خش اول
در مقالات پیشین از تحلیل انتقادی گفتمان و رویکردهای متفاوت به آن گفتیم و رویکرد نشانهشناختی به این جنبش فکری را به شکل مبسوطتری مورد توجه قرار دادیم (نک تحلیل انتقادی گفتمان- بخش اول و دوم؛ و نشانهشناسی گفتمانی انتقادی- بخش اول، دوم و سوم). در این مقاله، بنا داریم موضوع تحلیل انتقادی گفتمان و مواجهات متفاوت با آن در ایران را به بحث بگذاریم.
نوشتههای مرتبط
شاید بتوان گفت داستان این حوزه مطالعاتی در ایران، از عنوان آن آغاز میشود و منازعات مناسبات دانشگاهی بر سر عنوان فارسی این حوزه مطالعاتی، خود میتواند تحقق عملی نظریههای آن به حساب آمده و موضوعی مطالعاتی در این زمینه تلقی شود.
پیشتر گفتیم یکی از دغدغههای مطالعهگر تحلیل انتقادی گفتمان، بررسی انتقادی منازعات و کشمکشهای گفتمانی، بر سر تثبیت معناست. او درصدد است در فرایندهای گفتمانی که معانی نشانهها را به خدمت گرفته و در جهت تثبیت آنها میکوشند، تامل انتقادی داشته و نشان دهد این معانی چگونه به خدمت گرفته شده و طی چه شیوههایی حقیقی جلوه کرده و راه را برای پیشنهادهای ممکن دیگر میبندند (نک یورگنسن و فیلیپس، ۲۰۰۲).
بر این مبنا باید گفت تامل انتقادی در منازعات میان مناسبات دانشگاهی در ایران، در تثبیت ترجمهی فارسی عنوان ” Critical Discourse Analysis “، میتواند موضوعی برای مطالعهای انتقادی گفتمانی به حساب بیاید. ترجمههای فارسی صورتگرفته از این عنوان “تحلیل انتقادی گفتمان” و “تحلیل گفتمان انتقادی” هستند که هر دو به یک حوزهی مطالعاتی مشخص، ارجاع دارند و دوگانگیشان، فضای مطالعاتی و دانشگاهی را دچار سردرگمی کرده و علاقمندان به موضوع را با سوالاتی مواجه کرده است: اینکه چرا صاحبان نظر، نتوانستهاند در عنوان فارسی این حوزهی مطالعاتی به اجماع و اتفاقنظر برسند؟ و اینکه کدام یک از این انتخابها، ترجمهی مناسبتر و بسندهتر از عنوان مبدا است؟
در ادامه، درصدد پاسخگویی به این سوالات خواهیم بود. به این منظور لازم است برای سهولت ارجاع، از عنوان “تحلیل انتقادی گفتمان” به عنوان “انتخاب اول” و عنوان “تحلیل گفتمان انتقادی” به عنوان “انتخاب دوم” نام ببریم. بدیهی است ترتیب این انتخابها، ارتباطی به ارجحیت آنها نداشته و به تقدم/تاخر بکارگیریشان در متون فارسی اشاره دارد. چراکه بکارگیری عنوان “تحلیل انتقادی گفتمان” در متون ترجمهای و تالیفی فارسی، به لحاظ زمانی، بر بکارگیری عنوان “تحلیل گفتمان انتقادی” تقدم دارد و پیش از ظهور عنوان “تحلیل گفتمان انتقادی”، نزدیک به یک دهه تنها پیشنهاد ترجمهای موجود در متون فارسی بوده است.
