آرجون آپادورای
برگردان: یوسف سرافراز
مقدمه مترجم: کار میدانی در عصر جهانیشدن جستاری از آرجون آپادورای انسانشناس هندیتبار آمریکایی است که در سال ۱۹۹۷ در شماره ۲۲ ژورنال Anthropology and Humanism منتشر شده است. این ژورنال که زیرنظر انجمن انسانشناسی آمریکا فعالیت میکند در این شماره مجموعه مقالات و جستارهایی را در باب کار میدانی و جهانیشدن گرد آورده است. جستار زیر نیز از جملهی آنها است که ترجمهی آن در چند بخش در سایت منتشر میشود.
نوشتههای مرتبط
جهانیشدن، به مثابهی یک واژه، امروزه دور از حیطهی دانشگاه در جریان است. تشویشها و نگرانیهایی که جهانیشدن برانگیخته، تا حدی منبعث از ذینفعان قدرتمندی است که استفادهکنندگان همیشگی آن هستند – از جمله بانکها، شرکتهای چندملیتی، مدافعان بازار آزاد و آژانسهای یاریگری- و همچنین اتاق اکوی رسانهای [۱] که وظیفهشناسانه این احساس را تقویت میکند که ما اکنون در جهان جدیدی با ویژگیهای همجواری، سرعت و میانکنش زندگی میکنیم. ایدهی جهانیشدن، به ویژه برای آنانی که در جوامع فقیر زندگی میکنند یا آنانی که در بخشهای فقیرتر یا حاشیههای جوامع ثروتمند زندگی میکنند دلیلی برای هشدار و نگرانی است.
خطر و تهدید اصلیای که گفتمان جهانیشدن پیش پای علوم انسانی قرار داده، امکان پدیدههای بسیار بزرگ، بسیار سریع، بسیار فراگیر و همهجانبهاست تا نگاه خیرهی ما را تسلیم خود کند. افزون بر این، جهانیشدن نوع جدیدی از پدیده را پیشنهاد میکند، و تازگی چیزی نیست که همواره خوشآمد دانشمندان علوم انسانی باشد. با این حال، شاید مهمتر از هر یک از آن منابع تشویش و نگرانی در باب جهانیشدن، این حس باشد که جهانیشدن نشانهای بر پایان هر گونه فضای صمیمت در زندگی اجتماعی است. جستارهایی که در انسانشناسی و علوم انسانی در این باب نوشته شدهاند بر این موضوع متمرکزاند که روشهای انسانشناسی، به ویژه کار میدانی مردمنگارانه، در جهانی با جمعیتهای متحرک، جهانهای اجتماعی چندمحلی، وفاداریها و سرسپردگیهای جاکنشده و معناهای در گردش چگونه موفق خواهند بود. اما به طرق مختلف آنها هم از مسألهی تفسیر صمیمت در جهانی پسامحلی سخن میگویند.
من پیش از این در بحث دیگری (آپادورای، ۱۹۹۶) این ایده را مطرح کردم که محلیت [۲] – موضوع امتیازدار و امتیازبخش مردمنگاری– هرگز یک واقعیت اجتماعی ماندگار و مانا نبوده بلکه همواره یک کار در حال پیشرفت بوده، که در معرض زنگخوردگی و فساد ]ناشی از[ احتمال قرار داشته است. علاوه بر این، در آنجا اشاره کردم که «تولید محلیت» در دنیایی با میانجیگریرسانههای گروهی، دولتملتهای آبستن جنگ [۳] و دیاسپوراهای سیاسی فعالیتی هرچه بیشتر آسیبپذیر شده است. در اینجا صرفاً بر یکی از چالشهای تفسیری بسیاری که از جهانیشدن منبعث شده متمرکز خواهم شد: مسألهی صمیمت در جهانی پسامحلی؛ مراد من از این مسأله بسیار نزدیک به چیزی است که Sherry Ortner آن را پسااجتماعات [۴] مینامد. در صورتی که تلقی کاملی از مسألهی کار میدانی در عصر جهانیشدن داشته باشیم، موضوعات بسیار دیگری برای مطرحشدن وجود دارند؛ اما هم محدودیتهای فضا و هم بافت ]یادداشت[ کنونی به من اجازهی سخن گفتن در مورد آنها را نمیدهد.
