در مورد موضوع هویت، بخش از کار مربوط به تصویب اسناد و بخش دیگر در اجرای آنهاست. ایجاد سازوکارهایی که زمینه اجرایی شدن را تضمین کند، به اندازه خود اسناد اهمیت دارد. موضوع بحث، سهمی است که هویت میتواند در سند داشته باشد. در همین روزها، قانونی به تصویب رسید تحت عنوان قانون ممنوعیت اهانت به تمام هویتهای موجود در ایران؛ که از این به بعد هرگونه توهین به ادیان و قومیتها در ایران مثل هویتهای قومی، محلی، شهری جرم محسوب میشود و این اسباب خوشبختی است. به عبارت دیگر این فرهنگها به رسمیت شناخته میشوند. بحثی که در اینجا مایل به انجامش هستم به رابطه توسعه فرهنگی و توسعه در مفهوم عام کلمه مربوط میشود. شاید بحث دریان باره زیاد شده باشد اما این موضوعی است که باید دائماً به آن پرداخته شود. توسعه فرهنگی همانقدر اهمیت دارد که توسعه فناوری. قبلاً وقتی از علم صحبت میکردند، مثل این بود که علم هیچ هویتی در برندارد و هیچ فرهنگ، اخلاق و دینی پشت آن نیست. چنین چیزی وجود ندارد. ما اگر بخواهیم علم را صرفاً بدون همه عناصر فرهنگی که باید آن را همراهی کنند داشته باشیم، مسلماً با مشکل روبرو میشویم. اکثر نهادهای فناورانه معتقد بودند، توسعه فرهنگی باید همگام با توسعه فناورانه جلو رود. وقتی میخواهیم اقدامی توسعهای انجام دهیم، باید ببینیم پیامدهای اجتماعی و فرهنگی این کار توسعهای چیست. اگر کار توسعهای که انجام میدهیم به فرهنگ و سیستم اجتماعی ما ضربه بزند، صرف اینکه این یک پیشرفت مادی به وجود میآورد، قابل قبول نیست؛ چون در جای دیگر باید هزینههای سنگینی را بابت این بیتوجهی به فرهنگ بپردازیم. تجربهای که دنیا در همین ده سال اخیر نشان داد که هر جا حتی در پیشرفتهترین کشورها هم به فرهنگ بیاهمیتی نشان داده شود و با تن دادن به یک عامهگرایی سطحینگر جلو رود چه فجایعی به بار خواهد آمد. عامهگرایی و پوپولیسم، به معنای دادن پاسخهای ساده و سطحی و دروغین به پرسشهای مشکل است. بحث کرونا امروز جهان و بهترین اقتصادهای جهان را فلج کرده است. علت اصلی آن در بیتوجهی به فرهنگ و محیط زیست است. با مروری بر اینترنت میبینید امروز پدیدهای با عنوان «ناسیونالیسم واکسیناسیون» ظاهر شده است. یعنی زمانی که همه متخصصان این حوزه اعلام میکنند تنها راهی که در برابر کرونا وجود دارد این است که نهادهای بینالمللیای مثل سازمان بهداشت جهانی زیر نظر آنها و با سرعت هرچه تمامتر واکسیناسیون را در کل جهان انجام دهند، متأسفانه باز هم کشورهای توسعهیافته بهصورت کاملاً ناآگاهانه و بیمسئولانه از ناسیونالیسم واکسیناسیون دفاع میکنند. به این معنا که مثلاً کشوری مثل کانادا بیش از ۵ یا ۶ برابر ظرفیت جمعیت خود واکسن خریده است. چرا چنین گفتمانهایی رشد میکنند.
