انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

جدال بر سر تثبیت یک نام (۲)

بخش دوم

مقاله‌ی حاضر درصدد است تاملی انتقادی در دوگانگی بکارگیری عناوین “تحلیل انتقادی گفتمان” و “تحلیل گفتمان انتقادی” در متون ترجمه‌ای و تالیفی فارسی داشته باشد و به این مسئله بپردازد که کدام یک از این انتخاب‌ها، می‌تواند انتخابی مناسب‌و بسنده‌از عنوان مبدا به حساب بیاید.

در بخش اول مقاله، “تحلیل انتقادی گفتمان” را به عنوان “انتخاب اول” و “تحلیل گفتمان انتقادی” را به عنوان “انتخاب دوم” مورد ارجاع قرار دادیم و دلایل سوگیری علاقمندان به انتخاب دوم و چیرگی این انتخاب را از منظر تحلیل انتقادی گفتمان به بحث گذاشتیم. در ادامه در پیش‌فرض‌هایی تامل خواهیم داشت که عناوین انتخابی اول و دوم را پشتیبانی می‌کنند و پس از آن، به چالش‌های پیش‌روی عنوان انتخابی دوم خواهیم پرداخت و استدلال‌هایی را در پشتوانه‌ی بسندگی عنوان انتخابی اول خواهیم آورد.

در تامل انتقادی بر آرایش‌های واژگانی این دو انتخاب، می‌توانیم مفصل‌بندی دو دیدگاه متفاوت را ببینیم. می‌توان گفت انتخاب دوم، دیدگاهی را نمایندگی می‌کند که این حوزه‌ی مطالعاتی را شاخه‌ای صرف از تحلیل گفتمان فرض می‌کند و پایگاه آن را تحلیل گفتمان رایج به حساب می‌آورد و بر این باور است که چون تحلیل انتقادی گفتمان، از دل مباحث تحلیل گفتمان بیرون آمده، پس شاخه‌ای از آن محسوب می‌شود و در کنار دیگر شاخه‌های تحلیل گفتمان، همچون تحلیل گفتمان زیست‌محیطی، تحلیل گفتمان جنسیت، تحلیل گفتمان حقوقی و .. قرار می‌گیرد. (نشست مجازی “تحلیل انتقادی گفتمان یا تحلیل گفتمان انتقادی” – طرح این دیدگاه در نشست به بحث مفصل، اما بی‌نتیجه‌ای انجامید.)

دیدگاه مقابل، اما سعی دارد با عنوان انتخابی خود، رویکرد انتقادی این حوزه مطالعاتی را در تقابل با تحلیل گفتمان رایج، موکدتر ببیند و موضع انتقادی آن را برجسته‌تر نشان دهد. این دیدگاه، تفاوت‌های تحلیل گفتمان و تحلیل انتقادی گفتمان را، بیش از اشتراکات آن می‌بیند و تعلقات تحلیل انتقادی گفتمان را، نه در تحلیل گفتمان، که در اندیشه‌ی مطالعه‌گران و نظریه‌پردازان انتقادی می‌جوید. در نشست مجازی، نگارنده در پشتوانه‌ی این دیدگاه، به طرح استدلال‌هایی پرداخت که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد.

باید بر این مسئله تاکید داشت که انتقادی‌بودن این حوزه‌ی مطالعاتی، اهمیت زیادی دارد و به دلیل همین انتقادی‌بودن است که نمی‌توانیم این جبش فکری را شاخه‌ای صرف از تحلیل گفتمان یا آنچنان که فردوس آقاگل‌زاده می‌گوید، برآیند سیر تکوینی آن به حساب بیاوریم و درصدد این باشیم که اشتراکات این دو حوزه‌ی مطالعاتی را برجسته نشان دهیم.

