۱۷ سال پیش در چنین روزهایی یعنی در شب سوم به چهارم ژوئن ۱۹۸۹
( ۱۳ به ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ ) ، تانک های چینی وارد میدان تیانانمن شدند و با درهم شکستن جنبش دانشجویی گسترده ای که بیش از یک ماه از آغازش در این محل می گذشت و با کشتن صدها دانشجو، نظم را به این کشور بازگرداندند. جنبش تیانانمن در ۲۲ آوریل ( دوم اردیبهشت) همان سال ظاهر شده بود و دلیل آن حمایت دانشجویان از یکی از رهبران حزب کمونیست چین، هو یائوبانگ، بود که در همین ماه ایده های جدیدی را برای گشایش و دموکراسی در حزب مطرح کرده، اما بلافاصله از حزب اخراج شده بود. بدین ترتیب در طول چند روز جمعیت دانشجویان میدان تیانانمن به بیش از دویست هزار نفر رسید و دو هفته بعد با حضور میخائیل گورباچف ( در ۱۶ ماه مه) در پایتخت چین دانشجویان تمایل خود را به دنبال کردن راه روسی در چین اعلام کردند. با این وصف گورباچف در عین آنکه از جنبش دانشجویان حمایت کرد نخواست که در امور داخلی این کشور دخالت کند.
نوشتههای مرتبط
۱۷ سال پیش در چنین روزهایی یعنی در شب سوم به چهارم ژوئن ۱۹۸۹
( ۱۳ به ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ ) ، تانک های چینی وارد میدان تیانانمن شدند و با درهم شکستن جنبش دانشجویی گسترده ای که بیش از یک ماه از آغازش در این محل می گذشت و با کشتن صدها دانشجو، نظم را به این کشور بازگرداندند. جنبش تیانانمن در ۲۲ آوریل ( دوم اردیبهشت) همان سال ظاهر شده بود و دلیل آن حمایت دانشجویان از یکی از رهبران حزب کمونیست چین، هو یائوبانگ، بود که در همین ماه ایده های جدیدی را برای گشایش و دموکراسی در حزب مطرح کرده، اما بلافاصله از حزب اخراج شده بود. بدین ترتیب در طول چند روز جمعیت دانشجویان میدان تیانانمن به بیش از دویست هزار نفر رسید و دو هفته بعد با حضور میخائیل گورباچف ( در ۱۶ ماه مه) در پایتخت چین دانشجویان تمایل خود را به دنبال کردن راه روسی در چین اعلام کردند. با این وصف گورباچف در عین آنکه از جنبش دانشجویان حمایت کرد نخواست که در امور داخلی این کشور دخالت کند.اندکی بعد، دولت کمونیست چین نیز با مشاهده سرایت جنبش به سایر اقشار مردم پکن، سرانجام تصمیم گرفت که با سرکوب خشونت آمیز آن را از میان بردارد. زائو جیانگ، دبیر کل حزب کمونیست چین نیز که تا آخرین لحظه تلاش داشت که گفتگو با دانشجویان را ادامه داده و احتمالا به اصلاحی در حزب دامن زند، از کار برکنار شد و در اقامت تحت نظر قرار گرفت. زائو جیانگ حدود یکسال پیش در ژانویه ۲۰۰۵ در حالی که معروف ترین زندانی سیاسی چین به حساب می آمد درگذشت و کتابی با عنوان خاطرات و نامه های وی اخیرا در هنگ کنگ به انتشار رسیده است. و هنگ کنگ دقیقا جایی است که هنوز هم هر سال به یادبود تیانانمن شاهد برگزاری مراسمی خاص است. در این حال دولت چین از آن سال تاکنون با برگذاری مراسم و مناسبت های مختلف در این میدان تلاش می کند که خاطره تیانانمن را برای همیشه از یادها ببرد، هر چند حتی امسال نیز تظاهرات کوچکی به یادبود این امر در چین اتفاق افتاده است.