در واقع باید گفت در ابتدای ظهور مباحث این حوزهی مطالعاتی در ایران، در ترجمهی گزیدهای از آثار فرکلاف، عنوان “تحلیل انتقادی گفتمان” در ترجمهی عنوان مبدا، به کار رفت. این کتاب، با عنوان “تحلیل انتقادی گفتمان”، در سال ۱۳۷۹، از سوی مرکز مطالعات و تحقیقات رسانههای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، منتشر شد (۱). پیش از آن نیز، علیاصغر سلطانی، که از پیشگامان تحلیل انتقادی گفتمان در ایران به شمار میآید، مقالهای از آلستر پنیکوک با عنوان “گفتمانهای قیاسناپذیر” (۱۳۷۸) را به فارسی ترجمه کرد و در آن مقاله، عنوان تحلیل انتقادی گفتمان را برای نامیدن این حوزه مطالعاتی به کار برد. او بعدها نیز در کتابی که بر مبنای نتایج رسالهی دکترایش، در سال ۱۳۸۴، با عنوان “قدرت، گفتمان و زبان” از سوی نشر نی منتشر کرد، به کار بردن همین عنوان را برای نامیدن این حوزهی مطالعاتی انتخاب کرد. در واقع همانطور که گفتیم پیش از ظهور عنوان انتخابی دوم، نزدیک به یک دهه در آثار تالیفی، ترجمهای و پژوهشی فارسی، عنوان تحلیل انتقادی گفتمان، برای نامیدن این حوزهی مطالعاتی، به کار میرفت. در سال ۱۳۸۵، انتشار کتابی از فردوس آقاگلزاده با عنوان “تحلیل گفتمان انتقادی: تکوین تحلیل گفتمان در زبانشناسی”، از سوی انتشارات علمی و فرهنگی، آغازگر ماجرای دوگانگی عناوین فارسی این حوزهی مطالعاتی و منازعه بر سر انتخاب یکی از آنها بوده است.
پیش از پرداخت به موضوع مورد بحث، ضروری است به مسئلهای اشاره داشته باشیم. در ادامه، نگارنده ناگزیر خواهد بود در زمان نیاز، از عنوان منتخب خود “تحلیل انتقادی گفتمان”، برای ارجاع به این حوزهی مطالعاتی استفاده کند. اگرچه بکارگیری این عنوان ممکن است سوگیرانه جلوه کند، اما بحث حاضر در تلاش خواهد بود، تا حد ممکن، از جایگاهی بیطرف به هر دو انتخاب “تحلیل انتقادی گفتمان” و “تحلیل گفتمان انتقادی” پرداخته و پیشفرضها و استدلالهایی را که این دو انتخاب را پشتیبانی میکنند، به بحث بگذارد. البته نگارنده به این مسئله واقف است که اتخاذ موضع بیطرف در این بحث، چندان ساده نخواهد بود؛ به ویژه اینکه خود، مدافع یکی از انتخابهای مورد بحث است.
تحلیل انتقادی گفتمان به ما آموخته است که انتخابهای ما نمیتوانند بیغرض و بدون سوگیری تلقی شوند و همواره نیاتی را در پس خود دارند و مواجههی انتقادی با این انتخابها، میتواند در آشکارسازی این نیات کارآیند باشد. تحلیل انتقادی گفتمان به ما میگوید، آنچه در بیان مقصود خود از میان امکانهای زبانی/نازبانی محتمل موجود برمیگزینیم، بازنمایی ضمنی آن چیزی است که ممکن است به صراحت بیانش نکرده باشیم. از این رو در ادامه درصدد خواهیم بود ناگفتهها و گاها گفتههایی که در پس دو عنوان انتخابی اول و دوم هستند را به بحث بگذاریم.
اما چرا ضروری است چالشها و منازعات موجود بر سر تثبیت عناوین انتخابی اول و دوم، به بحث گذاشته شود؟
چنانکه گفتیم، دوگانگی این انتخابها، سردرگمیهایی را برای علاقمندان ایجاد کرده و آنها را با سوالات پیشگفته، مواجه ساخته است. تامل انتقادی در این مسئله، ممکن است بتواند گامی به سوی به چالش کشیدن این دوگانگی بردارد. ضوابط و اصول واژهگزینی مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی (۱۳۸۸)، موکدا میگوید برای اصطلاحات و عناوین علمی، میبایست یک عنوان مشخص و نه چندین عنوان داشته باشیم. این مصوبه، در صفحهی ۱۴ و در بند ۶-۷-۱ مینویسد: ” در مقابل یک لفظ بیگانه، که دارای یک مفهوم مشخص است، شایسته است که در تمامی حوزهها، یک معادل فارسی اختیار شود، مگر اینکه در حوزههای مختلف، از دیرباز، معادلهای متفاوتی، در مقابل آن لفظ بیگانه، کاملا تداول یافته باشد.” این مسئله مجددا در همان صفحه و در بند ۶-۷-۲ مورد تاکید قرار میگیرد: ” در مقابل یک لفظ بیگانه، در یک حوزه مشخص، فقط باید یک معادل فارسی اختیار شود، مگر اینکه آن لفظ، در همان حوزه، دارای چند مفهوم متفاوت باشد.”
