انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

جنگ (همراه با پاورپوینت)

تحقیق درسی

جنگ را می توان مرزی دانست که مراحل تاریخ انسان را از یکدیگر متمایزمیکند(بوتول،۱:۱۳۸۷).جتگ جهانی اول ، دوم ، جنگ کره، ویتنام ،جنگ هشت ساله ایران و دهها جنگ دیگر را که انجام شده و می شوند را می توان نام برد که با همه تفاوتهایشان در این نکته مشترک هستند که شرایط قبل و بعد از جنگ ثابت باقی نمی ماند و ملتهای در گیر جنگ تا سالها بعد از پایان جنگ اثرات آن را در اجتماع ، فرهنگ و سیاستشان

 

احساس می کنند. همچنین جنگ تجربه منحصر به فردی در حافظه جامعه ثبت می کندو شکلهای مختلفش می تواند منبعی برای درک خشونت آینده باشد.توانایی جنگ برای درست کردن تاریخ و دوباره ساختن حافظه را نمی توان از نظر دور داشت.

مطالعه شکلها و علتها،نتایج و عملکرد جنگ به عنوان یک پدیده اجتماعی از زمانهای دور مورد توجه فلاسفه و دانشمندان بوده است.نیچه جنگ و شهامت در آن را خیلی بیشتر از نوع دوستی منشا تحولات بزرگ می دانست(همان،۱۴) .گابریل دوتارد[۱] ، جامعه شناس فرانسوی جنگ را مانعی برای خلا قیت می دانست ،اما از نظر وی خود جنگ بیش از عشق و هنرهای زیبا و جنایت ، تحول یافته و کامل تر شده است (همان،۲۴).کنیز[۲] معتقد بود تدارک جنگ به تحقق کار تمام وقت و رسیدن به توازن اقتصادی کمک می کند(همان،۳۸). همچنین در اسطوره ها وافسانه های هر قومی و در مذاهب مختلف می توان نگرشها و جهت گیریها نسبت به این پدیده به قدمت تاریخ بشر را دید.از کنفسیوس تا پایه گذاران اسلام ، از اساطیر و افسانه های ایرانی و رومی تا سرخ پوستان آمریکا هر کدام نگاه مخصوص به خود را نسبت به این اتفاق همیشه در تاریخ داشتند .

اما پایه گذار جامعه شناسی جنگ در دوران مدرن را کلازویتس[۳]،ژنرال و نظریه پرداز پروسی می دانند )همان،۲۱). از نظر وی جنگها به اندازه کافی نکات مشترک دارند که بتوان آنها را مقایسه کرد و اطلاعاتی در مورد این مقایسه ها استخراج کرد . کلازویتس جنگ را عملی خشونت آمیز می داند که شدت خشونتش تا بینهایت ادامه پیدا می کند.

در این میان ورود انسانشناسان به جنگ را ، درجنگ جهانی اول و به طور گسترده تر در جنگ جهانی دوم می بینیم.برای مثال می توان از پریچارد نام برد که در سال ۱۹۴۰م به ارتش بریتانیا پیوست و مطالعاتش را در اتیوپی،سودان و لیبی دنبال کرد .در سال ۱۹۴۳ م اگان[۴] منشی انجمن انسانشناسی آمریکا در آن زمان اعلام می کند که بیش از نیمی از انسانشناسان آمریکامستقیما درگیر جنگ هستند و بقیه هم به صورت نیمه وقت روی جنگ کار می کنند.برای همین هست که جنگ جهانی دوم را نقطه عطفی برای انسانشناسی جنگ به حساب می اورند . مطالعات انساشناسان در جنگ چند خصوصیت عمده دارد. در بعضی مواقع این امر که اطلاعات آنان می تواند مورد سوء استفاده ارتشها قرار بگیرد باعث انقادات فراوانی نسبت به ماهیت حضور آنان در جنگها شده است. از زمان فراتس بوآس تا جنگ افغانستان می توان چنین انتقاداتی را مشاهده کرد.از طرف دیگر جنگ ، میدانی را فراهم می کند که درآن مشاهده مشارکتی مسئله ای به شدت پروبلماتیک می شود .نوردشتروم[۵] که سابقه ۱۵ سال مطالعه میدانی در جنگهای سریلانکا، موزامبیک و سومالی را دارد معتقد است که شرایط خشونت همواره باعث می شود که انسانشناسان با انسانیت خود نیز روبرو شوندواین مسئله در بعضی لحظات باعث خواهد شد که محققی که باید بی طرف بماند،جانب یک طرف را بگیرد.اما سوال مهمی که نردشتروم مطرح می کند و دغدغه بسیاری از محققینی است که در این زمینه فعالیت می کننددر چیستی جنگ است. از نظر وی تعریف جنگ رابطه بسیار کمی با واقعیت جنگ دارد .

