اطلاعات کتابشناختی: ستاری، جلال (۱۳۹۳). جادوی تئاتر، تهران: نشر مرکز، ۱۵۲ ص.
کتاب جادوی تئاتر به نوعی بازگوکننده خاطرات جلال ستاری در مورد هنرستان هنرپیشگی و تئاترهای مورد علاقه وی است. نویسنده در بازگویی خاطرات خود از شیوه تکنگاری بهره گرفته و در خلال شرح و تفاسیر خود تصویری هم از تئاتر قبل و بعد از انقلاب و همچنین جریان تئاتر در ایران ارائه میدهد و در عین حال به آسیبشناسی تئاتر ایران و نقاط قوت و ضعف آن نیز میپردازد. جلال ستاری خود در رابطه میگوید: “در این کتاب درباره چگونگی شیفتگیام به تئاتر، خاطرات تئاتریام، تئاترهای خوبی که دیدهام و پسند تئاتریام و تفاوت تئاترهای اداره فرهنگ و تلویزیون نوشتهام”.
در توضیحات پشت جلد کتاب آمده است: «تئاتر چون رمان، موقع مناسبی فراهم میآورد برای اندیشیدن در باب وقایع و شخصیتها و اوضاع و احوال خیالی و در نهایت پل بستن میان تجربه و اندیشه و نیز زندگی و تفکر درباره معنای زندگی، به بیانی دیگر رسالت تئاتر و رمان، برانگیختن و القای اندیشه و بیدار کردن ذهن و فراخواندن و دعوت به سفر کردن است.» در قسمتی از کتاب میخوانیم: «تئاتر، اگر روی سخنش با تودههای مردم است، باید از عمومیترین نگرانیهایشان سخن بگوید، تشویشهایشان را به صورت اساطیری که هر کس بتواند آنها را دریابد و عمیقا احساس کند، بیان دارد. اگر تئاتر رمزی را پس میزنیم، برعکس میخواهیم که تئاترمان تئاتر اسطورهها باشد؛ مایلیم که اساطیر بزرگ مرگ و جلای وطن و غربت و عشق را برای تماشاگران نمایش دهیم.»
نوشتههای مرتبط
کتاب متشکل از یک مقاله اصلی با عنوان جادوی تئاتر و ۹ مقاله کوتاه از جلال ستاری است که طی سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۸۲ در مجله نمایش، روزنامه شرق و فصلنامه تئاتر به انتشار رسیده اند. این مقاله ها که تحت عنوان پیوست به مقاله اصلی افزوده شده اند، عناوین ذیل را شامل می شوند:
چولی-مفیستو، یادداشتی بر تجربه های اخیر، یادداشتی بر دو نمایش، رهایی تئاتر از سیطره ادبیات، نگاهی به تئاترهای خارجی جشنواره، بود آیا…؟، آنچه بر ما میرسد آن هم ز ماست، زبان تئاتر، عرفانبازی در تئاتر گلخانهای.
مقاله بلند جادوی تئاتر که عنوان کتاب نیز از آن گرفته شده است مشتمل بر ۸ بخش است. در بخش اول نویسنده از شور و اشتیاق خود نسبت به تئاتر در دوران کودکی و نوجوانیاش مینویسد و در قیاس با موسیقی، نقاشی و ادبیات، از تئاتر به عنوان اجتماعیترین هنر یاد میکند. در بخش دوم کتاب و در ادامه خاطرات نویسنده، از رشت یعنی زادگاه جلال ستاری به سوئیس میرسیم که وی برای ادامه تحصیل در رشته روانشناسی به آنجا رفته است. نویسنده پس از ارائه شرح کوتاهی از شهر ژنو و نمایش تئاتری که در این شهر دیده، به بیان نظریات ژان دووینیو و لوسین گلدمن در باب رمان و ادبیات نمایشی میپردازد. رفاقت جلال ستاری و داود رشیدی و خاطرات تئاتریشان در شهر ژنو در بخش سوم مطرح شده است. در بخش چهارم نویسنده به شرح ادامه همکاریهای خود با داود رشیدی در زمینه تئاتر و هنرهای نمایشی و همچنین دیدار با زندهیاد استاد مهدی فروغ که او را به تدریس درامنویسی در هنرکده هنرهای دراماتیک دعوت کرد، میپردازد. در ادامه نیز نویسنده جریانهای تئاتری در ایران آن زمان را مورد نقد و آسیب شناسی قرار میدهد. بخش پنجم مقاله نیز به نوعی در ادامه بخش چهار مطرح شده است و نویسنده در مورد درامنویسی سوغات فرنگ در ادبیات ایران و برخی از درامنویسان متأثر از آن بحث کرده و مثالهایی را از لابلای نمایشنامهها ذکر می کند. در بخش ششم جلال ستاری به نقد تصوری میپردازد که از دیرباز درباره نقش ادبیات و درام وجود دارد و مبنای آن نیز «رآلیسم سوسیالیستی» است. در بخش هفتم نیز نویسنده شیوه بهرهگیری یا الهامپذیری از افسانه و اسطوره در ادبیات نمایشی را مورد نقد و واکاوی قرار میدهد. در نظر وی “نمایشی کردن اسطوره یا افسانه بی هیچ تفسیر یا تعبیری یعنی نقل بی کم و کاست اسطوره از کتاب بر صحنه در قالب نمایشنامه بدون در نظر گرفتن اختلافات، تمایزات، گسستها، انقطاعها، تضادها و نزاعهای واقعی”. بخش هشتم این مقاله به جمع بندی مباحث گفته شده پرداخته است. در اینجا نویسنده خاطرنشان میسازد که درامنویسی در فرهنگ ما سابقه ندارد و نباید آئینهای نمایشی و تئاتر را با یکدیگر آمیخت. ستاری با اشارهای مختصر به تحولاتِ ساختاری نمایش تعزیه در دوره ناصرالدین شاه (در تکیه دولت)، شرح میدهد که در آن دوران تعزیه در عزاداری و نمایشِ وقایع گریهآور خلاصه نمی شده است.