دلیل توجه به این مسئله در مصوبات فرهنگستان زبان و ادب فارسی، روشن است. زمانی که یک اصطلاح یا عنوان علمی غیرفارسی را با بیش از یک ترجمهی فارسی مورد ارجاع قرار میدهیم، مخاطبان موضوع را با چندگانگی و سردرگمی مواجه میسازیم. چنانکه درباره انتخابهای اول و دوم جنبش فکری تحلیل انتقادی گفتمان هم این چالشها وجود داشته و پیشتر به آن اشاره کردهایم.
جالب است که صاحبان نظر حوزهی مطالعاتی تحلیل انتقادی گفتمان، اغلب متعلق به حوزهی زبانشناسیاند و از زبانشناسان انتظار بیشتری میرود که ملزم به پایبندی به اصول و ضوابط واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی باشند؛ چراکه اغلب، خود از تصمیمگیرندگان مصوبات این نهاد فرهنگی هستند. عدم پایبندی به اصول مصوب فرهنگستان، از سوی بانیان آن، مسئلهای است که مقالهی حاضر سعی دارد در آن تاملی انتقادی داشته باشد.
در پرداخت به بحث از موضع تحلیلگر انتقادی گفتمان، نمیتوانیم عناوین انتخابی اول و دوم را آرایشهای صرف واژگانی بدانیم که با اندکی تفاوت، نیت یکسانی را در پس ترکیبات متفاوت خود داشته باشند. در پس هر کدام از این انتخابها، پیشفرضهایی نهفته است که گاه در مباحثات فیمابین به مناظره گذاشته میشوند. در واقع میتوان گفت این انتخابها، دو دیدگاه دانشگاهی را نمایندگی میکنند و در پشتوانهی خود، مناسباتی را دارند که در تلاشند ترجیح خود را به عنوان بهترین پیشنهاد تثبیت کنند. در فرصتهای پیشآمده، این منازعات، از سوی طرفین به مذاکره گذاشته شده و در نهایت هر دو گروه، با مناسبتر تلقیکردن انتخاب خود، بر ترجیحش اصرار داشته و بحث را بینتیجه پایان داده است. در نتیجه، تاکنون اجماع و توافقی بر سر بکارگیری یک عنوان مشترک برای این حوزهی مطالعاتی، صورت نگرفته و حل این مناقشه نیز چندان مورد توجه و تامل صاحبان نظر، که همانطور که گفتیم اغلب از میان زبانشناسان و بانیان امر واژهگزینی هستند، نبوده است.
نگارنده در دو مورد شاهد مذاکرات فیمابین بوده است. در یک مورد، چنین مذاکرهای در اولین هماندیشی تحلیل گفتمان، که در دی ماه سال ۱۳۹۰، در دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد، صورت گرفت. در این همآیی علمی، فردوس آقاگلزاده، فرزان سجودی، فرهاد ساسانی، ارسلان گلفام، گلرخ سعیدنیا، کورش صفوی، فرزانه فرحزاد و … حضور داشتند. در این دودستهگی، فردوس آقاگلزاده، به نمایندگی از مروجان انتخاب دوم و فرزان سجودی، به نمایندگی از مروجان انتخاب اول، در پشتوانهی انتخابهایشان به طرح استدلالهایی پرداختند. این مذاکره در نهایت، بدون اجماع و توافق پایان یافت و طرفین ترجیح دادند همچنان به انتخابی که مرجح دانستهاند، وفادار بمانند.