در این شرح مختصر، درنگی خواهم داشت بر اینکه لوکالیتی و اجتماع (community) در دنیایی جهانیشده چه معنایی میتوانند داشته باشند، و در شکلی محدودتر و دقیقتر، درنگی خواهم داشت بر اینکه صمیمیت چگونه تحت شرایط جهانیشدن تولید و بازتولید میشود. من به دو دلیل صمیمت را به عنوان نقطه آغاز بحث برگزیدهام. نخست آنکه صمیمیت چیزی است که بهترین مردمنگاریها همواره در مورد آن بودهاند- صمیمیت بین خویشان، صمیمیت بین دشمنان، خاطرات خسران و صرفه، اشیائی که به خاطر ویژگی خامشان در گنجینهها نگهداری میشدهاند یا رها و متروکه میشدهاند، و دانش بومی [۵]- به این خاطر که بهترین مردمنگاران وارد شبکهی روابط صمیمی در جهانی میشدهاند که تا پیش از آن برای آنها ناشناخته بود.
در دهههای اخیر، شک و تردیدهای بسیاری بر ترفندها و شگردهای [۶] این صمیمیت سایه افکنده است. برخی اینگونه استدلال کردهاند که این شک و تردیدها ناشی از وحشیگریهای پنهان و ناگفتهی استعمار است. برخی دیگر برای تبعید کار میدانی به گونهای ]مردمنگاری[ غیرزمانی ساختاری شکوه کردهاند. برخی دیگر اما ماهیت یکسویه و جانبدارانهی صمیمیت مردمنگارانه را افشا کردهاند، آنها نشان میدهند که مردمنگاری اغلب در مورد مردان، یا نخبگان، یا برخی دیگر از منابع لزوماً یکجانبه و جانبدارانهی دانش بوده است. در بحثهای داغی که در باب صدا و بازنمایی صورت گرفته، حتی این یکجانبهنگریها و شراکت در جرمها در مقایسه با جنایتهای بازنمایی که بنا به گفتهی برخیْ انسانشناسان مرتکب شدهاند نسبتاً بیگناه و بیآزار تلقی میشوند؛ جنایتهایی علیه ظرافتهای صدا، ژانر، نظام حسی، گفتار و ترجمه. آمیزهی فوکو و سعید بر اقتدار مردمنگاری سخت و سنگین آمده است.
دلیل دومی که من برای شرح نظراتم مسألهی صمیمیت را مرجع قرار دادم، این نکته است که برای یک انسانشناسی انسانگرا [۷]، صمیمیت و ارتباطش با تجربه کیفیت و صفت ویژهای است. برای انسانشناسی انسانگرا موضوعات مرکزی تفسیر باید با حساسیت، با جزئیات و دقت زیاد، با بدنمندی، با جهانهای زیسته و زندگیهای واقعی مطالعه شوند. بر همین اساس، هر مردمنگاری خوب در انگیختار ]خود[ انسانباور است، تا آنجا که در برخوردگاه امر صمیمی و امر روزمره عمل میکند.
[۱] اصطلاح اتاق اکو در رسانههای خبری مشابه یک اتاق اکوی آکوستیک است که در آن صداها در محفظهای تهی منعکس میشوند. اتاق اکو توصیفی استعاری از موقعیتی است که در آن اعتقادات و باورها با ارتباطات و تکرار درون سیستمی بسته تقویت میشوند.
[۲] localities
[۳] embattled nation-states
[۴] postcommunities
[۵] knowledge gained
[۶] politics
[۷] humanistic anthropology