« در اطراف مسجد رواقهای بسیار باریکی بود که به شخصیتهای بسیار برجسته اختصاص داشت . این رواقها از صحن مسجد که غالبا زنان پیشه وران و بنکداران آنرا اشغال میکردند ، برای نشستن راحتتر بود . بین زنان طبقات پَست گروهی از زنان بازرگانان و طبقات متوسط نیز بودند که از لحاظ لباس و زینت با زنان پایینتر از خود فرقی نداشتند زیرا هم اینان و هم آنان چادرهای سیاه بر سر و روبنده هایی سفید بر چهره داشتند . قسمتی از طارمی ها همواره به روسبیان متعین اختصاص داشت که بدانها بیش از زنان متشخص و مردم عادی احترام میگذارند ؛ زیرا شاه نخست به سبب سودی که از قِبَل آنها عایدش میشود و دو ، دیگر به جهت آنکه اینان همراه سپاه به جبهه های جنگ میروند و بدون وجود آنها سپاهیان در جبهه دوام نمیآورند ، امتیازات و معافیتهای بسیار برای شان قائل شده است . اما زنان وزرا و دیگر بزرگان درباری کمتر در ملاء عام ظاهر میشوند و همواره در اختفا به سر میبرند ـ یا در سفرند و یا بیشتر اوقات در خانههای خود محبوس و تحت حفاظت نگهبانند . اما روسپیان را به آسانی میتوان از زنان دیگر تشخیص داد. زیرا با لباس بهتر در انظار ظاهر میشوند . خدمه بیشتر دارند و چون معمولا سوار بر اسب حرکت میکنند ، پیش از دیگران به مجلس میآیند . در مدت ادامه این تشریفات با این که همه زنان عزادار چادر سیاه و برخی زرد یا قهوهای رنگ بر سر داشتند ، اینان به سبک خودشان لباسی تمام ابریشم بر تن و چادرهایی از پارچه های لطیفِ زردوزی شده بر سر داشتند و بیشترشان با صورت باز ، نشسته بودند . همه زنها از هر طبقه با دقت کامل مواعظی را که [در این ایام] هر روز در این مسجد به وسیله جدی ترین و والا مقام ترین ملایان یا فقیهان ایراد میشد گوش میدادند » ( ۴۶ ) .
اما گروههای روسپی اصفهان (در عصر صفوی ) ، به همینها ختم نمیشدند ؛ طبق گزارشی که در سفرنامه فیگوئروآ آمده ، ظاهرا گروه دیگری هم در بین عوام بوده اند که به دلیل طمع و تنپروریِ شوهران شان به این کار وادار میشدند . وی برخی از رقاصه ها و خوانندگانی را که در گزارش خود از آنها یاد کرده بود (همانهایی که در جشنها و مجالس صاحب منصبان دیده میشدند و بسته به کاری که انجام میدادند ، پول دریافت میکردند ) ، جزو همین گروه به شمار آورده است (۴۷ ) . اما اشتباه است اگر تصور کنیم تمام تن فروش ها در شهر اصفهان بومی بودند . چرا که به نقل از سفرنامه فیگوئروآ ، برخی از روسپیها اعم از کودکان ، دختران و پسران جوان ، مازاد بردگان خریداری شده ای بودهاند که نخست برای حرمسرای شاه در نظر گرفته شده بودند ، اما بعد از عدم انتخاب خواجه های حرمسرا (همان هایی که مسئول انتخاب معشوقه های شاه در حرمسرا بودند) ، به عنوان مازادِ نیاز به بازرگانان فروخته میشدند و بدین ترتیب به عنوان برده در بازار در معرض خرید و فروش قرار می گرفتند . همینها بودند که بخشی از گروه روسپی های غیر بومی اصفهان را تشکیل میدادند . درباره این گروه مازاد و غیر بومی با توجه به گزارش نماینده رسمی دولت اسپانیا بد نیست بدانیم که در بین شان چرکسی و مسکوی (روسی) هم بوده است که یا از سوی حکام شهرهای مختلف به اصفهان گسیل میشدند و یا از طریق جنگها گردآوری شده بودند و یا چنانچه در سفرنامه فیگوئروآ آمده ، برخی از آنها توسط تاتارها ، لزگیها و دیگر همسایگان و یا حتی خود هموطنان شان دزدیده و به قصد حرمسرای شاهی به اصفهان فرستاده می شدند ( ۴۸ ) ، و از قضا در سفرنامه فیگوئروآ ، به دلیل سرنوشت شوم همین کودکان و نوجوانان برده که به قصد اعمال غیر اخلاقی ، از نقاط مختلف جمع آوری شده بودند ، شاه عباس اول به بیدینی متهم شده است : «در حقیقت بسیار جای تأسف است که آن همه طفل و نوجوان را صرفاً به منظور ارتکاب اعمالی چنین فضیحت بار خریداری میکنند . از همین یک عمل میتوان قضاوت کرد که این پادشاه به هیچ دینی پای بند نیست زیرا خودِ اوست که پس از ویران کردن گرجستان بیشتر ساکنان بینوای آنرا به بردگی اینچنین رسوا کشانیده است » (۴۹ ) .