از عنوان انتخابی فردوس آقاگل‌زاده در کتاب “تحلیل گفتمان انتقادی: تکوین تحلیل گفتمان در زبان‌شناسی” مشخص است، وی از همان ابتدا تلاش داشته تعلقات تحلیل انتقادی گفتمان و تحلیل گفتمان را برجسته‌تر نشان داده و تحلیل انتقادی گفتمان را در مسیر سیر تکوینی تحلیل گفتمان و نه در رابطه‌ای انتقادی با آن ببیند و مهم‌تر اینکه آن را به حوزه‌ی زبان‌شناسی و به نظام زبانی فروبکاهد. متاسفانه باید گفت آقاگل‌زاده و حامیان او، با اتکاء به امکان‌های موثر و کارآمد، در ترویج این نگاه نابسنده به تحلیل انتقادی گفتمان در ایران موفق بوده‌اند و دیگر برداشت‌ها را به حاشیه رانده‌اند.
در تامل بر ترکیب واژگانی عناوین انتخابی اول و دوم، می‌بینیم اینکه انتقادی را در انتهای این گروه اسمی بیاوریم، یا در میان دو واژه‌ی دیگر، دیدگاه‌های متفاوتی به مسئله اتخاذ کرده‌ایم. هم‌آیی “تحلیل” و “انتقادی”، بر سویه‌ی انتقادی مواجهه با متن، تاکید بیشتری دارد و نوع مواجهه‌با تحلیل متن را انتقادی می‌داند و وجه انتقادی این مطالعه را برجسته‌تر بازنمایی می‌کند. چنانکه گفتیم، برای انتخاب دومی‌ها، این وجه انتقادی، چندان که باید مورد توجه نیست؛ تا اندازه‌ای که این جنبش فکری را شاخه‌ای از تحلیل گفتمان به حساب می‌آورند و سعی دارند به ترکیب هم‌خانواده “تحلیل گفتمان/تحلیل گفتمان انتقادی” برسند. یعنی بیشتر متمایل به این هستند که بگویند این حوزه‌ی مطالعاتی، تحلیل گفتمانی از نوع انتقادی است؛ اما انتخاب اولی‌ها، می‌خواهند بگویند این حوزه، تحلیلی انتقادی از گفتمان است، نه تحلیلی توصیفی از آن.
برای روشن‌تر شدن مقصود بحث، بیائید در عنوان مبدا تامل داشته باشیم. عنوان مبدا با افزودن Critical، به ابتدای Discourse Analysis، به ترکیب Critical Discourse Analysis رسیده است. روشن است که این افزونه به Analysis باز می‌گردد. در واقع آنچه عنوان مبدا در نظر دارد، چیزی شبیه به این عبارت است: Critical Analysis of Discourse. یعنی در اینجا تاکید بر نوعی مواجهه‌ی انتقادی با متن، یا همان تحلیل انتقادی متن است (در ادامه با اشاره به مقصود ابداع‌کنندگان این عنوان، به شکل جزئی‌تری به این مسئله خواهیم پرداخت). در ترجمه‌ی فارسی این عنوان نیز می‌بایست به مهم‌ترین دغدغه‌ی ابداع‌کنندگان این عنوان، یعنی انتقادی‌بودن مواجهه با متن (تحلیل متن) توجه داشته و ترجمه‌ای بسنده ارائه کرد که بتواند مقاصد و نیات عنوان مبدا را در عنوان مقصد بازآفرینی کند.
در واقع باید گفت، تحلیل گفتمان رایج، به تحلیلی توصیفی از متن بسنده کرده و تحلیل انتقادی گفتمان، واکنشی انتقادی به این مواجهه‌ی توصیفی دارد و نوع مواجهه‌ی خود با متن را تحلیلی انتقادی تلقی می‌کند. در اینجا این تقابل، میان “توصیف” و “انتقاد” برقرار است: تحلیلی توصیفی یا تحلیلی انتقادی. در عنوان انتخابی دوم، انتقادی، به تحلیل گفتمان بازمی‌گردد، نه به تحلیل؛ و تقابل مورد نظر میان تحلیل گفتمان و تحلیل گفتمان انتقادی برقرار است؛ اما انتخاب اولی‌ها، میان تحلیل توصیفی و تحلیل انتقادی تقابل ایجاد کرده‌اند؛ یعنی به مقصود ابداع‌کنندگان عنوان مبدا، نزدیکترند تا انتخاب دومی‌ها. انتخاب دومی‌ها، با آرایش واژگانی منتخب خود، سعی دارند از تحلیل گفتمانی که انتقادی است، بگویند؛ اما انتخاب اولی‌ها، از تحلیلی از گفتمان که انتقادی است و نه توصیفی می‌گویند. در مواجهه‌ی انتخاب اولی‌ها، سویه‌ی انتقادی تحلیل انتقادی گفتمان، موکدتر و برجسته‌تر است؛ اما در مواجهه‌ی انتخاب دومی‌ها، تعلق تحلیل انتقادی گفتمان، به تحلیل گفتمان به شکل معناداری مورد تاکید است. یعنی آنها ترجیح می‌دهند خویشاوندی میان تحلیل گفتمان و تحلیل انتقادی گفتمان را برجسته‌تر بازنمایی کنند.