در یک مورد دیگر، چنین بحثی در بهمن ۱۳۹۴، در نشستی مجازی، در کانال تلگرامی CDA، با مدیریت مجید خسروینیک، از صاحبان نظر و اساتید این حوزهی مطالعاتی شکل گرفت. این نشست، به پیشنهاد محمد نصراوی، از دانشآموختگان مقطع کارشناسی ارشد زبانشناسی و علاقمندان به موضوع تحلیل انتقادی گفتمان با عنوان “تحلیل انتقادی گفتمان یا تحلیل گفتمان انتقادی”، در زمان مقرری، به شکل مجازی برگزار شد. در این نشست تلگرامی، اساتیدی همچون علیاصغر سلطانی، مجید خسروینیک، بهمن زندی و … و جمعی از دانشجویان و دانشآموختگان مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری زبانشناسی و سایر حوزههای مطالعاتی علاقمند به موضوع تحلیل انتقادی گفتمان، حضور داشتند. نگارنده در این نشست، در پشتوانهی انتخاب اول به طرح استدلالهایی پرداخت. این نشست که دو ساعت به طول انجامید، در نهایت بدون اجماع و توافق به پایان رسید و طرفین با مرجح دانستن انتخاب خود به بحث خاتمه دادند.
باید به این مسئله اذعان داشت که در هر دو نشست، مروجان انتخاب دوم، بیش از مروجان انتخاب اول بودند. به طور کلی باید گفت بنا به دلایلی که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت، در زمان حاضر، مدافعان انتخاب دوم بیش از مدافعان انتخاب اول هستند؛ که این مسئله در راستای مباحث تحلیل انتقادی گفتمان، قابل تامل و خوانش است و همانطور که گفتیم، میتواند تحقق عملی نظریههای این جنبش فکری به حساب بیاید. اثبات این مدعا نیز با جستجویی ساده در گوگل امکانپذیر است. اگرچه به دلیل به حد نصاب نرسیدن تعداد جستجوی عناوین تحلیل انتقادی گفتمان و تحلیل گفتمان انتقادی، امکان اثبات این ادعا در گوگل ترندز وجود ندارد؛ اما با وارد کردن عناوین انتخاب اول و دوم در جستجوگر گوگل و مشاهدهی لیست خروجی جستجو به این نتیجه میرسیم که تعداد بهکارگیری عنوان انتخابی دوم در متون بارگذاری شده در فضای مجازی بیش از تعداد عنوان انتخابی اول است.
بر این مبنا میتوان گفت دانشپژوهان علاقمند به تحلیل انتقادی گفتمان، غالبا در انتخاب عنوان فارسی این حوزه مطالعاتی، متمایل به انتخاب دوم هستند. از مهمترین دلایل این تمایل و ترجیح، پشتیبانی مناسبات مقتدر دانشگاهی از این انتخاب است. حمایت و ترویح مناسباتی که از موقعیت دانشگاهی و اقتدار بالایی برخوردارند و نقش موثر و راهبردیتری در برگزاری هماندیشیها و نشستهای تخصصی و راهنمایی و مشاوره پروژههای پژوهشی دارند؛ و غالبا این پژوهشها را به سوی اتخاذ رویکرد نابسندهی زبانمحور سوق میدهند، سبب شده عنوان انتخابی دوم، از اقبال بیشتری در بین مخاطبان برخوردار باشد. در واقع باید گفت جایگاه دانشگاهی مروجان انتخاب دوم، امکانهای موثرتر و در دسترستری را برای ترویج و تثبیت عنوان انتخابیشان، فراهم کرده است. یکی از امکانهای حائز اهمیت در این میان انجمن زبانشناسی ایران است که در جهتدهی ذائقههای غالب در مطالعات و پژوهشهای زبانشناختی، نقش بهسزائی ایفا میکند و میتواند انتخابهای دانشپژوهان و علاقمندان به مباحث زبانشناختی از جمله تحلیل انتقادی گفتمان را راهبری کند. تاثیر این امکانهای ترویجی به اندازهای بوده است که حتی صاحبان نظری همچون علیاصغر سلطانی که همانطور که گفتیم از پیشگامان و راهگشایان این حوزهی مطالعاتی در ایران بوده، ترجیح داده انتخاب اول خود، تحلیل انتقادی گفتمان را، کنار گذاشته و انتخاب دوم را به عنوان مناسبتترین ترجمه بپذیرد (علیاصغر سلطانی- نشست مجازی تحلیل انتقادی گفتمان یا تحلیل گفتمان انتقادی).