با وجودی که روسپی گری در ایران از قرنها پیش رواج داشته و از همان ایام هم بدون درک و بررسی شرایط و دلایل اجتماعیِ آن ، همواره مورد سرزنش و دشنام قرار گرفته (۵۰ ) ، اما زمانهایی هم بوده که تلاشهایی برای «بهبود وضع فواحش» صورت گرفته است ؛ چنانچه شیرین بیانی مینویسد : « در دوره ایلخانان در ایران ، از جمله فسادها و تباهیهایی که در جامعه ما ریشه دوانیده بود ، یکی همین روسپی خانه ها بود که غازان خان ، قدمهایی در راه اصلاح وضع آنها برداشت و مقرر شده بود که هر کنیزی که میل نداشت وارد خرابات شود ، از فروش او ممانعت به عمل آید و حکومت ، او را از صاحب آن مرکز ، میخریده و بیرون میآورده است ، گذشته از آن برای این دسته از زنان به فراخور حال و زیباییشان نرخی معین شده بود ، تا مغبون نگردند…» ( ۵۱) .
شاردن معتقد است فساد و امرد بازی، و نیز فواحش رسمی و غیر رسمی در عهد صفوی بسیار بوده ، و حتی زمانیکه شاه تهماسب، « به قصد عوام فریبی ، در سراسر ممالک محروسه ، شرابخانه ، بنگخانه ، و معجون خانه و بوزخانه و قوال خانه و بیت الطف (یعنی فاحشه خانه) و سایر نامشروعات را قدغن کرده بود ، ولی چون علل فساد را از بین نبرده بود ، عملاً همان کارها در پرده استتار صورت میگرفت » (۵۲ ) . به گزارش شاردن ، تعداد فواحش رسمی، یعنی کسانی که اسمشان ثبت دفاتر دیوانی بود ، ۱۱ هزار نفر بود ، هر چند که به گفته خود شاردن عایدی بزرگ مشعلدار باشی ، از جانب فواحش غیر رسمی کسب میشد (۵۳ ) .
«شکل میدان مستطیلی است به طول ۶۶۰ قدم (در جهت شمال به جنوب) و عرض ۲۱۲ قدم . دور تا دور آن رفهای دو طبقه طاقدار تعبیه شده است . فضای فوقانی به اتاقهای کوچکی تقسیم شده که به عنوان اطاق خواب به هر غریبه ای یا حتی به فاحشه ها کرایه داده میشود . طبقه زیرینِ آن معبر پیاده هاست اما بیشتر به عنوان حجره های بزرگ و وسیع برای خرده فروشها و پیشه ورانی که انواع و اقسام کالا را میسازند و میفروشند نیز مورد استفاده قرار میگیرد . ولی در این امر هیچ هرج و مرج و بینظمی رخ نمیدهد زیرا آن فضا را بین اصناف مختلف تقسیم کرده اند. این ردیف حجره های مرتفع ، تمیز و هم آهنگ که با طارمی های بسیار قشنگ از هم جدا شده به میدان شاه حالت خاص و جذابی داده است . همسانی و یکنواختی عمارات دور میدان ، با چند بنای مجلل به بهترین وجهی از بین میرود . در ضلع غربی ، عالیقاپو برجستگی خاص دارد و در فاصله مختصری از آن ، سر در هشتی که به حرمسرا [شاه] میرود قابل ذکر است . در ضلع شرقی که مقابل آن قرار دارد مسجد شیخ لطف الله با کاشیهای فوق العاده باشکوه درخشان نگاه را به خود جلب میکند . در کنار دیوار این مسجد کسانی هستند که با دریافت چند شاهی بلافاصله دست به کار میشوند و صحنه های جنگ را نمایش میدهند . جبهه مسجد شاه وسط عرض جنوبی میدان را اشغال کرده ؛ (…) از طرف شمال مدخل بازار بزرگ قیصریه که از نظر زیبایی دست کم از مسجد شاه ندارد ، روبروی آن قرار گرفته است (…) در داخل میدان در طرف شمال و جنوب ، دو میله تعبیه شده که در بازی چوگان یا اسب دوانی به عنوان هدف و مقصد به کار میرود (…) آن قسمت از میدان که به طرف مدخل بازار است در اختیار عموم قرار دارد . در اینجا خرده فروشان ، سمسارها، آبنباتفروشها ، پارهدوزها و اسلحه سازها جمع شدهاند و بهخصوص مسگرها و قلعکارها و از آنها گذشته هنرپیشگان ، دلقکها ، کشتیگیرها ، شاعران و مردمی سرگردان از این قبیل گرد آمدهاند . در دسته های رنگارنگ ، در معرکه گیریها و در قهوه خانهها و میخانه ها بذله گویی و ذوق و هنرمندی ایرانی به تمام در جریان است . میدان فقط از بابت حق بساط کردن یک تومان و از بابت کرایه حجره ها سه تومان عایدی دارد که روی هم رفته میشود ۶۸ تالر ؛ این عواید را شاه به مدرسه تخصیص داده است . هر گاه قرار باشد که نمایش باشکوه عمومی در میدان برپا شود ، فوراً تمام این مردم را با بار و بنه و خیمه و خرگاه خود ، از آنجا خارج میکنند » . (کمپفر ، همان ، صص ۱۹۳ ـ ۱۹۵).