این مردان جنگ هستند که بیشترین تصاویر را در موزه ها،کتابها ،فیلمها ، مقالات و یا حتی سیاستهای دولتها در این زمینه اشغال کرده اند . اما امروزه شهروندان عادی و به خصوص زنان و کودکان بیشتر از سربازان در جنگ کشته می شوند.این آمار طی سالیان گذشته همچنان رو به افزایش است . برای مثال در جنگ جهانی اول ۲۰% و در جنگ جهانی دوم ۵۰% کشته شده گان شهروندان عادی بوده اند.این رقم در جنگ ویتنام به ۸۰ تا ۹۰ درصد کشته شد گان رسید.از آن زمان به بعد به طور متوسط ۹۰% کشته شدگان جنگها را شهروندان عادی تشکیل داده اند((unisef 1996 تجربه یک ژنرال یا سربازاز جنگ برای فهم جنگ مهم است،اما تجربه و نظرات صرف وی به فهم صحیح این پدیده منجر نخواهد شد. این نگاه به مردمان عادی در وضعیت جنگی است که می تواند به شناخت مناسب تر جنگ منجر شود . این مسئله آنجا اهمیت بیشتری پیدا می کند که به این پرسش بر می خوریم که ما واقعا در حافظه ، ادبیات و فرهنگمان چه تصوری درباره جنگ داریم که همواره درگیر این پدیده هستیم.

اهمیت شناخت نگرش افراد مختلف در گیر در جنگ باعث شد که محققی به نام مچک[۶] که تحقیقات میدانی مفصلی بین سالهای ۹۲ تا ۹۶ درجنگ بوسنی انجام داده بود مدلی بر مبنای سه وجه وشیوه سربازی ، فراری و شهروندی ارا ئه دهد و احساسات و شناختهای مختلف و در بعضی جاها متناقض آنها را بررسی کند.

در ادامه به علت اهمیت این امر توضیحات بیشتری بر اساس این سه طریقه و نگرش در گیر ارائه می شود.

سرباز[۷]

از نظر کسانی که در این گروه قرار می گیرند ، جنگ پدیده ای اجتماعی است که بوسیله انسانها کنترل می شود .این پدیده قوانین خاص خودش را دارد ،دوره زمانی مشخص و شروع و پایانی داردو همیشه دلایل مشروعی برای شروع و ادامه اش وجود دارد. اما بر خلاف فیلمها و ادبیاتی که می خواهند جنگ را هیجان انگیز نشان دهند و از رفاقتها،شهرت و قهرمانان صحبت می کنند، سربازان جنگ را غیر قابل تحمل و ناخوشایند می دانند. مشکلات روانی که در جنگ به وجود می آید تا پایان زندگی سربازان ادامه می یابد.در واقع این گزاره که تصور خشونت باعث انجام ان می شود در اینجا نمود می یابد.جنگی که در ذهن سربازان شروع می شود و به صورت بالفعل در می آید بعد از پایانش هم در ذهن آنان ادامه می یابد.

شهروند[۸]

برمبنای نگرش این گروه صلح یک وضعیت عادی و اخلاقی و جنگ یک وضعیت غیر عادی و غیر اخلاقی است . جنگ چیزی است که دیگران تجربه اش می کنند وعموما غیر ممکن است که برای ما اتفاق بیفتد .این دیگران شامل دیگران در زمان و دیگران در مکان می باشد .هیچ کسی انتظار ندارد که درگیر جنگ شودو وقتی که در واقعیت جنگ شروع شود باعث حیرت و غافلگیری شهروندان می شود . در اینجا خوب است به این موضوع هم اشاره شود که یک عقیده رایج است که می گوید تجربه خشونت در جنگ باعث میهن پرستی افراد می شود، اما برای مثال از نظر مچک در جنگ بوسنی این ترس و تهدید خشونت است که باعث می شود شهروندان برای حفظ جانشان به سمت حفاظت گروهی کشیده شوند و این مسئله ربطی به میهن پرستی آنان ندارد.

فراری[۹]

 

فراریان باعث می شوند کسی که بماند فردی شجاع ترسیم شود و بدین طریق باعث نوع دیگری از مشروعیت بخشی برای آنکس که می ماند،می شوند .در حالیکه فراریان احساس می کنند که از نظر شخصی و اخلاقی برای اعمالشان مسئولند،کسانی که در واقع بدین شیوه رفتار کنند در گفتمان رسمی و سیاسی نادیده گرفته می شوند .

