در این روزهای سخت برای همه مردم ایران که آمریکای ِ ترامپ، دست در دست ِ اسرائیل نتانیاهو، تمام فشار خود را بر رسانههای جهانی وارد میکنند تا زشتترین و مهیبترین چهره را از ایران عرضه کنند و بتوانند حمله جدیدی به ایران را سازمان بدهند؛ در این روزها که دشمنان ایران اندیشهای جز به جنگ و آشوب کشیدن منطقه و به ویژه تخریب کشور ما را در سرندارند، اما خودشان نیز به شدت زیر سئوال افکار عمومی کشورهایشان هستند و بنابراین دائم در پی توجیه کردن اعمال خود از طریق شیطانی کردن ایران هستند، مسئولیت همه کسانی که قدرت تصمیمگیری را در کشور در دست دارند، دو چندان است. کمترین گام نادرست و دادن امکان به تندروانی که در همه این سالها زمینه را برای افزایش هرچه بیشتر فشار بر کشور فراهم کردهاند، بهایی سنگین برای مردم کشور ما ایجاد میکند. مردمی که با آرامش و شایستگی از جنگ دوازده روزه پیروز بیرون آمدند و نشان دادند که حاضر نیستند زیر بار نقشه بارها تکرار شده «تغییر رژیم» از بیرون، و تکه تکه شدن سرزمینشان بروند و شاهد آن باشند که تمدن بزرگ ایرانی همچون کشورهای زیادی در این منطقه نظیرعراق و سوریه و لیبی، صدها سال به عقب کشیده شود.
در تمام روزهای سخت جنگ دوازدهروزه و ایام پس از آن، مردم ما نشان دادند که به پختگی بالایی رسیدهاند و متوجه وضعیت بحرانی و خطرناک ژئوپلیتیکی کشورهستند. اما این امر نمیتوانست به گشایشی اقتصادی و بهبود وضعیت روزمره آنها بیانجامد ولی حتی این امر را نیز تحمل کردند. در این میان برخی از تصمیمات درست نظیرگشایش اندکی که در آزادیهای اجتماعی و کاهش سختگیریهای مربوط به جوانان و نوع پوشش انجام گرفت، میتوانست نشاندهنده، گام گذاشتن در مسیر درست باشد. مسیری که بارها گفتهایم جز از خلال آرامش، افزایش آزادیها، بهبود اقتصادی و رسیدن به تعامل و تعادل با جهان نمیتوان امیدی به آن داشت. اما ظاهرا همان کسانی که با سیاستهای نادرست نولیبرالی و راستگرایانه خود در طول چند دهه، کشور را امروز به این وضعیت نابسامانرساندهاند، از چنان نفوذی برخوردارند که توانستند به جای کنار گذاشتن این سیاستها در پی افزایش آنها باشند و به نوعی «شوک درمانی» باور دارند. دستگیریهای منتاقدان چپ در روزهای اخیر را نیز شاید بتوان بخشی از همین رویکرد تندروانه دانست که برغم ظاهر و شعارهای تندی که همواره بر زبان دارد، عملکرد سیاسیاش به تنش کشیدن هر روز بیشتر کشور با اقداماتی است که جامعه را هرچه بیشتر به سوی چند قطبیشدن و آشوب پیش میبرد.
نوشتههای مرتبط
در طول چند سال اخیر بارها و بارها ناچار بودهایم بر این نکته پای فشاریم که سیاستهای سختگیری سیاسی و بستن بیشتر و بیشتر فضای سیاسی و خالی کردن میدان تعامل فکری از منتقدان، نه فقط نشانهای از قدرت نیست بلکه تنها سستی و ضعف یک سیستم سیاسی را نشان میدهد. اما متاسفانه بار دیگر در روزهای اخیر شاهد آن بودیم که گروهی از اندیشمندان که در طیف چپ منقد قرار میگیرند، پس از اظهارنظرهایی که عمدتا نقد نولیبرالیسم اقتصادی و گسترش فساد را در کشور هدف گرفته بودند، دستگیر شدهاند و هنوز نه عاملان این دستگیری و نه دلایل آن مشخص نیست. در این میان نامهای پرویز صداقت، محمد مالجو، شیرین کریمی، مهسا اسدالهنژاد و رسول قنبری دیده میشوند. چندین تن از این پژوهشگران را از نزدیک میشناسم و با ما در سالهای اخیر و جلسات دانشگاهی و علمی گوناگون همکاری کردهاند. آنچه کارنامه علمی و سلوک اجتماعی آنها نیز نشان میدهد، همگی افرادی با حُسن شهرت علمی و اجتماعی و مخالف سیاستهای زورگویانه آمریکا و اسرائیل و از طرفداران آزادی فلسطین و از مخالفان جنگ تحمیلی جدید علیه ایران بوده و هستند. بنابراین ظاهرا چیزی جز اتیکت «چپ» و هراسی که این نام همواره با دلیل و بیدلیل بر دل نوکیسگان و غارتگران مالی میاندازد، دلیلی در کار نبوده است. اما این حرکت و حرکات مشابه، هیچ تاثیر اجتماعی و هیچ پیامی جز ضعیف نشان دادن یک سیستم را نشان نمیدهد. و حتی از این بدتر میتواند زمینه بهانه دادن به دشمنان کشور شود که تصویرهولناکی که از ایران در خارج از کشور ساختهاند، را واقعیتر جلوه دهند تا هر تعرضی علیه آن را توجیه کنند.