اما چرا تاکید بر وجه انتقادی این جنبش فکری ضروری است و باید در ترجمه‌ی فارسی عنوان مورد تاکید باشد؟
پیشتر در بخش اول مقاله تحلیل انتقادی گفتمان، به این مسئله تاکید داشتیم که جنبش فکری تحلیل انتقادی گفتمان، اگرچه از دل مباحث تحلیل گفتمان شکل گرفته؛ اما ماهیتا با آن متفاوت است و نمی‌توان تحلیل انتقادی گفتمان را حوزه‌ای یا شاخه‌ای مشتق‌شده از تحلیل گفتمان یا برآیند سیر تکوینی آن به حساب آورد. در همان مقاله، برای درک تفاوت‌های ماهیتی این دو حوزه، مروری بر مباحث تحلیل گفتمان داشتیم و گفتیم تحلیل انتقادی گفتمان، چگونه از دل این مباحث بیرون آمد و به واکنشی انتقادی در برابر آن بدل شد.
در واقع باید گفت رابطه میان تحلیل گفتمان و تحلیل انتقادی گفتمان، مشابه رابطه‌ای است که میان ساخت‌گرایی و پساساخت‌گرایی وجود دارد. درست است که پساساخت‌گرایی از دل مباحث ساخت‌گرایی بیرون آمده، اما واکنشی انتقادی به بنیان‌های نظری ساخت‌گرایی است و نمی‌توان آن را شاخه‌ای از ساخت‌گرایی یا برآیند سیر تکوینی آن به حساب آورد. چراکه پساساخت‌گرایی، با به چالش کشیدن ساخت‌گرایی از آن گذر کرده و مسیر تازه‌ای را گشوده است. همانند تحلیل انتقادی گفتمان، که با به چالش کشیدن نابسندگی‌های تحلیل گفتمان، از آن گذر کرده و مسیر مطالعاتی تازه‌ای را هموار کرده است. در واقع همانطور که گفتیم، تفاوت‌های این دو حوزه مطالعاتی، بیش از شباهت‌های میان آنهاست و جنبش فکری تحلیل انتقادی گفتمان، اگرچه خویشاوندی نزدیکی با تحلیل گفتمان دارد؛ اما مباحث خود را بر بنیان‌های نظری متکثری، از جمله اندیشه‌ی نیچه و فوکو بنا کرده است (نک بخش اول مقاله تحلیل انتقادی گفتمان). از این رو شایسته نیست تحلیل انتقادی گفتمان را شاخه‌ای صرف از تحلیل گفتمان به حساب بیاوریم.
