته ای کردن نظامی جلب کنند. بدین ترتیب اسرائیل دیگر هیچ بهانه ای برای تهدید هسته ای علیه ایران نخواهد داشت و امنیت خود را نیزتضمین شده می بیند. در مقابل، مسئولان اسرائیلی همچنین ناچار خواهند بود دست ازمخالفت خود با تشکیل یک دولت پایدار فلسطین، بردارند. چنین فرایندی، یک عملیات خارق العاده دیپلماتیک به حساب می آید که در تاریخ به یادگار می ماند و امروز بسیاری از رهبران جهان آن را تایید می کنند (٨).
رئیس جمهور اوباما می داند که اکثریت افکار عمومی امریکا دیگر نمی خواهند درگیر جنگ جدیدی شوند(٩) . عراق که نیروهای پنتاگون روز ٣١ دسامبر ٢٠١١ آن را ترک کردند، هنوز فاصله زیادی با تجربه صلح دارد. جبهه افغانستان هنوز و دستکم تا سال ٢٠١٢ گشوده است. جنگ سوریه هر روز شدید تر می شود. و جبهه دیگری نیز ممکن است بزودی در شمال مالی باز شود… همه این جبهه ها بیش از اندازه درگیری ایجاد می کنند. وزیر امور خارجه جدید امریکا، جان کری، ماموریت حساسی بر دوش دارد تا دولت همبسته این کشور، اسرائیل را آرام نگه دارد.
خاور میانه اهمیت استراتژیک خود را تا حدی برای امریکا از دست می دهد زیرا وابستگی این کشور به نفت این منطقه در حال کاهش است. انقلاب در سوخت های فسیلی کمتر رایج ( از جمله گاز و نفت شیست) بی شک به امریکا پویایی و خودمختاری انرژی جدیدی در این زمینه خواهد داد. بنا بر یکی از گرارش های آژانس بین المللی انرژی (AIE) در حدود سال ٢٠٢٠ ، ایالات متحده احتمالا به بزرگترین تولید کننده جهانی نفت و گاز تبدیل خواهد شد(١٠) واقعه ای که پی آمدهای جهانی آن می تواند در عرصه استراتژیک بسیار قابل ملاحظه باشد.
به همین جهت است که اوباما بیش از پیش نگاهش را به سوی آسیا معطوف می کند منطقه ای دارای اولویت به ویژه از زمانی که واشنگتن تصمیم گرفته است سیاست خارجی خود را نوسازی کند. ایالات متحده بر آن است که با تکیه زدن بر هم پیمانان سنتی خود در این منطقه (ژاپن، کره جنوبی، تایوان) چین را در حلقه محاصره ای از پایگاه های نظامی قرار داده و از گسترش قدرت آن جلوگیری کند. این نکته ای قابل تعمق است که نخستین سفر باراک اویاما پس از تجدید انتخابش در ۶ نوامبر سال ٢٠١٢ به بیمارمانی، کامبوج و تایلند بود، سه کشوری که در پیمان کشورهای آسیای جنوب شرقی (ASEAN) قرار دارند. این سازمان هم پیمانان امریکا در این منطقه را به گرد هم آورده است .اغلب اعضای این پیمان، به دلیل اختلاف با چین بر سر مرزهای دریایی شان رویکردی خصمانه نسبت به چین دارند.
دریای چین امروز به بزرگترین منطقه بالقوه تنش های نظامی در اقیانوس آرام آسیا بدل شده است. تنش میان پکن و توکیو بر سر جزایر سنکاکو(Senkaku)( برای چینی ها دیائویو Diaoyu ) ممکن است پس از پیروزی انتخاباتی حزب لیبرال دموکرات (PLD) که رئیس آن و نخست وزیر جدید شینتزو آبه (Shinzo Abe) یک «عقاب» ملی گرا به حساب می آید و مواضع انتقادی اش نسبت به چین شناخته شده اند، رو به وخامت بگذارد. مورد دیگر اختلاف ویتنام با پکن در مورد جزایر اسپراتلی (Spratley) است. در آنجا نیز طرفین به صورت خطرناکی گرایش به سخت کردن لحن خود علیه یکدیگر دارند به ویژه پس از آنکه مسئولان ویتنام رسما این مجمع الجزایر را در ژوئن ٢٠١٢ زیر حاکمیت کامل خود قرار دادند و و شروع به واگذاری مجوز های جستجو برای سوخت های فسیلی در دریای هند را صادر کردند…
اگزی جین پینگ(Xi Jinping) که در نوامبر ٢٠١٢ به دبیر کلی حزب کمونیست چین(PCC) انتخاب شد، در ماه مارس آینده به ریاست جمهوری این کشور منصوب خواهد شد. اگزی جین پینگ در نخستین جلسه خود با اعضای فرماندهی کل نیروهای نظامی خویش هشداری بسیار روشن به همسایگان کشور خود داد زیرا از فرماندهان خود خواست که خود را : « با دوران انفلاب اطلاعاتی انطباق دهند» و « قابلیت خود را در انجام عمیلیات نظامی منطقه ای بالا ببرند»(١١)چین با سرعت زیادی ناوگان جنگی دریایی حود را مدرن کرده است. در ٢۵ سپتامبر ٢٠١٢ ، این کشور نخستین ناو هواپیما بر خود را با نام لیائونینگ (Liaoning) به دریا وارد کرد تا همه رقبای خود را در موضع دفاعی قرار دهد. پکن هر جه کمتر حضور نظامی امریکا را در اسیا تحمل می کند. و در میان این دو غول نوعی «بی اعتمادی خطرناک» (١٢) در حال شکل گیری است که بی شک پهنه سیاسی بین المللی در قرن بیست و یکم را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
اول ژانویه ٢٠١٣
رامونهریال پژوهشگر و تحلیلگر سیاسی، سردبیر پیشین لوموند دیپلماتیک و ریاست انجمن «خاطره مبارزات» است.