همانطور که مشاهده شد مرزقاطعی بین این سه شیوه درک جنگ وجود ندارد.درواقع جنگ شرایطی را به وجود می آورد که می توان هر سه حالت ذکرشده هم در یک فرد دیده شود.معمولا شهروندانی که در جنگ قرار می گیرند، سعی می کنند جان خود و خانواده خود را نجات دهند و از صحنه دور شوند.دراینجا این فراریان ،جنگ زده گانی هستند که در واقع قربانی دادوستدهای خشونت می شوند .اصطلاح بازارهای خشونت[۱۰] که الورت[۱۱] در مورد صحنه های خشونت به کار می برد ، ناظر بر همین مطلب است .در واقع صحنه های خشونت جایی هستند که در آن از خشونت همچون کالایی برای داد و ستد قدرت و سودهای مادی استفاده می شود .در اینجا جنگ نیز شبیه یک بازی می شود که بوسیله رهبران و دولتها بو جود می آید و در برهه ای از زمان حتی امری خیر برای رهایی در نظر گرفته می شود . ساخت تصاویر قالبی از خود و دیگری در جنگ و نمایش غیر انسانی نشان دادن اعمال دیگر و تجلی جنگ چونان بر خورد خیر وشر در این راستا صورت می گیرد .مراسمهایی که در آغاز و پایان هر جنگی وبرای یادبود تاریخها، رویدادها و اشخاص کلیدی آن جنگ برگزار می شود معانی مشخصی در حافظه جامعه می یابد . مسلما این معانی در میان رهبران و شهروندان و سربازان و جنگ زده گان یکسان نیست . نکته مهم این است که در جنگ ، خشونت به روشهای مختلف تجربه می شود ، واین تجربه متفاوت باعث دیدگاه ها و نظرات مختلفی به آن می شود.از طرف دیگر همانطور که نوردشتروم می گوید بعضی از تجربیات خشونت ،توسط خود قربانی پنهان می شود .برای مثال در سومالی سوء استفاده جنسی و برده داری زنان و کودکان جزء مواردی بودند که مستقیما بیان نمی شدند و همواره سعی در مخفی نگه داشتن آن چه از جانب قربانیان و چه از جانب گفتمان رسمی صورت می گرفت . در بسیاری از مواقع نیز انسانشناس نمی تواند مستقیما شاهد درگیریها و خشونتهای در جنگ باشد . لذا تجربیات بعضی از گروهها، بعلت پاک شدن صورت مساله هیچ گاه مورد بررسی قرار نخواهد گرفت. اما با تمام این تفاسیر، هنوز هم بدون تجربیات مستقیم از جنگ نمی توان بین حقایق و افسانه های رسمی در مورد آن تفکیک قائل شد.نوردشتروم از شلیک نکردن بعضی از سربازان در جنگ و حذف این حقیقت در گفتمان عمومی سخن می گوید . از نظر وی ما با این چشم پوشیها و کژفهمیها ، استعدادی را که برای فهم انسان در ساخت صلح وجود دارد قربانی می کنیم . مواجه شدن با واقعیت جنگ تنها راه جلوگیری از تکرار آن است . انسانشناسانی که برای رسیدن به این هدف اقدام می کنند در واقع با نشان دادن سوژه شدن انسانها در خشونت جنگ و حضور و غیاب مرگ و زندگی در آن ،ترس از بین رفتن انسا نیت در این خشونت آمیزترین پدیده ها را تصویر می کنند .

 

[۱]Gabriel de tard(1843-1904)

[۲]John maynard Keynes(1883-1946)

[۳]Karl von clausewits(1780-1831)

[۴]Fred eggan(1906-1991)

[۵]Carolyn Nordstrom

[۶]Ivana macek

[۷]soldier

[۸]civilian

[۹]deserter

[۱۰]markets of violence

[۱۱]George elwert(1947-2005)

 

منابع:

 

-بوتول،گ.(۱۳۷۴)،جامعه شناسی جنگ،ترجمه هوشنگ فرخجسته،تهران،مرکز انتشارات علمی و فرهنگی

-Macek I.,2009,Sarajevo under siege,university of pensylvania press

Nordstrom.C.1998.”Deadly myths of aggression”.Aggressive behavior 24:147-159

-Price D .,2002,”lessons from second world war anthropology”.Anthropology today,18(3):14-20

 

 

 

 

 

.

 

پیوست اندازه
Office presentation icon ۲۳۳۶۸.ppt 509 KB