در بخش اول مقاله تحلیل انتقادی گفتمان، به خاستگاه‌های شکل‌گیری تحلیل انتقادی گفتمان اشاره کردیم و از زمانی گفتیم که این جنبش فکری، نام و عنوان مشخصی گرفت و بانیانی یافت. ناگزیریم برای تاکید بر تفاوت‌های ماهیتی تحلیل گفتمان و تحلیل انتقادی گفتمان، مرور دوباره‌ای بر آنچه گفتیم، داشته باشیم. گفتیم اگرچه شکل‌گیری این جنبش فکری، طی سیری تکوینی صورت گرفته و خاستگاهش را در آراء اندیشمندان پیش از خود می‌یابد، اما زبان‌شناسی انتقادی است که پایه‌گذار مباحث اولیه‌ی این حوزه‌ی مطالعاتی شده است. شکل‌گیری مباحث انتقادی در زبان‌شناسی نیز متاثر از تحولات اجتماعی و فرهنگی زمانه و اندیشه مطالعه‌گران انتقادی بوده است. این تحولات، زبان‌شناسی زمانه را با چالش‌هایی مواجه کرده و گذر از این چالش‌ها، به ضرورت طرح مسئله‌ای تازه در مباحث زبان‌شناختی انجامیده و زمینه‌ساز ظهور جنبش فکری تحلیل انتقادی گفتمان شده است. گفتیم در ژانویه ۱۹۹۱ است که برای اولین بار عنوان تحلیل انتقادی گفتمان در نشستی در دانشگاه آمستردام به کار می‌رود. در این زمان وداک، فان‌دایک، فان‌لیوون، فرکلاف و کرس که از چهره‌های شاخص زبان‌شناسی انتقادی و نشانه‌شناسی اجتماعی‌اند، در نشستی تخصصی گرد هم آمده‌اند تا درباره ضرورت اتخاذ رویکردی انتقادی به مباحث تحلیل انتقادی گفتمان مذاکره کنند. آنها در این نشست، نگرش نابسنده به گفتمان را، که سطح تحلیل متن را به توصیفات صرف محدود کرده و با نادید گرفتن بافت‌های کلان اجتماعی و فرهنگی شکل‌دهنده‌ی متن، آن را در خلاء و در بافتی خنثی مورد مطالعه قرار می‌دهد، به چالش می‌کشند و به شکل رسمی عنوان تحلیل انتقادی گفتمان را برای حوزه‌ای مشخص از مطالعات پیشنهاد می‌کنند که مواجهه‌ای انتقادی با مطالعه‌ی متن و گفتمان دارد. این حوزه‌ی مطالعاتی، مسیر تازه‌ای در مطالعات گفتمانی می‌گشاید و با ارائه تعریفی متفاوت از گفتمان، این مفهوم را دوشادوش مفاهیم قدرت و ایدئولوژی مورد بازنگری قرار می‌دهد. (نک وداک، ۲۰۰۱)
برخلاف تحلیل گفتمان، تحلیل انتقادی گفتمان، محدوده‌ی مطالعاتی گسترده‌تری را شامل می‌شود و به بررسی بافت‌های کلان فرهنگی- اجتماعی که متن در آنها ظهور یافته می‌پردازد و نیروهای اجتماعی و فرهنگی دخیل در تولید متن را مورد تامل قرار می‌دهد. تحلیل انتقادی گفتمان، از موضعی انتقادی با متن مواجه می‌شود و با غیرطبیعی‌سازی و قابل رویت‌سازی آنچه در متن طبیعی و بدیهی تلقی شده، به آشکارسازی درهم‌تنیدگی‌های متنی گفتمانی پرداخته و متن را به ساختارهای گسترده‌تر اجتماعی فرهنگی و سیاسی پیوند می‌زند. وجه انتقادی این جریان فکری، دقیقا به همین آشکارسازی و قابل رویت‌سازی روابط پنهان متنی و گفتمانی ارجاع می‌یابد.
از این رو باید گفت تحلیل انتقادی گفتمان، بیش از آنچه تصور می‌شود از تحلیل گفتمان فاصله گرفته و به اندیشه‌ی مطالعه‌گران انتقادی تمایل دارد. به همین دلیل شایسته نیست به سوی انتخاب عنوانی برویم که تحلیل انتقادی گفتمان را شاخه‌ای صرف از تحلیل گفتمان جلوه دهد، یا آن را برآیند سیر تکوینی مباحث تحلیل گفتمان قلمداد کند.