امروز بعد از گذشت نزدیک به دو دهه از این ماجرا و پس از آنکه تجربه شوروی و فروپاشی آن و همچنین فروپاشی و تجزیه و جنگ های بی پایان بلوک شرق را مشاهده کرده ایم، می توان این پرسش مشروع را داشت که چنانچه چین در آن زمان به راه اصلاحات می رفت امروز باید چه چیزی را در آن انتظار می کشیدیم؟ گروهی بر این باورند که فروپاشی سیاسی شوروی به دلیل فشار گسترده امریکا و البته با توطئه های این کشور و کمک آن به مخالفان، شوروی را به سرنوشت سیاهی محکوم کرد که مهم ترین محور و شکل بروز آن مافیایی شدن و فروپاشی گسترده اجتماعی در آن بوده است و بنابراین انتخاب چین یعنی شروع به اصلاحات اقتصادی، پیش از اصلاحات سیاسی انتخاب درستی بوده است. استدلال اساسی البته در اینجا آن است که اصلاحات سیاسی در این کشور بهر رو و به ناگزیر از راه خواهند رسید زیرا ظاهرا سیستم نولیبرالی سرمایه داری را نمی توان با دیکتاتوری کمونیستی سازش داد. هر چند این استدلال بنا بر شواهد جهانی چندان پایه و اساسی ندارد و امروز در بسیاری از موارد می توان سازش یافتن سیستم های سرمایه داری و انواع دیکتاتوری ها را مشاهده کرد، اما بهر رو بر پایه این استدلال است که تداوم همکاری با چین در سطح جهانی توجیه شده است.
با این وصف آنچه عملا در این کشور مشاهده می شود آن است که در طول بیش از سه دهه شکلی از سرمایه داری از بدترین نوع آن، یعنی سرمایه داری مطلق و بدون هیچ گونه حقوقی برای کارگران و بر روی مدل سرمایه داری قرن نوزدهمی اروپا، شدیدترین فشارها را بر اکثریت مردم این کشور وارد کرده و آنها را وا می دارد که بدترین موقعیت های انسانی را برای تامین حداقل معاش خود تحمل کنند، اما از سوی دیگر تقریبا هیچ خبری از اصلاحات سیاسی نیست: دولت چین هنوز یک دولت کمونیستی با دیکتاتوری مطلق حزبی است و ایدئولوژی رسمی خود را مارکسیسم اعلام کرده و در همه رده ها و جایگاه های سیاسی و دانشگاهی نیز همین ایدئولوژی تبلیغ می شود. آیا در اینجا تضادی وجود ندارد؟ واقعیت در آن است که در جهان امروز چنین تضادهایی روز به روز در حال افزایش هستند و وجود بازی قدرت های بزرگ که منافع اقتصادی خود را در اولویتی مطلق نسبت به هرگونه ملاحظه دیگری قرار می دهند، این بازی را دائما به سود آنها و طبعا به زیان مردمان کشورهای در حال توسعه تداوم می بخشد. به همین جهت آنچه در تیانانمن اتفاق افتاد را نمی توان تنها به حساب حزب کمونیست چین گذاشت بلکه باید لااقل به همان اندازه نظام جهانی را نیز مسئول دانست: نظامی که با به کار گیری زبانی کاملا ریاکارانه ، گفتمان دموکراسی و حقوق بشر را تنها در نقاطی که به سودش است به کار گرفته و هر جا بر سر معاملات اقتصادی به توافق برسد آنها را از یاد می برد.
از این رو و به ناچار باید اذعان کرد که هر چند بهار دموکراسی و توهم اصلاح نظام کمونیستی چین در تیانانمن بر باد رفت، اما بهار یک سرمایه داری بسیار غیر انسانی که سودش به بازارهای جهانی رسیده و زیانش را باید در قربانی شدن میلیونها تن از مردم این کشور دید، در همین میدان آغاز شده است. بهاری که البته نمی توان چندان بر تداوم آن اطمینان داشت.