یادداشت ها:
١- هر چند یک «پایان جهان» دیگر، از هم اکنون برای ١٣ فوریه آینده اعلام شده است… در این روز، ظاهرا یک شهاب غول آیا با قطر پنجاه متر و با وزن ١٢٠ هزار تن از کنار زمین خواهد گذشت.
٢- در سال ٢٠١٢، شاخص داو جونز امریکا به ٨ در صد رسید، شاخص نسدک، یعنی شاخص سهام فناورانه، و شاخص کاک ۴٠ پاریس، به ١۵ درصد و شاخص داکس آلمان به ٣٠ درصد.
٣- آلمان برای نخستین بار از زمان اتحادش در قرن نوزدهم در موقعیت ممتازی نسبت به رقبای تاریخی خود در قاره اروپای کهن قرار گرفته است یعنی فرانسه، بریتانیا و روسیه. در این مورد می توانید به مقاله پری آندرسون(Perry Anderson) با عنوان «اروپا زیر سلطه آلمان» (L’Europe sous hégémonie allemande ) در لوموند دیپلماتیک دسامبر ٢٠١٢ نیز مراجعه کنید.
۴- تگاه کنید به مقاله «فرانسه و یورو، یک بمب ساعتی در قلب اروپا» (France and the euro. The time-bomb at the heart of Europe ) مجله اکونومیست، لندن ١٧ توامبر ٢٠١٢.
۵- ایالات متحده امیدوار به شکست او است که اگر چنین شود، امریکا می تواند مسئله جولین آسانژ، بنیانگزار ویکی لیکس را که هنوز در سفارت اکوادور در لندن پناهنده است و تهدید به استرداد به امریکا شده، حل کند.
۶- نگاه کنید به ایگناسیو رامونه (Ignacio Ramonet): « صلح در کلمبیا؟» (Paix en Colombie ?)، خاطره مبارزات (Mémoire des luttes)، دسامبر ٢٠١٢.
٧- نگاه کنید به ایگناسیو رامونه (Ignacio Ramonet): « سال همه تهدید ها» (L’année de tous les risques)، خاطره مبارزات(Mémoire des luttes)، قوریه ٢٠١٢.
٨- نگاه کنید به تحلیل ژان داوید لوویت (Jean-David Levitte) مشاور پیشین دیپلماتیک نیکلا سارکوزی، لوموند ٢٠ دسامبر ٢٠١٢.
٩- نیویورک تایمز، ١٢ نوامبر ٢٠١٢.
١٠- نگاه کنید به گزارش «بررسی عمومی انرژی در جهان ٢٠١٢» (World Energy Outlook ٢٠١٢) پاریس، ١٢ نوامبر ٢٠١٢.
١١- روزنامه ال پاییس (El País)، مادرید ٢٠ دسامبر ٢٠١٢.
١٢- نگاه کنید به وانگ جیزی(Wang Jisi) و کنت ج. لیبرتال (Kenneth G. Lieberthal): « درباره بی اعتمادی استراتژیک ایالات متحده-چین»( Adressing U.S.-China Strategic Distrust )، موسسه بروکینگز(Brookings Institution)، ٣٠ مارس ٢٠١٢
http://www.brookings.edu/research/papers/2012/03/30-us-china-lieberthal
این مقاله در چارچوب همکاری انسان شناسی و فرهنگ و سایت دوستان لوموند دیپلماتیک منتشر می شود و در فرانسه در ژانویه ۲۰۱۳ به انتشار رسیده است
پرونده ی «لوموند دیپلماتیک » در انسان شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/15007