ما در سالهای قبل نیز همواره چه از طریق نهادهایی که در آن حضور داشتهایم به ویژه نهادهای مدنی نظیر انجمن جامعهشناسی ایران و چه به صورت فردی نسبت به این گونه رفتارها اعتراض و هشدار دادهایم اما متاسفانه گوش شنوایی نبوده است . چارچوبی که امروز در آن این گونه رفتارهای انقباضی انجام میگیرد، همچون دو قطبی شدن جناح های سیاسی در ایران و دشنامها و تهدیدهای علنی آنها نسبت به یکدیگر، وضعیت کشور را هر چه خطرناکتر کرده است. از این رو بار دیگر وظیفه خود میدانیم و این را کمترین کار ممکن میشماریم که این گونه برخوردها را محکوم کرده و نسبت به خطری که این رفتارها برای سرنوشت کشور دارد، هشدار دهیم. گروهی که خود را همواره زیر شعارهای تند پنهان میکنند، بارها و بارها در طول چند دهه، تلاش کردهاند فکر و اندیشه و منتقدان را به صورت فیزیکی حذف و یا آنها را در نگاه مردم از اعتبار بیاندازند و این گونه رفتارها و اعمال مشابهی که در حال افزایش دائم هستند از بستن «خانه اندیشمندان علوم انسانی» به وسیله شهرداری گرفته، تا «یک نقاشی دیواری» که «هنر»ش در آن است که قهرمان ملی ایران دکتر مصدق را در کنار شخصیتهای وابسته و دیکتاتورهایی نظیر قذافی بنشاند و غیره، جز بر باد دادن بیشتر و بیشتر «آبرو»ی کسانی که دست به آنها می زنند، جز اتلاف اموال و آبروی ملی و دادن خوراک هر چه بیشتر به رسانههای متخاصم برای حمله به ایران، در کوتاه مدت اثری ندارند و در دراز مدت نیز به شهادت تایخ هیچ کدام از این روشهای کهنه، نه اقتدار حاکمان را بیشتر کرده و نه اعتبارشان را. باز هم تکرار میکنیم راه درست ِ مقاومت علیه فشارهای بیرونی برای از میان بردن استقلال ایران و ضربه زدن به تمامیت ملی کشور، افزایش آزادیهای مدنی و اجتماعی و به ویژه باز گذاشتن میدان برای حضور منتقدان سالم و صاحبنظر در پهنه کشور است و این نکته برخلاف از میان برداشتن مشکلات اقتصادی، کاری است که در کوتاه مدت هم امکان پذیر است و هم موثر، اما نیاز به عقلانیت و اخلاقی دارد که اگر نباشد نباید در اینکه دشمنان ایران به اهدافشان نزدیک شوند، شگفتزده شد. جای اندیشمندان و پژوهشگران، جای جامعهشناسان، پزشکان جامعه که بیمارهای آن را تشخیص و راه های درمان را صرفا به زبان میآورند در زندان نیست، بلکه گوش سپردن و دقت کردن در سخنان و به کار بردن راهحلهایشان است. به امید آنکه این سخنان که از فرط تکراری شدن ملالآور شدهاند، به گوشهایی که به خوبی میدانند در شرایط کنونی بدترین راه برای حفظ کشور همین گونه اقدامات تندروانه است برسد.
۱۴ آبان ۱۴۰۴