همه کشورها با مشکل هویت و تکثر فرهنگی مواجه هستند. مشکلی بنام تکثر فرهنگی واقعا نیز وجود دارد و هرچند گاه سوء استفادههای سیاسی از آ« شده یا کار به نژاد پرستی می رسد اما خود مشکل دارای ریشه در واقعیت ها است . البته در تمدن های قدیمی این مشکل کمتروجود داشته مثلا ما کمتر با مشکل تکثر فرهنگی روبرو بودهایم در حالی که تکثر فرهنگی و زبانی و سبکهای معیشتی و زندگی را همیشه داشتهایم. در ایران اگر بخواهیم بر اساس یک نوع پیوستار سیاسی حساب کنیم، ما قدیمیترین دولت را در جهان داریم که هنوز باقی است. البته دولتهایی بودهاند که از ایران قدت بیشتری داشتهاند ولی از بین رفتهاند(مثل دولتهای بین النهرینی یا مصر باستان). دولت ایرانی دولتی است که نزدیک به ۳ هزار سال تداوم داشته است. این دولت از ابتدا تا امروز یعنی از دوره هخامنشی و حکومتی که در آن زمان بوده تا امروز، هرگز یک دولت تکزبانی و تکفرهنگی نبوده است. تمام اقوام ایرانی قرنهاست با یکدیگر زندگی میکنند. هر وقت دشمن بیرونی، آنها را تهدید کرده با یکدیگر متحد شدند و این اتحاد آنها بر اساس اتحادی بوده که به صورت طبیعی با هم داشتند و نمونه بارز آن را در دوران دفاع مقدس داشتیم و این نشاندهنده اهمیت هویت است. ما به صورت تاریخی تکثر فرهنگی را بسیار بهتر مدیریت کردیم. از نظر کشورهای توسعهیافته به لحاظ سیاسی، مدیریت فرهنگی یعنی نفی فرهنگ زیر سلطه به نفع فرهنگی که قدرت بالاتری دارد. بیشتر تئوریهایی که در حوزه توسعه برای هویت در کشورهای غربی مطرح میشود، تئوری دیگ ذوب[۱] است. تعریفی که از هویت ملی داده میشود این است: «یکسانسازی زبانی، فرهنگی، سنتها، آیینها، سبک زندگی و غیره». شکست دونالد ترامپ در آ»ریکا در انتخابات ۲۰۲۰، بهرغم تمام تقلبها، نشان داد که آمریکا چارهای ندارد که تکثر فرهنگی خود و تاثیر آ« بر سیستم اجتماعی و سیاسی و فرهنگی خود (اقلیت شدن سفید پوستان) را بپذیرد. اما باید دید چه اتفاقاتی خواهد افتاد. ولی ما این موفقیت را قرنهاست داشتیم. قرنهاست که گروههای محلی و فرهنگهای شهری ما با تفاوتهای بسیار زیاد مدیریت شده است. هرگز اصل در ایران این نبوده که کسی که در قدرت مرکزی مینشیند، فرهنگ، زبان و حتی تا دوره آخر ساسانی (قرن سوم میلادی) دین خود را به همه تحمیل کند. این امتیاز بسیار بزرگی است که باید در توسعه از آن استفاده کنیم.بنابراین در بسیاری موارد لازم نیست از کشورهای دیگر درس بگیریم و باید دید در طول این سالها چه کار میکردیم. توسعه یک امر فناورانه نیست. حتی فناوری در توسعه سادهترین کاری است که میتوان انجام داد. چون فناوری احتیاج به پول و سرمایهگذاری و منابع دارد. طبعاً باید سرمایهگذاری کنیم. ولی همین پول و منابع قابل به دست آوردن هستند. باید قبل از هر چیز در رده اول، وحدت ملی داشته باشیم. این در زبان فارسی و در هویت ملی خود را نشان میدهد. با پول نمیتوان اینها را خرید. هویت ملی ما نه امروز بلکه از هزاران سال پیش هویتی بوده که بر اساس جمع شدن کل هویتهایی که در ایران وجود دارد شکل گرفته است. پس نه تنها هویت مرکزی نباید در تقابل با هویتهای حاشیهای باشد؛ بلکه ما مجموعهای از هویتها را داریم که با هم ایران را میسازند و این هویت ملی است و این هویت ملی ترکیب شده از هویتهای مختلف و زبانهای مختلف است. ما در ایران غیر از زبان فارسی، ۵۰ زبان دیگر داریم؛ این به این معنا نیست که زبانهای دیگر را جایگزین زبان فارسی کنیم. زیرا فارسی مدرنی که ما صحبت میکنیم حاصل تلاشهای همه زبانهای کشور است.