همانطور که دیدیم این عنوان به پیشنهاد فردوس آقاگلزاده به گفتمان دانشگاهی معرفی شد و به دلیل جایگاه دانشگاهی وی، با بهرهگیری از امکانهای ترویجی مناسب و با حمایت دیگر مناسبات دانشگاهی، توانست طی زمان کمی، وضعیت برتری نسبت به عنوان انتخابی اول پیدا کند. در حالیکه همانطور که گفتیم عنوان انتخابی اول، از همان ابتدا در متون فارسی ترجمهای و تالیفی، نزدیک به یک دهه به کار رفته بود؛ اما مناسبات مقتدر دانشگاهی و امکانهای ترویجی در دسترس این مناسبات، توانست جایگاه عنوان انتخابی دوم را در جلبنظر علاقمندان، به وضعیت برتری بکشاند. در واقع کفهی انتخاب دوم، با حمایت مناسبات مقتدر دانشگاهی، طی زمان کمی، بر کفهی انتخاب اول غالب گشت.
با اینهمه باید گفت عنوان انتخابی دوم، در چالش پیوسته با عنوان انتخابی اول، نتوانسته فضای مطالعاتی را به طور کامل به سیطره خود درآورده و تثبیت شود. از دلایل این ناکامی، چالشهایی است که عنوان انتخابی دوم، از ابتدا با آنها مواجه بوده و سبب شده مروجان انتخاب اول، از پذیرش آن امتناع کنند.
با این حساب باید گفت اگرچه مروجان انتخاب دوم، در ترویج عنوان انتخابیشان، به نسبت موفقتر از مروجان انتخاب اول، عمل کردهاند و به بیانی صدای بلندتری داشتهاند؛ اما هنوز نتوانستهاند به تثبیت عنوان انتخابی خود دست یابند و این جدال و کشمکش، میان مروجان انتخاب اول و دوم همچنان برقرار است. باید به این مسئله توجه داشت که موفقیت نسبی انتخاب دوم، در جلب تمایل دانشپژوهان علاقمند، نباید چالشهای پیشروی این عنوان انتخابی را به حاشیه کشانده و نادید بگیرد. در بخش دوم مقاله به این چالشها خواهیم پرداخت و استدلالهایی خواهیم آورد که نشان میدهند عنوان انتخابی دوم، برای نامیدن این جنبش فکری، چندان که باید بسنده نیست.
ادامه دارد …
پینوشت
(۱) این اثر گزیدهای از ترجمهی مقالات دو کتاب از فرکلاف با عناوین تحلیل انتقادی گفتمان (۱۹۹۵) و زبان و قدرت (۱۹۸۹) می باشد.
منابع
آقاگلزاده. ف. (۱۳۸۵). تحلیل گفتمان انتقادی: تکوین تحلیل گفتمان در زبانشناسی. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
پنیکوک. آ. (۱۳۷۸). گفتمانهای قیاسناپذیر. ع، سلطانی [مترجم]. در فصلنامه علوم سیاسی. بهار. ۴:۱. ۱۵۷-۱۱۸.
سلطانی، ع. (۱۳۸۴). قدرت، گفتمان و زبان. تهران: نی.
فرکلاف، ن. (۱۳۷۹). تحلیل انتقادی گفتمان. ف، شایسته پیران. و دیگران [مترجم]. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها.
قهرمانی، م. (۱۳۹۶) تحلیل انتقادی گفتمان: بخش اول و دوم. انسانشناسی و فرهنگ. تیر و مرداد.
قهرمانی، م. (۱۳۹۶) نشانهشناسی گفتمانی انتقادی: بخش اول، دوم و سوم. انسانشناسی و فرهنگ. مهر و آبان.
گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی. (۱۳۸۸). اصول و ضوابط واژهگزینی؛ همراه با شرح و توضیحات. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
نشست مجازی تحلیل انتقادی گفتمان یا تحلیل گفتمان. (۱۳۹۴). گروه تلگرامی CDA. م، خسروی نیک [مدیر گروه]. بهمن ماه.
هماندیشی تحلیل گفتمان. (۱۳۹۰). دانشگاه تربیت مدرس. دی ماه.
Jorgensen, M. & Phillips, L. (2002). Discourse Analysis as Theory and Method. London: SAGE.