گذشته از این مسئله، عنوان انتخابی دوم، با نابسندگی‌ها و محدودیت‌های دیگری نیز مواجه است. اجازه بدهید در ادامه در شرح چالش‌های پیش‌روی عنوان انتخابی دوم و در پشتوانه‌ی استدلال‌های خود، ارجاع دیگری به ضوابط واژه‌گزینی مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی داشته باشیم.
مصوبه فرهنگستان (۱۳۸۸) در صفحه ۱۳ و در بند ۶-۲ می‌نویسد: “در واژه‌گزینی، شایسته است اصطلاحی برگزیده شود که بتوان آن را، بنا به ضرورت، در فرایندهای واژه‌سازی بعدی، یعنی انواع اشتقاق و ترکیب، به‌کار برد.” و در شرح این بند در صفحه‌ی ۴۶ می‌افزاید “سهولت به کارگیری اصطلاحات در فرایندهای ترکیبی و اشتقاقی و تصریفی، یکی از مهم‌ترین ویژگی‌هایی است که باید در امر واژه‌گزینی محل توجه قرار گیرد” و دلیل آن را اینگونه توضیح می‌دهد “در حوزه اصطلاحات علمی در بسیاری موارد، فقط با یک اصطلاح منفرد سروکار نداریم، بلکه با مجموعه‌ای از اصطلاحات که حول یک مفهوم گرد آمده‌اند، مواجه هستیم.”
با ارجاع به این بند مصوبه، به یکی دیگر از چالش‌ها و محدودیت‌های عنوان انتخابی دوم می‌رسیم و آن ناکارآیندی این عنوان در ارائه ترکیبات واژگانی و گروههای اسمی مورد نیاز است. به طور مثال زمانی که می‌خواهیم با بکارگیری عنوان دوم، به تحلیل‌گر ارجاع دهیم، با محدودیت مواجه می‌شویم و ناگزیریم ترکیبی نامفهوم داشته باشیم: تحلیل‌گر گفتمان انتقادی.
محمد نصراوی، از مدافعان انتخاب دوم که در نشست مجازی حضور داشت و همانطور که گفتیم بحث “تحلیل انتقادی گفتمان یا تحلیل گفتمان انتقادی” به پیشنهاد او شکل گرفت، برای حل این مسئله راهکاری پیشنهاد کرد که چندان مناسب به نظر نیامد و به بحث دامنه‌دار، اما بی‌نتیجه‌ای انجامید. نصراوی عنوان کرد برای ارجاع به تحلیل‌گر می‌توانیم از عبارت “تحلیل‌گر تحلیل گفتمان انتقادی” استفاده کنیم. چنانکه می‌بینیم این راهکار، متوسل به تکرار دوباره‌ی “تحلیل” می‌شود تا بتواند از پس محدودیت فرایندهای واژه‌ساز عنوان انتخابی دوم برآید و این حشو، چندان که باید مناسب به نظر نمی‌آید. به ویژه وقتی می‌توانیم با انتخاب بسنده‌تری بر این محدودیت فائق آئیم و از ترکیب “تحلیل‌گر انتقادی گفتمان” استفاده کنیم.
ترکیبات دیگر این عنوان انتخابی نیز با محدودیت مواجه‌اند. مثلا زمانیکه می‌خواهیم به گفتمان مشخصی مانند گفتمان جنسیت، گفتمان حقوقی، گفتمان پزشکی، گفتمان زیست‌محیطی و … ارجاع داشته باشیم و در عنوان انتخابی لحاظش کنیم، با محدودیت آرایش‌های واژگانی عنوان انتخابی دوم مواجه خواهیم بود.