نوشتههای مرتبط
مدرنیته یک امر پیچیده است. ما باید ورودمان به مدرنیته و تکثر فرهنگی را در چارچوب جهانی شدن انجام دهیم و در چارچوب جهانی شدن الزاماتی داریم. ما باید در جهان مشارکت داشته باشیم و برای اینکه در جهان مشارکت داشته باشیم، باید حضور داشته باشیم. بنابراین باید تعامل داشته باشیم. تعامل نباید از نقطه ضعف باشد؛ بلکه باید از نقطه قدرت باشد. اولین اصلی که برای هر کشوری مهم است اصل استقلال است. ایران در ژئوپلیتیکی قرار گرفته که برای کشور امتیاز است. ولی در عین حال موقعیتی فوقالعاده خطرناک است. این ژئوپلیتیک نیازمند این است که استقلال داشته باشد. همان چیزی که در انقلاب تحت عنوان نه شرقی و نه غربی داشتیم. استقلال مهمترین امتیازی است که باید با انقلاب به دست میآوردیم و بعد از آن هم مسئله آزادی است. آزادی بیان و آزادی زندگی و همچنین رفاه برای همه مردم ایران. اینها مهمترین چیزهایی است که ما باید داشته باشیم. برای داشتن اینها باید هویت داشته باشیم. هیچکس بدون آنکه هویت داشته باشد، نمیتواند با کس دیگری وارد رابطه شود. ما یک هویت فردی و چندین هویت گروهی داریم و اینها باعث میشود بتوانیم با دیگران وارد ارتباط شویم. هویت ملی داریم که فوقالعاده دارای اهمیت است و باید این را بتوانیم حفظ کنیم. اما هویت بهخودیخود نمیتواند به حال خود رها شود. اول اینکه دو گونه هویت وجود دارد یکی هویت مثبت و یکی هویت منفی. هویت مثبت هویتی است که افراد به صورت ارادی و داوطلبانه آن را بپذیرند و آن را تقویت و درونی کنند و به آن افتخار کنند. هویت منفی هویتی است که اجباراً به افراد تفهیم شود و افراد داوطلب نباشند. برخی هویت واکنشی را هویت منفی میدانند که البته مقداری با آن متفاوت است. هویت واکنشی یعنی اجباری به شما وارد شده که از خود یک هویتی نشان دهید که آن هویت، هویت واقعی شما نیست و هویت کاذب است. باید سیاستگذاری هویتی ایجاد کنیم. در سیستم مدرن، نمیتوان هویت را به حال خود رها کرد. چند چیز را باید از ذهنمان بیرون کنیم. یکسانسازی هویتی غیرممکن است. در هیچ کجا و در هیچ زمانی هرگز اتفاق نمیافتد؛ چون خلاف طبیعت است. طبیعت بر اساس تفاوت و شباهت ساخته میشود نه صرفاً بر اساس شباهت. برای اینکه موجودات زنده بتوانند با هم مبادله کنند نیاز دارند هم شبیه هم باشند و هم با هم متفاوت باشند. چه کسی باید سیاستگذاری کند؟ ۴ گروه میتوانند سیاستگذاری کنند. گروه اول که باید سیاستگذاری کند، خانواده است. بعد از خانواده، جامعه مدنی است. یعنی نهادهای اجتماعی که مردم بین خود به وجود میآورند. آدمها از اینها تربیت میپذیرند. مرحله بعدی آن چیزی است که ما به آن دولتهای محلی میگوییم. یعنی حکومتهای شهر. شهرداریها هستند که با قوانین و ضوابط و رفتارهای خود که در سطح شهر انجام میشود، هویت را ایجاد میکنند. باید هم هویت شهری را تقویت کنند و هم هویت قومی. آخرین گروه، دولت است که حداقلِ نقش را دارد. وظیفه دولت نیست که هویت افراد را تعیین کند. اصلاً نمیتواند این کار را بکند. دولت باید وظایف کلان را انجام و سیاستهای کلان را تعیین کند. خوشبختانه منابع فراوانی هم دارد. اگر همان اندازه که روی غرب کار کردیم، روی شرق هم کار میکردیم، امروز وضعیت بسیار بهتری داشتیم؛ چون ما فکر میکنیم سیستمهای شرق هیچ ارزشی ندارند. انتظار اینکه اینها مشکل هویتی ما را حل کنند کاملاً یک انتظار بیهوده است؛ چرا که اصلاً سابقه تکثر فرهنگی ندارند. اینطور نتیجهگیری میکنم که باید تا جایی که ممکن است در سیاستهای توسعهای خودمان مسئله هویتی را وارد کنیم. منتها مسائل هویتی که در آن رویکرد دولتی ما ایجابی باشد و نه سلبی و حتی در سیستمهای مدنی و سیستمهای خانوادگی هم همینطور. علت این قضیه هم در این هست که منشأهایی که امروز در جهان وجود دارد و میتواند منبع هویتسازی باشد بسیار زیاد است و اگر بخواهیم روی یک تک منشأ حساب کنیم، مسلماً با شکست مواجهیم.
[۱] . Melting pot