کیث ریچاردز برگردان رضا اسکندری
جنبش چریکی راه درخشان (Sendero Luminoso) از دامنههای کوههای آند در جنوب پرو آغاز شد و در خلال سالهای دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، جامعهی پرو را به شدت تحت تاثیر قرار داد و موجب تاثیرات سیاسی و روانشناختی فراوانی در آن شد. راه درخشان، که تحت رهبری آبیمائل گوژمان (Abimael Guzman) از شاخهی مائوئیستی حزب کمونیست پرو در شهر آیاکوچو (Ayacucho) شکل گرفته بود، حضور خود در سپهر سیاسی پرو را با مجموعهای از فعالیتها آغاز کرد که هدف آن فعالیتها بازگرداندن و حک کردن تصویری نو از خشونت به سطح آگاهی ملی بود. کارلوس دگرگوری (Carlos Degregori) آغاز جنبش را به روز هفدهم ماه می ۱۹۸۰ باز میگرداند، زمانی که صندوقهای رای در شهر کوچک چوسچی (Chuschi) در دامنهی آند، در ملاءعام به آتش کشیده شد، و سگهای مردهای که پلاکهایی با نام رهبر آن زمان چین، دنگ ژیائوپنگ (Deng Ziaoping) را به گردن داشتند، از تیرهای چراغ برق لیما، پایتخت پرو به دار آویخته شدند.
نوشتههای مرتبط
خشونت وحشیانهای که با این تصاویر همراه بود به یکی از ابزارهای راه درخشان مبدل شد و چهرههای مرتبط با برنامههای سیاسی ارتدوکس نیز با چنین تصاویری مورد تهدید قرار گرفتند –و در صورت کارگر نیفتادن تهدیدات، توسط این جنبش حذف شدند. این چهرهها عموما صاحبان قدرتهای خرد در نواحی روستایی و شهرداران شهرهای کوچک دامنهی آند بودند؛ شهرهایی که مراکز اصلی قدرت این جنبش محسوب میشدند. نواحی جنوبی رشتهکوههای آند، در طول تاریخ استعمار، و بیش از آن در دوران جمهوری پرو، شاهد شورشهای پراکندهی بومیان بوده است؛ و به نظر میرسید راه درخشان میکوشد تا این میراث را، با بهرهگیری از راهبردهایی بازسازی کند که از مائو تسهدونگ به عاریت گرفته بودند: بسیج حومهها علیه شهرها و ممانعت از رسیدن منابع غذایی به جمعیتهای شهری. در بستر اجتماعی پرو، این بدان معنی بود که مشخصا اهالی لیما، که زمانی پایتخت نایبالسلطنهی پرو محسوب میشد و ارتباطات تنگاتنگی با امپریالیسم اسپانیایی داشت که این شهر را ساخته بود، به عنوان دشمنی برای منافع بومیان و خصوصا بومیان آند تلقی میشدند.
علیرغم پافشاری مارکسیستی بر نزاع طبقاتی، این جنبش مولفههایی مشخصا قومی را در دستور کار خود قرار داد: شکلی از انتقام هزارهگرایانه که توسط دهقانان بیچیز آند علیه سرکوبگران ثروتمندشان اعمال میشد. گوژمان، با نام نظامی خود، فرمانده گونسالو (Comandante Gonzalo)، خود را میراثدار مارکس، لنین و مائو، و چهارمین قهرمان مارکسیسم جهانی قلمداد میکرد. راه درخشان مجموعهای نظری و لفاظانه داشت که از گزارههایی تکاندهنده و در عین حال –به صورتی ناخواسته- مضحک تشکیل میشد. نامهای بدون نویسنده به کمیتهی مرکزی حزب کمونیست پرو، از «اندیشهی گونسالو» چنین سخن میگفت: «یک ایدئولوژی قدرتمند و شکستناپذیر که راه ما را روشن میسازد و ذهن ما را مسلح میکند». اما به هر روی، در پشت این گزارههای آشکارا خود-تخریبگر، بیرحمی خظاناپذیری وجود داشت: هیچکس نمیتواند ارادهی راه درخشان یا تهدیدی که این جنبش در سالهای آغازین دههی ۱۹۹۰ برای قدرت مسلط ایجاد کرده بود را زیر سوال ببرد.
آنچه بیتردید محل تشکیک است اصالت و صداقت جایگاه ایدئولوژیک این سازمان است، خصوصا زمانی که آشکار شد که قاچاق کوکایین یکی از اصلیترین منابع مالی این گروه بوده است. از سالهای دههی ۱۹۸۰، بالادست درهی اوایاگا (Huallaga) در شمال پرو، میدانی بود که در آن، راه درخشان به رقابت با گروههای سنتی قاچاق مواد مخدر، و نیز با جنبش انقلابی –امروزه از میانرفتهی- توپاک آمارو (Movimiento Revolucionario Tupac Amaru MRTA) میپرداخت. MRTA، که نام خود را از انقلابی سرخپوست قرن هجدهم به عاریت گرفته و عموما بدیلی انسانیتر برای راه درخشان قلمداد میشود، در آوریل ۱۹۹۷، زمانی که عملیاتشان برای تسخیر سکونتگاه سفیر ژاپن در لیما به حملهی نیروهای ارتش و کشتهشدن هر ۱۴ عضو عملیاتی این سازمان انجامید، با خساراتی جبرانناپذیر روبهرو شد.
