انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

جغرافیای تاریخی مازندران (۳) آمل

وجه تسمیه: در مورد وجه تسمیه شهر آمل مورخان همچون پیشینه بسیاری از شهر ها دست به دامان شخصیت های کهن و اساطیری ایران می شوند و این اساطیر که غالباً در داستان های ایرانی به صورت نخستین آغازگران و پدیدآورندگان وقایع ظهور می نمایند، به طور مثال حمداﷲ مستوفی سابقه ی آمل را به دوران پیشدادی می رساند و موسس و بانی این شهر را تهمورث دیوبند معرفی می کند. و ابن خردادبه آمل را پایتخت دنیای مسکون از زمان پیشدادیان تا بهرام گور می داند، و یا ابن اسفندیار نام شهر را برگرفته از نام «آمله» دختر یکی از امیران دیلمی و همسر فیروزشاه، حاکم بلخ می داند. همانطور که ملاحظه شد این منابع تاریخی در شرح و بازسازی دوران کهن مازندران به داستان ها و افسانه هایی رجوع می کنند که به صورت سینه به سینه و شفاهی نقل شده است و در این میان داستان ها و عناصر برگرفته از اوستا و دین زرتشت، نقش اساسی و اصلی را ایفا میکند.
به طور کلی در مورد پیدایش و وجه تسمیه شهر آمل نظرات مختلفی وجود دارد که چند مورد از این نظریات به قرار زیر می باشند: الف) آمل از شهرهای باستانی حوزه شمال ایران و مشرف بر رود هراز (دمورگان ۱۳۳۸: ۴۲۰) است که نام خود را بنا به روایتی از قومی بنام مردها یا آماردها گرفته(یزدان پناه ۱۳۸۵: ۱۳۵)که قومی نیرومند و جنگجو بودند. نام این قوم و تیره تپوریها در نوشته های مورخان مانند: استرابون، کنت کورث، گزنفون، هرودوت و … آمده است. آماردها از کنار غربی رود هراز یعنی از آمل به مغرب مسکن داشتند و ناحیه فعلی آمل را بعنوان مرکز، انتخاب و نام خود را بر آن نهادند. بعد ها واژه آمارد به سبب کثرت تلفظ بصورت آملد، آمرد و آمل تغییر یافت)سیمای شهرستان آمل ۱۳۸۵: ۲-۴ ; مداحی ۱۳۸۱: ۶۵-۷۴; ایاز ۱۳۸۴: ۱۹و۴۲). واژه آمل، که گونه پهلوی آن آموی ( amui ) است، بی گمان از نام قبیله باستانی آمردها یا آماردها گرفته شده است. به گونه ای که بسیاری وجه تسمیه آمل را برگرفته از نام این قوم می دانند. و مورخان اسلامی همچون « ابوالفداء » آن را « آمو » (ابوالفداء، ۱۳۴۹) و بعضی دیگر همچون بلاذری و دینوری آن را «آموی» نامیده اند، دگرگونی واژه آمرد را به آمل چنین پنداشته اند: آمرد aَ آملد aَ آمل. تلفظی که موسی خورنی در کتاب خود ذکر کرده، یعنی aml، با تلفظ کنونی مردم آمل یعنی amel و نه amol برابر و یکسان است. مارکوارت می گوید که واژه فارسی آمل باید از واژه پنداری فارسی باستان آمرد amrda مشتق شده باشد. برخی دیگر مردی mardoi را که کلمه پنداری فارسی باستان mardaبه معنی زیان آور، و آمردی amardoi را واژه پنداری amardaبه معنی بسیار زیان آور انگاشته اند(مارکوارت، ۱۳۵۶: ۱۳۶).

برای مطالعه مقاله کامل در زیر کلیک کنید

 

بخش اول مقاله:
http://www.anthropology.ir/node/14285

 

بخش دوم مقاله:
http://www.anthropology.ir/node/14438

 

پیوست اندازه
Microsoft Office document icon ۱۴۵۲۱.doc 128 KB