در این زمینه مثال‌های ملموسی وجود دارد و مولفانی که با این محدودیت مواجه بوده‌اند، ترجیح داده‌اند برای حل این مسئله از عنوان تحلیل انتقادی گفتمان استفاده کنند. یک نمونه اثر تالیفی صافی پیرلوجه (۱۳۹۵) با عنوان “تحلیل انتقادی گفتمان روایی” است. نمونه‌ی دیگر پژوهش “تحلیل انتقادی گفتمان صوفیانه در گلستان سعدی” است که توسط مرزبان و فردوسی (۱۳۹۳) انجام شده است. چنانکه می‌بینیم در این عناوین اگر بخواهیم عنوان تحلیل گفتمان انتقادی را به کار ببریم، با محدودیت مواجه خواهیم بود. چراکه همانطور که گفتیم این عنوان از پس فرایندهای واژه‌ساز دیگر برنمی‌آید و ناگزیر به دور زدن این محدودیت‌هاست. مثلا در این دو مورد باید از عناوین “تحلیل گفتمان انتقادی گفتمان صوفیانه در گلستان سعدی” یا “تحلیل گفتمان انتقادی گفتمان روایی” استفاده کنیم که همانطور که می‌بینیم ناگزیر به تکرار دوباره‌ی گفتمان در عنوان هستیم که چنین حشوی چندان خوشایند به نظر نمی‌آید. به ویژه اینکه می‌توانیم با عنوان بسنده‌تر تحلیل انتقادی گفتمان بر این محدودیت فائق آئیم.
چنانکه می‌بینیم محدودیت‌ها و نابسندگی‌های عنوان انتخابی دوم، دست ما را برای فرایندهای واژه‌ساز مورد نیازمان تنگ کرده است؛ اما عنوان انتخابی اول، به شکل مناسب‌تری در چنین ترکیباتی می‌نشیند.
متاسفانه آگاهی به این محدودیت‌ها نیز سبب نمی‌شود مروجان انتخاب دوم، موضع خود را تغییر دهند و چالش‌های پیش روی انتخابشان را بپذیرند. اصرار معنادار بر انتخابی مسئله‌دار و مواجه با محدودیت و نابسندگی، مسئله‌ای است که مقاله‌ی حاضر سعی داشت در آن تاملی انتقادی داشته باشد. در واقع چنانکه گفتیم این اصرار، نمایندگی از دیدگاه و موضعی است که بیش از هر چیز تلاش دارد مناسبت خویشاوندی تحلیل انتقادی گفتمان و تحلیل گفتمان را نزدیکتر جلوه دهد و تحلیل انتقادی گفتمان را نوعی تحلیل گفتمان به حساب بیاورد؛ اما همانطور که گفتیم این مناسبت بیش از آنکه به مطالعات توصیفی صرف تحلیل گفتمان نزدیک باشد، با اندیشه‌های انتقادی متفکرانی همچون نیچه، فوکو، باختین و .. هم‌خونی دارد.
امید است علاقمندان به این حوزه مطالعاتی، در مباحث طرح‌شده در این مقاله، تامل داشته و با پذیرش چالش‌ها و نابسندگی‌های عنوان انتخابی دوم، به سوی رفع مناقشه‌ی دوگانگی عنوان این حوزه مطالعاتی گام بردارند و با انتخابی کارآیندتر، زمینه را برای رسیدن به توافق و اجماع در بکارگیری عنوانی بسنده‌تر فراهم آورند.

منابع
صافی پیرلوجه، ح. (۱۳۹۵). درآمدی بر تحلیل انتقادی گفتمان روایی. تهران: نشر نی.
فقیه ملک مرزبان، ن. و فردوسی، م. (۱۳۹۳). تحلیل انتقادی گفتمان صوفیانه در گلستان سعدی. در فصلنامه کهن‌نامه ادب پارسی. پائیز. ۵:۵. ۱۲۰-۸۷.
قهرمانی، م. (۱۳۹۶) تحلیل انتقادی گفتمان: بخش اول. انسان‌شناسی و فرهنگ. تیر ماه.
گروه واژه‌گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی. (۱۳۸۸). اصول و ضوابط واژه‌گزینی؛ همراه با شرح و توضیحات. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
نشست مجازی تحلیل انتقادی گفتمان یا تحلیل گفتمان. (۱۳۹۴). گروه تلگرامی CDA. م. خسروی نیک [مدیر گروه]. بهمن ماه.
Wodak, R. (2001,b). What CDA is about- a summary of its history, important concepts and its developments. In R, Wodak. & M, Meyer (Eds.). Methods of Critical Discourse Analysis. (pp.1-13). London: Sage.