داعیهی راه درخشان در همراهی با دهقانان بومی، از خشم قدیمی دهقانان بومی سوء استفاده میکرد و سنت شورش در میان این بخش از جمعیت کشور را به کار میگرفت. شورش بزرگی که توسط توپاک آماروی دوم (Tupac Amaru II) در سالهای دههی ۱۷۸۰ به راه افتاد، و نهایتا نتوانست حکومت اسپانیاییها را به پایان برساند، هنوز بخشی از آگاهی سیاسی مردمان بومی است. ظهور و اوجگیری راه درخشان در نواحی حاشیهی شهرها –هرچند بیشتر رهبری جنبش از جایی خارج از این نواحی اعمال میشد- عمدتا بر اساس قرائتهای دستکاریشدهی گوژمان و دیگر چهرههای سیاسی جنبش از نظریات سیاسی خوسه ماریاتهگی (Jose Mariategui 1894-1930) سازمان مییافت. با این حال، همانگونه که بسیاری از محققان نشان دادهاند، ایدههای ماریاتهگی پیرامون اختلاط سنتهای ارتباطی مردم آند در چارچوبی مارکسیستی، تفاوت بسیار زیادی با رویکرد اقتدارگرایانهی گوژمان و علاقهی سازمان او به ارعاب و تهدید داشت. در عمل، جمعیتهای روستایی خود را میان نیروهای چریک راه درخشان از یک سو و نیروهای –به همان اندازه خشن- ارتش از سوی دیگر گرفتار دیدند: هر دو طرف همکاری آنان را با طرف مقابل ممنوع میکردند و در صورت عبور روستاییان از این خط قرمز، آنان را قربانی انتقامگیری خشونتبار خود میساختند. در واقع حمایتهای اولیهی مردم از راه درخشان با کاستهشدن از خیالات و توهمات مردم دربارهی این جنبش رو به کاستی گذاشت، و گروههای گشت دهقانی (Rondas Compesinas) مورد حمایت حکومت نیز به تلاش برای ریشهکن کردن موج ناآرامیها پرداختند.
در فوریهی ۱۹۹۲، راه درخشان مسئولیت قتل یکی از قربانیان شناختهشده –هرچند با خاستگاهی فرودست- خود را بر عهده گرفت: رهبر و سازماندهیکنندهی گروههای زاغهنشین، ماریا النا مویانو (Maria Elena Moyano 1958-1992)، که مورد احترام و علاقهی گستردهای در سراسر کشور بود، به طرز وحشیانهای به قتل رسید و جنازهاش در ملاءعام مثله شد. مویانو به این دلیل به قتل رسید که اعضای راه درخشان الگوی خود-سازمانی مستقل و –به زعم رهبری راه درخشان- غیر ایدئولوژیک او را، با وجود آنکه اصالتا ماهیتی سوسیالیستی داشت، خطری برای کنترل خود بر مردم منطقه دیدند. چنین اعمالی، رویگردانی عموم مردم از چنین فعالیتها، و در عین حال هراس آنان از مقابله با آن را به اوج رساند. در سپتامبر همان سال با دستگیری گوژمان در حملهای به یک محله در حاشیهی لیما، بخش عمدهای از این هالهی هراس کنار زده شد. اما با وجود نقش مسیحوار گوژمان به عنوان رهبر، و اهمیت او در هماهنگ ساختن فعالیتهای جنبش، راه درخشان هنوز به تمامی شکست نخورده است.
جیمز راچلین (James Ruchlin) در کتاب خود چنین عنوان میکند که «وابستگی بیش از اندازهی شورشیان راه درخشان به خشونت، میراثی را بر جای گذاشته است که به واسطهی آن مردم پرو عموما خاطرهی راه درخشان را نه با دستآوردهای مثبت آن، که با کشتارهای بیپروای آن به یاد میآورند». با اینحال، شاید هنوز برای صحبت کردن از میراث گروهی که علیرغم کوچکشدن اندازه و تاثیرش، هنوز تا نابودی فاصلهی زیادی دارد، زود باشد؛ چرا که راه درخشان در نخستین سالهای قرن بیست و یکم حیاتی دوباره یافته است.
ایمیل مترجم: rz.eskandary@gmail.com
جنبشهای اجتماعی آمریکای لاتین – بخش نخست: پرونیسم
جنبشهای اجتماعی آمریکای لاتین – بخش دوم: کاستریسم
جنبشهای اجتماعی آمریکای لاتین – بخش سوم: زاپاتیسم
جنبشهای اجتماعی آمریکای لاتین – بخش چهارم: کارگران روستایی بدون زمین